1403/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/الوضع /موضوع له حروف
موضوع له حروف از منظر آخومند خراسانی
موضوع له و مستعمل فیه در حروف جزئی است .اسم جنس مسانخ حروف از نظر معنی و مستعمل فیه و موضوع له از منظر آخوند یکسان است یعنی لفظ ایتدا با «من» یک موضوع له دارند همچنین لفظ «الی» با استعلا و «فی» با عَلی.موضوع له در حروف و ملحقاتش خاص نیست .بایک مقدمه این بحث را تثبیت کردند وسپس با 4اشکال بیان کردند.
مقدمه: تشخص و خصوصیت به وجوداست وتنها وجود است چه وجود خارجی و چه ذهنی که موجب خصوصیت می شود.اگر وجود، وجود خارجی باشد نباید در موارد زیادی مشاهده کنیم که حروف در کلی و طبیعت استعمال شده باشد حال این که موارد زیاد داریم که حروف در طبیعت وکلی استعمال شده مثل«سرت من البصره الی الکوفه» که مخاطب در هر نقطه ای که شروع کند امتثال محقق شده است.امتثال خارجی باید مصداق مأمور به باشد تا انطباق حاصل شود.
اشکال اول:
اشکال اول این است که نباید انطباقی باشد .در وجود ذهنی هم آنچه حاصل شده معنای حرف نیست بلکه می گوییم آن حالتی که با لحاظ غیر حاصل شده مثل «کن علی السطح» یک مستعلی داریم که شخصی است که می خواهد برود ویک مستعلی علیه اسمی ویک مستعلی علیه حرفی داریم.همان گونه ابوت یک مفهوم اضافی است که اب وابن باید تصور بشود تا ابوّت تصور بشود در انتهای حرفی که معادل«الی» است با قید لحاظ مفهوم می شود.اگر گفتیم موضوع له خاص است یعنی «من» وضع شده برای ابتدائیت و به لحاظ آلیت و حالة لغیره باسد اگر این لحاظ باعث جزئیت معنی بشود در باب اسماء اجناس این لحاظ باید موچب جزئیت بشود حال این که کسی قائل نشده .(اشکال نقضی)
اشکال دوم:
اگر لحاظ را جزء معنی بدانیم در همه استعاملات حروف باید دو لحاظ داشته باشیم : مرکب از خود معنی ولحاظلحاظ یک کار قصدی است مستعمل هم باید معنای لفظ را استعمال کند.وحال این که بالضرورة چنین نیست واین دونوع لحاظ را ندارند (اشکال حلی)
اشکال سوم:
ما باید در تمام استعمالات باید معنای لفظ را باید مجرد از لحاظ کنیم تا قابل امتثال باشد.
نکته:
در جایی که جزئی خارجی نیست چون کثراً ما در طبیعی استعمال شده ونسبت داده شده به میرسید شریف که قید وجود خارجی می پذیریم ونمی پذیریم که معنای حروف خود معنای حرف است ولیکن این که اکثر حروف در معنای کلی وضع شده می گوییم خاص اضافی باشد نه خاص حقیقی.شخصی مد نظر با کلی شما تفاوت دارد .اگر گفتید جزئی اضافی شخصی نیست چون شخصی یعنی آبی از صدق بر کثیرین وجزئی وقتی آبی نبود همان کلی می شود.
تا لحاظ نباید معنی تمام نیست از طرفی شما فرض کردید که لحاظ مقوم معنی ، لحاظ در مقام استعمال است.