درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات(دیه جنایت بر چشم معیوب اعور)
 مسأله3: «فی العین العوراء ثلث الدیة اذا خسفها او قلعها سواء کانت عوراء خلقتا او بجنایة جانٍ»
 تحریر محل بحث: در مورد عین اعور دوفرض جایگاه بحث دارد:
 فرض اول: جنایت روی عین صحیحه اعور وارد شود یعنی جانی بر آن چشمی از اعور که به وسیله آن بینائی دارد جنایت وارد کند. تاکنون روی فرض اول به تفصیل بحث کردیم.
 فرض دوم: اگر جنایت روی چشم فاقد بینائی اعور وارد شود یعنی جانی بر آن یک چشم از اعور که بینائی ندارد جنایت وارد کند. این فرض دوم را اکنون با عنوان «دیه جنایت بر چشم معیوب اعور» مورد بررسی قرار می‌دهیم و می‌گوییم اگر کسی عین نابینای اعور را با جنایت از حدقه درآورد و از بین ببرد مثلا دید چشم از بین رفته است اما جسم چشم باقی است اگر کسی این چشم را از حدقه در آورد یا ضربه می‌زند و بسته می‌شود در مورد دیه آن دو قول است؛
 قول اول: ربع دیه: شیخ مفید [1] و سلار [2] گفته‌اند اگر چشم معیوب اعور با جنایتی نابود شود و از حدقه درآید دیه آن یک چهارم دیه کامله است.
 دلیل قول اول: عبدالله بن سلیمان [3] «عن ابی عبدالله فی رجل فقأ عین رجل ذاهبة وهی قائمة قال علیه ربع دیة العین»
 کیفیت استدلال به روایت:
 1- انسانی چشم نابینای اعور را از حدقه درآورده است. «فقأ» یعنی درآورده است. «ذاهبة» یعنی بی نور است. «قائمة» یعنی جسم چشم باقی است.
 2- حکم مسأله را از امام پرسیدند؛ امام فرمود جانی باید یک چهارم دیه کامله را بپردازد.
 3- گرچه متن روایت «دیة العین» دارد اما به نظر می رسد مرحوم مفید و نیز سلار که به این روایت استدلال کرده‌اند از کلمه «دیة العین» به عنوان یک عضو دو تایی از بدن دیه دو چشم را فهمیده‌اند که دیه کامله است.
 مناقشه در استدلال قول اول: مرحوم محقق [4] می‌فرماید «اما العوراء ففی خسفها روایتان احدیهما ربع الدیة» وبعد روایت عبدالله بن سلیمان را نقل می‌کند و می‌فرماید «لکن الروایة متروکة» به روایت عبدالله بن سلیمان جز مفید و سلار کسی عمل نکرده است.
 مرحوم صاحب جواهر [5] می‌فرماید «انها ضعیفة ولا جابر لها» روایت ضعیف است و هیچ راهی برای جبران ضعف روایت نیست.
 مرحوم صاحب مفتاح الکرامه [6] می‌فرماید «ولم نجد من وافقهما» کسی را نیافتم که موافق شیخ مفید و سلار باشند.
 پس قول اول که می‌گوید جنایت بر چشم معیوب اعور ربع دیه دارد اعتباری ندارد.
 قول دوم: ثلث دیه: مشهور می‌گویند اگر عین معیوب اعور با جنایت جانی از حدقه درآید و یا از بین برود جانی یک ثلث از دیه کامله بدهکار است.
 دلیل قول دوم: صحیحه برید بن معاویه [7] «عن الباقر(ع) قال وفی لسان الاخرس وعین الاعور وذکر الخصی الحر وانثییه ثلث الدیة»
 کیفیت استدلال: روایت صحیحه است و امام در ضمن بیان حکم چهار عضو از اعضاء انسان که دو مورد نظیر- لسان و ذکر- تک است و دو مورد نظیر- عین و خصیتین- جفت است؛ حکم عین اعور را بیان کرده است.
 مرحوم محقق [8] بعد از نقل روایت می‌فرماید «وهی مشهورة فی العمل»
 در مفتاح الکرامة [9] می‌فرماید «وقد حکینا فی کتاب القصاص عما یزید عن عشرین کتاب اشهریته وشهرة الروایة به واکثریة القائل به عن عدة معتمدة من الکتب ونقلنا علیه الاجماع من الخلاف [10] والغنیة [11] »
 ما از بیش از بیست کتاب اشهریة وشهرت روایت و فراوانی قائل را نقل کردیم بلکه غنیة و خلاف ادعای اجماع کردند.
