درس خارج فقه استاد مقتدایی

1400/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الإجارة/شرائط الإجارة /حکم تداوم عقد إجاره در صورت موت یکی از متعاقدین

بحث اخلاقی: وجوب اجتناب از گناه و لزوم فوریت توبه

یکی از مهمترین وظیفه‌هایی که ما مسلمان‌ها مخصوصا طلبه‌ها داریم این است که مجدّانه از ارتکاب گناه و معصیت اجتناب کنیم؛ مردم به طلبه‌ها به عنوان الگو و رهبر دینی خودشان نگاه می‌کنند و طلاب را شاگردان امام صادق(ع) و نمایندگان و سربازان امام زمان(عج) تلقی می‌کنند؛ هیچ کس انتظار ندارد یک طلبه قدمی برخلاف دین بردارد، کلامی برخلاف دین بر زبان جاری کند؛ ممکن است انحراف یک روحانی، اسباب سستی در عقیدها و باورهای مردم را به همراه داشته باشد؛ این وظیفه‌ی ترک گناه یک وظیفه‌ای است که در هیچ زمان و مکان و شرائطی نباید ترک شود فرقی نمی‌کند در خلوت خودمان باشیم یا در انظار عمومی مردم؛ اگر خدای نکرده کسی فریب شیطان را خورد و هوای نفس بر او غلبه کرد باید فوراً توبه کند و در صدد جبران خسارات آن بر‌آید و نگذارد آثار سوء گناه همچنان در زندگی او باقی بماند و باید ریشه‌ی آن را بخشکاند و ببیند چه عواملی باعث شد به این وادی کشانده شود؛ تلاش کند و خود را از مقدّمات گناه دور نگاه دارد؛ در جلسات گذشته آیاتی در بیان اوضاع وحشتناک جهنّمی‌ها قرائت کردیم، در دنیا نیز گناه، آثار بسیار مخربی به همراه دارد؛ گناه موجب می‌شود که انسان یا اصلا توفیق عبادت و انس با خدا و ارتباط با عالم معنا را از دست بدهد، یا اگر در ظاهر شرائطی ایجاد شود که در کسوت اهل عبادت و دعا و مناجات قرار گیرد هیچ لذت و نورانیتی نصیبش نمی‌شود و در عبادات بسیار بی‌انگیزه و نا‌امید و مأیوس می‌شود.

عاقبت اصرار بر گناهان:

***﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُون﴾[1] «سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و پيوسته آن را مسخره مى‌نمودند.»[2] به خدا پناه می‌آوریم از عاقبت ننگین گناه؛ ببینید کار گناه کار و اصرار او بر گناه به کجا می‌کشد که آیات قطعی خدا را منکر می‌شود و حتی کار به جایی می‌رسد که علمدار دشمنی با خدا می‌شود و آیات خدا را به تمسخر می‌گیرد و کسی که به این مرحله رسیده باشد منکر خدا شده است و کافر شده است؛ متأسفانه شنیده می‌شود که در برخی محافل و برخی رسانه‌های معاند چطور آیات الهی و احکام دین و بزرگان و رهبران دینی را به تمسخر می‌گیرند! این نیست مگر آثار گناهان و معاصی و اصرار بر این روش شیطانی.

***﴿حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ﴾[3] «آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى‌دهند تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد، مى‌گويد: «پروردگارا! مرا باز گردانيد.»[4]

***﴿لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾[5] «شايد در برابر آنچه ترك كردم و كوتاهى نمودم عمل صالحى انجام دهم.» (ولى به او مى‌گويند: چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‌گويد و اگر بازگردد، همان راه را ادامه مى‌دهد)؛ و در پى مرگ آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.»[6]

بیان استاد: انسان هرگز نباید در مسیر گناه قدم بگذارد و اگر هم متوجه شد در مسیر گناه قدم گذاشته سریعا باید با توبه راه خود را به طرف مسیر خدایی تغییر دهد، خدای متعال عاقبت کسانی که در راه گناه قدم می‌گذارند و هرگز از این کرده‌ی خود پشیمان نمی‌شوند و توبه نمی‌کنند را این چنین توصیف می‌کند که این گناه کار همچنان به راه غلط خودش ادامه می‌دهد تا زمانی که سکرات موت سراغ او می‌آید و مطمئن می‌شود که در حال مرگ و انتقال به عالم برزخ هست و وقتی در آنجا جایگاه وحشتناک خود را در عالم پس از دنیا درک می‌کند با نهایت حسرت و ناراحتی و پشیمانی از خدا می‌خواهد که خدایا! من الآن متوجه شدم که خیلی در اشتباه بودم و مغرور به زندگی دنیا بودم؛ خدایا! در دنیا تکالیف زیادی به گردن داشتم ولی فروگذار کردم؛ خدایا! عاجزانه و ملتمسانه از تو می‌خواهم من را به دنیا برگردانی شاید قسمتی از وظایف ترک شده‌ی خودم را جبران کنم و از این بدبختی و ذلت خارج بشوم.

