درس خارج فقه استاد مقتدايي

88/08/11

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث در مشروعیت قصاص در اسلام بود و به آیاتی تمسک کردیم که یا صریحاً دلالت بر مشروعیت قصاص دارد یا یک عنوان کلی را بیان فرمود که قصاص را هم شامل می‌شود. سومین آیه‌ای که مورد استدلال قرار گرفت آیه شریفه «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا»[1] بوده است که یک تشبیهی در آخر آیه داشت و فرمود اگر کسی انسان قتل نفس نکرده‌ای را بکشد مثل این است که همه مردم را کشته است. و گفتیم از همینجا استفاده می‌شود که اگر قتل نفس کرده باشد قصاص او جایز است و مشروعیت دارد. منتهی یک پرسش مطرح بود اینکه می‌گوید کشتن یک نفر مثل کشتن همه است و احیاء یک نفر احیاء همه است یعنی چه؟ و این تشبیه چه معنایی دارد؟

توجیه اول: دیروز یک وجه از علامه طباطبائی نقل کردیم که انسان یک طبیعت واحده است و از بدو خلقت آدم تا انقراض عالم یک حقیقت است[2]. افرادی می‌آیند افرادی می‌میرند و می‌روند این طبیعت واحده ساری و جاری است یک حکم روی همه از نظر انسانیت علی السواء هست اگر قتلی بر انسانی وارد شد در حقیقت صدق می‌کند بگوییم کل انسان را کشته است.

یک نمونه برای تقریب به ذهن:

مثلا اگر کسی یک گوشه از پیراهن یا یقه یا آستین پیراهن کسی را پاره کند می‌گویند پیراهنش پاره شد چون پیراهن در مجموع یک چیز و یک حقیقت است این پارگی به یک گوشه وارد شد اما می‌گوییم پیراهن پاره شد.

توجیه دوم: روایت می‌گوید «اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة» چون علماء حصون اسلام و همانند یک دیوار برای حفاظت از اسلامند. اگر یکی از این علما از دنیا برود خدشه به اسلام وارد می‌شود و وجود عالم دیگر جای آن را پر نمی‌کند اینجا هم اگر یک نفر را کشت می‌گوییم طبیعت انسان را کشته است. عین همین حرف را در احیا می‌زنیم «من احیا نفسا» من غرق او حرق او هدم اگر کسی را از غرق شدن نجات داد احیائش کرد یا آتش سوزی بود داشت می‌سوخت رفت نجاتش داد یا دیواری رویش خراب شده بود رفت نجاتش داد و از زیر آوار بیرون کشید یا فرض دکتری بیماری را از مرگ نجات داد می‌گوییم «کانما احیا الناس جمیعا» مثل اینکه حقیقت انسان و طبیعت انسان را زنده کرده است.

یک شاهد از روایت: روایتی داریم که اگر کسی یک انسانی را از گمراهی نجات داد صدق می‌کند که او نفسی را از ضلالت و رفتن در وادی گمراهی هدایت کرد امام صادق(ع)[3] می‌فرمایند: «و افضل من ذلک ان یخرجها من ضلال» افضل از اینکه انسانی را از مرگ یا غرق شدن نجات بدهد این است که کسی را از گمراهی نجات بدهد و از چاه ویل گمراهی و ضلالت بیرون بیاورد.

توجیه سوم: در روایات آمده است افرادی آیه را خوانده‌اند و شبهه شد که این تشبیه یعنی چه؟ و لذا توجیه آیه را از امام خواستند. برای بیان توجیه روایت روایت ذیل مورد بررسی قرار می‌گیرد:

1- محمد بن مسلم[4] «قال سئلت اباجعفر(ع) عن قول الله عزوجل من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» از امام پنجم در مورد تفسیر آیه من قتل نفسا بغیر نفس...» پرسیدم «قال» امام در جواب فرمود «له فی الناس مقعد لو قتل الناس جمیعا لم یرد الا ذلک المقعد» فرمود کسی که انسانی را بکشد یک جایگاه و نشیمنگاهی در جهنم دارد و در یک وادی در جهنم وارد می‌شود که آن کسی که تمام انسانها را بکشد همانجا وارد می‌شود یعنی مکان مشترکی دارند و عذاب کسی که یک انسان را بکشد با کسی که همه انسانها را بکشد در یک منطقه از جهنم است منتهی مراتبی دارد عذابش فرق می‌کند مثلا می‌گویند در قانون اگر کسی توهین به کسی بکند جایگاهش زندان است و اگر سیلی بزند به انسانی چه؟ آنهم زندان. اگر چاقو بزند به یک انسانی آنهم زندان پس همه اینها مجازات زندان دارد و درست هم هست منتهی تفاوت دارد یکی یک سال است یکی شش ماه است یکی پنج سال است همه زندان است اینجا می‌فرماید کسی که یک نفر را بکشد جایگاهش در جهنم همان جایی است که قاتل تمام افراد جای دارد منتهی عذابش سخت‌تر است.

