1400/03/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اخلاق عملی/گناهان کبیره /معیار تشخیص گناهان کبیره و تعداد آن
بحث راجع به تشخیص گناهان کبیره و تعداد آن است؛ این بحث بسیار مهم و قابل استفاده است و کاملا میتواند در عرصهی عمل وارد زندگی ما شود و تأثیرگذار در سعادت دنیا و آخرت ما باشد؛ زیرا خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: اگر از گناهان کبیره اجتناب کنید ما (علاوه بر بخشش آن گناهان کبیره) گناهان صغیرهی شما را میبخشیم: ﴿إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا﴾[1] . به نحوی که در روز قیامت وقتی نامهی اعمال را به دست ما میدهند دیگر نه آثاری از گناهان کبیره باقی مانده و نه آثاری از گناهان صغیره.
برای رسیدن به این هدف والا، اولا ما باید گناهان کبیره را خوب بشناسیم و فهرستی از همهی این گناهان ترتیب دهیم و جلوی روی خود قرار دهیم؛ ثانیا برنامهای جدی در جهت اجتناب و پاکسازی زندگی خودمان از این گناهان داشته باشیم.
به جهت اهمیت بحث، علمای بزرگی مانند مرحوم محدث قمی و مرحوم شیخ کلینی در کافی در «باب الکبائر» و علامه مجلسی در «مرآة العقول» که شرح کافی است در صدد تفصیل این بحث از جهت شناخت و تعریف گناهان کبیره و تعداد آن برآمدهاند؛ حالا که بحث اخلاقی ما به اینجا رسیده ما هم این بحث را دنبال میکنیم تا به نتیجه برسیم.
در جلسات قبل دو روایت که مرحوم کلینی نقل کردهاند و علامه مجلسی شرح دادهاند را در بیان تعریف گناهان کبیره و تعداد آن مطرح نمودیم و معیاری که این دو روایت به دست ما میدادند این بود: گناهانی که وعدهی عذاب به آن داده شده است گناه کبیره به شمار میآید؛ در روایت دوم امام(ع) تعداد گناهانی که موجب عذاب آتش میباشند را هفت روایت معرفی فرمودند؛ در این بحث متن مورد نظر ما همان متن کافی در باب الکبائر به همراه شرح علامه مجلسی در کتاب مرآة العقول است.
یکی از این روایات روایت عبدالعظیم حسنی بود که این روایت در تعریف گناهان کبیره و تعداد آن بسیار قابل استفاده و استناد است؛ علامه مجلسی به تبع مرحوم کلینی در «باب الکبائر» در بیان روایت 24 این باب روایت مفصل و جامع و روشن و صریحی را در بیان تعریف گناهان کبیره و تعداد آن و مدرک و ریشهی قرآنی آن بیان کردهاند إن شاء الله شما توفیق این را داشته باشید که به دقت این روایت را مورد مطالعه قرار دهید و به این هدف مهم که شناخت گناهان کبیره و اجتناب عملی از آن است نائل بشوید.
روایت عبدالعظیم حسنی در بیان تعریف گناهان کبیره و تعداد آن: «عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عبد العظيم بن عبد الله الحسني قال حدثني أبو جعفر صلوات الله عليه قال سمعت أبي يقول سمعت أبي موسى بن جعفر عليهالسلام يقول دخل عمرو بن عبيد على أبي عبد الله عليهالسلام فلما سلم وجلس تلا هذه الآية: ﴿الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَواحِشَ﴾ ثم أمسك فقال له أبو عبد الله عليهالسلام ما أسكتك قال أحب أن أعرف الكبائر من كتاب الله عز وجل فقال نعم يا عمرو أكبر الكبائر الإشراك بالله يقول الله ﴿و مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ﴾ وبعده الإياس من روح الله لأن الله عز وجل يقول: ﴿إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ﴾ ثم الأمن لمكر الله، لأن الله عز وجل يقول: ﴿فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾...»[2] .
جناب عبدالعظیم حسنی روایتی جامع و کامل که سند آن هم صحیح است از ابوجعفر امام جواد(ع) نقل میکند- مقصود از ابوجعفر در این روایت امام جواد(ع) است؛ در جایی که ابوجعفر به طور مطلق گفته شود مقصود امام باقر(ع) است و در جایی که ابوجعفر الثانی گفته شود مقصود امام جواد(ع) است- و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام رضا(ع) و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام کاظم(ع) که روزی عمرو بن عبید در محضر پدرم امام صادق(ع) حاضر شد وقتی که بر پدرم وارد شد سلام و تحیت بجا آورد و وقتی در جای خود مستقر شد شروع کرد آیهی: ﴿الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَواحِشَ...﴾[3] را تلاوت کرد ولی آن را ادامه نداد و سکوت کرد امام صادق(ع) از او سؤال کردند چه چیزی موجب شد که سکوت کنی و آیه را تا انتها قرائت نکنی؟ عمرو بن عبید در جواب عرضه داشت: دوست دارم بدانم که در کتاب خدای متعال گناهان کبیره چه گناهانی میباشد؟ حضرت فرمودند: «نعم» این نعم از ناحیهی امام(ع) یعنی این که این سکوت و مقصود از این سکوت و توقف، مطلب بجایی است؛ و این «نعم» بسیار نعم پر معنایی بود؛ در وقع امام(ع) در صدد این هستند که بفرمایند: من اشکال بجای تو را در فهم گناهان کبیره از لسان قرآن متوجه شدم و آن را بیان خواهم کرد.
حضرت با توجه به مقصود عمرو تعداد گناهان کبیره را بر اساس قرآن کریم بیان نمودند و یک به یک از شدیدترین گناهان کبیره شروع نمودند و تعداد این قبیل گناهان را بیان فرمودند:
تعداد گناهان کبیره و مدرک قرآنی آن بر اساس بیان امام صادق(ع):
1- شرک به خدای متعال: «أكبر الكبائر الإشراك بالله يقول الله ﴿و مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ﴾[4] ».
بیان استاد: امام صادق(ع) اولین و بزرگترین گناه کبیره را شرک به خدای متعال معرفی میفرمایند و سند قرآنی آن را آیه72 از سورهی مبارکهی مائده معرفی میفرمایند در جایی که خدای متعال میفرمایند: «كسانى كه گفتند: «خداوند همان مسيح فرزند مريم است»، بيقين كافر شدند، با اينكه خود مسيح گفت: «اى بنىاسرائيل! خداوند يگانه را، كه پروردگار من و شماست، پرستش كنيد؛ زيرا هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده؛ و جايگاه او دوزخ است؛ و براى ستمكاران، هيچ يار و ياورى نيست»[5] .
به خدا پناه میآوریم از این که آلوده به شرک شویم شرک گناهی بزرگ است و عذاب همیشگی جهنّم را به همراه خواهد داشت؛ شرک آن است که در کنار خدا کسی قائل شود یک خدا یا چند خدای دیگر هم وجود دارد، شرک مانند این که در این زمان میبینیم عدهای گاو پرستی و و سایر عقاید منحرف را انتخاب کردهباشند این گناه یک گناه عقیدتی است ولی اگر درمان نشود بدترین آثار عملی را به همراه خواهد داشت.
2- نا امیدی از رحمت خدا: «وبعده الإياس من روح الله لأن الله عز وجل يقول: ﴿إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ﴾»[6] .
بیان استاد: حضرت، دومین گناه کبیره را بعد از شرک به خدای متعال، نا امیدی از روح و رحمت خدای متعال معرفی میفرمایند؛ اگر کسی خدا را شناخت و کافر نبود نتیجهاش این خواهد بود که اوصاف خدا را شناخته است و از جمله اوصاف خدا این است که توبه پذیر است و ارحم الراحمین است حقیقتا این گناه نا امیدی گناه خرد کنندهای است؛ چه بسیارند کسانی که از گذشتهی خود پشیمان شدهاند ولی به گمان این که توبهی آنها پذیرفته نمیشود و امکان جبران جهالتهای خود را ندارند چه بسا از قبل هم بیشتر در فساد و تباهی، خود را غوطهور میکنند، امام(ع) مدرک قرآنی این گناه را آیه87 از سورهی مبارکهی یوسف معرفی میفرمایند: «پسرانم! برويد، و از يوسف و برادرش جستجو كنيد؛ و از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مىشوند!»[7] .
در تأکید بر امیدواری از رحمت خدا میتوان آیات فراوان را مورد تمسک قرار داد از جمله این اوصاف «غافر الذنب و قابل التوب» است: ﴿غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾[8] . «خداوندى كه آمرزنده گناه، پذيرنده توبه، داراى مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ و بازگشت همه شما به سوى اوست»[9] .
