1400/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الإجارة/شرائط الإجارة /لا تبطل الإجارة بالبیع
بحث اخلاقی: سیمای مجرمین و مؤمنین در قیامت
در بحث اخلاقی هفتهی گذشته آیاتی قرائت شد که انصافاً آیات جامع و قاطعی هستند و همین آیات میتوانند یک واعظ دائمی و همیشگی و مؤثر برای انسان باشند؛ اگر کسی بتواند این آیات را مدام شب و روز مد نظر داشته باشد میتواند بهترین موعظه و بهترین تشویق و ترغیب در سوق دادن به اعمال صالحه و اطاعت از خدای متعال باشند.
علاوه بر نکات مطرح شده در جلسهی قبل نکتهی دیگری باقی مانده که مناسب است در این جلسهی اخلاقی نیز با محوریت این آیات کریمه و با تمرکز بر این نکتهای که بیان خواهد شد استفادهی معنوی بیشتری از این آیات ببریم، خدای متعال میفرماید:
﴿إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى﴾[1] «هركس در محضر پروردگارش حاضر شود در حالى كه مجرم است، آتش دوزخ براى اوست؛ در آن جا، نه مىميردو نه زندگى مىكند!»[2]
﴿وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى﴾[3] «و هركس با ايمان نزد او آيد، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنين كسانى درجات عالى دارند.»[4]
﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى﴾[5] «باغهاى جاويدان بهشتى، كه نهرها از پاى درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهند بود؛ اين است پاداش كسى كه خود را تزكيه نمايد.»[6]
بیان استاد: هر روز که جلو میرویم یک قدم به مرگ نزدیک میشویم، قیامت عالم دیگری است که انسان در پیشگاه پروردگار خود حاضر میشود برای پاسخگویی به اعمالی که در دنیا انجام داده است، لذا میفرماید: ﴿إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا﴾ هیچ تردیدی نیست مسیری که برای هر انسانی مقدر شده چنان است که در روز قیامت به ملاقات پروردگار عالم منتهی خواهد شد و در آنجا به حساب اعمال رسیدگی خواهد شد حال اگر کسی در این ملاقات در هیبت یک مجرم و گناهکار در مقابل خدای خود قرار بگیرد ﴿فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ﴾ جهنّم در انتظار اوست در این آیه تأکید با حرف ﴿إنَّ﴾ صورت گرفته مبنی بر این که حتما مجرمین گرفتار جهنّم خواهند شد و هیچ راه فراری برای آنها وجود ندارد اگر چه در دنیا صاحب ثروت و قدرت فراوان بوده باشند ﴿لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى﴾ وضعیت جهنمیها در قیامت چنان است که نه میمیرند و نه بهرهمند از نعماتی که معمولا زندهها از آن بهرهمند هستند و گویا مردهاند این آیه ظهور در این دارد که یک جهنّمی مخلد در آتش خواهد بود و اما کیفیت این جهنّم چنان است که نه مرگ سراغ آنها میآید که عذاب جهنّم را درک نکنند و نه دلخوش به زندگی خود هستند چرا که به غیر از درد و ذلت بهرهای از زنده بودن خود ندارند و هرگز روی خوشی و آسایش نمیبینند، این سیمای مجرمین در قیامت است؛
﴿وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا﴾ و اما کسانی که با افتخار و سرافرازی در هیبت یک مؤمن در محضر مولای خود حاضر میشوند ﴿قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ﴾ البته ایمانی که تجلی آن در اعمال و کردار او نمایان بوده و در محدودهی قلب و زبان او باقی نبوده ﴿فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى﴾ «عُلی» جمع «عُلیا» است به معنای «اعلی» یعنی درجات اعلایی برای مؤمنین مهیاست، در این آیهی کریمه از عبارت «درجات» استفاده شده و این بیان میرساند که روز قیامت مؤمنین در یک درجه نیستند بلکه با توجه به تفاوتی که در میزان اخلاص و اعمال صالحه در دنیا داشتند در روز قیامت نیز در رتبهها و درجات مختلفی قرار خواهند گرفت؛ هر چه اعمال بیشتر باشد به همان میزان درجه بالاتر خواهد بود.
