1403/09/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه الاسره/حقوق صبیان /بررسی روایات متعدد سن بلوغ در پسران
بحث در روایات متعدد در سن بلوغ پسران بود. روایت طائفه اول که سن 13 سالگی در بلوغ پسران بود را بیان کردیم.
گروه دوم روایات دال بر 10 سالگی سن بلوغ در پسران که موثقه زراره است :
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذْ أَتَى عَلَى الْغُلَامِ عَشْرُ سِنِينَ فَإِنَّهُ يَجُوزُ لَهُ فِي مَالِهِ مَا أَعْتَقَ وَ تَصَدَّقَ وَ أَوْصَى عَلَى حَدٍّ مَعْرُوفٍ وَ حَقٍّ فَهُوَ جَائِزٌ.[1]
(ترجمه : هرگاه پسربچه به سن ده سالگی برسد ، جایز است برای او تصرف در مالش در عتق بنده یا صدقه دادن یا وصیت بکند به مقدار متعارف و در جای حق و مناسب صرف کند)
همان طور که ملاحظه می فرمایید در اینجا برای جواز عتق و صدقه و وصیت سن ده سالگی کافی است.
جائز در ذیل روایت به معنای نفوذ است و نکته مهم در این روایت این است که این روایت دال بر این است که این پسر بچه از سابق مالک بوده است کما اینکه سابقا هم بیان کردیم.
مرحوم سید خوئی ره هم بر اساس همین روایت فتوا داده است.[2]
البته شرط عدم ضعف و عدم سفه سر جای خودش ثابت است.
تا کنون سه طائفه بیان شد.
نسبت به این روایاتی که ذکر شد ، در خصوص این روایات طائفه سوم که مربوط به سن ده سالگی است ما هیچ بحثی نداریم چرا که صرفا مختص به رفع محجوریت صبی در امور ثلاثه مذکور (عتق و صدقه و وصیت) می باشد فلذا ربطی به بحث بلوغ ندارد بنابراین ، این روایات قهرا از فضای بحث و نزاع و تعارض خارج شده و محل نزاع ما نمی باشد.
اما کلام در روایات 13 سالگی باقی مانده است که رابطه آن ها با روایات 15 سالگی چه می باشد.
این نکته را باید توجه داشت که اگر قبل از تحقق سن ، دو علامت دیگر محقق شد ، بحثی باقی نمی ماند و بلوغ محقق است لذا محل نزاع ما در تعیین سن بلوغ ، در فرض عدم تحقق سائر علامات است.
علی ای حال باید تکلیف را روشن کنیم که تکلیف ما در قبال دو دسته روایات چیست؟ اساسا باید یکی را طرح کرد و اخذ به دیگری کرد؟ یا اینکه الجمع مهما امکن اولی من الطرح؟
البته ناگفته نماند که برخی از فقها روایات 15 سالگی را طرح کرده و کنار گذاشته اند و اخذ به روایات 13 سالگی نموده اند و زمان وجوب عبادات را 13 سالگی بیان نموده اند مثل ابن جنید از قدما و مقدس اردبیلی و من تبعه از متاخرین و هکذا امثالهم که بعضا در عصر فعلی در حال حیات هستند.
کما اینکه مشهور هم در نقطه مقابل طرح روایات 13 سالگی کرده است و ملاک را روایات 15 سالگی می داند. (مشهور از قدما و متاخرین)
کما اینکه برخی دیگر از فقها سعی کرده اند بین این دو دسته از روایات را جمع بکنند و هر دو رقم را با هم ملاک قرار بدهند.
از جمله اینکه به برخی از فقها مثل مرحوم فیض کاشانی و مرحوم شیخ یوسف بحرانی در کتاب الحدائق الناظره نسبت داده شده است که بین دو دسته روایات را جمع کرده اند. مثلا از 15 سالگی عبادات را اتیان کند و معاملات از 13 سالگی نافذ باشد. یا برخی دیگر گفته اند که در خود عبادات باید جمع صورت بگیرد مثل اینکه 13 سالگی وقت اتیان صلاه است و 15 سالگی اتیان روزه و سائر عبادات و یا جمع های دیگر ...
لکن آن چه برای ما مهم است اینست که فضای بین این دو طائفه از روایات (13 سالگی و 15 سالگی) دقیق و کامل و منطبق بر ضوابط اصولی و فقهی بررسی شود تا آن که معلوم شود بالاخره رحجان با کدام طرف است و تکلیف ما اخذ به کدام یک می باشد.