درس خارج فقه استاد مقتدایی

90/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب الدیات

 گفته شد که در مقدمه و قبل از شروع در بحث دو امر را ذکر می کنیم امر اول راجع به معنای لغوی و اصطلاحی دیه است که هردو را مطرح کردیم

 امر دوم در مورد مشروعیت دیه بود و گفتیم استدلال شده به کتاب و سنت و عقل و اجماع

کتاب: «وَ مَا كاَنَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطًَا وَ مَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطًَا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلىَ أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُواْ» نساء (4) 92 ← ادامه آیه «فَإِن كاَنَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَ إِن كَانَ مِن قَوْمِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلىَ أَهْلِهِ وَ تحَْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَينْ‏ِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَ كاَنَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيماً»

  دیروز آیه را توضیح دادیم اکنون نکته ای اضافه می کنیم که برای قاتل در دنیا دو قسم مجازات مقرر شده است.

قسم اول حق الله:

در قرآن نیامده ولی در روایات داریم که یکی از سه امر از خصال کفاره بر عهده قاتل می آید یکی اینکه بنده‌ای را آزاد کند دوم اینکه شصت نفر مسکین را طعام بدهد سوم شصت روز روزه بگیرد. اگر چه قرآن یک مورد را بیان کرده است اما روایت از باب تخییر سه مورد را بیان فرمود.

قسم دوم حق الناس

: «و دیة مسلمة الی اهله» قسم دوم دیه است که باید به اولیاء دم بپردازد.

 به هر حال این آیه از آیاتی است که دلالت دارد در قتل خطایی دیه ثابت است

سنت: روایات متعدد بلکه متواتر در مورد ثبوت دیه وارد شده است که یک نمونه از آن را در ذیل یادآور می شویم.

 حکم ابن عتیبه[1]

[2] عن الصادق(ع) در ذیل روایت آمده است «و الخطاٌ فی القتل و الجراحات فیه الدیات».

اجماع: باتفاق مسلمین از شیعه و سنی بلکه بعضی ادعای ضرورت کردند که دیه در شرع بالضرورة من الدین ثابت است. عقل: انسانی جنایتی را انجام داد و این جنایت گرچه عمدی نبود بلکه خطایی بود و قصاص ندارد؛ اما جان یک انسان گرفته شد باید جبران بکند و پول خون مجنی علیه را باید بدهد. خونی ریخته شد و خون -چه در نفس چه در اعضاء- محترم است لذا عقل حکم می کند که بایستی جبران بشود.

نتیجه:

به ادله اربعه می گوییم دیه در شرع ثابت است.

 والنظر فيه في أقسام القتل ومقادير الديات وموجبات الضمان والجناية على الأطراف واللواحق.[3]

 امام در ادامه می فرماید در کتاب دیات از پنج مطلب بحث می شود 1- فی اقسام القتل 2- مقادیر الدیات 3- فی موجبات الضمان 4- والجنایة علی الاطراف 5- و اللواحق

قسم اول: القول فی اقسام القتل،

این بحث در اول کتاب قصاص گذشت و به ملاحظه اینکه انسانی اگر کشته می شود و می خواهد قصاص بشود نوع قتل باید مشخص شود قصاص دارد یا خیر؟ آنجا گفتیم قتل ممکن است سه قسم باشد. قتل عمد، قتل شبه عمد، قتل خطای محض و گفتیم میزان در قتل عمد چیست؟ در ادامه به مناسبت گفتیم قتل شبه عمد چیست؟ و میزان و ملاک قتل شبه عمد کدام است و نیز قتل خطای محض را توضیح دادیم و گفتیم میزان و ملاک خطای محض چیست؟ آنجا مفصلاً اقسام قتل و نیز روایاتی که دال بر این اقسام است را ذکر کردیم حالا اینجا اجمالا اشاره می کنیم.

 امام می فرماید

مسئله 1

القتل اما عمد محض او شبیه عمد او خطاء محض.

 سپس در مسئله 2 می فرماید یتحقق العمد بلا اشکال بقصد القتل بفعل یقتل بمثله نوعا

 در سه صورت قتل عمد صادق است.

