1400/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الإجارة/شرائط الإجارة /کیفیت تسلیم منفعت و تسلیم عمل در إجاره
بحث مناسبتی: ایام با برکت میلاد حضرت فاطمه زهراء(س) و عید بزرگ؛ عید عظیم ولادت آن بانوی بزرگ؛ سرور زنان عالم از اولین تا آخرین سپری شد؛ بحمد لله با این که محدودیتهای کرونی هم بود به مناسبت این عید بزرگ و با فضیلت جلسات خوب و با شکوهی برگزار شد و تجلیل خوبی از این مناسبت مهم به عمل آمد؛ هر چند چنین مجالسی چند برابر هم باشد هرگز مطابق شأن و جایگاه رفیع این بانو نخواهد بود ولی در عین حال برنامهها و جلسات خوبی برگزار شد؛ مداحیها و بیان فضائل و مناقب آن حضرت در سطح خوب و مؤثری انجام شد امیدواریم این سیرهای که از این حضرت در این مجالس بیان شد الگو و نمونهای برای همهی ما باشد و ما بتوانیم به این الگو مقید باشیم و ما از خدا بخواهیم که اعمال و افکارمان را با رویهی خداپسندانهی آن حضرت تطبیق بدهیم تا خالصانه و مخلصانه اعمالمان و نیاتمان فقط برای خدا باشد و ما موفق باشیم به این الگوگیری ان شاء الله.
در روایتی از امام حسن مجتبی(ع) در جلسهی قبل به همین مناسبت بیان کردیم که حضرت از مادر بزرگوارشان نقل میکنند چطور این بانوی بزرگوار از شب تا به سحر مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار عالم بودند و در حق مسلمانان و شیعیان دعا میکردند و حتی به اسم نام برخی از آنها را در ضمن دعاهای خود بر زبان جاری میکردند ولی ندیدم که حتی یک دفعه در حق خودش دعا کند.
امام حسن مجتبی(ع) نقل میکند صبح که شد به مادرم عرض کردم: مادر جان تا سپیدهدم مشغول عبادت و راز و نیاز و رکوع و سجود بودید و در حق همگان دعا کردید و حتی نام بعضی از شیعیان را به زبان جاری کردید ولی در حق خودتان حتی یک دعا هم نکردید، این مادر در پاسخ به این پرسش فرزند دلبندش جوابی میدهند که شعار و سیرهی اهل بیت(ع) است این بانوی بزرگ میفرماید: «الجار ثم الدار» یعنی وقتی یک مسلمان در مقام دعا کردن و کمک و هزینه از اموال خودش برمیآید اول باید در حق دیگران دعا کند و در راه برآورده شدن نیاز دیگران انفاق کند و بعد به فکر خودش باشد.
در وصف اخلاص و همت والای خانم فاطمهی زهراء(س) همین بس که در شب عروسی خود در همان ساعاتی که این بانوی بزرگوار به همراه بانوان در مسیر رسیدن به منزل همسر بزرگوارشان بودند در مقابل زنی قرار گرفتند که درخواست انفاق را از آن حضرت داشت، خانم فاطمهی زهراء(س) بدون معطّلی و بدون این که به سائل بگوید فردا بیا! تا ببینم چه کار میشود کرد؟ و یا لااقل بگوید: به همراه ما بیا در خانه کمکی به تو میکنم!؟ در همان مسیر با حائلی که زنان به وجود آوردند لباس عروسی خود را در اختیار این زن قرار داد و از لباس معمولی خود استفاده کرد، این ماجرا نشان دهندهی میزان عنایت این بانوی بزرگوار به رفع حاجت نیازمندان است که به این صورت و با این سرعتِ عمل و با چنین اهتمامی اقدام به انفاق نمودند.
همچنین یک ماجرای دیگری از میزان عنایت این خاندان به رفع حاجت نیازمندان مطرح نمودیم که چطور این خانواده در حالی که همگی روزه بودند و در مقابل هر کدام مختصر نان جو و افطاری قرار گرفته بود همه را در طبق اخلاص به نیازمند بخشیدند و خود با آب افطار کردند؛ وقتی درب منزل به صدا درآمد و از پس آن، صدای مرد مسکینی به گوش رسید که از اهل خانه تقاضای غذایی برای رفع گرسنگی خود نمود امیرالمؤمنین(ع) از نان جویی که در مقابل خود بود خواستند به این مسکین انفاقی نمایند در همین حین حضرت زهراء(س) نیز در صدد برآمدند سهم خود را به این مسکین دهند و حتی حسن و حسین علیهما السلام و فضه نیز سهم خود را در اختیار این سائل قرار دادند و این تقاضای مسکین را برای خود یک آزمونی از طرف خدای متعال دانستند؛
روز دوم نیز این ماجرا تکرار شد، در حالی که حضرت زهراء(س) قسمت دیگر آرد را آماده کرد و نانی برای اهل خانه که همه روزهدار بودند طبخ نمود، اما در موقع افطار طفل یتیمی به در خانه آمد و در حین افطار از اهل خانه طلب غذایی نمود، باز هم این خاندان بر اساس آن شعار «الجار ثم الدار» عمل کردند و این افطار خود را در اختیار این یتیم قرار دادند و با آب افطار نمودند؛ شاید این خانواده میتوانستند با انفاق قسمتی از افطار خود این یتیم را از خانهی خود در حالت رضایت مندی بدرقه کنند ولی به این مقدار اکتفاء نکردند و برای تکمیل انفاق خود از تمام آنچه در اختیار داشتند و خودشان به آن نیاز داشتند گذشتند و به آن یتیم دادند؛
روز سوم نیز این ماجرا تکرار میشود؛ در حالی که این خاندان به جهت نذری که کرده بودند و حاجتشان که سلامتی حسن و حسین علیهمالسلام بود برآورده به خیر شده بود و برای ادای این نذر باید سه روز روزه میگرفتند، روز اول افطار خود را در اختیار مسکین قرار دادند و روز دوم در اختیار یتیم و در سومین روز این افطاری که از ذخیرهی جوی موجود در خانه که برای افطار روزهداران اهل این خانه آماده شده بود همگی افطار خود را در اختیار این اسیر نیازمند قرار دادند و این چنین میزان اهتمام خود را در جهت برآورده شدن نیاز نیازمندان جامعه به تصویر کشیدند.
این خاندانِ خدایی چنان مخلصانه انفاق نمودند و مواسات آنها به قدری با شکوه و خداپسندانه بود که آیاتی در شأن این خاندان بر قلب مطهر رسول خدا(ص) نازل شد:
در آیات (5 ـ 11) سوره «انسان» می خوانیم: ﴿إِنَّ الأبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کانَ مِزاجُها کافُوراً﴾[1] ﴿عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً﴾﴿یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً﴾﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً﴾﴿إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً﴾﴿إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً﴾﴿فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً﴾؛
(به یقین ابرار [و نیکان] از جامى مى نوشند که با عطر خوشى آمیخته است. * از چشمه اى که بندگان خاص خدا از آن مى نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى سازند! * آنها به نذر خود وفا مى کنند، و از روزى که شرّ و عذابش گسترده است مى ترسند.* و غذاى [خود] را با این که به آن علاقه [و نیاز] دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» مى دهند! * [و مى گویند:] ما شما را به خاطر خدا اطعام مى کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم * ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزى که عبوس و سخت است! * [به خاطر این عقیده و عمل] خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه مى دارد و آنها را مى پذیرد در حالى که غرق شادى و سرورند)[2] .
بیان استاد: در آیات تلاوت شده که در شأن خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) وارد شده است در قسمتی از این آیات تصور میشود این خاندان مستقیما این نیازمندان را مورد خطاب قرار دادهاند در جایی که خدای متعال از زبان آنها میفرماید: ﴿إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً﴾﴿إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً﴾ [و مى گویند:] ما شما را به خاطر خدا اطعام مى کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم * ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزى که عبوس و سخت است!
ولی آن است که این سخنان، زبان حال این خاندان است و رفتار و منش آنها در موقع انفاق، بیان کنندهی این معناست که این خاندان به جهت اخلاص و معرفتی که دارند همهی کارشان برای رضای خداست و در انجام انفاق هیچ چشمداشتی از کسانی که به آنها انفاق نمودهاند ندارند و حتی در عباداتی که مخلصانه برای خدای متعال انجام میدهند نیز به طمع بهشت و تشکری از خدا انجام نمیدهند بلکه خدا را شایستهی بندگی و عبادت یافتهاند هر چند جزاء و تشکری در کار نباشد.
إن شاء الله ما هم بتوانیم با بیان هر چه بیشتر از فضائل و سیرهی این خاندان و مخصوصا حضرت زهراء(س) در این ایام عزیز آن روحیهی الگو پذیری و آن صفای باطن را به دست بیاوریم که راه سعادت دنیا و آخرت ما در این است.
بحث فقهی: به محض انعقاد عقد إجاره منفعت عین به مستأجر منتقل میشود ولی با این حال حق مطالبهی این منفعت را ندارد مگر این که مال الإجاره را تسلیم کرده باشد بنا بر این تا زمانی که مستأجر اُجرت این عین را نپرداخته باشد حق مطالبهی کلید خانه و استفاده از منفعت را ندارد؛ در اجیر هم این چنین است، تا زمانی که اجیر آن عمل مورد نظر را به طور کامل تحویل مستأجر نداده باشد حق مطالبهی اجرت را ندارد مثلا اگر خیاط است و قبول کرده باشد لباسی برای مشتری بدوزد و یا اگر معمار است و قبول کرده باشد خانهای برای صاحب خانه بسازد، وقتی میتواند تقاضای اجرت کند که این عمل را تحویل مشتری بدهد.
