درس خارج فقه استاد مقتدائی
88/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله ١٦
«لو قدم له طعاما مسموما بما یقتل مثله غالبا أو قصد قتله به فلو لم یعلم الحال فأکل و مات فعلیه القود»
در اول بحث عرض کردیم که قتل یا بالمباشره انجام میگیرد یا بالتسبیب، قتل بالمباشره این بود که بدون هیچ واسطه ای، بلکه بوسیله خود شخص این قتل محقق میشود، یعنی با دست گلوی کسی را فشار میدهد و او را خفه میکند این را میگوییم قتل بالمباشره، یا یک سیلی یا مشت محکمی به کسی میزند و طرف میمیرد، یا با چاقو به گلوله او میزند، این را میگوییم قتل بالمباشره.
قسم دوم، قتل بالتسبیب بود که جانی سبب قتل را فراهم میکند نه اینکه بالمباشره قتل را انجام بدهد، بلکه سبب قتل را فراهم میکند. گفتیم این، برای خود مراتبی دارد (له مراتب).
به بیان دیگر قتل بالتسبیب چند طور تصور میشود که هر کدام یک قسم خاصی است (له مراتب). مرتبه اول را بیان کردیم و گفتیم که جانی منفردا بدون اینکه از کسی کمک بگیرد، خودش منفردا تسبیب را ایجاد میکند، مثلا طرف را در آتش میاندازد تا بسوزد یا در دریا میاندازد تا غرق بشود، یعنی خودش منفردا سبب قتل میشود، یا خودش را از بلندی روی سر کسی میاندازد و او میمیرد، این یک طور تسبیب بود، یعنی مرتبه اعلایی از تسبیب بود که جانی منفردا سبب را ایجاد میکند.
در این جلسه، مرتبهی دوم از مراتب تسبیب را بحث میکنیم، مرتبهی دوم از مراتب تسبیب این است که جانی به انضمام شخص «مجنی علیه» سبب قتل میشوند، یعنی فعل هردو سبب قتل میشود نه اینکه جانی منفردا و به تنهایی سبب قتل را ایجاد کند، بلکه جانی به انضمام خود «مجنی علیه» دو تایی باهم سبب میشوند برای یک قتلی، منتها شخص جانی سبب را فراهم میکند، اما قتل به مباشرت خود مجنی علیه واقع میشود، مثلا جانی سم را بدون اطلاع مجنی علیه در غذای او میریزد و او هم این غذای مسموم را میخورد، پس با مباشرت خود او (مجنی علیه) این قتل واقع میشود، کسی سم را در غذا میریزد، شخص مجنی علیه هم با دست خودش غذا را بر میدارد و میخورد، او (جانی) سبب را ایجاد میکند، اما سبب با مباشرت خود مجنی علیه واقع میشود و او خودش بالمباشرة غذا را میخورد و میمیرد، این مرتبهی دوم از مراتب تسبیب است، که این خودش سه طور تصور میشود و سه صورت دارد، صورت اولش همین مثال است که: قدم الی شخص طعاماٌ مسموماٌ، مثلا غذای مسموم را جلوی یک شخصی میگذارد و او هم شروع به خوردن میکند و میمیرد (اکل و مات)، ما در این جا یک سبب داریم، سبب کسی است که زهر و سم را در این غذا ریخته، و یک مباشر قتل داریم، که او خود مجنی علیه است ، چون او «بنفسه» این غذای مسموم را خورده و مرده است ، آیا این قتل عمد است یا شبه عمد؟ اگر عمد است، پس چه کسی باید قصاص بشود،آیا سبب باید قصاص بشود یا مباشر بعهدش ضامن است؟ پس مرتبهی دوم قتل بالتسبیب این است که فعل جنایت و سبب را کسی انجام میدهد، منتها با مباشرت مجنی علیه واقع میشود و این خودش سه فرض دارد، فرض اولش همین بود که یک غذای مسموم را جلوی شخص میگذارد، یعنی یک سمی را در یک غذای میریزد و جلوی یک مهمانی (که در منزلش آمده) میگذارد، او هم بدون اطلاع از مسموم بودنش غذا را میخورد و میمیرد، پس با مباشرت خود «مجنی علیه» این قتل واقع میشود، و باز فرق نمیکند این سم را که در غذا میریزد، در غذای خودش میریزد و به او