درس خارج فقه استاد مقتدایی

89/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاقی: فرازی از زندگی احمد بن اسحاق قمی:

 احمد بن اسحاق از اصحاب امام جواد(ع) بوده است و از حضرت هادی و حضرت عسگری نیز روایت نقل کرده است و در سه سالگی حضرت صاحب الامر ایشان را نیز زیارت کرده است. در شرح حال احمد بن اسحاق گفته اند وقتی حضرت صاحب الامر متولد شد احمد بن اسحاق در قم ساکن بود و حضرت امام حسن عسگری طی نامه ای از سامراء به احمد بن اسحاق نوشت «ولد لنا مولود فلیکن عندک مستورا و عن جمیع الناس مکتوما»[1] خداوند فرزندی به ما داده است ولی حتما باید خبر این جریان نزد تو پنهان باشد و از همه مردم نیز پوشیده شود «فانا لم نظهر علیه» ما اظهار نکردیم این ولادت را «الا الاقرب لقرابته والولی لولایته» مگر به نزدیکترین افراد به ما از جهت نسب و یا به دوست بواسطه محبتی که به ما دارد «احببنا اعلامک» دوست داشتیم که مطلب را به تو اعلام کنیم «لیسرک الله به مثل ما سرنا به» تا خداوند همانگونه که ما را به قدوم این مولود مسرور کرد تو را نیز مسرور کند.

 این خیلی مهم است؛ از ولادتی که باید عند الناس و نزد تو مکتوم و مستور باشد به تو می گوییم زیرا تو اقرب به ما هستی.

 نکته مهمتر این است که خود ایشان درخواست نکرده بود بلکه امام مستقیما نامه ای به ایشان نوشتند و این خبر را رساندند تا ایشان خوشحال شوند.

 احمد بن اسحاق بعدها به سامرا رفت و محضر امام عسگری(ع) شرفیاب شد و می گوید «فقلت له» خطاب به امام عسگری عرض کردم «یا بن رسول الله فمن الامام والخلیفة بعدک فنهض(ع) مسرعا فدخل البیت» تا این سؤال را مطرح کردم امام برخاست و به سرعت داخل خانه (اندرونی) شد «ثم خرج و علی عاتقه غلام کان وجهه القمر لیلة البدر من أبناء الثلاث سنین» و برگشتند و آقا زاده ای سه ساله که صورتش مانند ماه شب چهارده بود در آغوش داشتند «فقال(ع) یا احمد بن اسحاق لولا کرامتک علی الله عزوجل» اگر نبود که پیش خدا احترام داری (این تعبیر امام است) «وعلی حججه» و احترامی که نزد امامان داری «ما عرضت علیک ابنی هذا» این بچه را به تو نشان نمیدادم. (ملاحظه می فرمایید هم نامه نوشتند و اطلاع دادند که خدا فرزند داده است و حالا هم بچه را به او نشان می دهند.) «انه سمی رسول الله(ص)» و فرزندم هم نام؛ پیامبر است و کنیه او هم کنیه پیامبر است «الذی یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملأت ظلما و جورا».

 احمد بن اسحاق در سفری که سامرا رفته بود در مراجعت از سامرا در سر پل ذهاب بیمار شد و فوت کرد. البته خبر داشت که در آنجا فوت می کند. قبر شریف ایشان در سر پل ذهاب است و نقل شد که هر وقت اسم احمد بن اسحاق قمی می آمد مرحوم شیخ عباس قمی بسیار تأسف می خورد که قبر شریف چنین شخصی در کنار جاده بدون مزار است. و ما نیز در سال 65-66 که در شورای عالی قضائی بودیم با هلیکوپتر از کرمانشاه سر مزار ایشان رفتیم و مخروبه و غریب بود. بحمدالله اخیراً مورد توجه قرار گرفت و بناهائی نیز ساخته اند و نسبتاً آباد شد. و قرار است برای تأسیس یک حوزه علمیه کلنگ زده شود و فردا در کرمانشاه کنگره عظیمی برپاست. از ما دعوت شد شرکت کنیم و پس فردا نیز در سر مزارش حاضر میشویم و با توجه به اینکه احمد بن اسحاق مورد توجه امام عسگری بود لازم است شرکت نماییم لذا فردا درس تعطیل است عذر می خواهم انشاءالله در کنار آن عالم بزرگ که منشأ خدمات بوده دعاگویتان خواهیم بود.

بحث فقهی:

 گفتیم اگر زنی محکوم به قصاص شد ولی حامله بود در زمان حمل برای حفظ جان بچه قصاص نمیشود تا بچه بدنیا بیاید و در مرحله بعد از به دنیا آمدن بچه تا انجام «لباء» که «لایعیش الولد الا به» و برای استخوانبندی بچه با «لباء» قصاص تأخیر می شود.

 و اگر غذای بچه منحصر به شیر این مادر بود در این صورت نیز برای حفظ جان بچه قصاص جایز نیست و باید صبر نمایند تا اسباب تغذیه فراهم شود.

