درس خارج فقه استاد مقتدایی

1400/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الإجارة/العين المستأجرة /بنای عقلاء در حق حبس عوض

عید میلاد حضرت فاطمه زهراء(س): در آستانه عید ولادت بانوی بزرگ اسلام؛ صدیقه طاهره؛ حضرت فاطمه زهراء(س)؛ حبیبه خدا؛ دخت حبیب خدا؛ زوجه ولی خدا؛ مادر امامان هدی و اولیای خدا، عید ولادت چنین بانوی با عظمتی هست و من این عید بزرگ؛ عید پرخیر و برکت را به همه محبین اهل بیت(ع) دوست‌داران آن بانوی بزرگوار در همه عالم تبریک عرض می‌کنم.

امیدوارم به برکت عنایت آن بانو و به برکت فضل کرم او عنایتی که آن حضرت به دوست‌داران و محبین اهل بیت(ع) دارد إن شاء الله همه ما مورد عنایت آن حضرت در دنیا باشیم و مورد شفاعت عظمای آن حضرت در آخرت باشیم و إن شاء الله با شفاعت آن حضرت اهل بهشت شویم و همنشین حضرت در بهشت باشیم.

مقدمات ولادت حضرت زهراء(س):

1- پیش از تولّد حضرت فاطمه(س)، خداوند در معراج، بشارت تولّد ایشان را به نبیّ خاتم(ص) داده بود چنانچه در این حدیث وارد شده است: «عن سلمان قال: قال بعض أزواج النبی(ص) : يارسول الله مالك تحب فاطمة حبا ماتحب أحدا من أهل بيتك؟ قال إنه لما اسرى بي إلى السماء انتهى بي جبرئيل إلى شجرة طوبى، فعمد إلى ثمرة من أثمار طوبى ففركه بين إصبعيه، ثم أطعمنيه، ثم مسح يده بين كتفي، ثم قال: يا محمد إن الله تعالى يبشرك بفاطمة، من خديجة بنت خويلد، فلما أن هبط إلى الارض فكان الذي كان فعلقت خديجة بفاطمة، فأنا إذا اشتقت إلى الجنة أدنيتها فشممت ريح الجنة، فهي حوراء إنسية.[1] »[2]

به گفته علامه طباطبایی، دیدگاه مشهور عالمان مسلمان، این است که معراج در سال‌های آخر اقامت پیامبر(ص) در شهر مکه (پیش از هجرت و پس از بعثت)، روی داده است؛ ملا فتح‌ الله کاشانی و احمد بن علی طبرسی نیز بر این باورند که، مشهورترین دیدگاه این است که معراج در سال دوازدهم بعثت روی داده است؛ خداوند در آن شب بسیار مهم شبی که در قرآن از آن یاد شده است بشارت به دنیا آمدن دختری با برکت بنام فاطمه(س) را می‌دهد و از میوه‌های بهشتی به جهت مقدمات انعقاد نطفه این مولوده به دست جبرائیل به پیامبر داده می‌شود چنانچه رسول خدا(ص) هر وقت مشتاق بوی بهشت می‌شدند دخترشان را در آغوش می‌گرفتند و بوی او را استشمام می‌کردند.

2- «عن المفضل بن عمر قال: قلت لابي عبدالله بن جعفر بن محمد: كيف كانت ولادة فاطمة؟ قال: نعم، إن خديجة عليها رضوان الله لما تزوج بها رسول الله هجرتها نسوة مكة، فكن لا يدخلن عليها ولا يسلمن عليها ولا يتركن امرأة تدخل عليها، فاستوحشت خديجة من ذلك، فلما حملت بفاطمة صارت تحدثها في بطنها وتصبرها، وكانت خديجة تكتم ذلك عن رسول الله، فدخل يوما وسمع خديجة تحدث فاطمة، فقال لها: يا خديجة من يحدثك؟ قالت: الجنين الذي في بطني يحدثني ويؤنسني، فقال لها هذا جبرئيل يبشرني أنها انثى، وأنها النسمة الطاهرة الميمونة، وأن الله تبارك وتعالى سيجعل نسلي منها، وسيجعل من نسلها أئمة في الامة، يجعلهم خلفاءه في أرضه بعد انقضاء وحيه، فلم تزل خديجة رضي الله عنها على ذلك إلى أن حضرت ولادتها ، فوجهت إلى نسآء قريش ونساء بني هاشم يجئن ويلين منها ما تلي النسآء من النسآء، فأرسلن إليها عصيتينا ولم تقبل قولنا، وتزوجت محمدا يتيم أبي طالب فقيرا لا مال له، فلسنا نجئ ولا نلي من أمرك شيئا، فاغتمت خديجة لذلك، فبينا هي كذلك إذ دخل عليها أربع نسوة طوال كأنهن من نساء بني هاشم، ففزعت منهن ، فقالت لها إحداهن: لا تحزني يا خديجة، فإنا رسل ربك إليك، ونحن أخواتك: أنا سارة، وهذه آسية بنت مزاحم، وهي رفيقتك في الجنة، وهذه مريم بنت عمران، وهذه صفراء بنت شعيب، بعثنا الله تعالى إليك لنلي من أمرك ما تلي النسآء من النسآء، فجلست واحدة عن يمينها، والاخرى عن يسارها، والثالثة من بين يديها، والرابعة من خلفها، فوضعت خديجة فاطمة طاهرة مطهرة، فلما سقطت إلىالارض أشرق منها النور حتى دخل بيوتات مكة، ولم يبق في شرق الارض ولا غربها موضع إلا أشرق فيه ذلك النور، فتناولتها المرأة التي كانت بين يديها فغسلتها بماء الكوثر ، وأخرجت خرقتين بيضاوين أشد بياضا من اللبن، وأطيب رائحة من المسلك والعنبر، فلفتها بواحدة، وقنعتها بالاخرى، ثم استنطقتها فنطقت فاطمة بشهادة أن لا إله إلا الله، وأن أبي رسول الله سيد الانبياء، وأن بعلي سيد الاوصياء، وأن ولدي سيد الاسباط، ثم سلمت عليهن، وسمت كل واحدة منهن باسمها، وضحكن إليها وتباشرت الحور العين، وبشر أهل الجنة بعضهم بعضا بولادة فاطمة، وحدث في السماء نور زاهر لم تره الملائكة قبل ذلك اليوم، فلذلك سميت الزهراء، و قالت: خذيها يا خديجة طاهرة مطهرة زكية ميمونة، بورك فيها وفي نسلها، فتناولتها خديجة فرحة مستبشرة، فألقمتها ثديها، فشربت فدر عليها، وكانت تنمي في كل يوم كما ينمي الصبي في شهر، وفي شهر كما ينمي الصبي في سنة، صلى الله عليها وعلى أبيها وبعلها وبنيها[3] »[4]

3- «رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ عمّا يَقَعُ مِن الظُّلمِ على أهلِ البَيتِ عليهم السلام ـ : أمّا ابنَتي فاطمةُ فإنّها سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ مِن الأوَّلِينَ و الآخِرِينَ ··· متى قامَت في مِحرابِها بينَ يَدَي رَبِّها جَلَّ جلالُهُ زَهَرَ نورُها لِملائكةِ السَّماءِ كما يَزهَرُ نورُ الكواكِبِ لأهلِ الأرضِ، و يقولُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ لملائكَتِهِ: يا ملائكَتِي ، انظُرُوا إلى أمَتي فاطمةَ سَيِّدَةِ إمائي قائمهٌ بينَ يَدَيَّ، تَرتَعِدُ فَرائصُها مِن خِيفَتي، و قد أقبَلَت بقَلبِها على عِبادَتِي، اُشهِدُكُم أنّي قد أمَّنتُ شِيعَتَها مِنَ النارِ ...»[5]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در ضمن بيان ستمى كه بر اهل بيت عليهم السلام خواهد رفت ـ فرمود: امّا دخترم فاطمه، او بانوى زنان جهان است··· ؛ هرگاه در محراب خود در برابر پروردگارش ، جلّ جلاله ، بايستد ، نورش براى فرشتگان آسمان مى درخشد، همچنان كه نور ستارگان براى زمينيان مى درخشد و خداوند عزّ و جلّ به فرشتگانش مى فرمايد : اى فرشتگان من! به كنيز من فاطمه بنگريد ، بانوى كنيزان من در برابر من ايستاده است و گوشت تنش از بيم من مى لرزد. او با دل خويش به عبادت من روى آورده است، شما را گواه مى گيرم كه شيعيان او را از آتش ايمن كردم.

