درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات(دیه فکها)
 التاسع اللحیان
 مسأله 1 «في الحيين إذا قلعا الدية كاملة، وفي كل واحد منهما نصفها خمسمأة دينار، وهما العظمان اللذان ملتقاهما الذقن، وفي جانب الأعلى يتصل طرف كل واحد منهما بالأذن من جانبي الوجه، وعليهما نبات الأسنان السفلى.»
 تعریف لحیان: لحیان تثنیه لحی است که دو طرف لحی داریم راست و چپ و دو استخوانی هستند که چانه محل وصل آنها است و از طرفین به گوش منتهی میشود و دندانهای پائین هم روی این فک و آروارده درآمده است. دو عضو در بدن انسان است و هر دو باهم دیه کامل دارند و هر یکی نصف دیه دارد و اگر بعض فک از بین رفت بر حسب مساحت محاسبه میشود.
 دلیل مسأله: دلیل اینکه هر یک فک نصف دیه دارد همان عموماتی است که قبلا داشتیم.
 اینکه میگوییم فک دیه دارد این دیه فک است اگر دندان روی این فک نباشد دیه کامل دارد مثلا بچهای که دندان ندارد یا پیرمردی است دندانش ریخته است فکهایش دیه کامل دارد. اما اگر دندان روی آن باشد دیه دندان جداست و ربطی به دیه فک ندارد یعنی اگر فک پائین با دندانها از بین برود دندانها نصف دیه دارد و فک پائین یک دیه کامل دارد در مجموع یک دیه و نصف دیه کامل میشود و اگر شک هم شود که تداخل میکند یا خیر اصل عدم تداخل است.
 اگر فک بچهای که دندانش هنوز در نیامده است بر اثر جنایت معیوب شود دیه کامله دارد و دیه دندان ندارد و چون سببی را ایجاد کرد که دندان در نیاورد چون موضوع را از بین برده است دیه دندان ندارد.
 حکم اختلال در جویدن غذا:
 «لو جنی علیهما ونقص المزق» اگر ضربهای بر فک وارد کرد و در اثر ضربه نمیتواند غذا را بجود و یا با زحمت دهان را باز میکند و غذا را میجود موجب قطع و از بین رفتن فک نشده است مثلا فک همانند شلل خشک شد در اینجا در شرع دیهای مقدر نشده و حکومت جاری است.
 العاشر الیدان
 مسألة 1 - في اليدين الدية كاملة، وفي كل واحد نصفها، من غير فرق بين اليمنى واليسرى، ومن كان له يد واحدة خلقة أو لعارض فلها نصف الدية.
 در مسأله یک نکاتی مطرح است:
 نکته اول: قطع دو دست دیه کامل دارد و هر یک دست نصف دیه دارد.
 نکته دوم: بین دست راست یا چپ تفاوتی نیست.
 نکته سوم: در این حکم بین کسی که دو دست داشته باشد و یک دستش قطع شود یا از اصل یک دست داشته باشد و همان یک دست قطع شود در ثبوت نصف دیه هیچ تفاوتی نیست.
 دلیل مسأله:
 اولا: اجماع: مرحوم صاحب جواهر [1] میفرماید «بلا خلاف اجده فی شیئ من ذلک بین المسلمین فضلا عن المؤمنین بل الاجماع بقسمیه علیه» هم اجماع محصل داریم که رفتند دنبال اقول و تفحص کردند و اجماع به دست آمده است و هم نقل اجماع شده است.
 ثانیا: روایات: «مضافا الی النصوص» هم نصوص عامه که خواندیم هم نصوص خاصه.
 الف: عامه: روایات عامه به طور کلی حکم را بیان کرد مانند روایت عبدالله بن سنان [2] که فرمود «ما کان فی الجسد منه اثنان ففیه نصف الدیة مثل الیدین والعینین»
 ابن سنان میگوید امام فرمود هر عضو جفت در بدن انسان اگر آسیب ببیند و از بین برود یک دیه کامله دارد و اگر یکی از آنها از بین برود نصف دیه دارد گرچه امام مثال به یدین و عینین میزند ولی لحیین هم از باب اینکه جفت است مشمول حکم روایت است.