میگوید بخور، مثل اینکه طرف را در منزل خود دعوت میکند، او هم دعوتش را اجابت میکند و میآید، این هم غذای مسموم را جلوش میگذارد، یا در منزل شخص «مجنی علیه» غذا را مسموم میکند، مثلا به او میگوید اجازه بدهید من یک چای برای شما بیاورم، از جایش بلند میشود و در منزل خود او چای یا غذا را مسموم میکند و جلوی صاحب منزل میگذارد و او هم میخورد، یا هردو در منزل دیگری میروند، یعنی غذا مال دیگری است، منتها این جانی سم را در آن غذا میریزد که آن شخص میخواهد بخورد، اقسامش فرقی نمیکند، فقط فرض اینجاست که یک سمی را در یک غذایی میریزد و آن طرف هم جاهل است و خبر ندارد، جایی را که بداند بعدا بحث میکنیم، ولی در اینجا فرض این است طرف هم خبر ندارد که این غذا مسموم است ولذا بر میدارد و میخورد، پس اینجا یک سبب داریم و یک مباشر، سبب آن کسی است که این سم را در آن غذا ریخته، این سبب قتل را فراهم میکند، اما منفردا نیست، چون اگر او سم را در غذا بریزد، اما طرف آن را نخورد، در این صورت قتلی واقع نمیشود، پس منفردا سبب مؤثر در قتل نیست، سم را در غذا ریخت، آن طرف خودش غذا را برداشت و خورد، پس مباشر خوردن سم، خود شخص مجنی علیه است، چون اطلاع ندارد ولذا غذای مسموم را برداشت و خورد و در اثر زهر مرد. پس اینجا سبب را آن شخص جانی درست میکند، اما این قتل به مباشرت خود مجنی علیه محقق شد، یعنی خودش غذا را برداشت و خورد و مرد، آیا در اینجا نسبت قتل را مستند بدانیم به سبب، یعنی آنکس که سم را در این غذا ریخت و او قاتل است یا این شخص خودش خورده و مرده و ربطی به کس دیگر ندارد( اکل و مات، شرب و مات) آیا اسناد این قتل را به کدام یکی بدهیم؟ فرض ما فعلا این است که «مجنیعلیه» جاهل است و نمیداند که در این غذا سم ریخته شده است، امام در اینجا میفرماید اگر فرض کنیم این سمی که در این غذا ریخته شده، غالبا مما یقتل است، یعنی کشنده است یا از نظر کیفیت کشنده است و خیلی شدید وقوی است، یعنی هرچند قلیل و کم است، منتها از نظر کیفیت جنبهی کشندگیاش بسیار بالاست یا از نظر کمیت مقدارش زیاد است که این مقدار نوعا و غالبا کشنده است. پس فعل مما یقتل است، یعنی یا کمّا مقدار سمّ زیاد است یا از نظر کیفیت قدرت کشندگیش بالا است، یا اگر این مقدار هم نیست و کمّا و کیفا کشنده نیست، اما این شخص قصد قتل او را دارد، چنانچه قبلا گفتیم که میزان در «قتل» قصد است، اگر طرف قصد قتل دارد ولو آلت قتاله هم نیست، این قتل عمد محسوب میشود، در اینجا هم ولو مقدارش کم است و کشنده نیست، اما او به قصد اینکه طرف بمیرد و کشته بشود این سم را در این ظرف ریخته، پس ملاک عمد در اینجا میآید، یعنی یا مقدار کشنده است یا فعل مما یقتل است یا قصد قتل دارد، میفرماید اگر به این صورت باشد «فعلیه القود» یعنی قصاص بعهدهی سبب است هر چند مچنی علیه خودش بالمباشرة خورده، و مباشر خود مجنی علیه است، اما میگوییم در این جا سبب اقوی از مباشر است «اجتمع السبب و المباشر» در قتل هم سبب مؤثر است و هم مباشر، یعنی اگر هر کدام این اینها نبود، قتلی واقع نمیشد، اجتماع سبب و مباشر باعث قتل شد، یکی سم را ریخت، دیگری آن را برداشت و خورد، هم سبب موجود است و هم مباشر، آیا در اینجا استناد قتل را به سبب بدهیم یا به مباشر؟ میگویند در اینجا سبب اقوی از مباشر است. یعنی عند العرف استناد قتل رابه سبب میدهند نه به مباشر.
