1403/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/الوضع /موضوع له حروف
موضوع له و معنی در حروف وملحقات حروف
ملحقات حروف مثل موصولات، اسم اشاره ،هیئات وکاف تشبیه یا حرف نداء.
کاف تشبیه همچون یا ء حرف نداء و حروف ترجی وتمنی مثل لعل و لیت همانند حروف و هیئات در این بحث شریکند .البته موصول بحث جداگانه ای دارد.
در همه این ها محقق نائینی فرمودند معنا و موضوع له آن ها ایجادی و غیر اخطاری هستند.اما چون بحث یک بحث مهمی است منوط به این است که این مبنا در ابعاد مختلف تبیین شود و محورهای بحث روشن بشود توضییحاتی از شیخ حسین حلی که شاگرد نائینی بوده است وفواعد الاصول (ج1 ص41)مرحوم نائینی را در کتابش به نام اصول الفقه مورد بررسی قرار داده است.
4 محور بحث
3محور در این جلسه بیان می شود
1.حروف دارای اصول لفظی و اصول معنایی:
«لكن لا لمجرد القصور في لفظها عن الاستقلال بالتلفظ كلفظ الباء والهيئة ، بل لأجل القصور في معناها عن أن يخطر وحده في الذهن وإن أمكننا النطق بلفظ الحرف وحده كهل وبل وإلى وعلى ، فيكون الحجر الأساسي في هذه المقدمة هو استقلال المعنى الاسمي وعدم استقلال المعنى الحرفي ، سواء كان المنشأ في ذلك هو نفس هذه الجهة أعني عدم الاستقلال بالمفهومية ، أو كان المنشأ فيه هو كون معنى الحرف إيجاديا فلا يمكن حضوره في الذهن إلاّ مع ما يوجد فيه معناه»[1]
در مقابل اسماء معنای حرفی تقرر و ثبوت مستقل فقط در موطن استعمال دارند .فقط در ترکیب جمله واقع می شوند .در قبال قصور لفظی معنوی در حروف ، معانی دراسماء قرار دارند که معانی ادراکاً وتصوراً مستقل اند وقبل از ایجاد کلمه و جمله در موطق تعقل و ادراک وجود دارند و جمله و ترکیب کلامی تنها از معانی اسمی حکایت می کند و معانی را از فضایا به ذهن انتقال می دهند. بر خلاف معانی حرفی که در تصور استقلال ندارند.
2. معانی حروف کلاً ایجادی اند:
حروف وملحقات معنای ایجادی دارند
3. تفصیل در معنانی غیر اخطاری
«هذه الحروف ونحوها وإن كانت إيجادية إلاّ أنها لا توجد معناها إلاّ في الغير الذي هو مفاد الجملة في قولك كأنّ زيدا أسد أو لعله أسد أو ليته أسد ، أو هو مفاد المفرد مثل حرف النداء الذي مفاده إيجاد النداء مربوطا بزيد ، والغرض أنه ليس لنا من الحروف ما يكون موجدا معناه في صقعه من دون أن يكون مربوطا بالغير.» [2] اصوال الفقه ج1 ص42
که مرحوم صاحب حاشیه این تفصیل را قائل شدند: در کاف تشبیه ویاء نداء و حرف ترجی همانند لعل ولیت که معنای تمنی دارد و هل ونعم که حرف استفهام و جواب است قائل به ایجادیت شدند. به این معنی که حروف فوق با استعمال، معانی خود را در فضای استعمال ایجاد می کنند اما حروف جر مثل «من»، «الی» ، «علی» و«فی» حروف نسبی هستند یعنی دارای معمای نسبی هستند و حاکی از نسبت اند نه موجد نسبت. نسبت را در استعمال محقق نمی کنند بلکه نسبت موجوده قبل از استعمال را حکایت می کنند.
توضییح ایجادی بودن حرف تشبیه
مثلاً در «کانّ زید اسدٌ یا لعل اسدً یا لیته اسدٌ» در هرسه معنای این حروف با خود این حروف محقق می شود. همان گونه معنای نداء در کلمه « یا زید» با همین کلمه محقق می شود. معنای تشبیه و تانی ونداء در این مثال ها معانی حرفی وابسته به منادا ووابسته به مورد ترجی ووابسته به مورد تأنّی است واین معنای وابسته با این کلمات مححقق میشود. اما در حروف جر قبل از گفتن «سرت من البصرة الی الکوفه» سیر مرتبط به بصره و کوفه وجود داشت با این جمله سیر موجود را حکایت می کند .این ادعای تفصیل را صاحب حاشیه به تو ضییح مرحوم حلی در کتاب اصول فقهش آورده است.
حروف قصور لفظی و معنوی دارند
مرحوم حلی: لفظ «علی» بدون در نظر گرفتن توسط او بین سعود و سطح در مثل« زیدٌ علی السطح »دلالت بر استعلاء نمی کند. پس زید به انضام وسط واقع شدن بین دو کلمه دل بر سعود نیست. اگر لفظ «علی» را منهای دو کلمه «سعود» و«سطح » بیاوریم مثل این است که برای فهماندن ومعنی را منتقل کردن در کلمه زید فقط به حرف «ز» اکتفاء کنیم.زید 3حرف است که باهم معنی دارد نه منفک از هم این است که با توضییح مرحوم حلی ، حروف قصور لفظی و معنا دارد. هم معنای آن ها استقلال در تصور و ادراک ندارد و هم لفظ آن ها بدون انمام مفید معنی نیستند.