در قابل التوب بودن خداوند تفاوتی نمیکند کسی بار اولش باشد که از گناهانش توبه کند یا بار دوم یا دهم یا بیشتر خداوند به هر حال اگر توبه جدّی باشد و شخص تائب در صدد جبران گذشتهی خود برآید گناهانش را میآمرزد.
یکی دیگر از اوصاف «إنّ الله غفور الرحیم» است؛ «غفور» صیغه مبالغه است این واژه 91 بار در قرآن کریم وارد شده است که معمولا با کلمه «رحیم» آمده و یکبار با کلمه قدیر آمده است؛ یعنی با این که خداوند قادر است جزای تمام گناه کاران را به آنها بچشاند با این حال توبه پذیر است؛ خداوند این وصف را دوست دارد و به آن عمل میکند؛ در چهار آیه لفظ «هو العزیز الغفار» به کار رفته است؛ این لفظ نیز از صیغ مبالغه است و دلالت بر زیادی توبه پذیر بودن خدای متعال میکند؛ دیگر از اوصافی که با وصف غفور استعمال شده وصف «عفو» است: ﴿ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ﴾[10] «آرى اين گونه خواهد بود! و هركس به همان اندازه كه به او ستم شده مجازات كند، سپس مورد تعدّى قرار گيرد، خدا او را يارى خواهد كرد؛ به يقين خداوند بخشنده و آمرزنده است»[11] .
توبه یعنی برگشت از گناه، اگر توّاب را به یک انسان نسبت دهیم یعنی کسی مکرر توبه میکند ولی این صفت توّاب نسبت به خدا یعنی خدایی که بسیار توبه پذیر است؛ خداوند توّاب است یعنی بسیار توبه پذیر است همان طور که کسی بارها گناه میکند و توبه میکند خداوند هم مکرر توبه را میپذیرد حال یا این که یک نفر بارها گناه و توبه می کند یا این که جمعیت زیادی به درگاه او توبه میکنند؛ در هر دو تعبیر، توّاب بودن خدای متعال مصداق پیدا میکند؛ با وجود چنین اوصافی اگر کسی از رحمت خدا نا امید باشد معلوم است که خدا را نشناخته و این جهل گناه بزرگی است و موجب میشود شخص گناهکار همچنان غرق در گناهان باقی بماند و روز به روز بر آن افزوده شود.
3- أمن و اطمینان از مکر و مجازات الهی: «ثم الأمن لمكر الله، لأن الله عز وجل يقول: ﴿فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾». سومین گناهی که در این روایت وارد شده «أمن از مکر الهی» است معنای مکر الهی این است که خداوند مقدمات ومقدّراتی را برای کسی مهیا میکند که او دچار غرور و تکبر و غفلت میشود و گفتار و رفتار او به فساد و تباهی منتهی میشود مثلا خداوند کسی را در نهایت کامیابی از مطامع دنیوی قرار میدهد و او در کمال صحت و سلامت و امنیت و عافیت و موفقیت و امکانات رفاهی بالا قرار میگیرد و او گمان میکند هوش بالا و جرأت او موجب این نعمات شده است و چنان غرق در نار و نعمت میشود که هیچ مانعی در مسیر لذتهای دنیوی برای خود تصور نمیکند و به مرور مرتکب جمیع معاصی میشود و خود را از مجازات الهی ایمن میداند و گمان میکند هر آنچه او انجام میدهد حتما ریشهی درست و قابل دفاعی دارد و نهایت در زمرهی گناهکاران قرار میگیرد و این چنین مکر الهی در او کارگر میشود و ماهیت پست چنین شخصی بر همگان آشکار میشود.
نتیجه این که انسان مؤمن هرگز نباید خود را ایمن از مکر و مجازات الهی بداند و نباید خود را در بین مردم استثناء بداند به نحوی که گناهان را برای دیگران گناه بداند ولی به سبب غرور وقتی نوبت به خودش میرسد همان گناهان را برای خود مجاز بداند و توجیهی برای آن بتراشد بلکه باید همیشه خائف باشد و از مجازات الهی بترسد و هیچ گاه از انجام وظائف و تکالیف شانه خالی نکند؛ وقتی کسی خود را ایمن از مکر الهی ندانست از خود مراقبت خواهد کرد و حواسش را جمع خواهد کرد تا نکند خطائی از او سربزند.
