درس خارج اصول استاد رجب علی مقیسه

1403/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /موضوع له حروف

 

میرزای نائینی

معانی حروف با اسماء اسماء ذاتاًوجوهراً متفاوتند.معانی اسماء اخطاری وحکایی هستند به این معنی که تقرر وثبوت مستقل دارند وبه واسطه الفاظ این معانی متقرر ومتحقق وثابت حکایت می شوند نه این که با الفاظ محقق وایجاد بشوند .در مقابل معانی حرفی هستندکه تمامی معانی حرفی ایجادی هستند و با کلام وقول این معانی محقق می شوند تحقق این ها با قول است .حکایت در این جا معنی ندارد در مثل سرتُ من البصرة الی الکوفه با «الی» و«من» معنی ایجاد می شود این معنی در وعاء همین کلام ایجاد می شود نسبت بین بصره وسیر از بصره را این «من» ایجاد می کندوهمه حروف همین هستند ونسبت به همه حروف یک نقطه اشتراکی را مطرح می کنند.

دودسته حروف داریم

در گروه اول مفهوم نداء با گفتن یا زید محقق می شود.معنای اسم قبل از استعمال تقرر دارد

«و لكن الّذي يقتضيه التّحقيق انّ معاني الحروف كلّها إيجاديّة و ليس شي‌ء منها إخطاريّة.»[1]

حروف چند دسته هستند؟ از یک طرف کاف خطاب مثل« ایاک» یا« بک» و«لک» ، «یاء »نداء مثل یا زید، حروف جواب مثل در جواب بگوید «نعم».گروه دوم مثل من الی فی .هردودسته در مقابل معانی اسماء که اخطاری و حکایی هستند ایجادی هستند.در گروه اول مفهوم نداء با گفتن یا زید محقق می شود ، مفهوم خطاب قبل از ایاک محقق نمی شود این استعمال است که موجب تحقق وجود است .

«فواقعيّة هذا المعنى و هويّته تتوقّف على الاستعمال، و به يكون قوامه و هذا بخلاف معنى زيد، فانّ له نحو تقرّر و ثبوت في وعاء التّصور مع قطع النّظر عن الاستعمال، و من هنا صار استعماله موجبا لإخطار معناه، بخلاف معنى ياء النّداء و كاف الخطاب، فانّه ليس له نحو تقرّر و ثبوت مع قطع النّظر عن الاستعمال. نعم مفهوم النّداء و مفهوم الخطاب له تقرّر في وعاء العقل، إلّا انّه لم توضع لفظة يا و كاف الخطاب بإزائه بل الموضوع بإزاء ذلك المفهوم هو لفظة النّداء و لفظة الخطاب، لا لفظة يا و كاف الخطاب، بل هما وضعتا لإيجاد النّداء و الخطاب، و هذا في الجملة ممّا لا إشكال فيه. انّما الأشكال في انّ جميع معاني الحروف تكون إيجاديّة أولا.» [2]

ولی معنای با کلمه زید محقق نمی شود بلکه در ذهن خطور می کند آن معنب را حکایت می کنیم.

معنای اسم قبل از استعمال تقرر دارد .مفهوم خطاب لفظ خطاب که اسم است برایش وضع شده وبرای مفهوم ندا کلمه نداء وضع شده ولی بحث ما در در معنای یا زید وکاف خطاب است.

«نعم مفهوم النّداء و مفهوم الخطاب له تقرّر في وعاء العقل، إلّا انّه لم توضع لفظة يا و كاف الخطاب بإزائه بل الموضوع بإزاء ذلك المفهوم هو لفظة النّداء و لفظة الخطاب، لا لفظة يا و كاف الخطاب، بل هما وضعتا لإيجاد النّداء و الخطاب، و هذا في الجملة ممّا لا إشكال فيه. انّما الأشكال في انّ جميع معاني الحروف تكون إيجاديّة أولا.»[3]

صاحب حاشیه گفتند « یاء » خطاب ، تا استعمال صورت نگیرد نداء محقق نمی شود امادر «سرت من البصرة الی الکوفة» یا در« الی الکعبین الی المرافق» وامثال این حروف ایجادی نیستند بلکه حروف در این جا معانی قبل از استعمال محقق هستند را حکایت می کند. «من» ایجاد نسبت نمی کند بلکه حکایت از نسبت موجود می کند .« من» و«الی» نسبت را حکایت می کند پس به حروف جاره مثل« من»،« الی»و« فی» می گوییم حروف نسبیه یعنی حروفی که دارای معانی نسبیه هستند وقائل به ایجادیت نمی توان شد این حروف حاکی و کاشف نسبت به معنای حرفی موجود هستند .

جواب میرزای نائینی:

چون کلام صاحب جاشیه را قوی می بینند 2صفحه در فوائد الاصول در مورد حروف نسبیه سخن می گویند ودر نهایت می گویند در همین نوع از حروف هم ایجادی هستند.

 


[1] فوائد الاُصول، الغروي النّائيني، الميرزا محمد حسين، ج1، ص39.
[2] فوائد الاُصول، الغروي النّائيني، الميرزا محمد حسين، ج1، ص38.
[3] فوائد الاُصول، الغروي النّائيني، الميرزا محمد حسين، ج1، ص38.