موضوع: كتاب الديات(حکم حروف الفباء در غیر عربی)
اخلاص در عمل:
یکی از چیزهایی که از انسان خواسته شده است و تقریبا شرط سعادت انسان و قبولی اعمال و طاعات انسان است؛ اخلاص در عمل است. در مقابل آن ریا است که انسان نیتش را مشوب کند و از خلوص در بیاورد و غیر خدا را در عملش شریک کند که آن بدترین صفات است بلکه از آن تعبیر به شرک خفی شده - در مقابل شرک جلی - که کفر است. در این موضوع آیات فراوانی در قرآن کریم آمده است.
1- «إنّ المنافقین فی الدرک الاسفل من النار الا الذین تابوا واصلحوا واعتصموا بالله واخلصوا دینهم لله اولئک مع المومنین وسوف یوتی الله المومنین اجرا عظیما»
[1]
جایگاه منافقین در طبقات زیرین جهنم است و در عذابند و یاوری ندارند مگر کسانی که از حالت دوروئی و نفاق دست برداشته و اصلاح شوند به خدا تمسک کرده و دینشان را خالص برای خدا قرار دهند. اینان با مؤمنان خواهند بود و خداوند پاداش عظیم به مؤمنان میدهد.
جالب است که فرمود خدا به مؤمنان اجر عظیم میدهد که در کنار آنها تائبین از منافقان به آن اجر و ثواب میرسند.
2- «فمن کان یرجوا لقاء ربه فالیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا»
[2]
در تفسیر آمده است «عملا صالحا» یعنی عمل خالص که اگر عمل صالح انجام دهد و مشرک نشود به لقاء پروردگار میرسد.
3- «وما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین»
[3]
آنان به عبادت مأمور نشدند مگر اینکه خالص برای خدا باشند.
علی ای حال این اخلاص در عمل در آیات فراوان رسیده که شرط صحت عمل است.
4- «قل هل انبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا»
[4]
این آیه هشدار دهنده است که به پیامبر میفرماید ای پیامبر به مردم بگو آیا میخواهند بگوییم چه کسی از همه کس خسارت بیشتری دارد؟ پرخسران ترین انسان کسی است که در دنیا در نادانی بود و فکر میکرد کار خوب انجام میدهد در حالیکه بیراهه رفته است و زیان کارتر از همه است.
5- «وبدا لهم سیئات ما عملوا»
[5]
در محاسبات خداوند یک چیزهایی برای انسان غیر مخلص ظاهر میشود که فکر نمیکرد چنین کاری کرده باشد.
6- «بدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون»
[6]
چیزهایی که فکرش را نمیکردند بر آنان آشکار شد.
در روایات هم همینطور است:
1- عن الصادق(ع)
[7]
(فی قول الله عزوجل «لیبلوکم ایکم احسن عملا») «لیس یعنی اکثرکم عملا ولکن اصوبکم عملا» مراد این نیست کدام شخص عملش بیشتر است بلکه کدام شخص عملش با خلوصتر و مطابق رضای خداست.
2- در حدیث دیگر از نبی گرامی اسلام آمده است «اخلصوا اعمالکم لله فان الله لایقبل الا ما خلص له»
[8]
پیامبر فرمود اعمالتان را خالص برای خداوند انجام دهید زیرا خداوند فقط عمل خالص را قبول میکند.
خداوند در قیامت میفرماید من خوب شریکی هستم که اگر عمل، خالص باشد قبول است اما اگر ناخالصی دارد بخشی برای خدا و بخشی هم برای غیر خدا باشد و یک خودنمایی کند میفرماید آن سهمی هم که برای من بجا آورده مزدش را برو از شریک من بگیر.
بالاخره برای همه شرط است اما برای روحانیت واقعا وظیفه است که رعایت بشود اگر به نیت غیر خدا درس بخواند عمرش را تلف کرده و پناه بر خدا از اینکه انسان فکر کند که عمل خوبی انجام میدهد ولی در قیامت میگویند نیتت خالص نبوده است.
نقل میکنند از آیت الله بروجردی که تاسف میخورد در اواخر عمرشان که عمرمان تمام شد و کاری نکردیم بعضی اطرافیان گفتند شما چرا؟ شما با این همه خدمات و این همه شاگردان مسجد اعظم و خدمات دیگر در داخل و خارج از کشور اینها همه باقیات الصالحات است. ایشان بعد از اندکی تامل فرمودند «اخلص العمل لله فان الناقد بصیر بصیر»
[9]
عمل را برای خدا خالص کن زیرا نقاد و بررسی کننده اعمال بصیر و آگاه است.
لذا وظیفه ما طلاب سنگینتر است اولا برای خودمان که خودمان را اصلاح کنیم ثانیا باید الگو برای دیگران باشیم و وظیفه ما دو برابر است.
بحث فقهی:
حکم حروف الفباء در غیر عربی:
فروع: در مسأله3 امام فرمودند «حروف المعجم فی العربیة ثمانیة وعشرون» حروف معجم در عربی 28 حرف است «اما غیر العربیة» اکنون کاری به تعداد غیر عربی نداریم زیرا فرقی نمیکند هر تعداد که باشد مثل عربی تقسیم میشود «ان کان موافقا لها ولو کان حروفه اقل او اکثر فالظاهر التقسیط علیها بالسویة» مثلا دیه کامل را در فارسی 32 یا سایر زبانها تقسیم میکنیم و محاسبه میکنیم.
مسأله4 «الاعتبار فی صحیح اللسان بما یذهب الحروف لا بمساحة اللسان»
این مسأله تقریبا همان بحث قبلی است لکن میخواهد نتیجه فرق قول مشهور با بقیه اقوال را بیان کند. اگر کسی نصف زبان کسی را قطع کرد به حساب مساحت باید نصف دیه را بدهد اما اگر به حساب منافع هفت حرف - ربع حروف - را نمیتواند ادا کند در اینصورت دیهاش ربع دیه است و یا بالعکس یعنی اگر ربع زبان قطع شد ولی نصف حروف را از دست داد نصف دیه را باید بپردازد.
مسأله5 اگر در اثر جنایت کل حروف الفبا را از دست نداده است بلکه تغییر پیدا کرده که موجب عیب است و یا ادا حروف برایش ثقیل شده و یا اداء حروف سرعت پیدا کرده بطوری که مفهوم نیست یا مثلا تبدیل شد یک حرف به حرف دیگر - کما اینکه بلال حبشی موذن پیامبر اشهد را اسهد ان لااله الاالله میگفت.
در فتح مکه برای اولین بار پیامبر فرمود بلال بر بام کعبه اذان بگوید مشرکان تازه مسلمان شده اعتراض کردند و مسخره میکردند. خبر به پیامبر رسید که پیامبر در جواب مشرکان گفت سین بلال شین بالا میرود- به هر حال اگر کسی بر اثر جنایتی که بر او وارد شد حروف را تبدیل میکند مثلا به جای لام راء میگوید حتی اگر راء را صحیح بگوید در این صورت میفرماید «فالمرجع الحکومة» زیرا عیب است و مقدر شرعی ندارد و در جایی که مقدر شرعی ندارد ارش و حکومت ثابت است.
مسأله 6 برای بعد انشاءالله
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
[1]
نساء: 146.
[2]
کهف: 110.
[3]
البینة: 5.
[4]
الکهف: 103 و 104.
[5]
الجاثیة: 33.
[6]
الزمر: 47.
[7]
بحارالانوار 54: 11، ط بیروت.
[8]
کنزالعمال 3: 23، ط بیروت.
[9]
بحارالانوار 13: 432، ط بیروت.