بنا بر این مسیری که همگان باید آن را بپیمایند یکی است و در نهایت به ملاقات خدای متعال نائل خواهند آمد ولی چگونگی ملاقات در اختیار انسانهاست که آیا در این ملاقاتی که گریزی از آن نیست خدای خود را در حالی که مجرم و روسیاه هستند ملاقات خواهند کرد و یا با سربلندی و ایمان به خدای متعال، انتخاب با انسان است که آیا راه شیطان و جهالت و نفس أمّاره را انتخاب خواهد کرد که نتیجهی آن آتش جهنّم و خواری و رسوایی است و یا از هدایتهای عقل و وحی استفاده خواهد کرد و در تزکیه خود تلاش خواهد کرد که نتیجهی آن رضوان الهی و بهشت جاویدان است ﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى﴾ بهشتی نصیب آنها میشود که نعمتهای آن و درختان پرثمر آن در اختیار و دسترس مؤمنین است در حالی که نهرها و چشمههای گوارا و چشم نواز با صدای دلنشین خود از زیر درختان در جریان است و این نیست که مانند نعمات دنیا آمیخه با محدودیت و زوال باشد بلکه نعمتهای بهشتی همیشگی است و بهشتیان نیز جاویدان در بهشت خواهند بود چرا که خدای جاویدان چنین وعدهای داده است.
این آیات هر لحظه برای ما موعظه است و در هر گفتار و رفتاری ما را متوجه و متذکر این نکته میکند که آیا پایان این رفتار و کردار منتهی به جرم و جهنّم خواهد شد و یا منتهی به ایمان و عمل صالح تا جنّات تجری نتیجهی آن باشد، توجه به این آیات چنان روحیهای در انسان ایجاد میکند که تمام هم وغم او این میشود که چه کنم که جزء «من یأته مؤمناً» باشم نه جزء «من یأته مجرماً».
شبهه تعارض ِعذاب جاویدان مجرمین با عدل الهی: شاید این شبهه در ذهن خطور کند که وقتی خدای متعال میفرماید: ﴿إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى﴾ ظهور این آیه رسانندهی دو مطلب است؛ اول این که عذاب جهنّم قطعی است زیرا تأکید با ﴿إِنَّ﴾ این قطعیت را میرساند و مطلب دوم این که عذاب جاویدان برای مجرمین است در حالی که مجرمین در مراتب مختلف قرار دارند؛ برخی با کوچکترین گناهی نامشان در ردیف مجرمین ثبت میشود و برخی با بزرگترین گناهان و نسلکشیها آنها هم نامشان جزء مجرمین ثبت میشود و ظهور عبارت ﴿لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى﴾ میرساند که این عذاب، جاویدان خواهد بود در حالی که در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که عذاب جاویدان را برای کفار توصیف میکند و همچنین روایات فراوانی در این خصوص وارد شده است که بسیاری از گناهکاران مشمول عفو پروردگار عالم قرار میگیرند و از عذاب آتش رها میشوند.
پاسخ به شبهه: برخی از محققین در صدد رفع این شبه برآمدهاند و با استدلالاتی عبارت ﴿مجُرِماً﴾ را حمل بر معنای «کافراً» نمودهاند زیرا در مقابل ﴿مُجرِماً﴾ کلمهی ﴿مُؤمِناً﴾ قرار گرفته است و این مسلم است که وقتی سخن از ایمان است مقابل آن کفر خواهد بود؛ برخی گناهکاران شدّت گناهانشان به جایی میرسد که تنها از کفار چنین جرائمی سرمیزند و کسی که بویی از ایمان و معرفت در او استشمام شود هرگز مرتکب این حد از جرائم و ظلم نمیشود با این بیان آن استفادهای که ما از این آیه میخواستیم بکنیم -مبنی بر این که حتی کمترین گناه نیز انسان را قرار میدهد در زمرهی مجرمینی که دچار عذاب جاویدان میشوند- ما باید قدری تخفیف در این برداشت اعمال کنیم و قائل شویم هر کسی به میزان گناهانش دچار عذاب جهنّم خواهد شد ولی اگر کسی به حد کفر رسیده باشد دیگر راهی برای خلاصی از عذاب جهنّم نخواهد داشت.
