درس خارج فقه استاد مقتدایی

90/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الديات (اخافه منجر به فرار باعث مرگ)
 گفتیم اگر کسی برای اخافه؛ بر انسانی صیحه بزند و آن شخص بمیرد؛ یا مرگ مستند به فعل اخافه کننده است یا خیر؟ اگر مستند به فعل مخیف باشد و قصد قتل هم داشته باشد قصاص دارد و گفتیم اگر به شخص مریض یا غافل صیحه بزند ظاهر این است که مرگ مستند به فعل مخیف می‌شود مگر در جایی که علم پیدا کردیم قتل مستند به فعل مخیف نیست و در اینجا همان شقوق می‌آید یعنی اگر قصد قتل داشته باشد قصاص دارد و اگر قصد قتل نداشت اما فعل مما یقتل غالبا بود نیز قصاص دارد.
 مرحوم محقق در شرایع [1] از مرحوم شیخ در مبسوط [2] نقل می‌کند «الدیة علی العاقلة» چون قصد قتل ندارد. و فرض هم این است که فعل مما یقتل غالبا نیست. و لذا حکم خطای محض را دارد پس دیه با عاقله است.
 
 مناقشه در کلام شیخ:
 اما خود مرحوم محقق کلام شیخ را نمی‌پذیرد و می‌فرماید «وفیه اشکال من حیث قصد الصائح الی الاخافة فهو عمد الخطأ» کلام شیخ مورد مناقشه است زیرا در خطای محض شرط این است که قصد فعل روی این شخص نداشته باشد درحالیکه در اینجا روی اخافه شونده قصد فعل دارد و می‌خواهد اخافه کند. پس خطای محض نیست بلکه شبه عمد است و دیه بر عهده اخافه کننده است.
 مسأله11 «لو اخافه فهرب فاوقع نفسه من شاهق او فی بئر فمات فان زال عقله واختیاره بواسطة الاخافة فالظاهر ضمان المخیف والا فلا ضمان»
 در اینجا اخافه شخص خاص است و به یک نفر حمله می‌کند و قصد شخص دارد و نمی‌خواهد مردم را بترساند پس مصداق مفسد فی الارض نیست البته در مورد زوال عقل راه به دست آوردن زوال عقل قرائنی است که از طریق آن امکان حکم پیدا می‌شود.
 مرحوم امام می‌فرماید اگر این وحشت و اخافه باعث شود که اختیار از او سلب شود شخصی که اخافه کرد ضامن است. اما اگر در آن حد نیست و زوال عقل به اختیار حادث نشد ضامن نیست.
 مرحوم محقق در شرایع [3] با بیان فرع «أما لو فر فألقی نفسه فی بئر أو علی سقف» به نقل از مرحوم شیخ در مبسوط [4] می‌فرماید «قال الشیخ لا ضمان لأنه ألجأه إلی الهرب لا الی الوقوع فهو المباشر لاهلاک نفسه فیسقط الحکم التسبیب»
 توضیح فرع مزبور و حکم مرحوم شیخ:
 اگر برای فرار از اخافه خود را در چاه بیندازد یا به مسیری برود که از سقف به زمین افتد فتوای مرحوم شیخ این است که کسی ضامن دیه نیست. زیرا اخافه کننده او را وادار به فرار کرده است اما سبب وقوع در چاه یا افتادن از سقف نبوده است. پس اخافه شونده مباشر اهلاک نفس خویش است و مباشر اقوی است.
 مرحوم شهید در مسالک [5] ضمن نسبت دادن قول به توقف به مرحوم محقق طی ایرادی بر شیخ می‌فرماید اینجا دو صورت فرض می‌شود که خلاصه آن در ذیل می‌آید:
 صورت اول: وقتی الزام به فرار شد اگر مندوحه داشت یعنی می‌توانست از راه دیگری فرار کند که کشته نشود اما راهی را انتخاب کرد که منجر به قتلش شد خودش مقصر است.
 صورت دوم: و اما اگر مندوحه نداشت یعنی راه دیگری برای فرار نبود مخیف ضامن است.
 مناقشه در کلام شهید:
 مرحوم صاحب جواهر [6] به نقل از شهید اول در غایة المراد [7] می‌فرماید: «وقواه الشهيد، قال: "لأن الهارب إما مختار أو مكره، فإن كان مختارا فلا ضمان، وإن كان مكرها فغايته أن يكون مثل مسألة - اقتل نفسك وإلا قتلتك، فقتل نفسه - فإنه لا ضمان، إذ لا معنى للخلاص عن الهلاك بالهلاك"»
 انسانی که فرار می‌کند اگر مختار باشد خودکشی کرده و حتی اگر مکرَه باشد باز هم می‌گوییم حق کشتن خودش را ندارد. در نتیجه ضمان دیه بر عهده کسی نیست.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] شرایع الاسلام 4: 1020، ط استقلال طهران.
[2] المبسوط 7: 158، ط مرتضویة.
[3] شرایع الاسلام 4: 1020، ط استقلال طهران.
[4] المبسوط 7: 159، ط مرتضویة.
[5] مسالک الافهام 15: 333، ط المعارف الاسلامیة: «أما لو لم يمت كذلك، لكنه فر خوفا فألقى نفسه في بئر ونحوه، أو صادفه سبع في طريقه فافترسه، فإن الشيخ - رحمه الله - في المبسوط حكم بعدم الضمان، فارقا في الوقوع في البئر ومن السقف بين الأعمى وغيره، فأوجب الضمان لو كان المطلوب أعمى، وفي مصادفة السبع لم يفرق بينهما وأسقط الضمان. واحتج على الأول بأنه إنما ألجأه إلى الهرب لا إلى الوقوع، فإنه ألقى نفسه باختياره، فهو من باب اجتماع المباشر والسبب غير الملجئ، كالحافر والدافع، فإن الضمان على الدافع. واحتج على الثاني بأن السبع له قصد واختيار، فهو مباشر حقيقة، وذلك السبب غير ملجىء إلى افتراسه، فكان أقوى. والمصنف - رحمه الله - اقتصر على نقل القول فيه مؤذنا بالتوقف فيه أو رده، من حيث إنه لولا الإخافة لم يحصل الهرب المقتضي للتلف. وكونه باختياره ممنوع، إذ لا مندوحة إلا بالهرب، غايته أنه اختار طريقا على طريق بمرجح أو بغير مرجح، مع امتناع خلو الواقع منهما. هذا إذا كانت الطرق متساوية في العطب. أما لو ترجح أحدهما في السلامة فسلك الآخر باختياره، اتجه قول الشيخ. ولو كانت الإخافة قد رفعت قصده أصلا، فالضمان أوجه مطلقا، لضعف المباشر حينئذ»
[6] جواهر الکلام 43: 59، ط دارالکتب الاسلامیة.
[7] غایة المراد فی شرح نکت الارشاد 4: 451، ط دفتر تبلیغات اسلامی: «و أقول: قول الشيخ قويّ جدّا، لأنّ الهارب إمّا مختار أو مكره، فإن كان مختارا فلا ضمان قطعا، وإن كان مكرها فغايته أن يكون مثل مسألة «أقتل نفسك و إلّا قتلتك» فقتل نفسه، فإنّه يبعد الضمان، إذ لا معنى للخلاص عن الهلاك بالهلاك.»