موضوع: كتاب الديات (مصادیق موجبات ضمان دیه)
بحث اخلاقی: برکات یاد خدا: (عدم جرأت بر معصیت)
گفتیم یکی از اموری که اساس سعادت ابدی انسان است و مخالفت با آن باعث هلاکت انسان چه در دنیا و چه در آخرت میشود به یاد خدا بودن است. امام(ره) فرمود «عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید» انسان هرچه را ببیند و در هر حالی باشد باید خدا را حاضر بداند کوچکترین فکری که به قلب انسان خطور میکند خدا میداند و به یاد خدا بودن برکاتی دارد که سه مورد از آنها را شمردیم.
اکنون میگوییم مورد چهارم از ثمرات به یاد خدا بودن این است که اگر انسان به یاد خدا باشد جرات معصیت پیدا نمیکند اگر انسان خدا را حاضر بداند مانع دارد و جرات گناه پیدا نمیکند.
جوانی به حضور امام حسین(ع) رسید و عرض کرد نصیحتی بکنید که گناه نکنم حضرت با حوصله فرمودند؛
1- اگر خواستی معصیت بکنی جایی برو که خدا نباشد. جوان قدری فکر کرد و فهمید که هر جایی که برود خدا حضور دارد.
2- حضرت فرمودند که اگر میدانی که خدا حاضر است پس اقلا روزی خدا را نخور. باز فکری کرد گفت آنهم که نمیشود چه بخورم که برای خدا نباشد.
3- حضرت فرمود پس از زمین خدا برو بیرون. فکری کرد و گفت کجا بروم که بیرون از ملک خدا باشد؟
حضرت فرمود به یادت باشد که اگر عزرائیل آمد برای قبض روح جلوی او را بگیر. گفت اینهم که نمیشود. حضرت فرمود پس ببین نتیجه گناه سرازیر در آتش جهنم شدن است.
در حالات حضرت یوسف دارد که وقتی زلیخا مجلس خلوت درست کرد حضرت دید زلیخا روی آن بتی که در اتاق داشت پردهای انداخت حضرت گفت چرا پرده انداختی؟ گفت این خدای من است و از او شرم دارم لذا خواستم مرا نبیند. حضرت فرمود تو از قطعهای سنگ حیا میکنی اما انتظار داری من از خدای خودم که حیّ و حاضر است و مرا میبیند حیا نکنم؟
پیامبر در وصیتی به امیرالمؤمین توصیه بذکر الله علی کل حال می کند و میفرماید «ولیس هو سبحان الله والحمدلله ولا اله الاالله والله اکبر ولکن اذا ورد علی ما یحرم علیه خاف الله عزوجل عنده وترکه»
[1]
این معنای به یاد خدا بودن است.
در روایتی دیگر امیرالمومنین فرمود «الذکر ذکران ذکرالله عزوجل عند المصیبه وافضل منه ذکرالله عند ما حرم الله علیک فیکون حاجزا»
[2]
بحث فقهی:
بحث در این بود که مشهور میگویند طبیب عالم حاذق اگر با اذن معالجه کرد و در اثر معالجه تلفی پیش آمد ضامن است. مرحوم ابن ادریس
[3]
فرمود ضامن نیست و مقدس اردبیلی
[4]
نیز اینگونه فتوی داده بود و قول ابن ادریس را تقویت کردیم و گفتیم این فتوی مخالف مشهور هم نیست زیرا کلام مشهور اطلاق دارد و به کمک فتوای مشهور در صورت اخذ برائت بر عدم ضمان و از این جهت که قائلین به عدم ضمان در صورت اخذ برائت در صورت اذن نیز قائل به عدم ضمان هستند، استفاده کردیم که اطلاق کلام مشهور در ضمان حمل بر صورت عدم اذن میشود زیرا اول کسی که موضوع را روی فرض اذن متمرکز کرده است مرحوم محقق
[5]
[6]
بود. اکنون یک بحث باقی مانده است.
در برخی موارد اذن ممکن نیست مثلا تصادفی پیش آمده است خود مجروح که حالی ندارد و از بستگان دارای قدرت تصمیم گیری نیز کسی را همراه ندارد. در چنین جایی طبیب چارهای ندارد جز اینکه بدون مراسم رسمی استیذان معالجه را شروع کند در این صورت اگر منتهی به تلف شد؛ میتوان گفت حفظ جان این مریض متوقف بر عمل بود و حفظ جان انسان واجب است مقدمه آن هم این عمل است پس عمل واجب میشود و خود این وجوب شرعی که طبیب تشخیص میدهد به منزله اذن است و نیازی به اذن فحوائی نیست و اگر عمل کرد و منتهی به مرگ شد ضامن نیست.
صورت دوم: طبیب عالم حاذق غیر مأذون: اگر طبیب عالم و حاذق و بدون اذن، عمل کند آیا ضامن است یا خیر؟
در اینجا اگر منتهی به مرگ بشود بر اساس مقتضای قواعد ادله ضمان طبیب ضامن است هم مشهور میگویند و هم مثل ابن ادریس اینجا را هم میگویند ضامن است. یعنی گرچه محسن است ولی محسن باید کارش بر اساس موازین باشد اگر بدون رضایت کاری کرد معلوم نیست محسن باشد اما اگر در مورد کسی میدانند که اذن نمیدهد حال یا خودش میخواهد خودکشی کند و لذا اجازه معالجه نمیدهد و یا ولی بیمار ناآگاه است و اجازه معالجه نمیدهد از طرفی هم جان مریض در خطر است اقدام بدون اذن رسمی اگر منتهی به مرگ شود کسی ضامن نیست یعنی این فرض مانند جائی است که انسانی را در آتش انداختند و میتواند از آتش بیرون بیاید، اگر خودش نشست و بیرون نیامد و مُرد؛ کسی ضامن نیست.
صورت سوم: طبیب عالم غیر حاذق؛ مأذون.
صورت چهارم: طبیب عالم غیر حاذق؛ غیر مأذون.
صورت سوم و چهارم مسأله این است که اصلا طبیب حاذق نیست در اینجا گاهی اذن هم میگیرد گاهی اذن نمیگیرد
[7]
در هر دو صورت میگوییم اگر تلفی پیش آمد طبیب ضامن است.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین
[1]
وسائل الشیعة 15: 254، کتاب الجهاد، ابواب جهاد نفس، باب23، ح7، آل البیت.
[2]
بحار الانوار 90: 164، بیروت.
[3]
السرائر 3: 373، جماعة المدرسین.
[4]
مجمع الفائدة والبرهان 14: 229، جماعة المدرسین.
[5]
شرایع الاسلام 4: 1019، ط استقلال طهران.
[6]
استدلالی هم دارد که بعد بیان می کنیم.
[7]
معنای «طبیب حاذق» بودن این است که علاوه بر درس خواندن و مطالعه کردن در سالن عملی زیر دست یک استاد کار ورزی کرده و کارش را یاد گرفته است و به جایی رسید که استاد به او اجازه داد که شما میتوانید خودتان به تنهایی عمل کنید.