درس خارج فقه استاد مقتدایی

1400/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الإجارة/شرائط الإجارة /حکم تداوم عقد إجاره در صورت موت یکی از متعاقدین

بحث راجع به صحیحه‌ی ابراهیم بن محمد همدانی است، موضوع روایت این است که راوی از امام(ع) سؤال می‌کند راجع به زنی که زمین کشاورزی خود را به مدت ده سال إجاره داده است، چند سالی که از مدت إجاره گذشت و قبل از رسیدن به ده سال این موجر فوت می‌کند سؤال این است که چنین إجاره‌ای آیا صحیح است یا خیر؟

از کلام امام(ع) آنچه به دست می‌آید این است که این إجاره از اصل باطل نیست بر خلاف عده‌ای که تصورشان این است که إجاره از اصل باطل است، ولی از زمانی که موجر فوت می‌کند إجاره باطل است.

ورثه‌ی این موجر حق دارند به اندازه‌ای که موجر از مدت إجاره را درک کرده است اُجرت این مدت را دریافت کنند ولی بیشتر از این مدت ولو این که هنوز چند سالی از مدت إجاره باقی مانده باشد حقی نسبت به ما بعد ندارند؛ از چنین تعبیری استفاده کرده‌اند که إجاره در ما بعد زمان فوت موجر باطل است بنا بر این تا زمانی که موجر زنده بوده مستحق اُجرت بوده است و بعد از فوت او این اُجرت به ورثه‌ی او پرداخت می‌شود ولی برای ما بعد حق مطالبه‌ای برای ورثه باقی نمی‌ماند زیرا إجاره باطل شده است.

مطالب فوق راجع به استدلال به این روایت بود در بطلان إجاره در صورت فوت موجر؛ این روایت که به آن استدلال شده است صحیحه است که گفتیم هم خود این راوی و هم پدر او از وکلای امام کاظم(ع) بوده‌اند و علاوه بر آن خود راوی به خصوصه مورد توثیق امام(ع) قرار گرفته است بنا بر این، این روایت از نظر سند اعتبار دارد آنچه در این بحث اهمیت بیشتری دارد این است که نحوه‌ی استدلال ما به این روایت چگونه است.

گفتیم این روایت روایت عجیبی است زیرا برخی به این روایت استدلال کرده‌اند به صحت إجاره در مدت باقی مانده از إجاره و عده‌ای به همین روایت استدلال کرده‌اند در جهت بطلان این إجاره و بعضی هم این روایت را مناسب برای استنباط هیچ حکمی ندیده‌اند و قائل شده‌اند نه بطلان إجاره و نه صحت إجاره در زمان باقی مانده از إجاره از این روایت به دست نمی‌آید بلکه قائل شده‌اند روایت مجمل است و به جهت همین اجمال باید روایت را کنار بگذاریم؛ در روایتی که قبل از این خواندیم که روایت علی بن یقطین بود به وضوح صحت إجاره تا پایان مدت إجاره به دست آمد، بنا بر این با موت احد المتعاقدین إجاره باطل نمی‌شود.

کسانی که از روایت ابراهیم بن محمد در جهت بطلان إجاره در مدت باقی مانده استفاده کرده‌اند به این قسمت از روایت استناد کرده‌اند: «فَيُعْطى وَرَثَتُهَا بِقَدْرِ مَا بَلَغَتْ مِنْ ذلِكَ الْوَقْتِ» وقتی ظاهر روایت این است که از مدت إجاره به مقداری که موجر آن مدت را درک کرده است به همان مقدار اُجرت به ورثه‌ی موجر داده شود از چنین مطلبی به دست می‌آید که این ورثه تا این مدت مستحق هستند و حالا که مستأجر موظف شده است برای انتفاعی که از عین مستأجره برده است اُجرت دهد نشان می‌دهد که بعد از این مدت، دیگر ارتباط با باقی مانده اجاره قطع شده است و در نتیجه اجاره در ما بعد باطل می‌شود و إلا اگر اجاره صحیح بود و به قوت خود باقی بود دیگر قبل و بعد موت موجر نباید در حکم مسئله تأثیری ایجاد می‌کرد حال که امام(ع) مستأجر را موظف کرده است در زمان فوت موجر إجاره بهاء تا این تاریخ پرداخت شود معلوم است که پس از این إجاره باطل است و إلا لزومی به چنین تفکیکی نبود.