استناد امام صادق(ع) به قرآن کریم در بیان سومین گناه کبیره: ﴿أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ﴾[12] . «آيا آنها خود را از عذاب ناگهانى خدا در امان مىدانند؟! در حالى كه جز زيانكاران، خود را از مجازات خدا ايمن نمىدانند»[13] .
کلام مرحوم علامه مجلسی: «وأقول : الوصف بالخسران يستلزم الوعيد بالعذاب إذ من استحق الثواب ودخل الجنة لا يقال أنه خاسر ، بل هو رابح ، وإن كان غيره أكثر ربحا ، وأيضا لم يصف الله تعالى في القرآن بالخسران إلا الكافرين والمعذبين وحصر الخسران فيهم»[14]
بیان استاد: علامه مجلسی پس از نقل برخی تفاسیر راجع به معنای خسران و این که چه گناهانی موجب خسران دنیوی و اخروی میشود این چنین نظر خود را بیان میفرمایند که لازمهی توصیف به خسران آن است که وعید به عذاب بوده باشد معیار ما نیز برای تشخیص گناه کبیره آن است که وعدهی عذاب داده شده باشد و ایمن بودن از مکر و عذاب الهی موجب عذاب خواهد بود و این خسران در مقابل یک گناه محقق میشود زیرا کسی که مستحق ثواب میشود و بر بهشت داخل میشود به چنین شخص مطیعی خاسر و زیانکار گفته نمیشود بلکه چنین کسی سود برده است نه زیان و خسران، گرچه کس دیگر سود بیشتر برده باشد به هر حال این شخص زیانکار به شمار نمیآید و علاوه بر آن خداوند زمانی از وصف خسران استفاده میکند که کسانی مبتلاء به اسباب خسران از قبیل کفر و فساد شده باشند و این حصر خسران در این معاصی بیانگر آن است که فقط آنچه موجب خسران است گناه و معصیت به شمار میآید.
علامه مجلسی برای اثبات این مدعا مبنی بر تلازم خسران با عذاب و آتش جهنم آیاتی از قرآن کریم را مورد استناد قرار میدهد:
- ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمن يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[15] . «كسانى كه كتاب آسمانى به آنها دادهايم [يهود و نصارى] و آن را چنان كه شايسته آن است مىخوانند و عمل مىكنند)؛ آنها به پيامبر اسلام ايمان مىآورند؛ و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند»[16] .
بیان استاد: خدای متعال میفرماید: ﴿وَمن يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾. این جمله قرآنی به صورت اسمیه مطرح شده است و این نشانگر حصر است یعنی فقط آن کسانی دچار خسران هستند که اعمالشان در دنیا و آخرت باطل باشد و این گروه نیستند مگر منافقین و کفار و اهل فسق و فجور و این امور از اموری هستند که در معصیت بودن آنها تردیدی نیست.
- ﴿كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُواْ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلاَدًا فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلاَقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ بِخَلاَقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُواْ أُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الُّدنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[17] . «(شما منافقان، همانند كسانى هستيد كه قبل از شما بودند و راه نفاق پيمودند؛ بلكه آنها از شما نيرومندتر، و اموال و فرزندانشان بيشتر بود. آنها از بهره خود از مواهب الهى در راه گناه و هوس استفاده كردند؛ شما نيز از بهره خود، در اين راه استفاده كرديد، همانگونه كه آنها استفاده كردند؛ شما در كفر و نفاق و استهزاى مؤمنان فرو رفتيد، همانگونه كه آنها فرورفتند؛ و سرانجام اعمالشان در دنيا وآخرت نابود شد؛ و آنها همان زيانكارانند»[18] .
- ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[19] . «بگو: «همين بس كه خدا ميان من و شما گواه است؛ آنچه را در آسمانها و زمين است مىداند؛ و كسانى كه به باطل ايمان آوردند و به خدا كافر شدند زيانكاران واقعى هستند»[20] .
بیان استاد: در این قبیل آیات قرآن کریم ولو این که پایان کفر و فساد و نفاق به خسران معرفی گردیده است ولی این خسران به معنای آن است که اسباب این خسران از گناهان و معاصی به شمار میآید از جمله این آیات آیاتی است که در قبال ایمنی از مکر و عذاب خدا خبر از خسران داده شده است و این نشانگر آن است که ایمنی از مکر الهی گناه کبیره است همان طور که کفر و فساد و نفاق از گناهان کبیره است زیرا عاقبت همهی این امور به خسران منتهی میشود.