به بیان دیگر هر کس بشنود که فلان شخص سم را در غذای دیگری ریخته و او بدون اینکه اطلاع از مسموم بودنش داشته باشد، آن را خورد یا سر کشید، می گوید آنکس سمّ را در غذا ریخته قاتل است نه اینکه بگویند چون خودش غذای مسموم را خورده، پس خودش قاتل است، فقط برای خاطر جهلش تأثیر مباشر ضعیف میشود، چون نمیدانست تأثیر این ضعیف میشود تأثیر سبب اقوی است. پس این که میگوییم در اینجا سبب اقوی از مباشر است، مراد این است که عرف و عقلا وقتی میشوند انتساب قتل را به او میدهند و لذا میگوییم که سبب اقوی است، یعنی اگر چنانچه این سم را در غذای او نریخته بود، نمیمرد و کشته نمیشد ، و اگر هم این سم را ریخته بود ولی این شخص، آن را نمیخورد باز نمیمرد، پس در اینجا شخص مباشر خودش خورده است و فعل قتل به مباشرت او انجام شده، یعنی اگر آن را نمیخورد نمیمرد، چون غذای مسموم را خورد، باعث مرگش شد، ولی این نمیتواند قوت و اقوائیت سبب را ضعیف بکند، این آدم (سبب) سم را ریخته و گناه مرتکب شده و استناد قتل هم به او داده میشود، پس در اینجا میگوییم بلا شبه استناد قتل به او داده میشود و مباشر ضعیف است. عبارت مرحوم محقق در شرایع این است: و إن لم یعلم، «مجنیعلیه» خبر ندارد که این شخص سم را داخل غذایش ریخته است، فأکل و مات، غذای مسموم را خورد و مرد، فللولی القود، ولی مقتول میتواند از آن شخصی که سم را داخل غذایش ریخته قصاص بگیرد. چرا ؟ ولو بالمباشرة خودش خورده و با عملش قتل را محقق کرده است لأنّ حکم المباشرة سقط بالغرور. حکم مباشرت، یعنی کسی که قاتل خودش بشود، خودش خورده است مباشر قتل خودش است، اما حکم مباشرت سقوط پیدا میکند و بلا اثر است. چرا؟ بالغرور، چون این فریب خورده و جاهل است.
بله اگر کسی عمدا فعلی را انجام بدهد که باعث مرگ خودش بشود، در اینجا میگوییم بالمباشرة خودش را کشته و قتل مستند به خودش است، ولی در اینجا درست است که مباشر است، اما حکم مباشرت «سقط بالغرور» به خاطر این که آدم مغرور و و فریب خورده است، یعنی نمیداند که این غذا مسموم است و همین ندانستن باعث میشود که استناد قتل به او نخورد و به او مستند نشود.
پس این فرض، فرض قطعی و بلا شبهه است و در این زمینه مخالفی نداریم، یعنی در اینجا که سبب و مباشر باهم جمع شدهاند، استناد قتل را به سبب میدهیم نه به مباشر با اینکه مباشر نزدیکتر است و فعل بدست خودش انجام گرفته است، اما حکم مباشرت که قتل نفس و خود کشی است، این صدق نمیکند. چرا؟ للغرور، برای اینکه آدم جاهلی است و نمیداند و خبر ندارد، پس ترجیح را به سبب میدهیم و میگوییم که سبب اقوی از مباشر است، قول مخالفی که در اینجا نقل شده از شافعی نقل شده که از عامه است، شافعی گفته مباشر ترجیح دارد، از این رو فعل را نسبت به مباشر میدهیم درست است که آن سبب را فراهم کرد، اما این خودش غذا را خورد و مباشر قتل خودش است، ایشان ترجیح داده جنبه مباشر را و گفته مثل جاهای دیگر که مباشر اقوی است،در اینجا نیز ترجیح با مباشر است و عمل یک نوع خودکشی محسوب میشود، در بین عامه فقط شافعی این فتوا را داده است، ولی معلوم است که این فتوای خیلی ضعیفی است و مطرود. چرا؟ چون ما میبینیم که عرف و عقلا استناد قتل را به سبب میدهند نه به مباشر. به بیان دیگر عرف و عقلا نمیگویند که این آدم خودکشی کرده، در حالی که روحش از اینکه این غذا مسموم است خبر نداشت و لذا معنا ندارد که بگوییم خود کشی کرد، نه عرف این حرف را میپسندد و نه شرع یک همچین مطلبی را صحّه میگذارد.