2- حمران[5] قال قلت لابی جعفر(ع) فی معنی قول الله عزوجل حمران می‌گوید از امام باقر در مورد معنای آیه «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» به امام عرض کردم «کیف» چطور می‌شود یک آدم کشته «کیف کانما قتل الناس جمیعا فربما قتل واحدا» این شخص یک انسان را کشته است چطور می‌فرمائید مثل این است که تمام انسانها را کشته باشد «فقال» امام در جواب فرمود «یوضع فی موضع من جهنم» در یک جایی از جهنم قرار داده می‌شود «الیه ینتهی شدة عذاب اهلها» که شدت عذاب تمام اهل جهنم منتهی به آنجا می شود یعنی اگر بگوییم جهنم مراتب دارد اینجا شدیدترین محل عذاب است «لو قتل الناس جمیعا لکان انما یدخل ذلک المکان» که اگر کسی تمام افراد را هم کشته باشد در همین مکان می‌آید «قلت فانه قتل آخر» (اگر یک انسان را کشته باشد می‌برند در جهنم آنجایی که اگر کسی هزار نفر را کشته یا تمام افراد را کشته باشد همانجا می‌برند حال اگر دفعه دوم یک نفر یک انسان دیگر را کشت تکلیف چیست؟ «قال یضاعف علیه» آن کسی که دو نفر را کشته باشد همانجا می‌برند جایگاه یکی است اما شدت عذاب بیشتر است مثل همان زندانی که گفتیم می‌گوییم هر سه نفر هتک کرده‌اند اما جرم سیلی زننده از ناسزا گوینده سنگین‌تر است و جرم چاقوکش از سیلی زننده سنگین‌تر است.

3- حنان بن سدیر[6] «عن ابی عبدالله(ع) فی قول الله عزوجل فمن قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» قال امام در جواب فرمود «هو واد فی جهنم» یک وادی و یک جایی است در جهنم که «لو قتل الناس جمیعا کان فیه» آنکه تمام افراد را بکشد همانجا می‌برند.

تا اینجا آیاتی بود که دلالت بر مشروعیت و فلسفه قصاص دارد و گفتیم فلسفه قصاص همان حیات جامعه است.

اصل: اصل حرمت قتل انسان است گرچه این آیات می‌گوید اگر کسی کسی را کشت قصاص دارد اما از روایات استفاده می‌شود که خود این قتل مؤمن از اعظم کبائر است مرحوم صاحب جواهر[7] می‌فرماید «و علی کل حال فالقتل للمومن من اعظم الکبائر» کسی یک مومنی را بکشد گناه کبیره‌ای مرتکب شده همه گناهان کبیره بزرگند در آیات و روایات هم عقوبت شدید برایش بیان شده است اما در مورد قتل انسان به ویژه نام برده‌اند که از اعظم کبائر است.

الف: قوله تعالی[8] «و من یقتل مومنا متعمدا فجزائه ان یقتل» اگر کسی یک مومنی را بکشد (حکم قتل عمد را بعدا می‌گوییم) این اعظم کبائر که می‌گوییم از خود عقوبت و کیفر معلوم می‌شود مجازات کسی که مؤمنی را بکشد.

1- «جزائه جهنم» مجازاتش جهنم است.

2- «خالدا فیها» مخلد در آتش است.

3- «و غضب الله علیه» مورد غضب خداوند قرار میگیرد.

4- و لعنه خداوند او را لعن و طرد می‌کند از رحمت خودش او را دور می‌کند.

5- «و اعد له عذابا عظیما»

ب: «و لا تقتل النفس التی حرم الله الا بالحق» نهی دلالت بر حرمت دارد نکشید نفسی را که خداوند برایش احترام قائل شده است مگر اینکه از روی حق باشد. یعنی اگر به عنوان قصاص بکشید بحق و مستحق قتل است.

