درس خارج فقه استاد مقتدایی
87/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الحدود (حکم شارب خمر با اعتقاد به حلیت آن)
بحث اخلاق:
عن امیرالمومنین(ع)[1] «يا حملة العلم اعملوا به فانما العالم من عمل بما علم» امیرالمؤمنین(ع) خطاب به علما فرمود ای کسانی که علم را فراگرفتید و مصداق عالم شدید؛ به علمتان عمل کنید. «فانما العالم» انما برای حصر است.
یکبار در توضیح آیه ﴿انما یخشی الله من عباده العلما﴾[2] گفتیم انما برای حصر است یعنی تنها علما هستند که از خدا میترسند چون هر چه خداشناسیاش بیشتر و قویتر باشد تواضع و خشیتش بیشتر میشود. اینجا هم حضرت میفرماید «انما العالم من عمل بعلمه» تنها به کسی عالم گفته میشود که عامل باشد و به علمش عمل کند. و اگر عمل نکند «فلیس بعالم» صحت سلب دارد یعنی یراد بالعالم من عمل بعلمه و الا در مورد عالمی که به علمش عمل نکند در قرآن تعبیر شده است ﴿مثله کمثل الکلب﴾[3] عالمی است که در حد مستجاب الدعوه است خودش را با حضرت موسی مقایسه میکرد اما ﴿مثله کمثل الکلب﴾ یا در سورهی مبارکهی جمعه میفرماید ﴿کمثل الحمار یحمل اسفارا﴾[4] هر دو مورد تشبیه عجیبی است که در قرآن آمده است.
در این روایت امیرالمومنین(ع) میفرماید «لیس بعالم» ما کسی را که عمل ندارد به عنوان عالم نمیشناسیم در یک روایت[5] دیگر هم میفرماید کسی که به علمش عمل نکند «کحمار طاحونة» مثل آن حیوانی است که به آسیاب بستهاند آن زبان بسته از صبح تا عصر راه میرود وقتی بازش میکنند سر جای اول است چون دایرهای را دور زده و یک صبح تا بعدازظهر راه رفته است اما هنوز در جای اول است. کسی که زحمت کشیده و عالم شده است ولی به آن عمل نمیکند همان حماری است که بعد از راه رفتن از صبح تا ظهر سرجای اول است یا عقب گرد دارد. عالم است و میداند غیبت حرام است اما غیبت میکند و هیچ باکی هم ندارد. میداند دروغ حرام است اما دروغ میگوید. میداند خیانت حرام است اما خیانت میکند میداند اذیت و آزار و هتک آبروی دیگران حرام است اینها را فهمیده و خوانده است اما عمل نمیکند. لذا امیرالمومنین(ع) میفرماید «يا حملة العلم اعملوا به» ای حاملان دانش به علمتان عمل کنید مقید باشید تعهد داشته باشید به آنچه میدانید عمل کنید «فانما العالم من عمل بما علم» عالم فقط به کسی میگویند که به علمش عمل کند «و وافق علمه عمله» عالم به کسی میگویند که عملش موافق با علمش باشد.
