درس خارج اصول استاد رجب علی مقیسه

1403/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /معنای حرف

 

آخوند:

بین معنای حرفی و موضوع له در حرف وبین معنی وموضوع له در اسم جنس در مثل «من» ابتدائیه وبین کلمه «ابتداء» از حیث معنی وموضوع له تفاوتی ندارد.ابتداء برای طبیعی معنی و جنس معنی وضع شده «من» ابتداء هم موضوع له اش همین است هیچ تفاوتی در معنی و مستعمل فیه نیست. تفاوت بین لفظ ابتداء و«من» به لحاظ وقصداست .مستعمل اگر قصدش رساندن معنای مستقل باشد از لفظ«ابتداء» استفاده می کند واگر بخواهد معنای آلی و غیر استقلالی را برساند از «من» استفاده می کند.

آقای خویی:

اگر لحاظ و قصد مستعمل بین معنای حرفی«من» وبین معنای اسمی «ابتداء» تفاوت ایجاد کند و تفاوت در ذات نباشد و تفاوت بیرونی و ناشی از لحاظ مستعمل باشد نه برخواست از جوهر و معنای کلمه محذوراتی دارد.چرا که لازمه حرف آخوند که هرجا در اسم هایی مانند علم ،طریق،تبیّن که گاهی در لسان دلیل اخذ شده اند که طریق محض اند البته گاهی در موضوع دخیل اند.

آیه 187سوره بقره ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ﴾[1]

در صدرآیه امر به خوردن و آشامیدن است البته امر در موضع حذر است ممکن است توهم امساک در شب ماه رمضان پیش بیاید کلوا والشربوا ترخیص است و حکم الزامی نیست .این ترخیص تاز مانی است که آشکار بشود خط سفید یعنی سپیده صبح از رشته سیاه . از حتی به بعد می گوید طلوع فجر که از شب باز شناخته شد ترخبصی نیست وامساک لازم است پس ترجمه این شد «قبل از تبیّن ترخیص وبعد از تبیّن وجوب امساک» شاهد بحث این است که الزام بعد از حتی یک حکم ایجابی و الزامی است وحکم امساک مترتب شده بر طلوعی که آشکار شده باشد.ولی الزام که حکم تکلیفی است موضوعش طلوع است نه آشکار شدن طلوع..طلوع الفجر موضوع لامساک نه تبیّن طلوع الفجرموضوع حکم خود طلوع فجر است .

حکم مترتب بر طلوع است پس علم ، تبیّن ، کشف و احراز در ترتب حکم و فعلیتش چه نقشی دارد؟ علم شرط تنجز است نه شرط فعلیت . نقش علم این است که وقتی حکم الزامی پیدا شد مخالفت با حکم الزامی با وجود علم موضوع استحقاق عقاب است.حصول علم در تنجّز و استحقاق عقاب دخالت دارد نه در ترتب حکم فعلی. تبیّن در این جا در موضوع حکم دخیل نیست بلکه صرفا مرعات و طریق است به همین معنی است پس می توان در این گونه موضوعات که به ظاهر علم اخذ شده است بگوییم علم طریق محض است ودر موضوع هیچ دخالتی ندارد.

با این توضییح می گوییم اگر لحاظ غیر استقلالی و آلیت باعث بشود معنای کلمه ای حرفی بشود پس در این اسم ها مثل تبیّن ، علم ودیگر عناوین طرقیه باید قائل بشویم که همه این عناوین معانیشان، معانی حرفی است.چون به نگاه طریقی و به لحاظ طریقی اخذ شده اند درحالی که کسی معانی این نوع الفاظ را ولو طریقی لحاظ شده اند معنای حرفی نمی دانند.به ظاهر امساک مترتب شده بر تبیّن ولی وجوب امساک مترتب بر طلوع است نه علم به طلوع ولی عقاب مترتب بر تبیّن.

 


[1] سوره بقره، آيه 187.