ج: عن ابی اسامه زید الشحام[9] عن ابی‌عبدالله(ع) زید شحام از امام صادق نقل می‌کند «ان رسول الله(ص) وقف بمنی» پیامبر (در سال حجة الوداع مناسک عرفات روز عید قربان به منی رفتند حتی قضا مناسکهم مناسکشان را تمام کردند از منی آمدند در مکه طواف و سعی و اعمال حج را تمام کردند برگشتند به منی که باید برای وقوف سه روز بمانند - الی ان قال - پیامبر در روز عید قربان جلسه‌ای گرفتند و خطبه‌ای خواندند در آن خطبه بیاناتی داشته‌اند که در برخی از آن بیان به صورت پرسش فرمودند «فقال ای یوم اعظم حرمة» از حاضرین پرسیدند چه روزی است که در دوره سال از همه روزها احترامش بیشتر است «قالوا هذا الیوم» گفتند همین امروز روز عید قربان «فقال ای شهر اعظم حرمتا» چه ماهی در سال است که از همه اعظم است «قالو هذا الشهر» گفتند همین ماه ذیحجه که اعمال حج در آن قرار داده شد «قال فای بلد اعظم حرمتا قالوا هذا البلد» گفتند همین بلد مکه پس در روز عید قربان که بهترین روزهاست در ماه ذیحجه که بهترین ماههاست در مکه در منی که بهترین مکانهاست قرار دارند آنوقت پیامبر فرمودند «فان دمائکم و اموالکم علیکم حرام کحرمة یومکم هذا فی شهرکم هذا فی بلدکم هذا» احترام و حرمت خون انسان و اموال انسان مثل حرمت این روز در این ماه در این محل است همینطور که این سه وجه جمع شده روز و ماه و مکان مورد احترام است فرمود «فان دمائکم و اموالکم علیکم حرام» مال انسان بر انسان دیگر حرام است خون انسان بر انسان دیگر حرام است حق ندارد به خون یا مال انسان تجاوز کند «هذا إلی یوم یلقونه» این حکم که حرمت خون انسان و اموال انسان حرام است تا روز ملاقات خداوند؛ در قیامت این حکم باقی است «فیسئلهم عن اموال» تا در آن روز خداوند بپرسد نسبت به اموال مردم چه کردید چه رعایتی کردید نسبت به خون مردم چه رعایتی کردید پیامبر بعد از آن مقدمه و آن سوال در ادامه فرمود «الا هل بلغت» به مردم اشاره می‌کند توجه می‌دهد «الا» آگاه باشید آیا من ابلاغ کردم حکم الهی را؟ «قالوا نعم بله یا رسول الله» حکم الهی را به ما ابلاغ کردی پیامبر دستانش را بلند کرد و فرمود «اللهم اشهد» خدایا شاهد باش حکم تو را رساندم ملاحظه می‌فرمائید تا چه حد راجع به خون انسان و مال انسان اهمیت قائلند بعد هم دنبال روایت یک جهت دیگر هم فرمود «الا من کان عنده امانه فالیؤدها الی من ائتمنه علیها» آگاه باشید اگر کسی امانتی از کسی پیشش هست مال مردم است (احترام مال مردم را بیان فرمود) برگرداند آن امانت را به آن کسی که آن را امین دانسته و مال را به او سپرده است «فانه لایحل دم امرء مسلم و ماله الا بطیبه نفسه» خون و مال انسان بر کسی حلال نیست مگر اینکه با رضایت خاطر خودش مال را بدهد.

د: عن محمد بن مسلم «قال قال ابوجعفر(ع) من قتل مومنا متعمدا» کسی که یک مومنی را از روی عمد بکشد «اثبت الله علی قاتله جمیع الذنوب» تمام گناهانی که مقتول در طول عمرش کرده است در نامه عمل قاتل ثبت (خیلی عجیب است کسی بزند یک انسان مومنی را بی‌جهت بکشد تمام گناهانش می‌آید در نامه عمل قاتل) «و برء المقتول منها» و ذمه مقتول از تمام گناهانی که مرتکب شده پاک می‌شود «و ذلک قول الله عزوجل انی ارید ان تبوء باثمی و اثمک فتکون من اصحاب النار»[10] قضیه دو پسر حضرت آدم (قابیل و هابیل) وقتی قربانی قابیل قبول نشد حسد برد به هابیل «و قال لاقتلنک» می‌کشم تو را برادرش هابیل که ایمان بالاتری داشت به او گفت من اینکار را نمی‌کنم من تو را نمی‌کشم دستم را به خون تو آلوده نمی‌کنم من می‌خواهم تمام گناهان من و گناهانت در نامه عملت باشد تا عقوبت بکشی و در قیامت عذاب بشوی «فتکون من اصحاب النار» و اهل جهنم شوی.

این آیات و روایات دلالت دارد بر اینکه کشتن مومن نه تنها قصاص دارد بلکه در آخرت از عذاب سخت آن قاتل برخوردار است.

اجماع: اجماع هم داریم که گفتند اگر کسی را بکشد قصاص ثابت است بلکه بعضی از بزرگان ادعای ضرورت دارند که از صدر اسلام تا حالا احدی مخالف این قضیه نیست پس ضروری اسلام است که قصاص ثابت است از فردا انشاءالله وارد اصل مطلب می‌شویم.

[1] القرآن الکریم، سوره المائدة، آیه 32

[2] علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج5، ص316، ذیل آیه32، سوره مبارکه مائده.

[3] شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج3، ص322، ذیل آیه 3، سوره مبارکه مائدة.

[4] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص9، باب 1 از ابواب قصاص نفس، ح1

[5] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص9، باب 1 از ابواب قصاص نفس، ح2

[6] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص13، باب 1 از ابواب قصاص نفس، ح10

[7] الشیخ الجواهری، جواهر الکلام، ج42، ص 9

[8] القرآن الکریم، سوره نساء، آیة93

[9] الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص5، باب 1 از ابواب قصاص نفس، ح3

[10] القرآن الکریم، سوره مائدة، آیة 29

وصلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد