1400/03/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اخلاق عملی/گناهان کبیره /معیار تشخیص گناهان کبیره و تعداد آن
بحث راجع به تشخیص گناهان کبیره و تعداد آن است؛ این بحث بسیار مهم و قابل استفاده است و کاملا میتواند در عرصهی عمل وارد زندگی ما شود و تأثیرگذار در سعادت دنیا و آخرت ما باشد؛ زیرا خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: اگر از گناهان کبیره اجتناب کنید ما (علاوه بر بخشش آن گناهان کبیره) گناهان صغیرهی شما را میبخشیم: ﴿إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا﴾[1] . به نحوی که در روز قیامت وقتی نامهی اعمال را به دست ما میدهند دیگر نه آثاری از گناهان کبیره باقی مانده و نه آثاری از گناهان صغیره.
برای رسیدن به این هدف والا، اولا ما باید گناهان کبیره را خوب بشناسیم و فهرستی از همهی این گناهان ترتیب دهیم و جلوی روی خود قرار دهیم؛ ثانیا برنامهای جدی در جهت اجتناب و پاکسازی زندگی خودمان از این گناهان داشته باشیم.
به جهت اهمیت بحث، علمای بزرگی مانند مرحوم محدث قمی و مرحوم شیخ کلینی در کافی در «باب الکبائر» و علامه مجلسی در «مرآة العقول» که شرح کافی است در صدد تفصیل این بحث از جهت شناخت و تعریف گناهان کبیره و تعداد آن برآمدهاند؛ حالا که بحث اخلاقی ما به اینجا رسیده ما هم این بحث را دنبال میکنیم تا به نتیجه برسیم.
در جلسهی قبل دو روایت که مرحوم کلینی نقل کردهاند و علامه مجلسی شرح دادهاند را در بیان تعریف گناهان کبیره و تعداد آن مطرح نمودیم و معیاری که این دو روایت به دست ما میدادند این بود: گناهانی که وعدهی عذاب به آن داده شده است گناه کبیره به شمار میآید؛ در روایت دوم امام(ع) تعداد گناهانی که موجب عذاب آتش میباشند را هفت روایت معرفی فرمودند.
یکی از این روایات روایت عبدالعظیم حسنی بود که این روایت در تعریف گناهان کبیره و تعداد آن بسیار قابل استفاده و استناد است؛ علامه مجلسی به تبع مرحوم کلینی در «باب الکبائر» در بیان روایت 24 این باب روایت مفصل و جامع و روشن و صریحی را در بیان تعریف گناهان کبیره و تعداد آن و مدرک و ریشهی قرآنی آن بیان کردهاند إن شاء الله شما توفیق این را داشته باشید که به دقت این روایت را مورد مطالعه قرار دهید و به این هدف مهم که شناخت گناهان کبیره و اجتناب عملی از آن است نائل بشوید.
روایت عبدالعظیم حسنی در بیان تعریف گناهان کبیره و تعداد آن: «عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عبد العظيم بن عبد الله الحسني قال حدثني أبو جعفر صلوات الله عليه قال سمعت أبي يقول سمعت أبي موسى بن جعفر عليهالسلام يقول دخل عمرو بن عبيد على أبي عبد الله عليهالسلام فلما سلم وجلس تلا هذه الآية: ﴿الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَواحِشَ﴾ ثم أمسك فقال له أبو عبد الله عليهالسلام ما أسكتك قال أحب أن أعرف الكبائر من كتاب الله عز وجل فقال نعم يا عمرو أكبر الكبائر الإشراك بالله يقول الله ﴿و مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ﴾ وبعده الإياس من روح الله لأن الله عز وجل يقول: ﴿إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ﴾ ثم الأمن لمكر الله، لأن الله عز وجل يقول: ﴿فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾...»[2] .
