1403/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سوره کهف/انذار /رابطه انذار با ولایت
﴿الحمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا﴾[1]
روایتی در ذیل آیه ﴿لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ﴾[2] آمده است
ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل می کند : «في تفسير العياشي ، عن البرقي رفعه عن أبي بصير عن أبي جعفر عليهالسلام :« لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ » قال : البأس الشديد علي عليهالسلام وهو من لدن رسول الله صلىاللهعليهوآله ـ قاتل معه عدوه فذلك قوله : « لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ »[3] باس علی علیه السلام است ومن لدن یعنی از نزد پیامبر صلی الله علیه وآله امیرالمومنین علیه السلام با فرماندهی پیامبر مقاتله می کرد . جز اهدافش این بود که این افسر توحیدی با معاندین مقاتله کند . علامه می فرماید این روایت از دو معصوم دیگر نقل شده است.
«أقول : ورواه ابن شهرآشوب عن الباقر والصادق (ع) : وهو من التطبيق وليس بتفسير.»[4]
وگفته اند مقصود از باس شدید مقاتله امیرالمومنین علیه السلام باشد تفسیر نیست بلکه تطبیق است .مادر درس اصول داشتیم که گاهی ما مطلبی در روایت مطلبی در ذیل روایت آمده اگر از باب تطبیق باشد به قول علامه از باب جری و تطبیق هست یعنی معنای آبه بیش از این است که هم عذاب مشرکین و کفار لجوج حق ستیز در قیامت و هم قدرت الهی که در مبارزه با مشرکین و حق کشی ها طوفان وار عمل کرده وبا آتش زخم خودش را سوزانده و تجسم قهر الهی است را شامل می شود. بأس حدث است مثل زید عدلٌ که از باب مبالغه است ولی آیه از باب مبالغه نیست بلکه یک مصداقش امیرالمومنین علیه السلام است.
مقام و وصف انذار در قرآن مجید، هم وصف قرآن ، پیامبر صلی الله علیه وآله و وصف فقیه است. این یکی ازمقامات مهم است که هر کسی به این مقام نمی رسد. خود پیامبر صلی الله علیه وآله در روایات آمده که وقتی از قیامت می گفت چهره اش سرخ می شد یعنی با تمام وجود باور به قیامت داشت. درس اخلاق امام خمینی که غوغای زیادی داشت وهم صحبت ایشان در بین نظامیان یا درس اخلاق آیت الله مظاهری. این ها مواردی از انذار است
﴿وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدً مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا﴾[5]
کسانی که برای خدا اتخاذ ولد می کنند علم ندارند و حرفشان جاهلانه است هرچند که بگویند سنت آباء آن ها است. این سخن در زشتی بسیار کلام بزرگی است چون اتهام ولد دار بودن خداوندی با عظمت ﴿هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّ﴾ [6] را محدود کنند به فرزند دارشدن دروغ محض است . گفته اند اگر مسلمانان کلامی که اساسش نا آگاهی است نداشتند وضعشان این گونه نبود.
﴿قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَذَا أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ﴾[7]
یهود عزیر را ومشرکین ملائکه را فرزند خدا می دانستند. این ها غنای مالاتنهاهی را زیر سوال بردند.توحید سرمایه بزرگی است که دستاورد سفرعلی بن الرضا علیه السلام از مرو تا مدینه در نیشابور است.
«لا إله إلا الله حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي قال فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها وأنا من شروطها»[8] .
این دستاورد سفر ولایت است. آیه هم می گوید خداوند غنی است.
مریم 88-91:
﴿وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الأرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا﴾[9]
این قدراین سخن تنفر آمیز است که نزدیک است آسمان وزمین شکافته بشوند وزمین از هم گسته بشود. منفورترین چیزها در قرآن شرک است . ودر مقابل سخنی که با مزاج همه موجودات در عالم هستی سازگاری دارد، توحید است. سر این که حضرت زهرا علیها السلام میفرماید: «الحمد لله على ما أنعم ، وله الشكر على ما ألهم»[10] همین است.
بنابراین باید مرز توحید و شرکت شناسیم ودر مقابل شرک ایستادگی و برای تبیین توحید تلاش کرد. ومعلوم شد رابطه بین ولایت و توحید زیاد است و قرآن مصداق نفی شرک را امیرالمومنین علیه السلام قرار داد.