درس خارج فقه استاد مقتدایی

90/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: کتاب الدیات عناوین دیه(حله)

 در بحث عناوین دیات گفتیم شش چیز بعنوان دیه قابل پرداخت است.

 1- صد شتر من مسان الابل که سنشان داخل در شش سال باشد.

 2- دویست گاو که شرطی نداشت.

 3- هزار گوسفند که اختلافی نداشت به جز دو روایت که به حسب ظاهر مخالف بود.

 شرح اجمالی موارد فوق را بیان کردیم و امروز در مورد حله توضیحات کوتاهی داریم.

4- حله:

مرحوم محقق[1] در شرایع می فرماید «أو مأتا حلة» عین همین عبارت را مرحوم امام[2] هم آورده است. مرحوم صاحب جواهر[3] در ادامه کلام محقق می فرماید «وأما الثالث أی مأتا حلة فلا أجد فیه خلافاً معتداً به بل عن بعض الاصحاب نفی الخلاف» و از بعض کتابهای دیگر مثل مبسوط[4] و سرائر[5] و غیره نقل می کند که آنها هم ادعای اجماع کردند اما در مقابل مرحوم صاحب جواهر[6] در ذیل می فرماید «انی لم اجد فی النصوص ما یدل علیه» مگر یک روایت که آنهم اشکال دارد وآن صحیحه عبدالرحمن بن حجاج[7] است که می گوید «سمعت ابن ابی لیلا یقول کانت الدیة فی الجاهلیة مأة من الابل فاقرها رسول الله» یعنی پیامبر همان را تثبیت کرد «ثم انه فرض علی اهل البقر مأتی بقرة» آنهایی که گاو داشتند و شتر نداشتند پیامبر دویست گاو بر عهده آنها گذاشت. «و فرض علی اهل الشاة ألف شاة ثنیة» یعنی گوسفند ثنیه باشد یعنی در سن سه سال باشد. «و علی اهل الذهب الف دینار و علی اهل الورق عشرة آلاف درهم و علی اهل الیمن مأتی حلل».

بررسی روایت:

1- ضعف سند؛

صاحب جواهر می فرماید روایت از نظر سند تا عبدالرحمن بن حجاج صحیحه است. و ایشان هم از بزرگان فقهای اصحاب است و مرحوم شیخ در فهرست کتاب غیبت می فرماید ایشان از سفرای مورد اطمینان است منتهی عبدالرحمن بن حجاج نمی گوید قال الصادق بلکه می گوید قال ابن ابی لیلی پس روایت از امام نیست که ما برای آن اعتبار قائل بشویم. مرحوم صاحب جواهر می فرماید و هو معلوم الحال ابن ابی لیلی در زمان بنی امیه و بنی عباس 33 سال قاضی کوفه بود «و کان من اقران ابی حنیفة» و رابطه نزدیکی با ابوحنیفه داشت. و یکی از خصوصیات او این بود که با اهلبیت و شیعیان دشمنی داشت مثلا عمار دهنی که شخصی جلیل القدر بود و زمانی نزد ابن ابی لیلی در دادگاه برای ادای شهادت آمده بود؛ ابن ابی لیلی به او گفت «قم فقد عرفناک لانقبل شهادتک لانک رافضی» از محکمه بیرون برو و شهادتت قبول نمی شود چون شیعه هستی عمار با حال گریه از جلسه رفت بیرون ابن ابی لیلی او را صدا زد و گفت «یا عمار انت رجل من اهل العلم و الحدیث ...» تو اهل علم و حدیث هستی بجای گریه کردن می توانی با همکاری کنی تا جایگاه خوبی پیدا کنی عمار گفت «لیس ذلک انک نسبتنی الی رتبة شریفة لست من اهلها» تو نسبتی به من داده ای که لایق آن نیستم زیرا اولین گروهی که به آنها نسبت رافضی (شیعه) دادند سحره زمان موسی بودند یعنی رفض کردند ایمان به فرعون را. عمار گفت که امام صادق فرمود هرکس پشت به باطل کند و رو به حق کند این را می گویند رافضی و من اعتقاد ندارم در این زمان کسی با این وصف وجود داشته باشد.