جناب عبدالعظیم حسنی روایتی جامع و کامل که سند آن هم صحیح است از ابوجعفر امام جواد(ع) نقل میکند- مقصود از ابوجعفر در این روایت امام جواد(ع) است؛ در جایی که ابوجعفر به طور مطلق گفته شود مقصود امام باقر(ع) است و در جایی که ابوجعفر الثانی گفته شود مقصود امام جواد(ع) است- و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام رضا(ع) و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام کاظم(ع) که روزی عمرو بن عبید در محضر پدرم امام صادق(ع) حاضر شد وقتی که بر پدرم وارد شد سلام و تحیت بجا آورد و وقتی در جای خود مستقر شد شروع کرد آیهی: ﴿الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَواحِشَ...﴾[3] را تلاوت کرد ولی آن را ادامه نداد و سکوت کرد امام صادق(ع) از او سؤال کردند چه چیزی موجب شد که سکوت کنی و آیه را تا انتها قرائت نکنی؟ عمرو بن عبید در جواب عرضه داشت: دوست دارم بدانم که در کتاب خدای متعال گناهان کبیره چه گناهانی میباشد؟ حضرت فرمودند: «نعم» این نعم از ناحیهی امام(ع) یعنی این که این سکوت و مقصود از این سکوت و توقف، مطلب بجایی است؛ و این «نعم» بسیار نعم پر معنایی بود؛ در وقع امام(ع) در صدد این هستند که بفرمایند: من اشکال بجای تو را در فهم گناهان کبیره از لسان قرآن متوجه شدم و آن را بیان خواهم کرد.
حضرت با توجه به مقصود عمرو تعداد گناهان کبیره را بر اساس قرآن کریم بیان نمودند و یک به یک از شدیدترین گناهان کبیره شروع نمودند و تعداد این قبیل گناهان را بیان فرمودند:
تعداد گناهان کبیره و مدرک قرآنی آن بر اساس بیان امام صادق(ع):
1- شرک به خدای متعال: «أكبر الكبائر الإشراك بالله يقول الله ﴿و مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ﴾[4] ».
بیان استاد: امام صادق(ع) اولین و بزرگترین گناه کبیره را شرک به خدای متعال معرفی میفرمایند و سند قرآنی آن را آیه72 از سورهی مبارکهی مائده معرفی میفرمایند در جایی که خدای متعال میفرمایند: «كسانى كه گفتند: «خداوند همان مسيح فرزند مريم است»، بيقين كافر شدند، با اينكه خود مسيح گفت: «اى بنىاسرائيل! خداوند يگانه را، كه پروردگار من و شماست، پرستش كنيد؛ زيرا هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده؛ و جايگاه او دوزخ است؛ و براى ستمكاران، هيچ يار و ياورى نيست»[5] .
به خدا پناه میآوریم از این که آلوده به شرک شویم شرک گناهی بزرگ است و عذاب همیشگی جهنّم را به همراه خواهد داشت؛ شرک آن است که در کنار خدا کسی قائل شود یک خدا یا چند خدای دیگر هم وجود دارد، شرک مانند این که در این زمان میبینیم عدهای گاو پرستی و سایر عقاید منحرف را انتخاب کرده باشند این گناه یک گناه عقیدتی است ولی اگر درمان نشود بدترین آثار عملی را به همراه خواهد داشت.
2- نا امیدی از رحمت خدا: «وبعده الإياس من روح الله لأن الله عز وجل يقول: ﴿إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ﴾»[6] .
بیان استاد: حضرت، دومین گناه کبیره را بعد از شرک به خدای متعال، نا امیدی از روح و رحمت خدای متعال معرفی میفرمایند؛ اگر کسی خدا را شناخت و کافر نبود نتیجهاش این خواهد بود که اوصاف خدا را شناخته است و از جمله اوصاف خدا این است که توبه پذیر است و ارحم الراحمین است حقیقتا این گناه نا امیدی گناه خرد کنندهای است؛ چه بسیارند کسانی که از گذشتهی خود پشیمان شدهاند ولی به گمان این که توبهی آنها پذیرفته نمیشود و امکان جبران جهالتهای خود را ندارند چه بسا از قبل هم بیشتر در فساد و تباهی، خود را غوطهور میکنند، امام(ع) مدرک قرآنی این گناه را آیه87 از سورهی مبارکهی یوسف معرفی میفرمایند: «پسرانم! برويد، و از يوسف و برادرش جستجو كنيد؛ و از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مىشوند!»[7] .
در تأکید بر امیدواری از رحمت خدا میتوان آیات فراوان را مورد تمسک قرار داد از جمله این اوصاف «غافر الذنب و قابل التوب» است: ﴿غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾[8] . «خداوندى كه آمرزنده گناه، پذيرنده توبه، داراى مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ و بازگشت همه شما به سوى اوست»[9] .
یکی دیگر از اوصاف «إنّ الله غفور الرحیم» است؛ «غفور» صیغه مبالغه است این واژه 91 بار در قرآن کریم وارد شده است که معمولا با کلمه «رحیم» آمده و یکبار با کلمه قدیر آمده است خداوند این وصف را دوست دارد و به آن عمل میکند؛ در چهار آیه، لفظ «هو العزیز الغفار» به کار رفته است؛ دیگر از اوصافی که با وصف غفور استعمال شده وصف «عفو» است: ﴿ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ﴾[10] «آرى اين گونه خواهد بود! و هركس به همان اندازه كه به او ستم شده مجازات كند، سپس مورد تعدّى قرار گيرد، خدا او را يارى خواهد كرد؛ به يقين خداوند بخشنده و آمرزنده است»[11] .
توبه یعنی برگشت از گناه، اگر توّاب را به یک انسان نسبت دهیم یعنی کسی مکرر توبه میکند ولی این صفت توّاب نسبت به خدا یعنی خدایی که بسیار توبه پذیر است؛ خداوند توّاب است یعنی بسیار توبه پذیر است همان طور که کسی بارها گناه میکند و توبه میکند خداوند هم مکرر توبه را میپذیرد حال یا این که یک نفر بارها گناه و توبه می کند یا این که جمعیت زیادی به درگاه او توبه میکنند؛ در هر دو تعبیر، توّاب بودن خدای متعال مصداق پیدا میکند.
از طرفی خداوند دوست دارد بندگان او هم یکدیگر را ببخشند در روایتی از رسول خدا(ص) میخوانیم: «إنه ينادي مناد يوم القيامة من كان له على الله أجرا فليقم، فلا يقوم إلا العافون ألم تسمعوا قوله تعالى " فمن عفا وأصلح فأجره على الله»[12] . در روز قیامت منادی ندا میدهد اگر کسی بر عهدهی خدا اجری و طلبی دارد بپاخیزد، هیچ کس از جای خود برنمیخیزد مگر کسانی که اهل گذشت و بخشش بودهاند در ادامه، رسول خدا(ص) میفرمایند: آیا نشنیدهاید قول خدای متعال را که میفرماید: کسی که ببخشد و اهل صلح باشد پس اجر و پاداش چنین کسی بر عهدهی خداست. این مطالب نشان میدهد که صفت گذشت چه جایگاه مهمی در تعالی اخلاقی ایفا میکند.
امیرالمؤمنین(ع) در مناجاتی که با خدای متعال دارد میفرماید: «اللَّهُمَّ احْمِلْنِي عَلَى عَفْوِكَ وَ لَا تَحْمِلْنِي عَلَى عَدْلِكَ»[13] . بار خدايا با من از روى عفو و بخشش خود رفتار كن نه به عدل و دادگريت (زيرا معامله با عدل موجب مواخذه و گرفتارى است).
بزرگان دین ما نیز این دعا را دارند: «الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک». «ظاهرا در منابع معتبر ديني چنين عبارتي وارد نشده است هرچند مضمون آن صحيح است و خواندن آن منعي ندارد؛ در واقع در اين دعا ما از خداوند مي خواهيم كه در برابر اعمال ما با فضل و كرم و بخشش خود رفتار كند و نه با عدالت و محاسبه دقيق خود.
دليل اين امر هم آن است كه در اين نگاه عدل و فضل دو مفهوم مترادف نيستند و معاني متفاوتي دارند هرچند از حيث مصداقي در بسياري از موارد مشتركند، اما رفتارهاي از روي فضل رفتارهايي است كه علاوه بر رعايت عدالت و پرهيز از بي عدالتي، قاضي از حق خود گذشته و بيش از استحقاق به طرف مقابل خود ميبخشد چه در حوزه اعمال نيك و چه در حوزه اعمال بد.
به يقين همه صفات ذات الهي با ذات خداوندي اتحاد دارند و از يك حقيقت ثابت برداشت ميشوند. اما بروز بيروني و اِعمال اين صفات در حق بندگان در زمره صفات فعل است كه اتحاد مستقيم با ذات الهي نداشته و بسته به ميزان اعمال خارجي متغير و متفاوت است.
به عبارت روشنتر خداوند در ذات خود عادل است و داراي قدرت و علم و هر نوع كمال ذاتي است، اما وقت اين كمالات در عمل و در حق بندگان اعمال ميشود صفات فعلي چون رزاق و وهاب و فياض متجلي و منشعب ميگردد كه ميتواند در مورد مخلوقات مختلف، متفاوت باشد؛ مثلا فيض خداوند بر بندهاي بيش از بندهاي ديگر جاري گردد.
اما بايد به اين نكته ظريف هم توجه داشته باشيد كه عدالت در مشهورترين معناي كلامي خود عطا كردن حق هر صاحب حقي به اوست
در نتيجه فضل و رحمت خداوند چه جاري بشود و چه نشود عملي برخلاف عدالت و مصداق بيعدالتي نيست؛ در واقع اگر خداوند در محاسبه و معامله با بندهاي از حدود عدالت فراتر رفته و حق خود را ببخشد و بنده را بيش از استحقاقش مشمول لطف خود گرداند، باز بيعدالتي به خرج نداده، زيرا عدل و ظلم، نقيض هم نيستند و اگر عملي مصداق عدالت نباشد لزوما مصداق ظلم نيست، بلكه ميتواند مصداق لطف و فضل فراتر از عدل باشد»[14] .
خداوند دوست دارد که بندگان خود را در حالت توبه ببیند و توبهی آنها را بپذیرد. امام باقر(ع) میفرماید: «إنَّ اللّه َ تعالى أشَدُّ فَرَحا بتوبةِ عبدِهِ مِن رجُلٍ أضَلَّ راحِلَتَهُ و زادَهُ في ليلةٍ ظَلْماءَ فوجَدَها ، فاللّه ُ أشَدُّ فَرَحا بتَوبَةِ عبدِهِ مِن ذلكَ الرّجُلِ براحِلَتِهِ حِينَ وجَدَها »[15] . شاد شدن خداوند از توبه بندهاش بيشتر است تا شاد شدن مردى كه در شبى تار شتر و رهتوشه خود را گم كند و سپس آن را بيابد. خداوند از توبه بنده خود شادتر مىشود تا آن مرد كه از پيدا كردن شتر خود شادمان مىگردد.
سوره شورای آیه40: ﴿وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ﴾[16] . «كيفر بدى، مجازاتى است همانند آن؛ ولى هر كس عفو و اصلاح كند، پاداش او باخداست؛ به يقين او ستمكاران را دوست ندارد»[17] .
اگر کسی مورد ظلم قرار بگیرد و مورد اهانت و تهمت قرار بگیرد و آن شخص از این ظلم و جسارت پشیمان شود و عذر خواهی کند در این حال از برادر دینی خود این عذر خواهی را بپذیرد و از او بگذرد خداوند بر عهدهی خود گرفته است که اجر چنین شخصی را در قیامت پرداخت کند.
داستان بهلول نبّاش: یک روز معاذ بن جبل در حالی که گریه میکرد به رسول اکرم (ص) وارد شد و سلام کرد، حضرت بعد از جواب سلام علت گریهاش را جویا شد، معاذ عرض کرد: یا رسول اللَّه جوانی رعنا و خوش اندام بیرون خانه ایستاده و مانند زن بچه مرده گریه میکند و در انتظار است که شما به او اجازهی ورود دهید و حضرت اجازهی ورود دادند جوان وارد شد، حضرت فرمودند: ای جوان! چرا گریه میکنی؟
جوان گفت: ای رسول خدا گناهی مرتکب شدهام که اگر خدا بخواهد به بعضی از آنها مرا مجازات کند، بایستی مرا به آتش قهر دوزخم برد و گمان نمیکنم که هرگز مورد بخشش و آمرزش قرار بگیرم.
حضرت فرمود: آیا شرک به خدا آوردهای؟ گفت نه، حضرت فرمود: قتل نفس کردهای؟ گفت نه، حضرت فرمود: بنابراین توبه کن که خدا ترا خواهد بخشید و لو بزرگی گناهانت به اندازهی کوهها عظیم باشد.
گفت: گناهانم از آن کوههای عظیم بزرگتر است. حضرت فرمود: پروردگار متعال گناهانت را میآمرزد و لو به بزرگی زمین و آنچه در آن است، بوده باشد. جوان گفت: گناهان من بزرگتر است. حضرت با حالت غضب به او خطاب فرمود: وای بر تو ای جوان گناهانت بزرگتر است یا خدای متعال؟ جوان تا این سخن را از پیغمبر شنید خودش را به خاک انداخت و گفت منزه است پروردگار من، هیچ چیز بزرگتر از او نیست. در این موقع حضرت فرمود: مگر گناه بزرگ را جز خدای بزرگ کسی دیگر هست که ببخشد؟
جوان گفت: نه یا رسول اللَّه!.