 بحث امروز این است که اگر ولیّ دم بدون توجه به نیازهای مطرح شده مثلا با اینکه غذای بچه منحصراً شیر مادر بود، قصاص را اجراء کرد و بچه بدون شیر ماند و پس از چند روز تلف شد آیا حکم مرگ بچه چیست؟ آیا می توان گفت ولیّ دم که باعث مرگ بچه شد قصاص میشود یا خیر؟ در مسأله دو قول است:

قول اول:

مرحوم صاحب جواهر[2] می فرماید «احتمل غیر واحد القصاص علیه» تعداد کثیری از علما احتمال قصاص داده اند زیرا ولیّ دم حق اجرای قصاص نداشت باید صبر می کرد و ما نیز در اول باب قصاص گفتیم قتل علی قسمین اما بالمباشرة و اما بالتسبیب گاهی فردی با چاقو فردی را می کشد یا با دست خفه می کند این قتلی است که بالمباشرة واقع شده است و گاهی سبب قتل را فراهم می کند مثلاً سمی را در شربتی یا غذایی میریزد و فرد می خورد و موجب مرگ او می شود. خود شخص علم به مسموم بودن غذا نداشت لذا عندالعرف اسناد قتل به شخصی است که سم ریخته است و این قتل بالتسبیب است. در محل بحث نیز این مادر وسیله غذای بچه بود و به او شیر می داد گرچه ولیّ دم حق قصاص داشت اما نه الآن. ولیّ دم با انجام قصاص با علم به اینکه غذای بچه منحصر به شیر مادر است سبب قتل بچه را فراهم کرد سبب منع غذا شد و فعل مما یقتل غالباً و قتل بالتسبیب است و جریان مانند این است که شخصی را در اطاقی دربسته قرار دهند تا از گرسنگی بمیرد.

قول دوم:

گفته شده است اینجا قتل بالتسبیب نیست و بین ما نحن فیه و مثال حبس یک انسان فرق است بلکه ما نحن فیه مثل آنجاست که شخصی غذایی تهیه کرده تا بخورد و غذا هم منحصر به خود اوست و غذا مما یتقوت علیه است و اگر این غذا نباشد آن شخص می میرد. حال اگر کسی این غذا را بدزدد و غذایی گیر فرد نیاید آیا اینجا می گوییم سارق قاتل بالتسبیب است؟ گرچه غذا منحصر و برای حفظ جان تهیه شده بود اما می توانست تلاشی بکند و تلاش کرد یعنی قابلیت یافتن غذای دیگر وجود دارد اما اتفاقا یافت نشد. در ما نحن فیه نیز همین است اینکه مادر را کشت ولو منع غذا شد اما امکان تلاش بود می توانستند مرضعه ای بیابند یا شیر غیر مادر بیابند حال تصادفا نشد و بچه مرد. پس در محل بحث تسبیب صادق نیست.

مثال دیگر:

فردی در دریا در حال غرق شدن است و شخصی در کنار ایستاده و شنا نیز بلد است می تواند او را نجات دهد اما نرفت و غریق تلف شد آیا می توان گفت او قصاص میشود چون قدرت بر نجات شخص داشت پس مرگ او مسبب از ترک انقاذ این فرد است؟ هیچ کس قائل به این حرف نیست. بله معصیت کرده است عاصی و گنهکار است عقوبت می شود اما قصاص نمیشود. لذا اگر ولی دم سبقت گرفت و مادر را قصاص کرد معصیت کرده است اما قصاص ندارد.

 تا اینجا در قصاص نفس بود که اگر زنی قاتل است و باید قصاص نفس شود؛ حکم چیست؟ اما اگر قصاص طرف مطرح باشد فرضا زنی حامله دست انسانی را قطع کرده و میخواهند دستش را قطع کنند آیا می توان گفت قصاص نشود؟ اینجا خوف میزان است اگر خوف سرایت زخم و هلاکت مادر که موجب هلاکت بچه نیز می شود وجود دارد باید صبر نماییم تا بچه به دنیا بیاید یا اگر خوف خشک شدن شیر مادر وجود دارد باید صبر کنیم تا شیردهی تمام شود.

امر چهارم: ولو قتلت المرئة قصاصا فبانت حاملا:

زنی محکوم به قصاص است و کسی احتمال حمل نمی دهد یا حامله است اما ادعا نکرده و کسی نفهمید و قصاص شد و بعد فهمیدند که حامله بود (ظاهر فرع این است که کسی خبر ندارد) شکی نیست که اینجا برای خاطر کشته شدن بچه کسی قصاص نمی شود. نه قاضی عالم به حمل بود و نه ولی دم که قصاص را اجرا نمود لذا قصاص در کار نیست آیا دیه دارد یا خیر؟ و اگر دیه دارد دیه با ولی دم است یا با عاقله؟ بلاشبهه ادله دیه اینجا را نیز شامل می شود. منتهی اگر بگوییم قتل غیر عمد است دیه با ولی دم است و اگر بگوییم قتل خطای محض است دیه با عاقله است. امام می فرماید فالدیة علی الولی القاتل زنی را که حامله بود کشتند دیه بر عهده ولی قاتل است. یعنی قتل شبه عمد است.

 برخی می گویند دیه با عاقله است چرا که قتل خطای محض است نظیر تیر زدن به قصد آهو و اصابت کردن به انسان است اینجا نیز مادر را می خواست بکشد اما بچه هم مرد.

اقول:

به نظر می رسد کلام امام صحیح است که فرمود دیه بر ولی قاتل است چون قصد قتل مادر را که داشت همان قصد موجب قتل بچه هم هست لذا قتل شبه عمد است.

 وصلی الله علی سیدنا محمد وآل محمد.

[1] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمهة، ص434، ط جماعة المدرسین.

[2] شیخ جواهری، جواهرالکلام، ج42، ص 323، ط دار احیاء التراث العربی.