درس خارج فقه استاد مقتدایی

91/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات(دیه موی سر زن)
 بحث اخلاقی:
 در بحث عواقب غفلت از یاد خدا، گفتیم غفلت از ذکر و یاد خدا تبعات سوئی دارد همانگونه که قبلا گفته شد گفتیم ذکر خدا و در یاد خدا بودن از چیزهایی است که تاکید فراوان روی آن شده است حتی مقدار آن را تعیین نکرده‌اند که انسان روزانه چقدر ذکر بگوید بلکه بستگی به توان شخص دارد که به هر مقدار توانست ذکر بگوید و نیز در یاد خدا باشد بلکه فرمود «واذکروا الله کثیرا» [1] یا «ذکرا کثیرا» [2] و یا «قیاما وقعودا وعلی جنوبهم» [3] چون برکاتی دارد اطمینان قلبی می‌آورد «الا بذکر الله تطمئن القلوب» [4] و همواره خدا به یاد انسان است «فاذکرونی اذکرکم» [5] .
 در مقابل ذکر خدا، غفلت از ذکر خداوند مطرح است و گفتیم یکی از عواقب غفلت از یاد خدا به حال خود رها شدن است انسانی که از یاد خدا غافل شد خداوند او را به حال خود وا می‌گذارد باید از این حالت به خداوند پناه برد «الهی تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا لا اقل من ذلک ولا اکثر» [6] .
 و هفته قبل گفتیم یکی از عواقب غفلت از یاد خدا این است که انسان آلوده به گناه می‌شود و کم کم به اعراض از ذکر خدا می‌رسد و رویگردان از خداوند می‌شود.
 هفته گذشته دو آیه خواندیم:
 1- «من أعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا ونحشره یوم القیامة أعمی» [7]
 اعراض از ذکر باعث گرفتار شدن در دو خطر مهم است یکی معیشت ضنک و دیگری کور محشور شدن در قیامت بگونه‌ای که اعتراض می‌کند «لم حشرتنی اعمی وکنت بصیرا» [8] جواب می‌رسد «کذلک اتتک ایاتنا فنسیتها وکذلک الیوم تنسی» [9]
 2- در سوره زخرف آیه 36 الی 40 آمده است که اگر انسان دقت در آن بکند بدن انسان می‌لرزد و می‌فرماید «ومن یعش عن ذکر الرحمن نغیض له شیطانا فهو له قرین وانهم لیصدونهم عن السبیل ویحسبون انهم مهتدون حتی اذا جائنا قال یا لیت بینی وبینک بعد المشرقین فبئس القرین ولن ینفعکم الیوم اذ ظلمتم انکم فی العذاب مشترکون» [10]
 یَعُشُّ به معنی روبرگرداندن است کسی که از ذکر خدا رویگردان شود در تعبیر قرآن عنایت خاصی است که می‌فرماید «من یعش عن ذکر الرحمن» یعنی خدای مهربان که این همه نعمت داده انسان از ذکر این رحمن رویگردان شده است. اگر کسی از ذکر این رحمن روبرگرداند نتیجه‌اش این می‌شود که یک شیطان را بر او مسلط می‌کنیم در آن صورت وقتی شیطان بر او مسلط شد او را هر کجا که بخواهد می‌برد «فهو له قرین» این شیطان همراه و قرین اوست و تمام زمینه‌های گناه را برایش فراهم می‌کند و اعمال زشت را خوب جلوه می‌دهد و انسان را از یاد خدا باز می دارد و انسان فکر می‌کند که روی موازین شرع کار می‌کند.
 نتیجه: شیطان دو کار می‌کند:
 1- انسان را از کار خیر باز می‌دارد و اگر هم بخواهد کار خوبی بکند تبدیل به گناه می‌شود.
