1403/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/الوضع /ثمره موضوع له حروف
مبنای محقق نائینی
مرحوم محقق نائینی معانی حروف را اخطاری نمی دانست . معانی اسماء حکایی هستند که پیش از استعمال لفظ متکلم لفظی برای افاده وانتقال معنایی رابه ذهن مخاطب معنای اسمی در وعا ذهن خودش وجود دارد مثلاً وقتی که شما رایت انساناً یا رایت اسداً ، اسد معنایی دارد که قبل از تکلم شما این کلمه تحقق دارد . همین گونه هست معنای رویت این رویتی مصدر است برای رایت معنایی دارد قبل از استعمال وشما با استعمال معنای اسد و معنای حیوان و انسان را حکایت می کنید معانی حکایی این چنین وضعیتی دارند تقرر وتحقق دارند پیش از استعمال نقش استعمال ایجاد آن معانی نیست بلکه انتقال و جابه جایی آن معانی است اما معانی حروف ایجادی هستند شما با الفظ «فی» ، «علی» در «زید فی الدار» نسبت را ایجاد می کنید پیش از این استعمال ولی با استعمال این نسبت ایجاد شد موطن و قرار گاه معنای ایجاد شده هم ظرف استعمال است. پس معانی حروف، معانی ایجادی هستند مفصل در این زمینه صحبت شد الان می خواهیم ببینیم درباب معانی حروف موضوع له و وضع عام است یا وضع عام ولی موضوع له خاص میباشد. وضع عام و موضوع له خاص بر طبق مبنای محقق نائینی در معنای حروف که معنایی است ایجادی به چه بیان وبا چه تقریری مطرح می شود؟
محقق نائینی ابتداً به ضابطی کلیت و جزئیت معانی و مفاهیم در باب حروف اقدام کرده اند. گفته اند ضابطه این است «المفهوم من انّ امتنع فرض صدقه على كثيرين فجزئيّ و إلّا فكلّي»[1]
گفته شده هر معنی وهر مفهوم اگر ممتنع الصدق بر کثرین باشد جزئی است ممتنع الصدق بر کثرین نباشد این مفهوم کلی است. طبقق این ضابطه مفهوم زید جزئی است چون بر افراد زیاد قابل صدق نیست، ممتنع الصدق بر کثیرین است اما مفهوم انسان کلی است چون ممکن الصدق بر کثیرین است. بعد از بیان معیار جزئیت و کلیت می فرماید این ضابطه برای معانی اسماء ضابطه قابل قبولی است در مفاهیم حکائیه و اخطاریه که در غیر از موطن استعمال معنایی داریم و مفهومی داریم این ضابطه مقیاس خوبی است که این معنای اخطاری و حکایی را با این مقیاس ارزیابی بکنید پس مقیاس فوق الذکر در راستای سنجش کلیت و جزئیت معانی حکایی واخطاری که همون معانی اسماء می باشد کاربرد دارد چون این معانی قبل از استعمال در وعا متناسب با خودش تحصّل و تقرر دارد . این گونه نیست که با استعمال ودر وعا استعمال پدیدار شود اما با این مقیاس معانی ایجادیه را نمی توان به کلیت و جزئیت تقسیم کرد. آن مقیاس مناسب با خودش را لازم دارد وبه تعبیر دیگر در بحث های پیشین گفته شد که صدق و کذب از آثار و خواص معانی اخطاری است. معانی ایجادی قبل از استعمال تحقق ندارند تا این که مبحث انطباق وعدم انطباق و مبحث صدق و کذب در آن مطرح شود. لذا مرحوم نائینی در معانی حروف با توجه به ایجادیت این معانی معیار کلیت را به بیان دیگری توضییح داده اند: اگر در معانی حرفی مثل زید فی الدار معنای «فی»، در «الماء فی الکوز» همان گونه که زید ودار .ماء و کوز از معنای فی خارج است اطراف در «زید فی الدار» اطراف در «زید فی الدار» اطراف نسبت از خود نسبت خارج اند. زید ودار ربطی به معنای فی ندارد .ماء و کوز ربطی به معنای فی ندارد. خروج اطراف نسبت از نسبت خارج است. در ضابطه قبلی می گفتیم «المفهوم من انّ امتنع فرض صدقه على كثيرين فجزئيّ و إلّا فكلّي» [2] اما در این جا چون اخطاری نیست معیار باید مناسب با اخطاری باشد. اگر معنی خودش و خودش باشد کلی وطبیعی معنی می شود اما اگر تقید باشد خصوصیت ارتباط معنی جزئی می شود.