در مقابل عده‌ای به همین قسمت از روایت استناد کرده‌اند در جهت اثبات صحت إجاره در مدت باقی مانده، کیفیت استدلال آنها به این طریق است که اگر این موجر تا پایان مدت ده سال حیات داشت خودش إجاره را دریافت می‌کرد ولی اگر قسمتی از مدت إجاره را درک نکند به میزانی که از مدت إجاره را درک کرده است به نسبت این مدت إجاره را به ورثه پرداخت می‌نمایند؛ وقتی در متن حدیث دقت می‌کنیم برای این اُجرتی که به ورثه پرداخت می‌شود هیچ عنوانی از قبیل استحقاق و غیر استحقاق به دست نمی‌آوریم و این اُجرت گویا از باب عنایت و ارفاق و جلب رضایت ورثه پرداخت می‌گردد بنا بر این در این روایت نه تصریح و نه اشاره‌ای نشده است که این اُجرت که به ورثه پرداخت می‌شود از باب این است که ورثه مستحق این اُجرت بوده‌اند وجه دیگری هم برای این اُجرت بیان نشده است تنها مطلبی که هست این است که اُجرت به میزان زمانی که از مدت إجاره سپری شده است پرداخت گردد از باب ارفاق و جلب رضایت ورثه تا إجاره تحکیم پیدا کند و آنها دلگرم به إجاره شوند اگر روایت را این طور معنا کنیم دیگری وجهی ندارد که با موت موجر قائل شویم که إجاره باطل است ولو این که امام(ع) فرموده است که به مقدار حیات موجر در مدت إجاره اُجرت این مدت به ورثه داده شود ولی نه این که به جهت استحقاق باشد بلکه از باب ارفاق و جلب رضایت است.

اگر می‌گفتیم در زمانی که موجر فوت کرده است تا این مدت باید إجاره به ورثه داده شود اگر از باب استحقاق بود امکان این وجود داشت که بگوییم در مابقی از مدت إجاره مستحق نیستند و إجاره باطل است با این بیان پرداخت اُجرت به ورثه نه تنها دال بر بطلان إجاره نیست بلکه موجب تحکیم و رغبت ورثه در ادامه‌ی إجاره تا پایان مدت إجاره است.

در تحلیل این روایت مرحوم مجلسی قائل به بطلان إجاره شده‌اند همچنین با استناد به این روایت شیخ انصاری نیز در مجلس درس خود بر این روایت مبنی بر بطلان إجاره استدلال کرده‌اند و جمعی از بزرگان نیز چنین استدلال کرده‌اند.

مختار استاد: عده‌ای قائل شده‌اند اُجرتی که امام(ع) فرموده‌اند به ورثه داده شود از باب ارفاق و جلب رضایت ورثه باشد تا نتیجه‌ی آن صحت إجاره در ما بقی مدت إجاره باشد نه از باب استحقاق تا نتیجه‌ی آن بطلان إجاره باشد، ما به این استدلال ایراد می‌کنیم؛ بیان ایراد ما این است که اگر صرفا مقصود امام(ع) ارفاق و جلب رضایت ورثه بود شایسته بود از الفاظی مانند «شیئا» استفاده می‌شد نه این که از عبارت «بقدر ما بلغت» استفاده شود زیرا اگر بنا بر کمک و جلب رضایت باشد لزومی ندارد که این مبلغ «بقدر ما بلغت من ذالک الوقت» باشد؛ لابد یک وجهی دارد که این تعبیر را امام(ع) به کار برده‌اند در نتیجه از این عبارت امام(ع) معلوم می‌شود که حضرت به این مقدار عنایتی داشته‌اند و هدفی مد نظر حضرت بوده است و همین عنایت می‌رساند که استحقاقی در میان است.

در زمانی که موجر حیات داشت و استحقاق گرفتن اُجرت را داشت به همان مقدار ورثه‌ی او نیز استحقاق خواهند داشت بنا بر این ادعای کسانی که قائلند تصریحی و اشاره‌ای و اثری از استحقاق در این روایت وجود ندارد و فقط سخن از ارفاق و جلب رضایت ورثه است این قول را ما قبول نداریم؛ حتما تناسبی بین این مدت که موجر زنده بود و این اُجرت که امام(ع) فرمودند به قدر مدت حیات موجر باشد وجود دارد.

معلوم می‌شود در این مدتی که موجر حیات داشته مستحق اُجرت بوده بنا بر این عبارت «بقدر ما بلغت من ذالک الوقت» دارای مفهوم است و مفهومش این است که در این مدت موجر مستحق بوده و بعد از این مدت که فوت شده مستحق نخواهد بود و به تبع ورثه‌ی او نیز مستحق نخواهند بود بنا بر این صحت روایت ابراهیم بن محمد همدانی از دو جهت تقویت می‌شود جهت اول آن است که علمای رجال این روایت را صحیحه دانسته‌اند و از جهت دیگر راوی این روایت مورد توثیق واقع شده است در نتیجه این روایت صحیح اعلاست و نسبت به روایت علی بن یقطین که در صحت إجاره دلالت دارد برتری دارد بنا بر این با موت موجر یا مستأجر إجاره باطل می‌شود.

تا این جا بحث ما این بود که یک «عین» از قبیل خانه، مرکب و زمین مورد إجاره باشد ولی بعد از این راجع به موردی که اجیر «نفس» خودش را و «عمل» خودش را در معرض إجاره قرار داده باشد صحبت می‌کنیم تا معلوم شود در صورت فوت اجیر یا مستأجر در وسط مدت إجاره تکلیف چه خواهد شد.