 ب: روایات خاصه:
 1- زرارة [3] عن ابی عبدالله قال «فی الید نصف الدیة وفی الیدین جمیعا الدیة»
 2- سماعه [4] «قال سألته عن الید قال نصف الدیة»
 ملاحظه میفرمایید هر دو روایت صریح و روشن به طور خاص حکم دیه ید را بیان کرده است که یک دست نصف دیه دارد و دو دست یک دیه کامله دارد.
 مرحوم امام در ادامه میفرماید «من غیر فرق بین الیمنی والیسری» بین دست راست یا چپ تفاوتی نیست گرچه دست راست اقوی و انفع برای انسان است اما دیهاش مساوی است به علاوه فرق نمیکند که خود شخص دارای دو دست باشد یا اصلا یک دست داشته باشد.
 دلیل مسأله: اطلاق ادله: دلیل خاصی نداریم که بگوید اگر کسی یک دست داشت و همان یک دست توسط جانی قطع شد دیه کامله بدهکار است و لذا در مورد چشم که نص خاص داشتیم میگفت اگر کسی فقط یک چشم داشت و همان یک چشم از بین رفت چون منافع دید نابود شد دیه کامله بدهکار است اما در یک دست دلیل خاص نداریم بنابراین حتی اگر فقط یک دست داشته باشد و قطع شود نصف دیه ثابت است چون دلیل میگوید «فی الیدین نصف الدیة» اطلاق دارد چه یک دست باشد یا از قبل دو دست داشته است.
 مرحوم صاحب جواهر [5] میفرماید «خلافا للاوزاعی فی الاخیرة فاوجب فی الباقی دیة الیدین هو اجتهاد فی مقابل النص» اوزاعی در مورد سبیل الله یعنی اگر کسی یک دستش در راه خدا قطع شد و دست دیگرش بر اثر جنایت قطع شد گفت دیه کامله دارد. صاحب جواهر میفرماید این اجتهاد در مقابل نص است زیرا صریح روایت میگوید یک دست نصف دیه دارد.
 محدوده دست:
 مسأله 2 «حد اليد التي فيها الدية المعصم - أي المفصل الذي بين الكف والذراع - فلو قطعت إحداهما من المفصل ففيها نصف الدية، وإن كانت فيها الأصابع فلا دية للأصابع في الفرض، ولو قطعت الأصابع منفردة ففيها خمسمأة دينار نصف الدية.»
 در تعریف ید سه احتمال مطرح است:
 احتمال اول: از نوک انگشتان تا سر شانه را دست میگویند.
 احتمال دوم: از مرفق تا انگشتان را دست میگویند.
 احتمال سوم: از مچ تا انگشتان را دست میگویند.
 اینجا هم اطلاق دارد «فی الیدین الدیة کاملة» در مورد حد دستی که اگر قطع بشود دیه کامله دارد. مرحوم امام میفرماید: «حد الید التی فیها الدیة المعصم ای المفصل الذی بین الکف والذراع» حد فاصل بین کف و ذراع یعنی مچ اگر از مچ قطع شود صدق قطع ید میکند.
 دلیل مسأله: دلیلی جز اجماع نداریم «من غیر خلاف من احد» البته این حکم اتفاق علماء شیعه است ولی در بین علماء عامه اختلاف است و البته در روایات تعیین ندارد.
 و اگر با کف باهم قطع شود یا با انگشتان قطع شود دیه جدا ندارد و اگر کسی انگشتان را قطع کرد انگشتان دیه جداگانه دارد و در مرحله بعد دیگری کف را قطع کرد کف دیه مقدر جدا ندارد بلکه فیه الحکومة و اگر سومی ید را قطع کرد هر یک دست نصف دیه دارد.
 وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


[1] جواهرالکلام 43: 245، ط دارالکتب الاسلامیة.
[2] وسائل الشیعة 29: 283، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح1، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعة 29: 285، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح6، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة 29: 286، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب1، ح9، ط آل البیت.
[5] جواهرالکلام 43: 245، ط دارالکتب الاسلامیة.