به همین جهت است که مرحوم مجلسی وصف خسران را ملازم با معصیت دانستهاند؛ بنا بر این این صفت أمن از مکر الهی موجب میشود انسان خود را در معاصی قطعی غرق کند ولو از روی غفلت و ندانستن باشد.
نتیجه این که ایمن بودن از مکر الهی گناه کبیره به شمار میآید و انسان باید روحیهی درست و سازنده را در خود تقویت کند و آن روحیه نیست مگر داشتن خوف و رجاء نسبت به خدای متعال؛ در زمانی که انسان در وفور نعمات و الطاف الهی قرار گرفت باید مراقب باشد و با خوف از مکر و عذاب الهی اسباب گناه را از خود دور کند و از طرف دیگر زمانی که از کثرت گناهان حالت یأس و ناامیدی به او دست داد باید باامید به توبه پذیر بودن خدا این ناامیدی را از خود دور کند و در مسیر اطاعت الهی قدم گذارد بنابر این یک مؤمن باید مابین خوف و رجاء باشد و إلا به تباهی کشانده میشود.
4- عقوق والدین: «ومنها عقوق الوالدين لأن الله سبحانه جعل العاق ﴿جَبَّاراً شَقِيًّا﴾»[21] چهارمین گناهی که امام صادق(ع) با استناد به آیات قرآن کریم معرفی میفرمایند گناه عاق والدین است یعنی فرزندی به ستم طوری رفتار کند و طوری حرف بزند که موجب ناراحتی پدر و مادرش شود و در نهایت این پدر و مادر او را مورد نفرین قرار دهند: ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا﴾[22] . «و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده؛ و جبّار و عصيانگر قرار نداده است»[23] .
بیان استاد: این آیه کریمه از زبان حضرت عیسی(ع) است که در مقام بیان اوصاف خود یکی از اوصاف را نیکی به مادرش حضرت مریم معرفی میکند و چنانچه اگر به مادرشان نیکی نمیگردند خود را در ردیف جبّارین و اشقیاء میدانستند، درست است در این آیه نیکی به مادر وارد شده ولی تفاوتی نمیکند بلکه به طریق اولی شامل پدر هم میشود و اختصاص به مادر ندارد و این که در این آیه از مادر اسم برده شده چون جریان مربوط به حضرت عیسی(ع) است و این پیغمبر بزرگوار یکی از کراماتشان این بود که فقط از مادر بدون اینکه پدری داشته باشد به دنیا آمده است.
مقصود این است که اگر کسی عاق والدین قرارگیرد جبار شقی خواهد بود و مقصود از جبّار آن است که کسی خود را بر مردم تحمیل کند و به ستم بر آنها مسلط شود و آنها را زیر دست و پای خود قرار دهد؛ جبار کسی است که به اجبار مردم را وادار به تن دادن به خواست ظالمانهی خود کند و هرگز حق را نپذیرد و از خدا و پیغمبر اطاعت نکند در روایتی که از رسول گرامی اسلام نقل شده راجع به زنی که حضرت به او امری فرمودند ولی او سرکشی کرد و از پیغمبر(ص) اطاعت نکرد این چنین وارد شده است: «أنه أمر امرأة فتأبت فقال: دعوها فإنها جبارة»[24] .
«شقی» یعنی آن کسی که محروم از رحمت خدای متعال است در هر جای قرآن که از لفظ شقی استفاده شده یعنی کسی که از رحمت خدا محروم است مانند: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ-خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ﴾[25] . «امّا كسانى كه بدبخت شدند، در آتشند؛ و براى آنان در آن جا، نالههاى دردناك و نعرههاى طولانى است-تا آسمانها و زمين برپاست، جاودانه در آن خواهند ماند؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. به يقين پرورگارت آنچه را بخواهد انجام مىدهد»[26] .
بنابر این کسی که عاق والدین است شقی خواهد بود و بر اساس آیات قرآن کریم کسی که شقی میشود گرفتار عذاب همیشگی جهنّم میشود و این بیانگر آن است که کسی که موجبات عاق والدین را ایجاد میکند دچار گناه کبیره شده است.
در جلسه بعدی گناه کبیره پنجم مورد بررسی قرار میگیرد.