 2- گناه را خوب جلوه می‌دهد و انسان خیال می‌کند در راه حق است و هیچ گاه به فکر توبه نمی‌افتد «حتی اذا جائنا» شیطان تا موقعی که مرگ برسد همراه او هست بعد از مرگ حتی در قبر و حشر و در پیشگاه الهی همراه اوست. آنجاست که انسان می‌گوید ای کاش بین من و تو به اندازه مشرق و مغرب بود زیرا وقتی چشمش به آن شیطان می‌افتد خاطرات معصیت و گناهان دنیا را به یاد می‌آورد و زجر می‌برد که چه به روز خود آورده است اینجاست که فریاد می‌زند تو کیستی که مرا رها نمی‌کنی ای کاش بین من و تو فاصله مشرق تا مغرب بود و تو بد همراهی هستی خدا می‌فرماید امروز این آرزوها هرگز محقق نمی‌شود بلکه این شیطان در برزخ و قیامت در جهنم همراه تو است. دلیل این عقوبت با این قرین این است که «اذا ظلمتم» چون ظلم کردی و غافل شد و اعراض از یاد خدا باعث این حالت شد و اگر نه خدا ظلم نکرده که دستت اکنون بسته است بلکه نتیجه کار خودت همین عذاب است و توبه هم نکرد ای کاش انسان از گناه خود توبه کند «انکم فی العذاب مشترکون» هر دو در جهنم هستند. این هم یک نتیجه از غافل شدن از یاد خدا.
 خدا ان شاء الله همه ما را متوجه به یاد خودش بنماید.
 
 بحث فقهی: دیه موی سر زن:
 اگر کسی موی سر زنی را از بین ببرد یا جوری بتراشد که دیگر نروید یا دارویی بخوراند به هر علت موی سر زن را از بین برد و دوباره نرویید یک دیه کامله زن بدهکار است و اگر دوباره رویید هر چند گروهی گفتند ارش دارد اما قول حق این است که «مهر نسائها» یعنی مهرالمثل دارد و مدرک این نظر روایت عبدالله بن سنان [11] بود که خواندیم و امام در ذیل روایت فرمود «یابن سنان إن شعر المرأة وعذرتها شریکان» و در مورد علت حکم فرمود بکارت دختر و موی سر دختر عدل و همطراز هستند هر کدام از بین برود؛ عامل از بین رفتن باید مهرالمثل بپردازد.
 مرحوم صاحب جواهر [12] در ذیل بحث روایت فرمودند روایت ضعیف است چون در سند محمد بن سلیمان قرار دارد و مجهول است اما چون مشهور فتوی داده‌اند بلکه بالاتر از مشهور ادعای اجماع شده است لذا ضعف سند جبران می‌شود.
 مرحوم شیخ در تهذیب [13] این روایت را به جای محمد بن سلیمان که در روایت صدوق [14] و کلینی [15] آمده است از سلیمان بن منقری که همان سلیمان بن داود منقری است و در رجال آمده است گرچه مذهب حق نداشت اما ثقه است نقل کرده است بنابراین روایت مورد اعتبار است و ضعف سند ندارد تا به قول صاحب جواهر با عمل اصحاب جبران شود پس دو مورد مطرح است:
 مورد اول: مو از بین رفت و دوباره نرویید.
 مورد دوم: مو از بین رفت و دوباره رویید و رشد کرد.
 مدرک هر دو مورد همین روایت عبدالله بن سنان است.
 مرحوم صاحب وسائل [16] همین روایت را از مرحوم شیخ نقل می‌کند نه از کلینی و فقیه و در سلسله سند عنوان محمد بن سلیمان منقری ثبت کرده است یعنی در نقل کافی و فقیه محمد بن سلیمان آمده است و در نقل تهذیب سلیمان بن داود منقری آمده است اما وسائل محمد بن سلیمان منقری ثبت کرده است.
 ملاحظه می‌فرمایید محمد بن سلیمان و سلیمان بن داود منقری دو نفر هستند اما دو صاحب وسائل بین این دو جمع کرده است و فرمود محمد بن سلیمان منقری.