صورت اول:

قدر متیقن در عمد این است که کسی را به قصد کشتن می زند و آلت هم کشنده است یا فعلی که انجام می دهد کشنده است. قدر متیقن عمد همین است.

صورت دوم:

دومین مورد از قتل عمد این است که قصد قتل دارد ولی آلت کشنده نیست.

صورت سوم:

قصد قتل ندارد ولی آلت کشنده است این را هم می گوییم عمد است. ولو می گوید قصد نداشتم اما اینجا قصد تبعی دارد[4]

 .

 در مسئله 3 امام می فرمایند «اذا قصد فعلا لایحصل به الموت غالبا» فعلی را انجام می دهد که کشنده نیست غالبا «و لم یقصد به القتل کما لو ضربه بسوت خفیف او حصاة و نحوهما فاتفق القتل فهل هو عمد او لا فیه قولان اشبههما الثانی» یعنی اشبه این است که قتل غیر عمد است.

 مسئله 4 «لو ضربه بعصاه و لم یقلع عنه حتی مات فهو عمد و ان لم یقصد به القتل» اگر با عصا مشغول زدن شد و دست برنداشت تا مضروب مرد اینجا گرچه با عصا زده و عصا کشنده نیست و فرض این است که قصد قتل هم ندارد اما با توجه به خصوصیت «لم یقلع» می گوییم قتل عمد است به جهت اینکه فعل در اینصورت که استمرار پیدا کرد کشنده شد این مثل فرض سوم می شود که قصد قتل ندارد اما فعل ممایقتل غالبا است.

 «و کذا لو منعه من الطعام او الشراب فی مدة لایحتمل فیه البقاء» همچنین اگر انسانی را در اتاقی بدون طعام و شراب حبس کرد و می گوید قصد قتل هم ندارم. نفس اینکار کشنده نیست قصد قتل هم ندارد اما اینکه در را باز نکند تا بمیرد این می شود ممایقتل.

 مثال بعدی؛ «ولو رماه فقتله فهو عمد و ان لم یقصده» اگر از یک محلی که ممایقتل است او را پرتاب بکند یا تیری به او بزند تصادفا هم بمیرد ولو بگوید من قصد قتل نداشتم اما فعل می شود ممایقتل غالبا پس قتل عمد است.

 مسئله 5 «شبیه العمد مایکون قاصدا للفعل الذی لایقتل به غالبا غیر قاصد للقتل کما ضربه تادیبا بسوط فاتفق القتل و منه علاج الطبیب اذ اتفق منه القتل مع مباشرته العلاج و منه الختان اذا تجاوز الحد و منه الضرب عدوانا بما لایقتل به غالبا من دون قصد القتل»

 این قسم آخر با اقسام قبل فرق دارد و آن اینکه عدوانا می خواهد بزند و ممکن است گفته شود چون عدوانی است پس قتل عمد است در حالیکه ملاک عمد بودن وجود ندارد زیرا ملاک عمد این بود که یا فعل کشنده باشد یا آلت قتاله باشد یا قصد قتل داشته باشد و در این مورد نه فعل کشنده است و نه قصد قتل دارد پس شبه عمد می شود.

 مسئله 6- «و یلحق بشبیه العمد لو قتل شخصا باعتقاد کونه مهدور الدم او باعتقاد القصاص فبان الخلاف او بظن انه صید فبان انسانا» قصد قتل دارد آلت هم کشنده است اما برایش اشتباه شده اگر می دانست که این شخص همان شخص مورد نظر نیست او را نمی کشت پس ولو قصد قتل دارد فعل هم ممایقتل است یا آلتی هم که با او می زند کشنده است اما چون شبهه در مصداق پیش می آید لذا می گوییم ملحق به شبه عمد می شود.

 قسم سوم قتل خطای محض است انشاءالله فردا

 و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

[1] - بحار الانوار، ج101، ص411

[2] - وسائل الشیعه، ج29، ص386

[3] تحریر الوسیله،ج2، ص 553، ط اسماعیلیان.

[4] گفتنی است در همین فرض صورت چهارم وجود دارد که قصد قتل ندارد آلت هم کشنده نیست اما تصادفا موجب قتل می شود این را می گوییم شبه‌عمد است.