موضوع: كتاب القصاص (قصاص سکران)
مسأله6 «فی ثبوت القود علی السکران الآثم فی شرب المسکر ان خرج به عن العمد والاختیار تردد والاقرب الاحوط عدم القود»
آیا انسانی که در حال مستی کسی را بکشد قصاص میشود؟
بحث در مجنون بود گفتیم اگر مجنون کسی را بکشد قصاص نمیشود زیرا شرط قصاص عقل است و نیز گفتیم اگر عاقل مجنون را بکشد آن هم قصاص ندارد.
بحث امروز این است که شخصی دیوانه نیست اما در حکم دیوانه است قصد و اختیار و عمد از او سلب شده است مثلا مشروب خورده و از حال اختیار بیرون رفته است و در حال مستی کسی را کشته است آیا قصاص بر او ثابت است؟ در مسأله سه قول است:
قول اول: قصاص (مشهور)؛ اکثر علما گفتهاند «علیه القصاص» گرچه در حال مستی و در حال عدم اراده و اختیار مرتکب قتل شده است اما اکنون که افاقه پیدا کرد قصاص میشود.
مرحوم صاحب جواهر
[1]
میفرماید «بل قد یظهر من غایة المراد
[2]
نسبته الی الاصحاب مشعرا بالاجماع علیه» این قول را غایة المراد آن گونه به اصحاب نسبت میدهد که میرساند این قول اجماعی است «بل فی الایضاح
[3]
دعواه صریحا علیه» بلکه در ایضاح صریحا ادعای اجماع کرده است که سکران اگر کسی را کشت قصاص میشود.
مرحوم محقق
[4]
میفرماید «وفی ثبوت القود علی السکران تردد» تردید داریم که بگوییم قصاص بر سکران ثابت است «والثبوت اشبه» به فتوای محقق اشبه به قواعد این است که قصاص میشود.
مرحوم صاحب جواهر علاوه بر قول مرحوم محقق یک قول مخالف مشهور هم از صاحب مسالک
[5]
نقل میکند بعد میگوید
[6]
«الا ان الاقوی ما عرفت» اقوی همان است که مرحوم محقق فرمود پس جمعی از بزرگان قول به قصاص را قبول کردند و نسبت به مشهور نیز داده شد و ادعای اجماع هم شده است.
قول دوم: عدم قصاص: گفتهاند آدم مست اگر کسی را کشت قصاص نمیشود.
مرحوم شهید در مسالک
[7]
هر دو قول را نقل میکند و بعد ناظر به قول عدم قصاص میگوید «لعل هذا اظهر».
مرحوم امام نیز در تحریر قول دوم را قبول دارند ایشان دو قید میآورند و میفرماید «وفی ثبوت القود علی السکران عاصیا» اگر کسی؛
1- با عصیان شرب خمر کرده باشد.
[8]
2- در اثر خوردن مشروب خرج عن الاختیار به گونهای مشروب خورده است که ارادهاش را از دست داد و در یک حالتی است که هیچ اختیار و ارادهای از خودش ندارد.
اگر با این دو قید کسی را کشت «فی ثبوت القود علیه تردد» تردید داریم که بگوییم قصاص دارد «والاقرب الاحوط عدم القود» اقرب به موازین و نیز مطابق با احتیاط این است که بگوییم قصاص ندارد.
قول سوم: تفصیل: مرحوم آقای خویی
[9]
میفرماید این شخصی که آدم کشته است اگر میداند که در صورت مشروب خوردن به حال مستی میافتد و از حال اختیار بیرون میرود و در معرض این است که آدم بکشد مثلا تجربه دارد که قبلا یک چنین حالتی به او دست داد و در معرض این قرار میگیرد که انسانی را بکشد در این صورت اگر در حال مستی کسی را کشت «علیه القود» در حکم قتل عمد است و قصاص دارد.
اما اگر چنین علمی ندارد و سابقا هم مشروب میخورد و مست میکرد اما هیچوقت کسی را نکشت و این مرحله اتفاقا پیش آمد که در حال مستی یک نفر را کشت اینجا قصاص نمیشود.