بنابراین، در اینجا میگوییم سبب اقوی است و استناد قتل به او داده میشود و او باید قصاص بشود، مرحوم امام میفرماید: «و کذا الحال لو کان المجنی علیه غیر ممیز». تا کنون فرض ما این بود که سم را در غذای شخصی میریزد و به او میدهد که بخورد، شخص هم بالغ و عاقل است و خودش غذا را بر میدارد و میخورد.
اما اگر طرف غیر ممیز باشد و جانی سم را در غذای او میریزد و به بچه میدهد که بخورد، باز آنهم عین همین جاست، چون فرض ما این است که هر چند فرد عاقل بالغ بود، اما نسبت به سم جاهل بود و خبر دار نبود که این غذا سم دارد، بچه ای که غیر ممیز است، آنهم همین طور است، یعنی نمیتوانیم بگوییم که بچه خودش خورده است، بله! بچه خودش خورده است، اما سم را این آدم در غذایش ریخته و این سبب شده است که بچه آن را بخورد و بمیرد پس «وکذا الحال لو کان المجنی علیه غیر ممیز» اگر مجنی علیه غیر ممیز هم بود، حکمش همین است. این یک صورت مسئله بود که طرف سم را در غذای شخصی ریخت و او هم این غذا را خورد و آن طرف لا یعلم و نمیدانست که این غذا مسموم است.
فرض دوم این است که شخص عالم است، فرض کنید آقای زید سم را در یک غذایی ریخت و غذا را مسموم کرد و به دست عمرو داد که بخورد و عمرو هم عالم بود و میدانست که زید در این غذا سم ریخته است، این صورت دوم همین فرض است، اما حضرت امام این را در ضمن مسئله بعدی مطرح میکند که مسئلهی هفدهم باشد
مسئله ١٧.
«لو قدم إلیه طعاما مسموما مع علم الآکل بأنّ فیه سماٌ قاتلاٌ فأکل متعمدا و عن اختیار فلا قود و لا دیة،الخ»، فرض دوم را در مسئلهی هفدهم بردهاند، یعنی شخص غذای مسموم را در اختیار کسی گذاشت و او هم خورد، فرض کنید که طرف مهمان کرد و غذای مسموم را جلوش گذاشت که بخورد و آکل هم میداند که این غذا مسموم است و در عین حال آن را خورد «فاکل متعمدا و عن اختیار» با اختیار خودش غذای مسموم را خورد، در اینجا مرحوم امام میفرماید:« فلا قود و لا دیة» نه قصاص دارد نه دیه، چرا؟ چون او میدانست که غذا مسموم است ولذا میتوانست که نخورد و مجبور به خوردن هم نبود، اکراهی هم در کار نبود، بلکه به سوء اختیار خودش غذای مسموم را برداشت و خورد و مرد، در اینجا بدون شک و شبهه قتل مستند به مباشر است، یعنی مباشر در اینجا اقوی از سبب است ولذا نسبت قتل را به خودش میدهیم و میگوییم فلانی! خودش را کشت و خود کشی کرد، هرچند سم را دیگری ریخت و اگر سم را نریخته بود، این نمیتوانست خود کشی بکند، وسیلهی قتل او را فراهم کرد، اما چون او عالم بود و نمیتوانست نخورد و در عین حال خورد،پس مسئول خودش است نه دیگری، این نظیر این است که شخصی عصبانی و ناراحت شده و میخواهد خود کشی کند و دنبال یک وسیلهای میگردد که خودش را بکشد، یک نفر هم کاردی دستش میدهد که خودش را بکشد، میگوید آقا میخواهی خودت را بکشی، بیا با این کارد خودت را بکش، او کارد را گرفت و خودش را با آن کشت، میگوییم که قاتل خود شخص است، خود کشی کرده است، ولو آن شخص که کارد را به دست او داد، فعل محرمیرا انجام داده. از چه باب فعل محرمی را انجام داد؟ از باب اعانت بر اثم، خود کشی گناه و اثم است، این آدم با دادن کارد، کمک بر اثم کرد، چون به او یک کارد داد که خودکشی بکند، فعل این شخص که کارد را به او داد، فعل محرمی است، از چه باب؟ از باب اعانت بر اثم، و در عین حال نمیتوانیم بگویییم که این آدم قاتل است، درست است اگر او کارد را نداده بود، قتل محقق نمیشد، اما تقریبا آن شرط است، دادن کارد دست او، سبب کشتن نیست، بلکه شرط برای قتل است، یعنی کشتن مشروط به این است که کارد داشته باشد، یک کارد داده دستش ، فعل محرم است از باب اعانت بر اثم، اما قتل را مستند به او نمیدانیم ، قتل مستند به خود مباشر است و میگویند خودش کارد را در قلب خودش زد و خودش را کشت، ما نحن فیه نیز چنین است، یعنی مثل دادن کارد است به کسی که میخواهد خودش را بکشد، کارد را دستش میدهند، اینجا هم سم را در غذای شخصی ریخت و جلوی این شخص گذاشت و او هم خورد، خودش عمدا بر داشت و خورد با اینکه میدانست این مسموم است.
بنابراین استناد قتل به خودش داده میشود و خودکشی حساب میشود ولو اینکه اگر این آدم کارد را در دستش نداده بود، قتل محقق نمیشد، اینجا هم اگر این سم را در این غذا نریخته بود، قتل محقق نمیشد، اما این علت نمیشود که بگوییم آن کسی که سم را ریخت و سبب را فراهم کرد، او قاتل است، باز در اینجا نسبت قتل به خود شخص اقوی از این است که به سبب بدهیم، یعنی اقوی این است که نسبت قتل را به خودش بدهیم ،حضرت امام هم میفرماید:« فلا قود و لا دیة»
پس در آنجایی که شخص سمی را تهیه میکند و در غذا هم میریزد، یا در آب یا در شربت یا در چایی میریزد، نه اکراه میکند به طرف و نه الزامی است، بلکه طرف خودش بر میدارد و می خورد، میگوییم که در اینجا قتل مستند به خود شخص است و خودش قاتل نفسش است، طرف مقابلش فقط از باب اعانه بر اثم، عقوبت دارد و مورد ملامت قرار میگیرد که چرا این کار را کرد.
شبهة
در اینجا یک شبههی وجود دارد که اینجا بعضی کردهاند و آن این است که چرا ائمه اطهار علیهم السلام مانند: امام حسن مجتبی علیه الصلاة سم را خوردند با اینکه میدانستند که مسموم است، با علم به این که این ماء و آب مسموم است در عین حال میخورد، آنگاه شما روی مقتضای قاعده میگویید که این قتل مستند به خود شخص است، یعنی شخصی که سم را ریخته قاتل نیست، چرا ما در این گونه موارد جعده را لعن میکنیم یا معاویه را لعن میکنیم و میگوییم که قاتل امام حسن مجتبی جعده یا معاویه است با اینکه امام خودشان با علم به اینکه این مسموم است خورد، یا امام جواد علیه الصلاة و السلام را امّ الفضل زهر داد و امام خوردند، مأمون امام رضا علیه السلام را با انگور زهر آلود مسموم کرد- با توجه به روایتی که مربوط به انگور باشد - یا انگور زهر آلود را به امام تعارف کرد یا حضرت را تهدید کرد که بخورد، تهدید هم که موجب این نیست که آن طرف تصمیم به قتل خودش بگیرد، این شبهه را چطور جواب بدهیم؟ در جلسهی آینده جوابش را بیان خواهیم کرد.