 بنابراین قول دوم سند معتبر دارد و روایتش صحیحه است پس قول دوم اعتبار دارد ولا فرق فی ذلک خلقتا او بجنایة این حکم اطلاق دارد شامل چشم معیوب خلقتی یا جنایتی می‌شود.
 ان قلت: در جای خود گفته شد برای دیه اعضاء نمی‌توان بیش از دیه کامله گرفت اما در این جا با فرض مسأله برای اعضاء یک نفر بیش از دیه کامله تعلق می‌گیرد.
 قلت: علت این است که اینجا دو نفر جانی می‌شوند یک نفر چشم صحیح را از بین برده و یک نفر چشم معیوب را از بین برده است.
 اگر جانی یک نفر باشد برای اعضاء یک مجنی علیه بیش از یک دیه دریافت نمی‌شود ولی اگر جانی متعدد شد دریافت دیه به طوری که بیشتر از یک دیه کامله شود مانعی ندارد.
 مسأله4: «فی الاجفان الدیة»
 مرحوم صاحب مفتاح الکرامه [12] می‌فرماید «هذا مما لا اجد فیه خلافا بالاتفاق»
 در جواهر [13] می‌فرماید «بلا خلاف بل الاجماع بقسمیه علیه»
 تحریر محل بحث:
 چهار پلک در یک فرد وجود دارد. اجفان جمع جفن است یعنی پلک چشم.
 چنانچه گفتیم از نظر فتاوی که چهار پلک دیه کامله دارد اجماعی است یعنی در اصل اینکه دیه داشته باشد اصلی مسلم است و اختلافی در آن نیست فقط در این جهت اختلاف است که چگونه تقسیم شود بحث است که هر پلک چه مقدار دیه دارد؟
 و در مورد دیه هر یک پلک چند قول مطرح است که معمولا سه قول نقل می‌کنند.
 قول اول: تقسیم به تساوی: هرکدام از پلک‌ها ربع دیه داشته باشد «علی السویة فی کل جفن ربع الدیة» مرحوم شیخ در مبسوط [14] علامه در ارشاد [15] ولد علامه فخر المحققین [16] و شهیدین [17]
  [18] و تعداد زیادی که در مفتاح الکرامة [19] می‌شمارد قائل به این قول هستند.
 دلیل مسأله:
 1- صحیحه هشام بن سالم [20] عن ابی عبدالله «قال کل ما کان فی الانسان اثنان ففیهما الدیة وفی احدهما نصف الدیة وما کان فیه واحد ففیه الدیة»
 بررسی سندی روایت:
 روایت را قبلا خواندیم و از نظر سند مرحوم صدوق [21] این روایت را در فقیه مسندا و متصلا الی الامام «هشام بن سالم عن ابی عبدالله قال: کل ما کان...» نقل می‌کند اما در تهذیب [22] فرمود «هشام بن سالم قال کل ما کان...» و از امام نقل نمی‌کند و تعبیر به مقطوعه می‌کنند.
 مرحوم شهید در مسالک [23] این روایت را رد می‌کند که مقطوعه است زیرا گرچه هشام معمولا از غیر امام نقل نمی‌کند اما در اینجا از امام نقل نکرده است لذا مظنه پیدا می‌کنیم که شاید نقلش از امام باشد.
 مناقشه در کلام شهید:
 می‌گوییم این اشکال مسالک وارد نیست چون در نقل مرحوم صدوق [24] روایت متصله است.
 2- عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله(عليه السلام) «ما کان فی الجسد اثنان ففیه نصف الدیة» [25]
 
 کیفیت استدلال به دو روایت:
 مورد استدلال این است که بگوییم هر کدام از پلک‌ها ربع دیه دارد. روایت می‌گوید آنچه در انسان دو تا است دیه کامله دارد و چهار پلک چشم داریم ولی هر دو تای آنها برای یک چشم است و در واقع حکم واحد دارد بنابراین مثل آن اعضایی است که در انسان اثنان است پس تا اینجا می‌گوییم پلک‌های چهارگانه در حکم دو عضو است پس دیه کامله دارد.
 منتهی یک چیزی باید به این روایت اضافه شود و بگوییم وقتی می‌گویند دوتا در بدن یک دیه کامل دارد یعنی هر کدام نصف دیه دارد. دو دست دیه کامل دارد یعنی معلوم است که هر کدام نصف دیه دارد و تقسیم بالسویة می‌شود و چپ و راست فرقی ندارد اینجا نیز می‌گوییم چهار پلک دیه کامل و هر کدام ربع دیه. پس به این روایت از دو جهت می‌شود تمسک کرد؛
 جهت اول: برای اصل دیه که اجفان دیه کامله دارد.
 جهت دوم: برای هرکدام از پلکها که ربع دیه داشته باشد.