دلیل قول اول:
1- مرحوم محقق که قول مشهور مبنی بر قصاص را پذیرفته است میفرماید «لانه کالصاحی
[10]
فی تعلق الاحکام»
[11]
آدمی که عصیانا مشروب میخورد و بعد از شرب خمر از حال اختیار خارج میشود و آدم میکشد شرعا در تعلق حکم مثل آدم ساهی است که گرچه از روی فراموشی کاری انجام دهد اما حکم مختار دارد زیرا قاعدهای داریم که میگوید «الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار» اگر کسی با اراده خودش و با تصمیم خودش خودش را مضطر بکند خودش را ممتنع بکند حکم مختار را دارد اضطراری که مقدمهاش اختیاری باشد منافات با اختیار ندارد و در حکم مختار است یعنی بر فعل او حکم مختار بار میشود.
در خیلی از احکام شرع اینگونه است برای نمونه؛
میداند اگر در این مجلس برود دچار معصیت میشود مشروب به او میدهند ولی با علم به اینکه اگر رفت در این مجلس مجبور به خوردن مشروب میشود یا مجبور به فعل زنا میشود و یا حرام دیگری مرتکب میشود اگر رفت و مرتکب حرام شد و آثاری مترتب شد مثلا نمازش قضا شد یا روزهاش مشکل دار شد. احکام مختار بر او بار میشود و دلیلش هم قاعده «الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار» است.
2- معتبره سکونی
[12]
«عن ابی عبدالله(ع) قال کان قوم یشربون فیسکرون» قومی بودند (چهار نفر) که مشروب میخوردند بعد هم مست میشدند «فیتباعجون
[13]
بسکاکین کانت معهم» وقتی مست میشدند با کاردهایی که در اختیار داشتند به جان هم میافتادند و شکم یکدیگر را میدریدند «فرفعوا الی امیرالمومنین(عليه السلام)» اینها را دستگیر کردند و نزد امیرالمومنین(ع) بردند «فسجنهم» دستور داد آنان را زندانی کنید «فمات منهم رجلان وبقی رجلان» چهار نفر بودند که در اثر آن ضربههایی که به آنها وارد شده بود دو نفر در زندان مردند دو نفر هم مجروح باقی ماندند «فقال اهل المقتولین» خانواده آن دو مقتول نزد امیرالمومنین آمدند «فقالوا یا امیرالمومنین اقدهما بصاحبینا» و گفتند یا امیرالمومنین آن دو را در مقابل دو مقتولی که از ما از بین رفتند قصاص کن «فقال للقوم» امیرالمومنین به آن جمعی که همراه اولیاء دو مقتول اینها بودند و یا در جمع حاضر بودند گفتند «ما ترون؟» شما چه میگویید «فقالوا نری ان تقیدهما» ما هم عقیدهمان این است که شما باید این دو را قصاص کنید «فقال علی(ع) للقوم» حضرت فرمودند معلوم نیست آن دو نفر که کشته شدند با ضربه این دو نفر زنده کشته شده باشند زیرا تباعج میکردند این به او کارد میزد لذا او به این کارد میزده ممکن است آن دو مقتول بین خودشان ضربه به هم زدند و افتادند و مردند. این احتمال دارد پس نمیتوانیم قتل را به این دو زنده استناد بدهیم.
عبارت امام(عليه السلام) را ملاحظه فرمایید امام فرمود «فلعل ذینک الذین ماتا قتل کل واحد منهما صاحبه» این دو که مردند شاید هر کدام آن رفیقش را کشته است و هر دو کارد در شکم یکدیگر فرو کردهاند «قالوا لا ندری» آن قوم در جواب امیرالمومنین که فرمود یک چنین احتمالی داده میشود گفتند ما در آن قضیه نبودیم تا ببینیم در اثر کدام ضربه بوده است «فقال علی(ع) بل اجعل دیة المقتولین علی قبائل الاربعة» امام فرمود یک نزاع دسته جمعی شده بود این وسط معلوم نیست قاتل چه کسی است لذا دیه را به عهده قبیلههای این چهار نفر میگذارم. مثل دیه عاقله که مجموع چهار قبیله باید دیه دو مقتول را بپردازند به این صورت که جراحتهای دو نفری که زنده ماندند محاسبه و دیهاش از جمع دیه دو مقتول کسر میشود و باقی مانده به اولیاء دو مقتول پرداخت میگردد.