بر هر حال هشدار این آیات بسیار جدّی است؛ اگر فرض کنیم برخی مجرمین روزی از عذاب جهنّم خلاص خواهند شد دلیل بر این نیست که نباید نگران گناهانمان باشیم، لحظهای از عذاب جهنّم بسیار خرد کننده و ذلتبار است و ما باید تمام تلاشمان را به کار بریم که حتی لحظهای گرفتار خشم خدا و عذاب جهنّم نشویم.
ما باید تمام زوایای زندگی خودمان را بررسی کنیم؛ اهداف و آرزوهایمان را؛ نیّات و کردارمان را و مسیری که در پیش گرفتهایم بررسی کنیم و ببینم آیا این مسیر ما را به جایی میرساند که در ملاقات با پروردگارمان ﴿مُؤمِناً﴾ هستیم یا ﴿مُجرِماً﴾؟؛ اگر در سیمای مجرمین با خدای خود روبرو شویم قطعا عذاب جهنّم را خواهیم چشید حال یا دائمی و یا تا مدّتی ولی به هر حال آدم عاقل وقتی میتواند عذابی که یک لحظه از آن هم قابل تحمل نیست را از خود دور کند چرا خود را گرفتار کند و باید تمام هم وغم ما این باشد که در حال ایمان با خدای خود ملاقات کنیم و این شدنی است وقتی خدای متعال این همه آیات هدایت و نشانههای خلقت در اختیار ما قرار داده است و فرصت کافی به ما داده است و در صورت خطا راه توبه را به روی ما باز گذاشته است چه دلیلی دارد که این نعمات بیپایان بهشتی را از دست بدهیم؟ ﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى﴾ باغهای بهشتی که نهرها از زیر آنها جاری است؛ در قرآن کریم هر جا سخن از باغهای بهشتی به میان آمده است سخن از جاری شدن نهرها در زیر درختان بهشتی مطرح شده است، معلوم است که این جریان نهرها یک نعمت بسیار جذابی است، شما تصور کنید در بهشت قصرهای بسیار زیبا و درخشان قرار گرفته است از طرفی اطراف این قصرها درختان بسیار زیبا و همیشه سبز و خرم پراکنده شده است درختانی که از هر نوع میوه در آن یافت میشود و یک منظرهی چشمنواز دیگر این که انواع نهرها با آرامش و صدای خوش و نمای زیبا در زیر درختان در جریان هست؛ نهرهایی از آب گوارا و عسل مصفا و شیر سفید و گوارا؛ خدا میداند که این منظره چقدر جذاب و شورآفرین است که خدای متعال در کتاب خود این چنین از آن توصیف میکند.
کسانی که انتخاب بد را پیش بگیرند و چنان زندگی کنند که در زمرهی مجرمین درآیند این گروه، بد جایگاهی در آخرت دارند و کار به جایی میرسد که از ملائکهی عذاب تقاضا میکنند که از خدا بخواهند جان آنها را بگیرد تا از این عذاب خلاص شوند و این ملائکه مدتها هیچ به درخواست آنها توجه نمیکنند و بعد از مدتها بیمحلی در پاسخ میگویند شما تا آخر در این جهنّم معذّب خواهید بود: ﴿وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ﴾[7] «آنها فرياد مىكشند: «اى مالك دوزخ! اى كاش پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)!» مىگويد: «شما در اين جا ماندگار هستيد.»[8]
از همهی برادران و خواهران و همهی کسانی که این بحث را میشنوند از صمیم قلب میخواهم که به این آیات بسیار مهم و سازنده گوش بدهند، چه موعظهای بالاتر از این که انسان خود را همیشه بین این دو راهی ببیند و تمام تلاش خود را برای انتخاب درست به کار برد.