مرحوم امام در مسأله 16 میفرمایند: «لو تعلّقت الإجارة بالعين فتسليم منفعتها بتسليم العين. و أمّا تسليم العمل فيما إذا تعلّقت بالنفس فبإتمامه إذا كان مثل الصلاة و الصوم و الحجّ وحفر بئر في دار المستأجر، وأمثال ذلك ممّا لم يكن متعلّقاً بماله الذي بيد المؤجر، فقبل إتمام العمل لا يستحقّ الأجير مطالبة الاجرة، وبعده لا يجوز للمستأجر المماطلة. نعم، لو كان شرط منهما على تأدية الاجرة كلًاّ أو بعضاً قبل العمل صريحاً أو ضمنياً- كما إذا كانت عادة تقتضي التزام المستأجر بذلك- كان هو المتّبع، و أمّا إذا كان متعلّقاً بمال من المستأجر بيد المؤجر- كالثوب يخيطه والخاتم يصوغه وأمثال ذلك- ففي كون تسليمه بإتمام العمل كالأوّل، أو بتسليم مورد العمل كالثوب و الخاتم، وجهان بل قولان، أقواهما الأوّل. فعلى هذا لو تلف الثوب- مثلًا- بعد تمام العمل على نحوٍ لا ضمان عليه، لا شيء عليه، ويستحقّ مطالبة الاجرة. نعم، لو تلف مضموناً عليه ضمنه بوصف المخيطية- لا بقيمته قبلها- على أيّ حال حتّى على الوجه الثاني؛ لكون الوصف مملوكاً له تبعاً للعين، وبعد الخروج عن عهدة الموصوف مع وصفه، تكون له المطالبة بالاجرة المسمّاة لتسليم العمل ببدله.»[3]
«اگر اجاره، متعلق به عين باشد، تسليم منفعت آن به تسليم عين مىباشد. و اما تسليم عمل در جايى كه اجاره متعلق به انسان باشد به تمام كردن كار است- در صورتى كه مانند نماز و روزه و حج و كندن چاه در خانه مستأجر و امثال اينها از مواردى باشد كه كار به مال مستأجر كه در دست موجر است، متعلق نباشد- بنا بر اين اجير قبل از تمام كردن كار استحقاق مطالبه اجرت را ندارد، و بعد از آن، مستأجر حق سهل انگارى در پرداخت آن را ندارد، البته اگر شرطى از آنها باشد كه همه يا قسمتى از اجرت، قبل از كار ادا شود، چه اين شرط صريحاً باشد يا ضمنى- مثل اينكه عرف و عادت مردم اين باشد كه مستأجر، ملتزم به پرداخت و لو قسمتى از اجرت، قبل از عمل باشد- لازم است از چنين شرطى تبعيّت شود. و اما اگر كار به مال مستأجر، كه در دست موجر است متعلق باشد، مانند لباسى كه آن را بدوزد و انگشترى كه آن را ريختهگرى و درست كند و امثال اينها، پس در اينكه تسليم آن به تمام كردن كار باشد، مانند اوّلى، يا به تسليم مورد كار باشد مانند لباس و انگشتر، دو وجه، بلكه دو قول است، كه قوىتر آنها اوّلى است، بنا بر اين اگر بعد از تمام كردن عمل، مثلًا لباس طورى تلف شود كه ضمانآور نباشد، چيزى بر او نيست و استحقاق مطالبه اجرت را دارد. البته اگر به نحو ضمانتدار تلف شود در هر حال، حتى بنابر وجه دوم، با وصف خياطت ضامن آن مىباشد، نه به قيمتى كه قبل از دوختن داشته است؛ زيرا صفت (خياطت) به تبع عين، ملك مستأجر است و اجير بعد از آنكه از عهده موصوف با صفتش (لباس دوخته) در آمد، حق مطالبه اجرت قرارداد شده را دارد؛ زيرا عمل را در قالب بدل آن تسليم نموده است.»[4]
بیان استاد: مرحوم امام در بیان این که تسلیم عمل و تسلیم منفعت با چه اموری معین میشود؟ مطالبی بیان کردهاند؛ در تسلیم منفعت همین کفایت میکند که عین مستأجره با نشانههایی مانند تحویل دادن کلید خانه به مستأجر و راهنمایی او به داخل خانه محقق میشود و اما در تسلیم عمل باید کسی که به عنوان اجیر قبول کرده است که کاری مانند خیاطی لباس و ساخت خانه را عهدهدار شود باید تمام شدهی آن کار را به صاحب آن کار تحویل دهد بنا بر این باید صدق تحویل عمل ثابت شود تا اجیر مستحق دریافت اجرت گردد.