سپس امیرالمومنین(ع) از راه پیش بینی غیبی میفرماید «و سیکون اقوام یحملون بعلم» به زودی زمانی برسد که افرادی هستند عالمند به درجاتی از علم رسیدهاند «لایجاوز تراقیهم» اما آن علم از این ترقوه و شانههای آنان بالاتر نمیرود چون متوقف است و تحرکی در او برای عمل ایجاد نکرده است «یخالف عملهم علمهم» عملشان با علمشان مخالف است به آنچه که میداند عمل نمیکند خلاف آن عمل میکند «و تخالف سریرتهم علانیتهم» باطن آنها مخالف با علانیهی آنهاست در ظاهر نشان میدهد یک آدم متدین و مقدسی است اما باطنش خراب است اگر قیامت بنا باشد با صورت باطن محشور بشود معلوم نیست به صورت انسان مشحور شود بلکه ممکن است به صورت یک درندهای در محشر ظاهر بشود چون باطنش باطن درندگی است. «یجلسون حلقا» (انشاءالله ما جزء اینها نباشیم) «یجلسون حلقا» دور هم جلسه شب نشینی و بقول ما گعده دارند حلقههایی دور هم مینشینند «فیباهی بعضهم بعضا» به جای اینکه ذکری بگویند بجای اینکه خیری را دنبال بکنند؛ فخر و مباهات به یکدیگر میفروشند این افتخار میکند من کذا و کذا آنهم میگوید من چگونه هستم «حتی ان الرجل» (باید واقعا به خدا پناه ببریم) «حتی ان الرجل لیغضب علی جلیسه ان یجلس الی غیره» بعضی وقتها یک نفر با رفیقش که خیلی همنشین و دوست هستند قطع مراوده میکند و میگوید چرا با فلانی رفیق هستی چرا به فلان جلسه میروی چرا منزل فلانی رفت و آمد داری همین خط و خطوط بازی که ما امروز داریم غضب میکند ترک مراوده میکند میگوید چرا شما با فلانی رفت و آمد داری با فلان گروه شما ارتباط داری «و یدعه» حالا که به اصطلاح امروز خطشان جدا میشود همدیگر را ترک میکنند این یک راه دیگر میرود و آن یک راه دیگر در ایمان در عقیده در علم در عمل باهم موافق نیستند نتیجه این است که میفرماید «اولئک لاتصعد اعمالهم فی مجالسهم تلک الی الله» هیچکدام اعمالشان به سوی خدا بالا نمیرود این اعمال همانجا میماند عالم است ولی نتوانسته یک مقام و منزلتی عندالله داشته باشد اعمالشان بالا نمیرود و مورد قبول واقع نمیشود خسر الدنیا و الآخره اینان زیانکاران دنیا و آخرتند.
خدا انشاءالله توفیق بدهد بتوانیم جزء مصادیق اول فرمایش حضرت باشیم که فرمود به علمی که دارید عمل کنید. آنهایی که بجایی رسیدند اینگونه بودهاند.
مرحوم علامه طباطبائی پنجشنبهها در قم در منزلشان جلسهای داشتند و جمعهها ماشین میآمد و میرفتند تهران برای دانشگاهیان و اساتید دانشگاه برنامه داشتند.
جلسه قم برنامه منظمی نبود بلکه عدهای فضلا جمع میشدند و سوالاتی داشتند مطرح میشد و ایشان پاسخ میدادند تهران هم با اساتید دانشگاه به همین روال بود ما هم مدتی در آن جلسه قم شرکت میکردیم در آن جلسه واقعا اینگونه بود که تا یک سوالی میشد ایشان پاسخ میدادند مشغول صحبت بودند به مجرد اینکه سوال تمام میشد ولو به سوال بعدی گوش میدادند زبانشان حرکت داشت و ذکر میگفتند در همین فاصلهای که یا سکوت میشد یا نفر بعدی مشغول پرسیدن سوال بود و ایشان در حال گوش دادن بودند؛ ذکر میگفتند و در خلوتشان هم همینطور بود و امکان نداشت در محضر ایشان کسی بتواند غیبت بکند.
در حالات امام(ره) آمده است خود ایشان هیچگاه غیبت نمیکردند و هرگز حاضر نبودند به غیبت گوش بدهند. اگر در یک جلسهای مثلا کسی میخواست بگوید آقای فلان چطور بوده است. ایشان حرف را منحرف میکردند و سخن دیگری میآوردند، که راجع به آن شخص صحبتی نشود آری عمل به علم همین است که آدم غیبت نکند دروغ نگوید خیانت نکند. مرحوم امام(ره) به مستحبات خیلی مقید بودند خدا رحمت کند آقازاده ایشان مرحوم آقای حاج آقامصطفی را که میفرمود امام در تعهد به دعاها و زیارات یک عوام است این تعبیر ایشان بود میفرمود یک عوام است مفاتیح را برمیدارد از کجا تا کجا زیارت جامعه زیارت عاشورا زیارت فلان دعای فلان مناجات فلان را میخواند. میفرمود در نجف اگر میتوانستند مرتب برنامهشان این بود که شبها حرم مشرف میشدند ساعت 3 از شب گذشته حرم مشرف میشدند. خیلی هم منظم سر وقت انجام میشد و اگر محذوری بود مثلا حکومت نظامی بود یا کسالت داشتند که نمیتوانستند مشرف بشوند میرفتند پشت بام از روی پشت بام مطابق گنبد حرم میایستادند و زیارت میخواندند تقید به عبادتها موجب قرب انسان به خدا میشود و آن شخصیت را از امام یا علامه طباطبائی و دیگر بزرگان ایجاد میکند.
