موضوع: كتاب الديات(دیه احد المنخرین)
مسأله5 «فی احد المنخرین ثلث الدیة وقیل نصفها والاول ارجح»
در مورد انف مسائلی گفته شد مسأله آخر (مسأله5) در مورد دیه احد المنخرین است.
یعنی منفذ طرف چپ باشد یا راست باشد در این مسأله سه قول مطرح است:
قول اول: نصف دیه: اگر احد منخرین قطع شود نصف دیه کامله دارد. قائل به این قول مرحوم شیخ در مبسوط
[1]
است.
دلیل مسأله:
مرحوم شیخ طی تعلیلی میفرماید «بان فیه اذهاب نصف الجمال ومنفعته».
1- با از بین رفتن یکی از پرههای بینی نصف جمال و زیباییاش از بین میرود و نصف منفعت تنفس از بین رفته است.
و تعبیر بعض دیگر مانند ابن ادریس
[2]
[3]
در سرایر «هو مذهبنا» است که مشعر به اجماع است.
2- در بینی دو منخر است پس از اعضایی است که در بدن انسان دوتا است و آن روایت عام که آنچه در بدن انسان دوتا است هر کدام نصف دیه دارد شامل مورد منخرین نیز میشود.
مناقشه در دلیل قول اول:
این قول تمام نیست و استدلالشان ناقص است زیرا در مورد استدلال اول میگوییم هیچ دلیلی ندارد که نصف جمال دیه داشته باشد.
و استدلال به روایت عامه هم اینگونه است که مجموعه انف از چیزهایی است که در بدن انسان یکی است و یک دیه دارد و نمیتوانیم در انف خصوص منخرین را دو تایی فرض کنیم یعنی عام شامل منخرین نمیشود بلکه شامل انف شد پس این قول رد میشود.
قول دوم: «فیه ربع الدیة»: گفتند اگر یکی از منخرین قطع شود ربع دیه کامله ثابت است. مرحوم ابن زهره
[4]
در غنیه ضمن پذیرش این قول استظهار میکند که بعید نیست مسأله اجماعی باشد.
دلیل مسأله: در مجموع مارن دیه کامله ثابت است پس بین اجزای مارن تقسیط میشود زیرا مارن از چهار جزء تشکیل شده بود 1 و 2- منخرین 3- حاجز 4- روثة یعنی نوک بینی. وقتی مجموع چهار عضو یک دیه کامله داشته باشد یک منخر یک چهارم مارن است.
مناقشه در دلیل قول دوم:
از کجا میفرمایید مارن چهار عضو دارد؟ ما قبلا داشتیم که روث نصف دیه داشت و حاجز خودش جدا دیه داشت و نیز منخرین جداگانه دیه داشت پس مجموع وجود نداشت که تقسیط شود از این جهت این قول ممنوع است و حتی مشهور از این قول اعراض کرده است.
قول سوم: «ثلث الدیة»: مشهور میگویند اگر یکی از دو منخر قطع شود ثلث دیه ثابت است.
مرحوم امام هم همین قول را انتخاب میکند و میفرماید «هو الارجح»
و مرحوم محقق
[5]
در شرایع میفرماید «هو اشبه» اشبه به قوانین همین قول است.
و مرحوم صاحب جواهر
[6]
هم میفرماید «هو المشهور»
دلیل قول سوم: استدلال به دو روایت میکنند که گرچه روایتین از نظر سند ضعیف است ولی منجبر به عمل اصحاب است.
1- روایت غیاث
[7]
عن جعفر عن ابیه عن علی(عليه السلام) «انه قضی فی شحمة الاذن بثلث دیة الاذن ... وفی کل جانب من الانف ثلث دیة الانف.»
محل شاهد ذیل روایت است که میفرماید در هر طرف از بینی یعنی در هر پره از بینی ثلث دیه ثابت است.
2- محمد بن عبد الرحمن العرزمی عن ابیه
[8]
عن جعفر عن ابیه (علیهما السلام) «... وفی خشاش الانف کل واحد ثلث الدیة»
خشاش یک تکه چوب کوچک را میگویند که سابقا در مورد شتر برای اینکه زود مهار شود یک چوب کوچکی در سوراخی که در دو طرف بینی ایجاد میشد فرو میکردند و افسار را به آن میبستند و بعد مجازا اسم حالّ را روی محل گذاشتند و آن محلی که چوب وارد میشود را خشاش میگویند.
امام می فرماید در خشاش انف یعنی محل خشاش یعنی پرههای بینی هر یک ثلث دیه دارد پس در احد منخرین ثلث دیه ثابت است و این قول قول ارجح است.