در بیان این که صدق تحویل عمل به چه اموری محقق میشود؟ مرحوم امام مطالبی ذکر کردهاند؛ در تحویل منفعت همانطور که سابقا بیان شد همین که صاحب خانه به نشانهی إجازهی بهرهمندی از منافع، کلید خانه را در اختیار مستأجر قرار دهد همین مقدار در صدق تحویل منفعت عین مستأجره کفایت میکند.
مرحوم امام در تسلیم عمل، اموری را برای تحقق این معنا مطرح مینمایند، توضیح مطلب به این است که اگر اجیری مانند خیاط، پارچهای از مشتری دریافت کرد و سفارش مخصوصی به او داده شد متعهد میشود طبق سفارش، این کار را به اتمام برساند و زمانی که این لباس را تحویل مشتری داد دیگر تعهدی به گردن ندارد و تحویل یک ساختمان به این است که طبق تعهد و تخصص خود باید کار را تحویل صاحب خانه بدهد یا مثلا اگر قبول کرده است که با یک کیفیت مخصوصی نقاشی خانه را به اتمام برساند تا زمانی که این نقاشی به اتمام نرسد تحویل مورد نظر اتفاق نیافتاده است، مثال دیگر این است که اگر کسی قبول کرد به مدت ده شبانه روز نماز استیجاری به نیت یک میتی به جا آورد تحویل این عمل او به این است که نمازهای خواسته شده را بجا آورد مثال دیگر این است که اگر قبول کرد حج نیابی از کسی بجا آورد همین که اقدام کند و حج را با احکام مربوطه بجا آورد دیگر تعهدی به گردن او نخواهد بود.
در بیان نوعِ تحویلِ عمل میتوان دو نوع تحویل را در نظر گرفت نوع اول آن است که مشتری فقط عمل را به اجیر سپرده است نه مصالح مخصوص آن عمل را مانند این که کسی از خیاطی میخواهد از پارچههای موجود در کارگاه خیاطی یک لباس برای او بدوزد در چنین فرضی صرف اتمام عمل کفایت از تحویل عمل میکند ولی نوع دوم این چنین است که مصالح آن عمل مانند پارچه و نقره و عقیق نیز از ناحیه خود مشتری تحویل استاد کار داده میشود تا متناسب با سفارش او اقدام به دوخت لباس یا ساخت انگشتر کند در این فرض آیا تحویل این عمل به صرف اتمام عمل است یا این که علاوه بر اتمام عمل باید تحویل آن عمل به دست مشتری نیز محقق شود؟ در این فرض بنا بر فرمایش مرحوم امام دو احتمال یا دو قول مطرح است.
عدهای قائلند صرف اتمام عمل ولو این که مصالح آن عمل متعلق به مشتری باشد کفایت از تحویل و تسلیم عمل میکند و اما عدهای قائلند علاوه بر اتمام عمل باید مثلا آن انگشتر و آن لباس را بعد از تمام شدن کار ببرد در منزل مشتری تحویل دهد تا صدق تحویل بکند.
مرحوم امام در بین این دو قول میفرمایند اقویٰ همان قول اول است یعنی قولی که اتمام عمل را در تحویل آن کافی میداند و در تحقق این معنا لزومی ندارد که حتما به مشتری تحویل دهد حتی برخی معتقد هستند که این قول اول مشهور بین علماء است بنا بر این در این فرض یعنی در جایی که مصالح عمل متعلق به خود مشتری است مانند پارچه و نقره و سنگ عقیقی که در اختیار استاد کار قرار میگیرد همین که عمل به اتمام برسد دیگر تعهدی بر گردن اجیر باقی نمیماند.
این که آیا اتمام عمل دلالت بر تسلیم عمل میکند یا علاوه بر اتمام عمل باید تسلیم مشتری نیز محقق شود؟ ثمرهی آن در جایی ظاهر میشود که اگر پس از اتمام عمل حادثهای پیش آید که آن کار سفارش شده مانند لباس و مانند انگشتر با زلزله یا سیل یا آتش سوزی یا سرقت از بین برود و تلف شود در این فرض اگر در تحویل عمل اتمام عمل را کافی بدانیم در این صورت نه تنها این اجیر ضامن آن لباس و انگشتر نخواهد بود بلکه میتواند مطالبه اجرت کند ولی اگر علاوه بر اتمام عمل برای تحقق تسلیم تقدیم آن به دست مشتری را نیز لازم بدانیم در این صورت این اجیر ضامن آن مصالح مانند پارچه و نقرهای که متعلق به مشتری بود خواهد بود و مستحق هیچ نوع اجرتی نیز نخواهد بود.
إن شاء الله ادامه بحث در جلسهی آینده.