إن شاء الله ما هم بتوانیم از این بانوی نمونه الگوی بندگی بیاموزیم در نماز حواسمان جمع باشد و نگذاریم مشغولیت‌های جزئی قلب ما را از توجه به خدا دور کند.

4- «عن ابن عباس قال: إن رسول الله كان جالسا يوما وعنده علي وفاطمة والحسن والحسين: فقال: اللهم إنك تعلم أن هؤلاء أهل بيتي وأكرم الناس علي فأحب من يحبهم، وأبغض من يبغضهم، ووال من والاهم، وعاد من عاداهم، وأعن من أعانهم، واجعلهم مطهرين من كل رجس، معصومين من كل ذنب، وأيدهم بروح القدس منك ثم قال: يا علي أنت إمام امتي وخليفتي عليها بعدي، وأنت قائد المؤمنين إلى الجنة، وكأني أنظر إلى ابنتي فاطمة قد أقبلت يوم القيامة على نجيب من نور، عن يمينها سبعون ألف ملك وعن شمالها سبعون ألف ملك ، وبين يديها سبعون ألف ملك ، وخلفها سبعون ألف ملك ، تقود مؤمنات امتي إلى الجنة ، فأيما امرأة صلت في اليوم والليلة خمسة صلوات وصامت شهر رمضان وحجت بيت الله الحرام وزكت مالها وأطاعت زوجها ووالت عليا بعدي دخلت الجنة بشفاعة ابنتي فاطمة، وإنها سيدة نساء العالمين فقيل: يا رسول الله هي سيدة نساء عالهما؟ فقال: ذاك لمريم بنت عمران، فأما ابنتي فاطمة فهي سيدة نساء العالمين من الاولين والآخرين، وإنها لتقوم في محرابها فيسلم عليها سبعون ألف ملك من الملائكة المقربين، وينادونها بما نادت به الملائكة مريم فيقولون: يا فاطمة إن الله اصطفاك وطهرك واصطفاك على نساء العالمين.

ثم التفت إلى علي(ع) فقال: يا علي إن فاطمة بضعة مني ونور عيني وثمرة فؤادي، يسؤوني ما ساءها ويسرني ما سرها إنها أول من تحلقني من أهل بيتي فأحسن إليها بعدي، وأما الحسن والحسين فهما ابناي وريحانتاي وهما سيدا شباب أهل الجنة، فليكونا عليك كسمعك وبصرك، ثم رفع يديه إلى السماء فقال: اللهم إني اشهدك أني محب لمن أحبهم، مبغض لمن أبغضهم، سلم لمن سالمهم، وحرب لمن حاربهم، وعدو لمن عاداهم، وولي لمن والاهم»[6] عبد اللّه بن عباس مى‌گويد: روزى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نشسته بود و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السّلام نيز پيش حضرت بودند.پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:خدايا!تو آگاهى كه اين كسان خاندان من هستند و نيز ارجمندترين مردمان در چشم من.خدايا!دوستان آنان را دوست بدار و دشمنان آنان را دشمن بدار.با كسانى‌كه به آنان مهر ورزند،مهربان باش و با كسانى كه بدخواه آنان هستند،نا مهربان باش.خدايا!مدد رسان به كمك‌رسان آنان و آنان را از پليدى پاك ساز و به عصمت از گناه آراسته گردان و آنان را به روح‌القدس تأييد فرما.آنگاه فرمود:اى على!تو پيشواى امت من هستى و پس از من جانشين من در ميان آنان هستى.اى على!تو پيشتاز بهشتيانى و انگار من مشاهده مى‌كنم فاطمه دخترم را كه در رستاخيز بر اسبى از نور سوار است.از سمت راست فاطمه عليها السّلام،هفتاد هزار فرشته و از سمت چپ او هفتادهزار فرشته و نيز در پيش‌رو هفتادهزار فرشته و در پشت سر هفتادهزار فرشته خواهند بود.فاطمه زنان امت مرا به بهشت رهنمون خواهد ساخت.

