موضوع: كتاب الديات(حکم ديه قطع بخشی از لب؛ تعريف محدوده لبها؛ حکم خشک شدن - سستی لبها؛ حکم قطع لب بعد از سستی؛ حکم پارگی لبها)
گفتیم در دو لب دیه کامل ثابت است و در دیه هر یک لب به تنهایی اختلاف بود. و گفتیم قول حق این است که علی الاقوی مساوی هستند و اگر کسی بخواهد احتیاط بکند خوب است بنابر همان روایتی که از ظریف نقل شد بگوید در لب سفلی شش هزار درهم، و لب بالا همان نصف دیه کامله ثابت است. و منشأ احتیاط اجماعی است که نقل شده است که لب پایین فضیلت دارد؛ «لانها تمسک الطعام والشراب» و در روایت ظریف نقل شد که «فضلها علی العلیا» ولو اینکه گفتیم روایت معارض با روایت سماعه است و رد کردیم ولی از باب احتیاط خوب است دیه لب پایین بیشتر باشد.
حکم دیه قطع بخشی از لب:
در ذیل مسأله امام میفرماید «وفی قطع بعضها بنسبه مساحتها طولا وعرضا» اگر بعض از لب را قطع کرد به نسبت مساحت محاسبه میکنند و دیه تعیین میکنند ولو دلیل خاص نداشتیم ولی به نسبت دلیلی که در جاهای دیگر داشتیم مانند اذن که در قطع بعض گوش بر اساس مساحت محاسبه میشد در لب نیز بر اساس مساحت محاسبه میشود. و این یک روال است و نیاز به دلیل خاص ندارد و گویا در مجموع یک مقدر دارد که هرچه اجزائی داشته باشد در تلف اجزاء نسبت مساحت محاسبه میشود.
تعریف محدوده لب بالا:
مسأله2 «حد الشفة فی العلیا ما تجافی عن اللثة متصلة بالمنخرین والحاجز عرضا وطولها طول الفم» گفتیم در هر انسان دو لب وجود دارد و علی الاقوی مجموع دو لب به طور مساوی یک دیه کامله دارد اکنون در مسأله2 میخواهد بگوید محدوده لب پایین یا بالا کجاست. از یک طرف به لپ و از طرفی به بینی میرسد. منتهی دلیل روایتی ندارد بلکه عرفا تعیین میشود. لب بالا از نظر طول به اندازه طول دهان که باز و بسته میشود است و از نظر عرض تا آنجایی که در داخل دهان به لثه نچسبیده تا منخرین و حاجز لب بالاست البته کنار لب «شدقین» است که لپ نام دارد و جزء لب نیست. امام میفرماید «لیست حاشیه الشدقین منهما»
تعریف محدوده لب پایین:
«وحد السفلی ما تجافی عن اللثة عرضا وطولها طول الفم ولیست حاشیة الشدقین منهما» محدوده لب سفلی از نظر طول به اندازه طول دهان و از نظر عرض تا آنجایی که به لثه نچسبیده تا چانه است و آخر لب همان قسمتی است که به لپ چسبیده است.
حکم تقلص لب:
مسأله3 «لو جنی علیها حتی تقلصت فلم تنطبق علی الاسنان» تقلص جمع شدن و چروکیده شدن است مثلا اگر لباس را بعد از شستن باز نکرده آویزان کند که خشک شود بعد از خشک شدن چروکیده میشود. لب خشکیده نیز اینگونه است که هنگام خنده بر دندانها مطابق نمیشود «ففیه الحکومة» دیه مقدر ندارد بلکه ارش دارد.
مرحوم شیخ در مبسوط
[1]
مخالفت کرده و میفرماید تقلص کالاتلاف است و اتلاف شفه دیه دارد و دیه تقلص همان دیه لب است.
مناقشه در کلام شیخ: جواب این است که بین اتلاف و عیب فرق است اتلاف این است که از بین برود اما در محل بحث این عیبی است که ایجاد شده و تلف نشده پس حکم تلف ندارد و عیبی است که در شرع مقدر ندارد پس ارش دارد.
حکم سستی لب: امام در ادامه میفرماید «لو استرختا بالجنایة فلم تنفصلا عن الاسنان بضحک ونحوه» اگر در لب سستی پیدا شده لبها وِل شده است که وقتی بخواهد بخندد هیچ حرکتی در لب پیدا نمیشود.
این تعبیر امام عبارت اخرای همان شلل است در اینجا همان حکم شلل را دارد که فرمود «فثلثا الدیة علی الاحوط» بنابر احتیاط دو ثلث دیه ثابت است.
حکم قطع لب بعد سستی:
«ولو قطعت بعد الشلل فثلثها» یعنی اگر همین لبی که استرخاء پیدا کرد کسی بیاید و آن را قطع کند ثلث دیه دارد. اینجا هم دلیل خاص نداریم و علی القاعده مانند اعضای دیگر عمل میشود که عضو اشل اگر قطع شود ثلث دیه دارد و لب یکی از آنهاست و احوط بودن بخاطر همین عدم دلیل است.
نکته: اگر کسی خلقتا لبش یک چنین حالتی دارد دیه ندارد اگر همین اشل خلقتی را قطع بکند ثلث دیه دارد یعنی اطلاق ادله میگوید میخواهد خلقتا اشل باشد یا جنایتا اشل باشد قطعش ثلث دیه دارد.
حکم پارگی لبها:
مسأله4 «لو شق الشفتین حتی بدت الاسنان» اگر کسی ضربهای زد و لبها را پاره کرد به گونهای که دندانها پدیدار شد «فعلیه ثلث الدیة» ثلث دیه دو لب ثابت است و اگر یکی از لبها پاره شد ثلث دیه همان لب ثابت است «فان برأت» یعنی اگر شکاف را ترمیم کرد و با جراحی پلاستیک معالجه کرد خمس دیه دارد و اگر یکی از لبها را ترمیم کرد خمس دیه همان لب را باید بدهد.
امام در پایان میفرماید «علی قول معروف فی الجمیع» در همه این احکامی که در تقلص، استرخاء، شقّ شفتین و غیره گفته شد بنابر قول معروف است و دلیل خاص نداریم.
فرعان:
فرع اول: اگر کسی در معالجه هزینه کرده باشد به عهده جانی نیست زیرا مازاد بر دیهای که در شرع معین شده چیزی نمیتوانیم تعیین بکنیم و هزینههای جانبی از روی همان دیه باید پرداخت شود.
آن روزها که ما در دستگاه قضایی بودیم خیلی بحث شد و از مراجع استفتاء کردیم هیچ کسی نگفت که هزینه اضافه باید بپردازد.
فرع دوم: اگر همان موقع بروند دادگاه و دیه را معین بکنند و مثلا چند مثقال طلا شد بعد از هر مدت همان مقدار از مثقال طلا مطرح است. ولی اگر معین نشده باشد و دو یا چند سال طول کشید به حساب روز محاسبه میکنند.
السادس اللسان: برای فردا.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
[1]
المبسوط 7: 132، ط مکتبة المرتضویة.