امیرالمومنین(ع) تاکید روی این نکته دارند که «يا حملة العلم اعملوا فانما العالم» عالم به کسی میگویند که عمل کند معنایش این است که کسی که عمل نمیکند «لیس بعالم» این یک جمله از امیرمومنان(ع) بود امیدواریم انشاءالله در خود من و شما عزیزان و نورچشمان تاثیر بگذارد انشاءاله.
بحث فقهی:
در مسأله دوم گفتیم اگر کسی مستحلاً و با اعتقاد به حلیت شراب بخورد همانگونه که آب و شربت را حلال میداند و میخورد خمر را حلال میداند و خمر خوردن برایش مثل آب خوردن است در حکم مسأله دو قول است.
قول اول: «استتیب» باید توبهاش بدهیم امرش میکنند به توبه که از این اعتقاد به حلیت خمر دست بردار و اگر توبه کرد توبهاش قبول است و فقط حد شرب خمر بر او جاری میشود و اگر توبه نکرد و زیر بار توبه نرفت «قتل» حدش قتل است سواء اینکه مرتد فطری باشد یا مرتد ملی فرقی نمیکند خود مرحوم امام(ره) دو قول را که نقل میکنند میفرمایند «والاول اشبه» همین قول اول را که توبهاش میدهند اگر توبه کرد فقط حد شرب خمر جاری میشود و الا کشته میشود؛ اشبه است. مرحوم شیخ مفید[6] در مقنعه شیخ طوسی در نهایه[7] و بزرگانی که تبعیت کردند قائل به این قول هستند مرحوم محقق در شرایع[8] همین قول را قبول میکنند.[9]
دلیل قول اول:
1- احتمال دارد شبههای پیش آمده و برای خاطر شبهه میگوید حلال است و اعتقاد به حلیت پیدا کرده است در این صورت توبهاش میدهیم از او میخواهیم توبه کند؛ اگر توبه کرد کاری به او نداریم فقط حد شرب خمر به او میزنیم.
مرحوم مقدس اردبیلی در مجمع الفائده[10] این استدلال را توضیح میدهد و میفرماید «ما صار ضروریاً بحیث یعرفه کل واحد و لم یمکن الجهل به» حرمت خمر به جایی نرسیده است که همه شناخته باشند و فهمیده باشند خمر حرام است و جوری نیست که بگوئیم امکان ندارد به طور معمول کسی حرمت آن را نداند من المحتمل یک کسی نشنیده باشد «فان کثیراً من اهل القری یعتقدون حله» در روستاها خیلیها هستند نشنیدهاند و فکر میکنند خمر حلال است «فیمکن فی حق من انکر تحریمه ذلک» پس کسی که منکر تحریم است و اعتقاد به حلیت پیدا کرده ممکن است بگوییم شبهه داشته است چون در آن حد از ضروری دین که همه شناخته باشند نیست. بنابراین چون شبهه پیش میآید «تدرء الحدود بالشبهات» حد برطرف میشود چون شبهه است حد قتل جاری نمیشود.