آنگاه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چنين فرمود:هر زن مسلمان در شبانه‌روز نمازهاى پنج گانه‌اش را بگزارد و روزه رمضان را بگيرد و حج خدا را و زكات دارايى خودپردازد و از همسرش فرمان برد و پس از من از على پيروى كند،با شفاعت دخترم فاطمه عليها السّلام به بهشت درآيد.فاطمه سرور زنان جهان است.گفتند:اى پيامبر خدا!آيا فاطمه سرور زنان جهان در روزگار خويش است‌؟فرمود:مريم دختر عمران عليه السّلام چنين بود.اما فاطمه دخترم سرور زنان جهان است و از نخستين تا واپسين آن.آنگاه كه فاطمه در محراب خود بايستد،هفتادهزار فرشته مقرب بر او درود مى‌فرستند و همان ندايى بر فاطمه آيد كه بر مردم فرود آمد.به فاطمه خواهند گفت:اى فاطمه بى‌گمان خداوند تو را برگزيد و تطهير كرد و بر زنان جهان پيشوا قرار داد.آن‌گاه پيامبر خطاب به على عليه السّلام چنين فرمود: اى على!فاطمه پاره تن من است و نيز روشنايى چشم من و ميوه قلب من.ناخوشايند فاطمه،ناخوشايند من است و شادمانى او،شادمانى من است.فاطمه نخستين كس از خاندان من است كه به من مى‌پيوندد.پس از وفات من به او نيكى كن.حسن و حسين پسران من هستند و نيز ريحان من و همچنين سرور جوانان بهشتى.آنان نزد تو بايد مانند گوش و ديدگانت عزيز باشند.آنگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دست سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا!شاهد باش كه من دوستدار دوست تو و دشمن بدخواه آنان هستم.با هركس كه با آنان سازگار باشد،سازگارم و با هركس كه با آنان بجنگد،خواهم جنگيد.نسبت به دشمنان آنان كين خواهم داشت و به دوست آنان مهر خواهم ورزيد[7] .

إن شاء الله ما قدردان نعمت‌ها مخصوصا نعمت نظام اسلامی باشیم و قدردان نعمت ولایت فقیه باشیم و روحیه ولایت پذیری و اطاعت را از این بانوی بزرگوار بیاموزیم مطیع رهبرمان باشیم هر جا احساس کردیم ولی فقیه نسبت به دستور العملی میل پیدا کرده‌اند قبل از این که به زبان بیاورند ما در صدد اجرا باشیم تا به تکلیف خود عمل کرده باشیم.

 