نکتهی دیگر این که اگر خدای نکرده گناهی از ما سر زد سریعا در صدد جبران و توبه برآییم و نگذاریم به تأخیر بیافتد این که مثلا بگوییم میروم حرم امام حسین(ع) یا صبر کنم تا شب جمعه بشود بعد توبه میکنم، معلوم نیست أجل ما کی میرسد چه بسا أجل برسد و باری از گناهان بر دوش ما مانده باشد؛
به ندرت پیدا میشود کسی که از اول عمر تا آخر عمر هیچ خطا و گناهی از او سرنزده باشد این توقعی است که فقط میتوان از اولیای الهی داشت، انسانهای معمولی غالباً در معرض گناه قرار میگیرند زیرا شیاطین انس و جن و نفس أمّاره و جهالتها مدام انسان را دعوت به فساد و تباهی میکنند و حتی کسانی که با ارادهی قوی تصمیم بر ترک گناه دارند باز هم مرتکب گناه میشوند، ولی ما وظیفه داریم عزم خود را جزم کنیم در ترک هر گناهی و همین تصمیم باعث میشود عمدهی گناهان از ما دور شود، خوشا به حال کسی که اگر گناهی از او سرزد بلافاصله توبه کند و در پروندهی اعمال او در کنار هر گناهی توبهی آن گناه هم نوشته شده باشد.
بحث فقهی: بحث راجع به جواز بیع عین مستأجره است یعنی اگر کسی مثلا خانهی خود را به مستأجر إجاره دهد بعد از عقد إجاره، مشتری خوبی برای این ملک پیدا شود جایز است که همین عین مستأجره را به این مشتری بفروشد.
برای خریدار دو حالت قابل تصور است حالت اول این است که به او خبر میدهند این ملک مثلا تا یک سال در اختیار مستأجر است در این فرض جایی برای بحث نیست و این معامله مشروع است و از این جهت مشتری نمیتواند عقد بیع را فسخ کند؛ حالت دوم آن است که بعد از عقد بیع، مشتری متوجه میشود این خانه تا یک سال مسلوب المنفعة است، در این فرض معامله باطل نیست ولی این مشتری حق خیار فسخ دارد البته او میتواند با مصالحه به همین معامله رضایت دهد ولی هیچ کس حق ندارد بر خلاف رضایت مستأجر او را در این مدت از این خانه خارج نماید.
خیار عیب در بیع عین مستأجره: در توجیه صحیح بودن دو عقد هم زمان بر یک عین میگوییم: قبول داریم که دو عقد هم زمان نسبت به یک عین واقع شده است ولی متعلق عقد إجاره با متعلق عقد بیع جدای از هم هست زیرا متعلق عقد إجاره بر منفعت این خانه متمرکز شده است ولی متعلق عقد بیع بر عین این خانه تعلق گرفته است، اگر در زمان واحد هر دو متعلق یکی بود در این فرض هیچ کس قبول نمیکند چنین عقدی صحیح باشد مثلا همزمان یک عین به دو نفر فروخته شود یا به دو نفر إجاره داده شود ولی در جواز بیع عین مستأجره هیچ منع شرعی و عقلائی مشاهده نمیشود.
اگر بعد از عقد بیع این ملک، مشتری متوجه شود این عین تا مدتی در اختیار مستأجر است حق خیار فسخ به مشتری داده میشود سؤالی که در این جا پیش میآید این است که منشأ این خیار فسخ از کجاست؟ در جواب میگوییم: وقتی کسی یک ملکی را خریداری میکند توقع دارد صد در صد به همراه این خرید عین، منافع آن نیز به خریدار منتقل شود و حتی یک لحظه از منافع آن منع نشود، در این فرضِ مسئله، وقتی خریدار متوجه میشود مثلا تا یک سال حق بهرهمندی از منافع این ملک را ندارد همین محرومیت یک عیب و نقص مهمی برای این ملک به شمار میآید و به جهت عیب عارض شده، خریدار خیار عیب پیدا میکند.
