1403/07/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/الوضع /اقسام وضع
در مقام اول وجه ورود به بحث از وضع و ملاک نقسیم وانقسام وضع به چهار قسم وبحث از این چهار قسم ممکن است یا غیر از قسم چهارم بقیه اقسام ممکن است بیان شد.
مقام دوم از امردوم:
یک بحث صغروی است که آیا حروف معنی دارد یا حروف تنها همانند علامتند مثل حرکات اعرابیه تنها نشان دهنده موقعیت وجایگاه معنایی وادبی در جمله و کلام می باشند؟عده ای قائلند که حروف تنها علامتنداز بعضی از کلمات نجم الائمه هم شاهد می آورند گرچه بعضی از کلمات ایشان خلاف آن را افاده می کند.
در نقطه مقابل نظری است که عمده وجوه و اعلام قائلند که حروف معنی دارند و موضوع له دارند.
بحث در این است که موضوع له حروف عام است یا خاص؟به مشهور نسبت داشته شده است که قائلند حروف مثل من ابتدائیت یا الی انتهائیة .«من »با اسمی که هم سنخ «من» است .«من» با لفظ «ابتداء»، « الی» با لفظ «انتهاء» تفاوت بین حرف «من» واسم «ابتدا» تفاوت جوهری است.از لحاظ معنی من ابتدائیه با اسم ابتداء متفاوت و موضوع له آن ها با هم فرق می کند «من ابتدائیه» گرچه لفظش عام است ولی موضوع له «من» خاص است و ابتدای جزئی است.موضوع له لفظ «ابتدا» طبیعت ابتداء وذات ابتداء است که از آن گاهی به ماهیت مهمله تعبیر می شود .با این توضییح این نظر تفاوت قائل شد بین «من» ابتدائیت حرفی با ابتدائیت اسمی، در ابتدائیت اسمی موضوع له را طبیعت ابتداء قرار داد .اما من ابتدائیه ، ابتدایی که به هر پدیده خاص مربوط است مثل ابتدای حرکت مَن از مکان کذا به مکان کذا اینجا «من »وضع شده برای ابتدای مصداقی که خاص و جزئی است. ابتدای اسمی معنایش طبیعت ابتداء است. لفظ «من» موضوع له اش خصوصیت است. در مقابل اعلام نظر آخوند است
نظرآخوند
موضوع له در حروف ذات وجوهر معنی است .خصوصیت در حروف و معنی درحریم معنی و موضوع له حتی مستعمل فیه نقشی ندارد. حروف را می توانند مورد نظر آلی وابزاری قرار دهند مثل این که در باب اعراض بیاض را حالت ووصف برای جوهر قرار بدهید وبه یک گزاره ملفوظه قرار بدهید مثل بیاض را از دو منظر مورد توجه قرار داد:1. حالت ووصف برای جوهر باشد وبخواهید به یه گزاره ملفوظ در بیارید می گویید الجدار ابیض این جا بیاض را حالت لغیره دیدید 2.گاهی حالت استقلالی به او می دهید ودر مقام حکایت ونقل می گویید البیاض موجودٌ.بیاض این خصوصیت واستعداد را دارد که به دوصورت به او نگاه کنید ودولحاظ داشته باشد حروف هم اینچنین هستند. در حالی که در مقام استعمال موضوع له آن ها همان ذات است ولی می شود حروف را به دو نگاه مورد لحاظ قرار داد. این لحاظ مستعمل که مقام متاخر از وضع است به وضع ربطی ندارد می خواهیم بگوییم واضع چه معنایی را دید وبرای چه معنایی وضع کرد می گویند طبیعت معنی ابتداء معادل لفظ «من» است
به کسانی که می گویند موضوع له خاص هست می گویند این خصوصیت که در حریم معنی دخالت دارد این خصوصیت یا از وجود خارجی نشات گرفته یا از وجود ذهنی.معنای شخصی یعنی معنای خاص خصوصیت دست آورد وجود است ومحققین گفته اند« الشی ما لم یوجد لم یتشخص» یعنی تشخص به وجود است.وجود ذهنی و خارجی مستلزم محذور است پس قول شما ونظر شما منتهی به محذور شد و وقتی منتهی به محذور غیر قابل التزام شد معلوم می شود ایده ونظر باطل است.
محذور اول در وجود خارجی:
در دونوع قضایا مبنایی که وجود خارجی دخیل در معنی می داند در 2جا باید جواب بدهد. محذور اول این است که اگر مولی امری را صادر کرد به این عنوان : سر من البصرة الی الکوفة.سوال می کنیم که آیا شمای قائل به وضع حروف للمعانی الشخصیه والجزیه آیا این این امر را قابل امتثال می دانید یا نمی دانید؟ این «من» موضوع له اش ابتدائیت خارجی است امر تعلق گرفته به سیری که مقید است به ابتدای خارجی است خارج همیشه ظرف ثبوت است اگر متعلق امر سیر متخصص به خصوصیت خارجی باشد از امری که حاصل است پس این امر قابل امتثال است در حالی که تعلق قرار گرفت به سیر مقید به خارجیه فعلیه محققه نباید قابل امتثال باشد ؟.مرحوم نائینی در جلد دوم اجود التقریات می گویند این تحصیل حاصل اردع است.پس معنای «من» اگر ابتدای خاص باشد خصوصیت یا ناشی از وجود خارجی باشد که این مشکل است .
جواب:اگر بگوییم تصحیحاً لامر مولی اعمال قائده تجرید می کنیم .
اشکال:این هم واضح البطان است چون عرف این اوامر را قابل امتثال می داند بدون این که تصحیح بکند.
آیت الله فاضل لنکرانی این بحث را کامل آوردند .کتاب سیری کامل در اصول فقه درس 49.
این بحث از مباحثی است که ثمره دارد.هم در واجب مشروط وهم در بحث مفهوم شرط اثر گذار است