 مناقشه در دلیل قول دوم: مرحوم شهید در مسالک [26] می‌فرماید اینکه می‌فرمایید دو پلک بمنزله یک عضو واحد است اول الکلام است؛ بلکه گفته شد عنایتاً می‌گوییم چهار پلک هر دو پلک حکم یک عضو دارد پس دو عضو می‌شود و چون عنایت احتمال است نمی‌شود به آن استدلال کرد پس این روایت شامل اینجا نمی‌شود.
 مرحوم شهید می‌فرماید «لان الاجفان لیس ما فی الانسان اثنان الا بتکلف» بنابراین روایت نه برای اصل اجفان و نه برای تک تک جفن‌ها قابل استدلال نیست.
 قول دوم: تفصیل: پلک بالا دو ثلث و پلک پایین یک ثلث دیه دارد.
 تفصیل بین پلکها وجود دارد «فی الجفن الأعلی ثلثی الدیة وفی الجفن الأسفل ثلث الدیة» مرحوم شیخ در خلاف [27] می‌فرماید «ان علیه اجماع الفرقة وروایاتها»
 مرحوم شهید [28] هم قائل به اجماع است.
 در مفتاح الکرامة [29] می‌فرماید مرحوم شیخ فرمود «علیه اجماع الفرقة واخبارهم» در حالیکه مرحوم شهید در جواب شیخ فرمود اجماع و اخباری در اینجا نداریم اما صاحب مفتاح الکرامة می‌فرماید بالاخره شیخ است شاید اخباری بوده که شیخ به آن رسیده است اما دلیل نمی‌شود پیدا کرد و لذا ما نمی‌توانیم به آن استناد کنیم علی ای حال دلیل نداریم پس قول دوم نیز قابل تمسک نیست.
 وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


[1] المقنعة : 759، ط جماعة المدرسین: «وفي عين الأعور الدية كاملة، إلا أن يكون قد فقئت إحدى عينيه فاستحق ديتها، ففي عينه الأخرى إذا فقئت نصف الدية.»
[2] المراسم: 246، ط مجمع جهانی اهل بیت: « فأما عين الأعور إذا كان قد أخذ ديتها أو تلفت في قصاص ، ففيها نصف الدية . فأما من لا يبصر شيئا وعينه قائمة فأذهبها ، ففيها ربع دية العينين الصحيحتين ، وفي كل واحدة نصف ذلك.»
[3] وسائل الشیعة 29: 334، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب29، ح2، ط آل البیت.
[4] شرایع الاسلام 4: 1031، ط استقلال طهران.
[5] جواهرالکلام 43: 186، ط دارالکتب الاسلامیة.
[6] مفتاح الکرامة 10: 385، س22، ط بیروت (القدیمة).
[7] وسائل الشیعة 29: 336، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب31، ح1، ط آل البیت.
[8] شرایع الاسلام 4: 1031، ط استقلال طهران.
[9] مفتاح الکرامة 10: 385، س14، ط بیروت (القدیمة).
[10] الخلاف 5: 236، ط جماعة المدرسین.
[11] غنیة النزوع : 416، ط مؤسسة الامام الصادق(عليه السلام).
[12] مفتاح الکرامة 10: 385، س28، ط بیروت (القدیمة).
[13] جواهرالکلام 43: 181، ط دارالکتب الاسلامیة.
[14] المبسوط 7: 130، ط المکتبة المرتضویة.
[15] ارشاد الاذهان 2: 236، ط جماعة المدرسین.
[16] ایضاح الفوائد 4: 687، ط اسماعیلیان.
[17] اللمعة الدمشقیة : 279، ط دارالتراث.
[18] الروضة البهیة 10: 202، ط داوری.
[19] مفتاح الکرامة 10: 385، س21، ط بیروت (القدیمة).
[20] وسائل الشیعة 29: 287، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب1، ح12، ط آل البیت.
[21] من لا یحضره الفقیه 4: 133، ح 5288، ط جماعة المدرسین.
[22] تهذیب الاحکام 10: 258، ح1020، ط دارالکتب الاسلامیة.
[23] مسالک الافهام 15: 402، ط المعارف الاسلامیة.
[24] من لا یحضره الفقیه 4: 133، ح 5288، ط جماعة المدرسین.
[25] وسائل الشیعة 29: 283، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب1، ح1، ط آل البیت.
[26] مسالک الافهام 15: 402، ط المعارف الاسلامیة.
[27] الخلاف 5: 237، ط جماعة المدرسین.
[28] مسالک الافهام 15: 403، ط المعارف الاسلامیة.
[29] مفتاح الکرامة 10: 386، س9، ط بیروت (القدیمة).