1403/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/الوضع /معنای حروف
آخوند:
مناسخ موضوع له در حروف واسماء را یکی می دانستند.حروفی مثل «من»،«الی» و« فی» وضع شده برای ابتدا ولفظ ابتداء هم همین است وتفاوت در لحاظ معنی در حروف و لحاظ معنی در اسماء است.در باب حروف لحاظ حالة لغیره وآلیت می شود.در مقام لحاظ از ناحیه لحاظ یک تفاوتی می شود همه در ناحیه حروف وهم در ناحیه اسماء ولی این تفاوت به ذات وبه جوهر معنی راه پیدا نمی کند ومعنی تغییری پیدا نمی کند.
اشکال آیت الله وحید خراسانی:
در باب وضع ، واضع درموضوع له حروف چیزی نسبت به موضوع له اسماءرا کم وزیاد نکرده .وضع درباب حرف مضیق و محدود است هرموقع بخواهیم معنای آلی وابزاری را قصد کنیم از حروف استفاده می کنیم و هر موقع خواستیم معنای استقلالی را قصد کنیم از اسماء را استفاده کنیم .گفتیم همان گونه در واجب مشروط، شرط به وجوب می خورد نه به واجب ،واجب مشروط نیست ، منوط ومقیّد نیست .ولی وقتی وجوب مشروط شد واجب هم مضیق ومقید می شود واجب قید مولوی ندارد ولی تضیّق دارد .در باب حروف هم معنی مقید به موضوع له نمی شود ولی وقتی خود وضع محدود شد لا محالة معنی را هم محدود می کند ومعنای «من» تضیق ذاتی پبدا میکند و لفظ ابتدا تضیق ذاتی پیدا می کند و معنای اسم با معنای حرف متفاوت می شوند همان گونه که در باب وجوب تحدید از ناحیه وجوب بر واجب اثر گذاشت در مانحن فیه لحاظ استقلالی و آلی معنای اسم را محدود کرذ و لحاظ آلی معنای حرف را محدود کردو نمی توان گفتن معنای حرف ذاتی معنا است.شرط وجوب تضیق ذاتی در واجب ایجاد کرد در این جا هم محدودیت در وضع محدودیت در معناهم ایجاد می کند.
اشکال آیت الله وحید وآیت الله خویی:
آقای خویی در محاضرات گفتند و استاد این را تثبیت کردند:اگر معنای حرفی و معنای اسمی یکی باشد ما باید بتوانیم اسم را به جای حرف و حرف را به جای اسم استفاده بکنیم در حالی که استعمال « من» به جای ابتداءغلط فاحشی است واین غلط فاحش کاشف ازتفاوت معنای اسمی و حرفی است.
این که آقای خویی گفتند آخوند تفاوت بین معنای حرفی واسمی را از ناحیه لحاظ می داند.معنای حرفی و اسمی یکی است ولی لاحظ با لحاظ وقتی نظر استقلالی بر معنی کرد معنای اسمی می شود. وقتی نظر غیر استقلالی کرد معنای حرفی پیدا می شود. براساس پیدا شدن تفاوت آقای خویی دو اشکال وارد کردند شاخص حرفیت و اسمیت استقلالیت نمی تواند باشد چون هرجا معنای اسمی در لسان دلیل داشتیم که مرعاتی و طریقی ماخوذ شده بود با این که معنای اسمی است ولی با شاخص ومعیار شما باید معنای اسمی بشود معنای حرفی.اگر لحاظ لحاظ استقلالیت و غیر استقلالیت معنی را به حرفیت واسمیت متحول می کند .باید این اسم با این لحاظ معنایش حرفی بشود.
مثلاً در آیه شربفه سوره بقره در مورد حد وجوب امساک از اکل و شرب ﴿کلو واشربوا حتی یتبیّن خلط الابض من الخیط الاسود﴾[1] اکل و شرب مجاز است تا وقتی که طلوع فجر تبیّن پیدا کند و آشکار بشود. قبل از طلوع فجر یک سفیدی عمودی است که از بین برود ولی طلوع فجر (خیط ابیض)سفیدی افقی است که با آمدنش تاریکی شب از بین می رود. معیار حرمت الکل و شرب تبین طلوع فجر نیست بلکه خود طلوع فجر است فقها می گویند طلوع فجر واقعی معیار حرمت الکل و شرب است.علم در صحت وفساد دخالتی ندارد .عده ای مثل امام خمینی می گویند تبین حسی یعنی باید طلوع فجر را ببینی بعضی دیگر می گویند دیدن نیاز نیست اگر طلوع فجر شده بود و بخوری روزه ات باطل است. علم شرط تنجّز و تحقق عقاب است. مرحوم آقای خویی که تبین را طریقی می دانند موضوعی نمی دانند می گویند لحاظ آلیت شاخص معنای حرفی ولحاظ استقلالیت شاخص معنای اسمی باشد باید در مثل این آیه باید تبین اسم است چون مرعاتی اخذ شده باید همین معنای اسمی، بشود معنای حرفی و حال این که تبین استقلالی ملاحظه نشده واخذش طریقی است ولی با لحاظ ،این معنای اسمی حرفی نمی شود.طبق حرف آخوند باید تبین حرفی بشود چون غیر استقلالی است در حالی که تبین از اسمیت خود جدا نمی شود.
اشکال دیگر:
در مثل هیئات و حروف و موصولات در معانی متعلقات کلام اگر مقصود بالاصالة مربوط به متعلق بود با این که معنای حرفی و غیر استقلالی است باید لحاظ بتواند معنای حرفی را اسمی بکند.مثل از زید و آمدنش خبر دارید ولی نمی دانید با مستقل می آید یا همراهی دارد.از کیفیت آمدن زید سوال می کنید چون مقصود استقلالی شما است بشود حرفی.این اشکال عکس اشکال اول است.