همه‌ی انسان‌ها وقتی سکرات موت سراغ آنها می‌آید پردها از پیش چشمانشان کنار می‌رود و جایگاه خود را در عالم بعد از دنیا درک می‌کنند بسیار نقل شده است در توصیف انسان‌های صالح که در حالت احتضار یک نورانیت و معنویتی در آنها مشاهده می‌شود و قطرات اشک بر چشمان آنها آشکار می‌شود.

صریح قرآن در پاسخ به درخواست عاجزانه‌ی گناهکاران در بازگشت به دنیا و جبران اعمالشان این است که ﴿كَلَّا﴾ یعنی هرگز چنین روزی را نخواهد دید و هرگز با درخواست او موافقت نخواهد شد ﴿إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا﴾ این حرفی است که این گناهکار به زبان جاری می‌کند ولی ما هرگز چنین وعده‌ای نداده‌ایم و اگر هم این گناهکار به دنیا برمی‌گشت باز هم به سراغ غفلت و دل‌خوش کردن به زخارف دنیا می‌رفت و درخواست خود را فراموش می‌کرد، این گناهکار در زمان حیات خود در دنیا نیز بارها گرفتاری به سراغ او آمد و او از خدا خواست که اگر از آن گرفتاری خلاص شود به کارهای صالح بپردازد ولی هر وقت به آسایش رسید از دفعات قبل بیشتر در گناهان، خود را غرق کرد.

***﴿بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[7] «(آنها پشيمان نيستند بلكه آنچه از اعمال و نيات كه قبلًا پنهان مى‌كردند، در برابر آنها آشكار شده و به وحشت افتاده‌اند). و اگر بازگردند، به آنچه كه از آن نهى شده بودند باز مى‌گردند؛ و آنها دروغگويانند.»[8] این گناهکاران از روشی که در پیش گرفته‌اند دست بر‌نمی‌دارند و اگر موقتاً بخاطر مشکلاتی از گناه دست بر‌دارند با برطرف شدن مشکلات به سراغ گناه می‌روند در حالی که هر کس باید به این باور رسیده باشد که نباید حدود الهی را نادیده گرفت و نباید در وادی گناه وارد شد.

حالا که ما فرصت داریم از این فرصت استفاده کنیم فرض کنیم مرگ به سراغ ما آمد و از خدا درخواست بازگشت به دنیا کردیم و خداوند این فرصت را در اختیار ما گذاشت؛ اگر گناهی از ما سر‌زده با جدّیت به دنبال توبه و جبران باشیم و بگوییم که خدایا! اشتباه کردیم از سر تقصیرات ما بگذر و توبه‌ی ما را قبول کن.

مابین دنیا و آخرت عالمی است بنام برزخ ﴿وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ بسیار مهم است که ما در عالم برزخ چه حالی خواهیم داشت؛ مؤمنین در وادی السلام نجف در آرامش و اطمینان به سر می‌برند و کفار در صحرای حضرموت یمن در ذلت و بیچارگی، دوران برزخ را سپری می‌کنند؛ «بر اساس روایات، برهوت هم نام مکانی در دنیاست و هم نام مکانی که ارواح کافران در آن عذاب می‌شود. برخی معتقدند برهوتی که ارواح کافران در آن عذاب می‌شود باطن و ملکوت همین زمینی است که در بیابان حضرموت یمن قرار گرفته است، همان‌گونه که منظور از وادی السلام که ارواح مؤمنان در آن جمع می‌شوند ملکوت قبرستان وادی السلام واقع در نجف است.»[9]

راجع به عالم برزخ روایات فراوانی وارد شده است؛

روایت اول: از امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه نقل شده است: «وَقَالَ(عليه السلام)، وقد رجع من صفين، فأَشرف على القبور بظاهر الكوفة : يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ، وَالْمحَالِّ الْمُقْفِرَةِ، وَالْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ; يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ، وَنَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لاَحِقٌ. أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَأَمَّا الازْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ، وَأَمَّا الامْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ. هذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا، فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟ ثم التفت إلى أصحابه فقال: أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلاَمِ لاَخْبَرُوكُمْ أَنَّ (خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)[10]

«امام عليه السلام از ميدان «صفّين» باز مى‌گشت. به قبرستانى كه پشت دروازه كوفه بود رسيد، رو به طرف قبرستان كرده فرمود:

اى ساكنان خانه هاى وحشتناك و مكانهاى خالى و قبرهاى تاريك! اى خاك‌نشينان! اى غريبان! اى تنهايان! اى وحشت زدگان! شما در اين راه بر ما پيش قدم شديد و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد. (اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما مى‌گويم:)

امّا خانه‌هايتان را ديگران ساكن شدند، همسرانتان به ازدواج افراد ديگر در آمدند و اموالتان تقسيم شد، اين خبرى است كه در نزد ماست، در نزد شما چه خبر؟ سپس رو به اصحابش كرد، فرمود: هرگاه به آنها اجازه سخن داده مى‌شد، به شما خبر مى‌دادند كه: «بهترين زاد و توشه در سفر آخرت پرهيزكارى است.»[11] به هر حال این یک واقعیتی است که ائمه هدی از آن خبر داده‌اند و باید برای چنین روزی خود را آماده کنیم، نگذاریم که کار به جایی برسد که از شدت رسوایی برزخ از خدا ملتمسانه بخواهیم به دنیا برگردیم در حالی که می‌دانیم هرگز این درخواست پذیرفته نخواهد شد.