 ابن ابی لیلی مشابه همین برخورد را با محمد بن مسلم که زمان امام باقر و امام صادق را درک کرده بود نیز داشت.

2- عدم ذکر حله در نقل عبد الرحمن بن حجاج از امام صادق(ع)

؛به علاوه همین عبدالرحمن بن حجاج - با توجه به این داستانی که از ابن ابی لیلا شنید - می گوید نزد امام صادق رفتم «فسئلت اباعبداله فقال کان علی یقول الدیه الف دینار و قیمة الدینار عشرة آلاف درهم و لاهل البوادی ماة من الابل و لاهل السواد مأتا بقرة أو الف شاة[8] » ملاحظه می فرمایید وقتی عبدالرحمن از امام (ع) در جواب اسمی از حلل نمی برد با اینکه او گفته بود ابن ابی لیلا شش چیز را به عنوان موارد قابل پرداخت برای دیه مطرح کرده است.

 مرحوم صاحب جواهر می فرماید لذا حله مورد قبول نیست ولی اجماع فقهاء بر پذیرش حله است.

3- اختلاف نسخه در تعداد حله؛

یک اشکال دیگر هم در بحث حله از جهت تعداد وجود دارد. مرحوم کلینی[9] در کافی «و علی اهل الیمن الحلل مائة حلة» ذکر کرده است ولی در نقل وسائل[10] «و علی اهل الیمن الحلل مأتی حلة»[11] آمده است اما مرحوم صدوق در تهذیب[12] طبق کافی نقل کرده و فتوی داده است.

نتیجه:

در روایت عبدالرحمن بن حجاج از امام صادق؛ در کلام امام نامی از حله نیامده است و روایتی هم که نام حله را برده است ضعیف است و اشکال دارد. از طرفی هم مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع کرده است که یکی از شش چیز حله است.

 و نیز هیچ روایتی که همه‌ی شش چیز را یکجا آورده باشد نداریم لذا اجماع را موید می گیریم و می گوییم شاید علماء طبق روایات دیگری که بدستشان رسیده و حله در آن بود و به ما نرسیده است فتوی دادند.

 به هر حال این روایت فقط موید بر مسئله است که عناوین دیه شش چیز است.

 و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

[1] شرایع الاسلام، ج4، ص228، ط اسماعیلیان.

[2] تحرير الوسيلة، ج، ص: 554، ط دار العلم

[3] جواهر الکلام، ج43، ص7، ط إحیاء التراث العربی

[4] المبسوط فی الفقه، ج7، ص118، ط مرتضویة

[5] السرائر، ج3، ص323، ط جامعه مدرسین

[6] جواهر الکلام، ج43، ص7، ط إحیاء التراث العربی ← إلا أني لم أجد في النصوص ما يدل عليه سوى‌

[7] وسائل الشیعه، ج29، ص193و194، باب1 از ابواب دیات نفس، حدیث1،ط آل البیت

[8] وسائل الشیعه، ج29، ص193و194، باب1 از ابواب دیات نفس، حدیث1،ط آل البیت

[9] کافی، ج7، ص280، حدیث 1، ط اسلامیه

[10] وسائل الشیعه، ج29، ص193و194، باب1 از ابواب دیات نفس، حدیث1،ط آل البیت

[11] گفتنی است آدرس هایی که در هامش وسائل الشیعه طبع آل البیت، ج29، ص93 برای حدیث فوق آمده است سه مورد کافی تهذیب و استبصار است که در هیچیک از مصادر سه گانه جمله «مأتی حلة» نیامده است اما متن وسائل الشیعه «مأتی حلة» ثبت کرده است.

[12] تهذیب الاحکام، ج10، ص160، حدیث 640