حکم سوراخ شدن منخرین یا حاجز:
در ذیل این عبارت امام طی یک فرع دیگری میفرماید «ولو نفذت فی الانف نافذة علی وجه لا تفسد کرمح او سهم» به گونهای که منخرین پاره شود ولی جدا نشود مثلا با تیزی و نوک نیزه یا تیر در منخر یا حاجز فرو کرده و آن را سوراخ کند.
«در اوایل انقلاب که سرهنگ افاضلی یکی از عوامل رژیم شاهنشاهی در قم محاکمه میشد جلسه محاکمهاش غوغائی بود و چند هزار نفر آمده بودند چون جنایات بسیاری مرتکب شده بود. برای نمونه در پروندهاش بود که دانشجویان را میگرفت و خودکار را در بینی آنها فرو میکرد و با مشت ته خودکار میزد و خون جاری میشد حتی گفتند جوانی را چنان زد که در راه بیمارستان فوت شد و ما حاکم شرع آن دادگاه بودیم و ما در حال تحقیقات و بررسی در دادگاه بودیم که دیدیم سروصدا میآید و همگان شعار میدادند «افاضلی اعدام باید گردد» جریان را جویا شدیم گفتند آیت الله خلخالی همراه جمعیت زیادی آمدند و گفتند پرونده را بدهید من محاکمهاش میکنم در همان حال آیت الله خلخالی وارد جلسه ما شدند من برای کسب تکلیف به آقای قدوسی که در تهران مستقر بود زنگ زدم و آقای قدوسی گفتند آقای خلخالی میفرمایند من کاملا افاضلی را میشناسم که چه کارهایی انجام داده است پرونده را بدهید و آقای خلخالی پرونده را گرفتند و رفتند نیم ساعت بعد شنیدیم که افاضلی را اعدام کردند البته ایشان نه پرونده را خواند و نه بررسی کرد بلکه به علم خودش به عنوان قاضی حکم را جاری کرد و بدیهی است که جرم افاضلی تنها خودکار در بینی متهمان کردن نبود بلکه جنایات فراوانی داشت که امثال آقای خلخالی به خاطر ورود جدی در مبارزات گویا آن جنایات را لمس کرده بودند.
علی ای حال اگر کسی این کار را کرد و در منخر یا حاجز که در بینی پارگی ایجاد کرد؛ دیهاش ثلث دیه است.
مرحوم صاحب جواهر
[9]
میفرماید «بلا خلاف اجده فیه بل فی کشف اللثام
[10]
نسبه الی قطع الاصحاب» اصحاب فتوی قطعی صادر کردهاند.
دلیل مسأله:
1- در کتاب ظریف آمده است «فان نفذت فیه نافذة لا تنسد بسهم او رمح فدیته ثلاث مأة وثلاثة ثلاثون دینار»
[11]
اگر سوراخی در بینی ایجاد شد به گونهای است که قابل ترمیم نباشد ثلث دیه دارد. یعنی همان ثلث دیه کامله است.
در این مسأله چند روایت وجود دارد که ضعیف است اما روایت ظریف صحیح و قابل قبول است.
حکم سوراخ شدن پره بینی و معالجه و جبران:
«وکذا لو ثقبته» اگر در بینی با جنایت سوراخی ایجاد شد و مجنی علیه جبران کرد و این سوراخ و پارگی ترمیم شد در اینجا خمس دیه ثابت است.
الرابع: الاذن انشاءالله فردا.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.
[1]
المبسوط 7: 131، ط مکتبة المرتضویة.
[2]
السرائر 3: 398، ط جماعة المدرسین: «فان قطع احدى المنخرين، ففيه نصف الدية، لأنه ذهب نصف المنفعة، و نصف الجمال، و هذا اختيار شيخنا أبي جعفر في مبسوطة»
[3]
السرائر 3: 411، ط جماعة المدرسین: «و في إحدى المنخرين نصف دية الأنف، و قال قوم فيه ثلث دية الأنف، و ما اخترناه مذهب شيخنا أبي جعفر في مبسوطة «2»، و استدل، بان قال لانه ذهب بنصف المنفعة، و نصف الجمال.»
[4]
غنیة النزوع : 417، ط مؤسسة الامام الصادق(عليه السلام).
[5]
شرایع الاسلام 4: 1031، ط استقلال طهران.
[6]
جواهرالکلام 43: 197، ط دارالکتب الاسلامیة.
[7]
وسائل الشیعة 29: 351، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب43، ح1، ط آل البیت.
[8]
وسائل الشیعة 29: 351، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب43، ح2، ط آل البیت.
[9]
جواهرالکلام 43: 192، ط دارالکتب الاسلامیة.
[10]
کشف اللثام 11: 338، ط جماعة المدرسین.
[11]
وسائل الشیعة 29: 293، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب4، ح1، ط آل البیت.