2- مرحوم شیخ مفید در ارشاد[11] به صورت مرسله نقل میکند «رواه العامه و الخاصه ان قدامة بن مظعون شرب الخمر» این روایت را میفرماید هم عامه نقل کردند هم خاصه که قدامه بن مظعون در زمان خلافت عمر مشروب خورد «فاراد عمر ان یحده» عمر خواست او را حد بزند «فقال له قدامه انه لایجب علّی الحد» برمن حد واجب نیست شما حق ندارید به من حد جاری کنید «ان الله تعالی یقول» به آیه قرآن استدلال میکند ﴿لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا إذا ما اتقوا وآمنوا وعملوا الصالحات ثم اتقوا وآمنوا﴾[12] کسانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند. باکی بر آنها نیست چیزی که میخورند مشکلی ندارد من هم شراب خوردم و قرآن میگوید وقتی تقوی دارند در خوردن و آشامیدن بر آنها باکی نیست. جناب عمر هم قبول کرد «فدرء عنه الحد» و گفت چون تو مؤمنی و شرب خمر کردی این آیه میفرماید تو حد نداری «فبلغ ذلک الی امیرالمومنین(ع) فمشی الی عمر» خبر به حضرت علی(ع) دادند آن حضرت نزد عمر رفت «فقال لم تركت إقامة الحد على قدامة في شربه الخمر؟ فقال له: إنه تلا علي الآية، وتلاها عمر على أمير المؤمنين(ع)» حضرت علی(ع) خطاب به عمر فرمود چرا بر قدامه حد جاری نکردی؟ عمر در جواب گفت او آیه قرآن را برای من قرائت کرد و عمر همان آیه را برای حضرت علی خواند «فقال ليس قدامه من اهل هذه الآيه» امیرالمؤمنین(ع) فرمود قدامه از مصادیق این آیه نیست «ولا من سلک سبیله فی ارتکاب ما حرم الله» قدامه اساسا در مسیر آیه نیست و هر کس راه قدامه را برود و معصیت کند و چیزی را مرتکب شود که خدا حرام کرده است در مسیر این آیه نیست «فان الذین آمنوا و عملوا الصالحات» امیرالمؤمنین(ع) فرمود آنهایی که ایمان و عمل صالح دارند «لایستحلون حراماً» شخص مؤمن نمیآید که چیزی که خداوند حرام کرده حلال بکند و بخورد و بگوید باکی بر من نیست «فاردد قدامه فاستتبه» پس قدامه را برگردان و توبهاش بده «فان تاب فاقم علیه الحد» اگر توبه کرد حد شرب خمر بر او جاری کن و قتل ندارد «و ان لم يتب فاقتله فقد خرج من الملة» و اگر از این استدلال که کرده است توبه نکرد او را اعدام کن چون از ملت و از دین خارج شده و حکم ضروری را منکر شده است «فاستیقض عمر لذلک» عمر متنبه شد «و عرف قدامه الخبر» قضیه را برای قدامه مطرح کردند «فاظهر التوبه» به او گفت اگر توبه میکنی فقط حد شرب خمر است آن هم توبه کرد «فاظهر التوبه والاقلاء» آن اعتقاد را از خودش دور کرد «فدرء عنه القتل» و او را نکشتند «و لم یدر کیف یحده» حالا فرمود امیرالمؤمنین(ع) حد شرب خمر جاری کن عمر نمیدانست چگونه حد شرب خمر جاری کند «فقال لعلی(ع) اشر علیّ» توضیح بدهید برای من چگونه حد بزنم «فقال حده ثمانین» این ذیلش را قبلا هم خواندیم «ان شارب الخمر اذا شربها سکر» وقتی میخورد مست میشود «اذا سکر هذی» هذیان میگوید «اذا هذی افتری» افترا میبندد و دیگران را قذف میکند «فجلده عمر ثمانین جلده».
ملاحظه کردید امیرالمؤمنین فرمود مستحل خمر اگر نوشید اول استتابه است و اگر توبه کرد فقط حد شرب خمر جاری میشود اگر توبه نکرد کشته میشود.
تا اینجا دو دلیل برای آنها که قائل به قول اول هستند آوردیم.
امام(ره) هم قول اول را قبول کردند و فرمودند دلیل ایشان هم همین دوتا است.
هر دو دلیل خدشه دارد و اگر توانستیم این دو دلیل را جواب بدهیم میگوییم این قول صحیح نیست فردا انشاءاله.