جوان گفت: یا رسول اللَّه!، هفت سال است که به عمل زشتی دست زدهام؛ به گورستان میروم و قبر مردگان را نبش کرده و کفن آنها را میدزدم. این اواخر شنیدم دختری از انصار از دنیا رفته. من هم طبق معمول به منظور سرقت کفن او به جستجوی قبرش رفتم. تا اینکه قبرش را پیدا کردم رویش یک علامت گذاشتم تا شب بتوانم به مقصودم برسم و کفن را بربایم.
سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود آمدم سر قبر دختر و گورش را شکافتم. جنازه دختر را از قبر بیرون آورده و کفنش را از تنش بیرون آوردم، بدنش را برهنه دیدم آتش شهوت در وجودم شعله ور شد نگذاشت تنها به دزدی کفن اکتفا کنم، از طرفی وسوسههای فریبنده نفس و شیطان، نتوانستم نفس خود را مهار کرده و خود را راضی به ترک آن کنم.
خلاصه آنقدر ابلیس، این گناه را در نظرم زیبا جلوه داد که ناچار با جسد بیجان آن دختر به زنا مشغول شدم بعد جنازهاش را به گودال قبر افکندم و بسوی منزل برگشتم. هنوز چند قدمی از محل حادثه نرفته بودم که صدائی به این مضمون بگوشم رسید: ای وای بر تو از مالک روز جزا چه خواهی کرد؟! آن وقتی که من و تو را به دادگاه عدل الهی نگه دارند؟! وای بر تو از عذاب قیامت که مرا در میان مردگان برهنه و جُنب قرار دادی؟!
بله یا رسول اللَّه! شنیدن این کلمات وجدان خفته مرا بیدار کرد تا اینکه به حکم وظیفه وجدان برای بخشش گناهانم از خدای بزرگ خدمت شما آمدهام تا به برکت وجود شما خداوند از سر تقصیرات من درگذرد. اما به نظرم به قدری گناهانم بزرگ است که حتی از بوی بهشت هم محروم خواهم ماند. یا رسول اللَّه! آیا شما در این مورد نظر دیگری دارید که من انجام دهم؟!
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: ای فاسق! از من دور شو. زیرا ترس از آن دارم که آتشی بر تو نازل شود و عذاب تو مرا متأثر کند.
جوان گنهکار از پیش روی پیغمبر رفت و پس از تهیه مختصر غذائی سر به بیابان گذاشت و در محلی دور از چشم مردم به گریه وزاری و توبه پرداخت، لباسی خشن بر تن و غل و زنجیری هم به گردن انداخته آنگاه با تضرع و زاری روی به آسمان کرد و مناجات کنان پروردگار خود را میخواند، بارالها هر وقت از من راضی شدی به رسولت وحی نازل کن تا مرا مژده عفوت دهد و اگر نه آتشی بفرست تا در این دنیا به کیفر اعمالم معذب شوم. زیرا من طاقت عذاب آخرت تو را ندارم.
دیری نپائید که در اثر نیایش صادقانهاش، خداوند رحیم او را عفو فرمود و بر پیامبرش این آیه را فرستاد:
﴿وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[18] .
«و كسانى كه هرگاه مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، خدا را ياد كرده؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مىكنند- و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟- و اصرار بر گناه، نمىورزند، در حالى كه آگاهند»[19] .
رسول خدا بعد از نزول این آیه شریفه در جستجوی جوان مذبور بر آمد و معاذبن جبل تنها کسی بود که اقامتگاه آن جوان را بلد بود و نشان پیغمبر(ص) داد. حضرت با گروهی از یارانش به محل آن جوان آمدند. وقتی که رسیدند دیدند که جوان از ترس عقوبت الهی دست نیایش بسوی حقتعالی دراز کرده و همچون ابر بهاران از دیدگانش اشک میبارد جلو آمده غل و زنجیر را از گردنش برداشتند و به وی مژده آمرزش و عفو الهی را رساندند. سپس رو به اصحاب کرده فرمودند: «جبران کنید گناهان خود را همانطور که بهلول نبّاش جبران کرد»[20] .
نتیجه این که دومین گناه یأس از رحمت خداست و کسانی که مبتلا به چنین گناهی شدهاند دارای صفت خاسرون میباشند در جلسهی بعد راجع به معنای خاسرون و آیات مرتبط مطالبی بیان خواهد شد.