1403/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/الوضع /وضع خاص موضوع له عام
موضوع: المقدمة/الوضع /وضع خاص موضوع له عام
وضع خاص موضوع له عام
آیت الله خویی
«الجهة الرابعة في (الوضع الخاصّ و الموضوع له العام) و هو أن يتصور الواضع حين إرادة الوضع معنى خاصاً - أي ما يمتنع فرض صدقه على كثيرين فيضع اللفظ بإزاء معنى كلي.» [1] تصور خاص .موضوع له عام لفظ زیدرا برای آن خاص وضع کنیم .هر وضعی پیش شرطش تصور معنی است سعه و ضیق برای معنی است .ما خاصی را تصور می کنیم ولی لفظی که می خواهیم وضع کنیم برای آن خاص وآن فرد دارای ویژگی متشخص وبرای کلی وضع نکنیم بلکه لفظ را وضع کنیم برای یک کلی که این فرد کلی زیر مجموعه آن کلی است .این فرد را تصور کنیم ولی لفظ را برای جامعی وضع کنیم که این فرد را زیر مجموعه خود قرار دهد آیا این ممکن است .آیا اساسا با تصور فرد می توانیم عام را با عام دید یا باخاص دید؟ بخث ما در اتتقال نیست در حکایت است .گفتیم اگر بحث انتقال باشد به تعبیر موسس حوزه از تصور حضرت موسی منتقل به طاغوت زمانش میشویم ولی این ازباب تداعی معانی است ومورد بحث ما نیست و انتقال نیست مادر علقه وضعیه به دست آوردیم ارتباط بین لفظ و معنی هو هویت است .تداعی معنی وانتقال معانی ربطی به بحث حکایت ندارد پس خیلی روشن است که خاص نمی تواند نشان دهنده عام باشد چون مباین با هم هستند خاص به شرط شی است یعنی به شرط خصوصیات است ولی عام به شرط لا است باب مفاهیم از یک قوانین جازم وقطعی و غیر قابل تقدیر تبعیت می کند پس وضع خاص موضوع له عام ممکن نیست چون پیش شرط نیست که همان ملاحظه عام با.متصور ما زید است زمان خاص ومکان خاص و خصوصیاتی که از دیگر اشیاء متمایز است تصور کنیم ولفظی را وضع کنیم برای چیزی که این فرد و موارد دیگر را پوشش دهد آیا چنین چیزی ممکن است؟آیا عام را با خاص می توان دید؟ بحث ما در حکایت است چون قبلا گفتیم اگربحث انتقال باشد به تعبیر آیت الله وحید از تصور حضرت موسی منتقل به فرعون وظالمین می شویم که این از باب تداعی معانی است واتفاقی .ما از بحث ماهیت وعلقه به دست آوردیم که بین معنی ولفظ هوهویت است وبه تداعی معانی ربطی ندارد .تداعی معانی وانتقال ربطی به بحث حکایت ندارد پس خیلی روشن است که خاص نمی تواند نشات دهنده عام باشد چون متباین هستند. چیزی که به شرط شیء است نمی تواند به شرط لا را نشان بدهد چون پیش شرط ملاحظه عام با خاص ندارد.
ولی هستند بزرگانی که قائلند وضع خاص وموضوع له عام داریم مثل شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دررالفوائد واین گفته مورد نقد بزرگانی مثل امام خمینی وآیت الله خویی قرار گرفته است گفتند انتقال ممکن است ولی حکایت امکان ندارد .
شیخ عبدالکریم حائری یزدی
«ان الملحوظ حال الوضع اما ان يكون معنى عاماً كلياً و اما ان يكون خاصاً و على الأول اما ان يوضع اللفظ بإزاء ذلك المعنى العام و اما ان يوضع بإزاء جزئياته و على الثاني لا يمكن ان يوضع الا بإزاء الخاصّ الملحوظ فالأقسام ثلثه لأن الخاصّ الملحوظ ان لو خطت الخصوصية فيه حين الوضع فالموضوع له لا يكون الا خاصاً و ان جرد عن الخصوصية فهو يرجع إلى تصور العام هكذا قال بعض الأساطين دام بقاؤه أقول يمكن ان يتصور هذا القسم أعني ما يكون الوضع فيه خاصاً و الموضوع له عاما-امکان دارد- فيما إذا تصور شخصاً و جزئياً خارجياً من دون ان يعلم تفصيلا بالقدر المشرك بينه و بين سائر الافراد و لكنه يعلم إجمالا باشتماله على جامع مشترك بينه و بين باقي الافراد مثله كما إذا رأى جسماً من بعيد و لم يَعلم بأنه حيوان أو جماد و على أي حال لم يعلم انه داخل في أي نوع فوضع لفظاً بإزاء ما هو متحد مع هذا الشخص في الواقع فالموضوع له لو حظ إجمالا و بالوجه و ليس الوجه عند هذا الشخص إلى الجزئي المتصور لأن المفروض ان الجامع ليس متعقلا عنده الا بعنوان ما هو متحد مع هذا الشخص و الحاصل انه كما يمكن ان يكون العام وجها لملاحظة الخاصّ لمكان الاتحاد في الخارج كذلك يمكن ان يكون الخاصّ وجها و مرآتا لملاحظة العالم لعين تلك الجهة نعم فيما إذا علم بالجامع تفصيلا لا يمكن ان يكون الخاصّ وجها له لتحقق الجامع في ذهنه تفصيلا بنفسه لا بوجهه فليتدبر» [2]
محقق خویی در مقابل موسس حوزه چه گفتند؟
«إلا أنه توهم فاسد، و ذلك لأنه قد يتصور ذلك الشبح بعنوان انه جزئيّ و معنى خاص فيضع اللفظ بإزاء واقعه - الشبح -، و قد يتصور ذلك بعنوان الكلي المنطبق عليه و على غيره فيضع اللفظ بإزاء معنونه و لا ثالث له، فهو على الأول من الوضع الخاصّ و الموضوع له الخاصّ، و على الثاني من الوضع العام و الموضوع له العام أو الخاصّ كما لا يخفى» [3]
از شخصی به جامع منقل می شویم یا شخصی دارد کلی را انتقال می دهد شما چگونه از شخصی جامع را می بینید. مرعی شما از شخصی به جامع حکایت است یا انتقال؟به شرط شی آیا حکایت از بشرط لا دارد یا ندارد؟