 مرحوم آقای خویی [17] می‌فرماید چنین کسی در عالم، وجود ندارد زیرا محمد بن سلیمان وجود دارد اما مجهول است و سلیمان بن داود منقری وجود دارد و ثقه است اما محمد بن سلیمان منقری وجود ندارد آقای خویی در ادامه می‌فرماید «وهو سهو من قلمه الشریف».
 علت اشاره به ضرب وجیع در روایت:
 در روایت مورد استناد امام(ع) فرموده بود «ویضرب ضربا وجیعا ویحبس فی سجن المسلمین» باید گفت علت این حبس انتظار برای تعیین تکلیف در استبراء موی سر زن است. و علت ضرب فعل محرمی است که جانی انجام داده است و به همین علت تعزیر می‌شود چون دیه بابت موی سر است پس بابت ارتکاب حرام باید تعزیر شود.
 چگونگی تعیین مهر المثل:
 گفتیم اگر مو دوباره رویید جانی باید مهرالمثل بپردازد.
 اکنون در مورد چگونگی تعیین مهرالمثل می‌گوییم مهر المثل را با مهرالسنة که پانصد درهم یعنی پانصد مثقال نقره که مهریه فاطمه زهراء(س) بود می‌سنجیم. اگر مهرالمثل از مهرالسنة بیشتر شد همان مهرالسنة را اخذ می‌کنیم و در مقایسه با دیه یک زن اگر مهرالمثل کمتر از دیه یک زن بود جانی مهرالمثل را بدهکار است و اگر مهرالمثل از مقدار یک دیه کامل زن بیشتر شد می‌گوییم جانی فقط اندازه یک دیه کامله زن بدهکار است و بیش از دیه کامله یک زن غرامت نمی‌پردازد زیرا در کشف اللثام [18] می‌فرماید اجماع داریم که دیه عضو هیچگاه بیشتر از دیه کامل انسان نمی‌شود و لازمه‌اش این است که اگر دیه عضو با دیه کامله مساوی شد اخذ غرامت در حد مساوی منعی ندارد.
 تعیین زمان پرداخت دیه موی سر زن:
 مطلبی مطرح است که وقتی جانی موی سر یک زن را از بین برد با توجه به اینکه احتمال دوباره روییدن مو وجود دارد و اگر مو دوباره رویید حکم متفاوت است یعنی اگر نرویید جانی دیه کامله یک زن را بدهکار است و اگر دوباره رویید جانی مهرالمثل بدهکار است؛ اکنون پرسش این است که راه حل محاکمه و محکوم کردن جانی چیست؟
 در اینجا دو راه حل مطرح است:
 راه اول: ارجاع به کارشناس: پس از انجام جنایت به کارشناس مراجعه می‌شود اگر کارشناس تشخیص داد مو قابل روییدن دوباره نیست جانی به پرداخت دیه محکوم می‌شود و اگر نظر کارشناسی می‌گفت موی سر این زن مجنی علیها قابلیت روییدن دوباره را دارد جانی به مهرالمثل محکوم می‌شود.
 راه دوم: مهلت یکساله تا مشخص شدن وضعیت روییدن مو: صاحب مفتاح الکرامة [19] از مرحوم علامه [20] در تحریر مطلبی نقل می‌کند که فرمود می‌توانند به مدت یک سال صبر کنند اگر پس از یک سال مو نرویید جانی به یک دیه کامله محکوم می‌شود و اگر مو رویید مهرالمثل بدهکار است.