[1] فرات بن ابراهيم كوفى از عبيد بن كثير، با سند معنعن از سلمان فارسى روايت كرده است: بعضى از زنان پيامبر-منظور عايشه است-به رسول خدا گفتند:اى رسول خدا!چقدر فاطمه را دوست دارى در حالى كه هيچ يك از اهل بيتت را اين قدر دوست نمى‌دارى!پيامبر فرمود:هنگامى كه به سوى آسمان برده شدم جبرئيل مرا نزد درخت طوبى برد، پس ميوه‌اى از آن را چيده و پوست آن را گرفت و به من داد تا بخورم و سپس با دست خود بين دو كتف مرا مسح كرد و گفت:اى محمّد!خداوند تو را بشارت مى‌دهد به دخترى به نام فاطمه از همسرت خديجه.و هنگامى كه به زمين بازگشتم خديجه به فاطمه حامله گرديد، پس هر گاه شوق بهشت پيدا مى‌كنم او را در برمى‌گيرم و از وى بوى بهشت را استشمام مى‌نمايم، پس فاطمه حوريّه‌اى انسانى است.
[2] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج8، ص151.
[3] شیخ صدوق در کتاب امالی۱ با چند واسطه از مفضل بن عمر نقل می‌کند که گفت: به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم: ولادت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها چگونه بود؟فرمود: بلی موقعی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با خدیجه‌ی کبری ازدواج نمود زنان مکّه از آن بانو کناره گیری نمودند، نزد او نمی‌رفتند و بر او سلام نمی‌کردند، هیچ زنی را اجازه نمی‌دادند که نزد آن بانو مشرّف شود. این موضوع باعث وحشت و ناراحتی خدیجه کبری شد، غم و اندوه وی برای پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود که مبادا آن حضرت را آسیبی برسد. هنگامی که خدیجه به حضرت زهرا سلام الله علیها حامله شد، فاطمه‌ی اطهر در رحم مادر با مادر گفتگو می‌کرد و او را امر به صبر می‌نمود. ولی خدیجه‌ی کبری این موضوع را از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پنهان می‌داشت تا اینکه یک روز پیامبر خدا، نزد خدیجه‌ی کبری آمد و شنید که آن بانو با فاطمه‌ی زهرا سخن می‌گوید، فرمود: ای خدیجه با که سخن می‌گویی؟! خدیجه گفت: این بچّه‌ای که در رحم من است با من سخن می‌گوید و مونس من است. پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: آری این جبرئیل است که به من بشارت می‌دهد و می‌گوید این فرزند دختر من است، این فرزند نسلیست طیّب و طاهر و مبارک. خدای توانا نسل مرا از این دختر برقرار و پایدار خواهد نمود. به زودی امامان را از این دختر به وجود می‌آورد و آنان را پس از اینکه وحی پروردگار قطع شود در زمین خلیفه‌ی خویشتن قرار خواهد داد. حضرت خدیجه‌ی کبری دائماً در همین حال بود تا اینکه موقع وضع حمل وی فرا رسید، در این موقع خدیجه نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که بیایید و مرا درباره‌ی وضع حمل یاری نمائید. امّا آنها به او پاسخ رد دادند و در جواب گفتند: چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که شخص فقیر و یتیم ابوطالب بود ازدواج نمودی لذا ما نزد تو نخواهیم آمد و متصدّی هیچ گونه امر تو نخواهیم شد! ! خدیجه‌ی کبری از شنیدن این جواب غمگین گردید، در همان حالی که وی اندوهناک بود ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که مثل زنان بنی هاشم بودند نزد او حاضر شدند هنگامی که خدیجه‌ی کبری آنان را دید جزع و فزع کرد، یکی از آنان گفت: ای خدیجه! محزون مباش! زیرا ما فرستادگان خداییم، ما خواهران تو هستیم، من ساره‌ام، این بانو آسیه بنت مزاحم است که در بهشت رفیق تو می‌باشد. این بانو: مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر: کلثم خواهر موسی بن عمران است خداوند ما را فرستاده تا متصدی امر وضع حمل تو باشیم، یکی از آن زنان طرف راست و دیگری سمت چپ، سوّمی آنها مقابل حضرت خدیجه سلام الله علیها و چهارمی آنها پشت سر او نشستند و حضرت خدیجه سلام الله علیها، حضرت فاطمه سلام الله علیها را در حالی که پاک و پاکیزه بود زائید. موقعی که حضرت زهراء سلام الله علیها متولّد شدند نور آن بانو درخشید تا اینکه تمام خانه‌های مکّه نورانی شد، هیچ خانه‌ای در شرق و غرب زمین باقی نماند مگر اینکه آن نور در آن تابید، آنگاه تعداد ده نفر از حورالعین نزد حضرت خدیجه‌ی کبری آمدند که با هر کدام یک تشت و ابریق۲ بهشتی بود، ابریق‌ها پر از آب کوثر بودند، آن زنی که در مقابل حضرت خدیجه‌ی کبری بود ابریق‌ها را گرفت و حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را با آب کوثر شستشو داد، بعداً دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را به بدن مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها پیچید و دیگری را برای آن حضرت مقنعه قرار داد، سپس آن زن از حضرت زهراء سلام الله علیها خواست که سخن بگوید، زهرای اطهر سلام الله علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاّ الله وَ اَنَّ اَبی رَسُولُ الله سَیِّدُ الاَنبِیاءِ وَ اَنَّ بَعلی سَیِّدُ الاَوصیاءِ وَ وُلدی سادَةُ الاَسباطِ.» آنگاه بر آن زنان سلام کرده و هر یک را با اسامی خود نام برد، آنان برای آن نوزاد مقدّس خندان شده و به یکدیگر بشارت دادند، اهل آسمان هم راجع به ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها به یکدیگر بشارت می‌دادند. در آسمان نور درخشنده‌ای پیدا شد که ملائکه قبل از آن نظیر آن را ندیده بودند. آن زنان به خدیجه‌ی کبری گفتند: این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! خود این نوزاد و نسل وی با برکت خواهند بود، خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها با خوشحالی و مسرّت تمام حضرت زهراء سلام الله علیها را گرفته و پستان در دهان او نهاد و شیری در دهان وی جاری شد. پس حضرت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها در هر روزی به قدر یک ماه و هر ماه به قدر یک سال رشد می‌کرد.
[4] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج16، ص80.
[5] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج43، ص172.
[6] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج37، ص84.
[7] جامع الأحادیث.