کلام مرحوم سید: «يجوز بيع العين المستأجرة قبل تمام مدة الإجارة، ولا تنفسخ الإجارة به فتنتقل إلى المشتري مسلوبة المنفعة مدة الإجارة، نعم للمشتري مع جهله بالإجارة خيار فسخ البيع، لأن نقص المنفعة عيب.»[9]
بیان استاد: مرحوم سید میفرماید: بیع عین مستأجره قبل از اتمام مدت إجاره جایز است ولی هرگز با بیع عین مستأجره عقد إجاره فسخ نمیشود و مطابق عقد تا آخر مدت به قوت خود باقی است. بنا بر این، ملکیت عین به مشتری منتقل میشود در حالی که در مدت إجاره مسلوبة المنفعة است البته اگر مشتری خبر نداشته باشد که در این مدت این عین به إجارهی غیر در آمده است برای او حق خیار فسخ محفوظ است زیرا نقص منفعت نوعی عیب به حساب میآید. مشهور هم همین قول مرحوم سید را قائلند.
نکته: البته نباید از این نکته غافل باشیم که فرق است بین عیبی که به جهت نقص در خلقت و طبیعت خارجی یک عین وارد میشود و نقصی که به جهت عیب حکمی وارد میشود؛ مثلا وقتی کسی یک اسب میخرد و بعدا معلوم میشود که پای این اسب شکستگی دارد یا چشمش نابیناست و یا عفونت و مرضی پیدا کرده است تمام این امور جزء عیب در خلقت به شمار میآیند و یا مثلا کسی خانهای میخرد و بعدا معلوم میشود این خانه در معرض تخریب قرار دارد و یا دیوارها و سقف آن رطوبت دارد این عیوب هم مربوط به نواقصی که در خلقت خارجی این خانه به وجود آمده است اما وقتی کسی خانهای را خریداری میکند و بعدا معلوم میشود منافع این خانه تا مدتی در اختیار یک مستأجر قرار گرفته است این نقص یک نقص اعتباری به شمار میآید و اصطلاحا به آن «عیب حکمی» میگویند یعنی این عیب واقعا عیب نیست ولی چون باعث میشود خریدار این خانه مدتی از منافع آن بینصیب باشد چنین عیبی را در حکم عیب تلقی میکنند.
کلام صاحب جواهر: «نعم يتخير المشتري مع جهله بين الصبر إلى انتهاء مدة الإجارة، وبين الفسخ باعتبار اقتضاء إطلاق العقد تعجيل التسليم للانتفاع كما هو الغالب ، بخلاف العالم بذلك فإنه لا خيار له ، ولو اتفق فسخ المستأجر بأحد أسبابه عادت المنفعة إلى البائع دون المشتري الذي قد استحق العين مسلوبة المنفعة إلى المدة.»[10]
بیان استاد: مرحوم نجفی جواهری نیز در توجیه این حکم مبنی بر حق خیار فسخ برای مشتری در صورتی که بعد از بیعِ یک ملک متوجه شود این ملک تا مدتی در إجارهی غیر است فرمودهاند: اگر مشتری جاهل باشد که این ملک تا مدتی در إجارهی غیر است میتواند به اصل بیع رضایت دهد و تا اتمام زمان إجاره صبر کند و میتواند إعمال خیار فسخ کند و جهت مشروعیت این خیار این است که اقتضای عقد بیع آن است که همزمان با خرید یک ملک تمام منافع آن در اختیار خریدار قرار بگیرد و اصطلاحا «تعجیل تسلیم برای انتفاع» حق مسلم برای مشتری است چنانچه غالب بیعها بر همین مبنا استوار است، بنا بر این اگر خانهای را بخرد و بعدا متوجه شود که این خانه تا مدتی در إجارهی غیر است میتواند به جهت این که تا مدتی از منافع این خانه محروم است اعمال خیار عیب کند.
مرحوم اصفهانی نیز در این مسئله فرمایشی دارند که إن شاء الله در جلسهی آیند بیان خواهد شد.