 دلیل مهلت یک ساله در پرداخت دیه:
 سلمة بن تمام [21] «قال اهرق رجل قدرا فیها مرق علی راس رجل فذهب شعره فاختصموه فی ذلک الی علی(ع) فاجّله سنة فجاء فلم ینبت شعره فقضی علیه بالدیة»
 سلمة بن تمام گوید مردی ظرف آبگوشت را روی سر مردی خالی کرد و تمام موی آن مرد ریخت و جریان دعوا نزد امیرالمؤمنین برده شد و امام یک سال به جانی مهلت داد و پس از یک سال معلوم شد امکان روییدن دوباره وجود ندارد لذا امیرالمؤمنین حکم به پرداخت دیه صادر کردند.
 نتیجه: بر اساس این روایت جانی برای پرداخت دیه یا ارش یک سال مهلت دارد تا تعیین تکلیف شود.
 فرعان:
 فرع اول: تقاضای جانی برای تعجیل در مجازات: اگر جانی اصرار داشته باشد بدون مهلت، تعیین تکلیف شود می‌توانند جانی را محکوم به ارش کنند زیرا قدر متیقن این است که ارش بدهکار می‌شود و بعد از تعیین تکلیف نهایی اگر نتیجه بر روئیدن مو بود ارش دارد و مجنی علیها حقش را گرفته است و اگر مو در نیامد مجنی علیها مازاد ارش تا دیه کامل را از جانی دریافت می‌کند.
 فرع دوم: اگر بعد از یکسال که صبر کردند و مو در نیامد و حکم به دیه کامله دادند و یا بعد از نظر کارشناسی مبنی بر عدم امکان روییدن دوباره مو حکم به دیه کامله دادند؛ بطور اتفاقی بعد از دو سال مثلا موها رویید و رشد کرد آیا جای اعتراض برای جانی وجود دارد؟ در مسأله دو قول است:
 قول اول: بعضی می‌گویند گرچه زمان گذشته باشد مجنی علیها مازاد را باید برگرداند.
 قول دوم: گروهی دیگر این است «هذه موهبة جدیدة هبة من الله» و جانی نمی‌تواند مراجعه کند و مازاد دیه از ارش را طلب کند.
 این فرع در موارد دیگر نیز مطرح است و در جای خود آن را مورد بحث قرار می‌دهیم و دلیل هم دارد.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] الانفال: 45.
[2] الاحزاب: 41.
[3] آل عمران: 191.
[4] الرعد: 28.
[5] البقرة: 152.
[6] الکافی 2: 581، ط دارالکتب الاسلامیة.
[7] طه: 124.
[8] طه: 125
[9] طه: 126.
[10] زخرف: 36 تا 39.
[11] وسائل الشیعة 29: 334، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب30، ح1، ط آل البیت.
[12] جواهرالکلام 43: 174، ط دارالکتب الاسلامیة: «مضافا إلى خبر عبد الله بن سنان الذي رواه المحمدون الثلاثة المنجبر بما عرفت بناءا على أن في سنده محمد بن سليمان وهو مجهول»
[13] تهذیب الاحکام 10: 262، ح1036، ط دارالکتب الاسلامیة.
[14] من لا یحضره الفقیه 4: 47، ح5061، ط جماعة المدرسین: «روى إبراهيم بن هاشم، عن صالح بن السندي، عن محمد بن سليمان البصري، عن عبد الله بن سنان قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام)»
[15] الکافی 7: 261، ح10، ط دارالکتب الاسلامیة.
[16] وسائل الشیعة 29: 334، کتاب الدیات، أبواب دیات الاعضاء، باب30، ح1، ط آل البیت.
[17] مبانی تکملة المنهاج 2: 215، ط العلمیة.
[18] کشف اللثام 11: 326، ط جماعة المدرسین.
[19] مفتاح الکرامة 10: 378، ط بیروت (القدیمة).
[20] تحریر الاحکام 2: 271، ط آل البیت (القدیمة): «و متى يؤخذ الدية و يعلم عدم الإنبات الظاهر أنّه سنة»
[21] وسائل الشیعة 29: 342، کتاب الدیات، ابواب دیات الاعضاء، باب37، ح3، ط آل البیت.