کیفیت استدلال به روایت:
امیرالمومنین به قوم حاضر فرمود «ما ترون» چه میگویید؟ آنها گفتند آقا چهار نفر مشروب خوردند و به هم چاقو زدند و دو نفر کشته شدند و دو نفر زنده ماندند بنابراین زندهها را قصاص کنید حضرت نفرمود اینها مست بودند و آدم مست را قصاص نمیکنیم بلکه یک احتمال آورده و فرمودند محتمل است که آن دو خودشان همدیگر را کشته باشند. از این استفاده میشود که امام میخواستند به قوم بفرمایند اگر این احتمال نبود حرف شما درست بود ما قصاص میکردیم یعنی جواز قصاص مفروغ عنه بود منتهی حضرت یک شبهه آوردند فرمود من المحتمل که آن دو در اثر ضربات خودشان کشته شده باشند پس معین نیست که آنها به دست این دو زنده کشته شده باشد پس از این روایت استفاده میشود قصاص آدم مست مشروب خورده اگر آدم کشت مفروغ عنه حساب شد اما اینجا چون شبهه پیش آمد حضرت فرمود قصاص نیست.
ان قلت: از عبارت «کان قوم یشربون فیسکرون فیتباعجون» استفاده میشود کارشان بوده است که هر روز میآمدند شراب میخوردند مست میشدند کارد هم برمیداشتند و به جان هم می افتادند منتهی یک دفعه تصادفا اینطور شده دو تا هم مردند.
قلت: مورد روایت قضیه فی واقعه است که در زمان امیرالمومنین اتفاق افتاد و در آینده در این مورد میگوییم با توجه به روایت آنان چهار نفر بودند و در یک واقعه به جان هم افتادند.
دلیل قول دوم:
1- مرحوم شهید
[14]
میفرماید «من ان القصد شرط فی العمد وهو منتفی فی حقه» در قصاص شرط است که قتل عمد باشد قتل عمد را قصاص میکنیم در قتل عمد شرط است که قاتل با قصد قتل، حمله کند طرف را بکشد و اینجا قصد منتفی است زیرا از آدم مست قصد صادر نمیشود بنابراین قصاص ندارد.
2- مرحوم شهید
[15]
میفرماید قبول نداریم گفته شود آدم مست در همه جهات مثل آدم ساهی است و احکام مطلق مختار بر او بار میشود حتی اگر یک آدم را کشت او را قصاص کنیم این اول الکلام است که بگوییم السکران کالصاحی فی مطلق الاحکام زیرا در قصاص قصد معتبر است و سکران قصد ندارد ادامه بحث برای فردا ان شاء الله.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین
[1]
جواهر الکلام 42: 186، ط دارالکتب الاسلامیة.
[2]
غایة المراد 4: 339، ط دفتر تبلیغات اسلامی.
[3]
ایضاح الفوائد 4: 600، ط اسماعیلیان.
[4]
شرایع الاسلام 4: 990، ط استقلال طهران.
[5]
مسالک الافهام 15: 165، ط المعارف الاسلامیة.
[6]
جواهر الکلام 42: 187، ط دارالکتب الاسلامیة.
[7]
مسالک الافهام 15: 166، ط المعارف الاسلامیة.
[8]
حکم قتل در حال مستی با شرب خمر برای اضطرار یا برای رفع تشنگی در حد نجات از مرگ بعدا میآید.
[9]
مبانی تکملة المنهاج 2: 80، ط العلمیة.
[10]
معجم مقائیس اللغة 3: 335، ذیل ماده صحو، ط دفتر تبلیغات: «الصَّحْو: خِلاف السُّكْر. يقال صحا يصحو السَّكْرانُ فهو صاحٍ.»
[11]
شرایع الاسلام 4: 990، ط استقلال طهران.
[12]
وسائل الشیعة 29: 233، کتاب الدیات، أبواب موجبات ضمان، باب1، ح2، ط آل البیت.
[13]
بعج بطنه یعنی شق بطنه شکم او را پاره کرده تباعج یعنی شکم یکدیگر را میدریدند.
[14]
مسالک الافهام 15: 166، ط المعارف الاسلامیة.
[15]
مسالک الافهام 15: 166، ط المعارف الاسلامیة.