روایت دوم: «وروي الشيخ الجليل الحسن بن سليمان في كتاب المحتضر من كتاب القائم للفضل بن شاذان عن ابن طريف عن ابن نباته في حديث طويل يذكر فيه أن أمير المؤمنين(ع) خرج من الكوفة ومر حتى أتى الغريين فجازه فلحقناه وهو مستلق على الارض بجسده ليس تحته ثوب، فقال له قنبر: يا أمير المؤمنين! ألا أبسط ثوبي تحتك قال: لا ، هل هي إلا تربة مؤمن أو مزاحمته في مجلسه.

قال: الاصبغ: فقلت: يا أمير المؤمنين تربة مؤمن فقد عرفناها كانت أو تكون فما مزاحمته في مجلسه؟ فقال: يابن نباته لو كشف لكم لرأيتم أرواح المؤمنين في هذا الظهر حلقا يتزاورون ويتحدثون، إن في هذا الظهر روح كل مؤمن وبوادي برهوت نسمة كل كافر[12]

در حدیث دیگرى از «اصبغ بن نباته» از على(ع) مى‌خوانیم: روزى حضرت از «کوفه» خارج شد و به نزدیک سرزمین «غرى» (نجف) آمد و از آن گذشت؛ «اصبغ» مى‌گوید: ما به او رسیدیم، در حالى که دیدیم روى زمین دراز کشیده است «قنبر» گفت: اى امیرمؤمنان! اجازه نمى‌دهى عبایم را زیر پاى شما پهن کنم؟ فرمود: نه، اینجا سرزمینى است که خاک‌هاى مؤمنان در آن قرار دارد و این کار تو مزاحمتى براى آنها است.

«اصبغ» مى‌گوید: عرض کردم، خاک مؤمن را فهمیدم چیست؟ اما مزاحمت آنها چه معنى دارد؟

فرمود: «یَا بْنَ نَباتَه! لَوْ کُشِفَ لَکُمْ لَرَأَیْتُمْ أَرْواحَ الْمُؤْمِنِیْنَ فِى هذَا الظَّهْرِ حِلَقاً حِلَقاً، یَتَزاوَرُونَ وَ یَتَحَدَّثُونَ، اِنَّ فِى هذَا الظَّهْرِ رُوحُ کُلِّ مُؤْمِن وَ بِوادِى بَرَهُوتِ نَسَمَةُ کُلُّ کافِر»؛ (اى فرزند «نباته» اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود، ارواح مؤمنان را مى‌بینید که در اینجا حلقه حلقه نشسته‌اند، یکدیگر را ملاقات مى‌کنند و سخن مى‌گویند اینجا جایگاه مؤمنان است و در وادى برهوت ارواح کافران)[13] .

رایت سوم: «عن يونس بن يعقوب، عن أبي عبدالله(ع) قال: إذا مات الميت اجتمعوا عنده يسألونه عمن مضى و عمن بقي فإن كان مات ولم يرد عليهم قالوا: قد هوى هوى، ويقول بعضهم لبعض: دعوه حتى يسكن مما مر عليه من الموت[14] هنگامى كه يكى از مؤمنان از دنيا مى‌رود، ارواح مؤمنين او را احاطه مى‌كنند و از كسانى كه در دنيا بوده‌اند و زنده‌اند يا مرده‌اند جستجو مى‌كنند، اگر بگويد فلان كس از دنيا رفته اما او را نزد خود حاضر نمى‌بينند مى‌گويند: حتما سقوط كرده (يعنى در دوزخ قرار گرفته!) و به وادی برهوت در حضرموت رفته است.

خدایا! به آبروی امیرالمؤمنین(ع) سکرات مرگ را بر ما آسان بگردان.

خدایا! ما را از کسانی قرار بده که به فکر قیامتشان هستند.

خدایا! توفیق ترک گناه و توفیق توبه به ما عنایت بفرما.

 


[1] سوره روم، آيه 10.
[2] ترجمه قرآن‌، مكارم شيرازى، ناصر، ج1، ص405.
[3] سوره مؤمنون، آيه 99.
[4] ترجمه قرآن‌، مكارم شيرازى، ناصر، ج1، ص348.
[5] سوره مؤمنون، آيه 100.
[6] ترجمه قرآن‌، مكارم شيرازى، ناصر، ج1، ص348.
[7] سوره انعام، آيه 28.
[8] ترجمه قرآن‌، مكارم شيرازى، ناصر، ج1، ص131.
[9] ویکی شیعه.
[10] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص336، حکمت 130.
[11] نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان‌، مكارم شيرازى، ناصر، ج1، ص765، حکمت 130.
[12] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج27، ص307.
[13] پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی مدظله العالی.
[14] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج6، ص269.