1403/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه الاسره/حقوق صبیان و اولاد /علائم البلوغ و ادلتها
در رابطه با حقوق صبیان ، سخن به علائم بلوغ رسید. اولین علامت را نبات شعر خشن بر عانه بیان کردیم. در ادامه به بررسی ادله آن پرداختیم.
اولین روایت از حمران بن اعین بود که البته اختلافی در سند روایت بود که بعد از بیان نکاتی ، مورد قبول واقع شد و در نتیجه از نظر استاد محترم این روایت از حیث سند معتبر محسوب می شود.
اما آن چه باقی ماند در بررسی روایت ، بررسی متن روایت و دلالت روایت است.
عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع قُلْتُ لَهُ مَتَى يَجِبُ عَلَى الْغُلَامِ أَنْ يُؤْخَذَ بِالْحُدُودِ التَّامَّةِ وَ تُقَامَ عَلَيْهِ وَ يُؤْخَذَ بِهَا فَقَالَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُ الْيُتْمُ وَ أَدْرَكَ قُلْتُ فَلِذَلِكَ حَدٌّ يُعْرَفُ بِهِ فَقَالَ إِذَا احْتَلَمَ أَوْ بَلَغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ أَشْعَرَ أَوْ أَنْبَتَ قَبْلَ ذَلِكَ أُقِيمَتْ عَلَيْهِ الْحُدُودُ التَّامَّة وَ أُخِذَ بِهَا وَ أُخِذَتْ لَهُ قُلْتُ فَالْجَارِيَةُ مَتَى تَجِبُ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ تُؤْخَذُ لَهَا ... قَالَ وَ الْغُلَامُ لَا يَجُوزُ أَمْرُهُ فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْيُتْمِ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ يَحْتَلِمَ أَوْ يُشْعِرَ أَوْ يُنْبِتَ قَبْلَ ذَلِكَ.»[1]
(ترجمه : حمران از امام باقر علیه السلام پرسید : چه زمانی بر غلام حدود تامه اخذ می شود و حدود جاری می شود و با او برخورد می کنند؟ حضرت فرمود : زمانی که از حد یُتم خارج شود و فضای جدید را درک کند. حمران پرسید : آیا برای این حدی که بیان فرمودید ، معیاری وجود دارد که با آن حد و شاخص بلوغ را شناخت؟ حضرت فرمود : زمانی که احتلام واقع شود؛ یا به 15 سال برسد ؛ یا مو بروید در ظاهر ، یا نبات شعر باطنی داشته باشد ، قبل از این علائم در واقع اقامه حدود بر او می شود و به سود یا ضرر او حکم قضایی صادر می شود ... در ادامه حضرت فرمود : پسر بچه امر و اختیارش در معاملات و خروجش از یتیمی زمانی است که 15 ساله شود یا مختلم شود یا موی ظاهری بروید یا موی باطنی بروید.)
نکات روایت :
غلام یعنی پسر بچه و حدود تامه ناظر به اجرای حد در صبی (قبل از بلوغ) ، در صورت جنایت است. در واقع در فقه ، صبی مجرم که هنوز بالغ نیست را با لحاظ جرم صبی و کیفیت و زمان و مکان ، تعزیری را نسبت به او در نظر می گیرند. در روایت مذکور ، حمران از زمانی و وقتی سوال می کند که دیگر حد معین در فقه بر پسر جاری می شود؟
یتم در روایت ، کنایه از دوران کودکی است و در واقع در اینجا وصف شانی است که در فقه یتیم به کسی می گویند که اولا پدر از دست بدهد و ثانیا قبل از دوران بلوغش باشد. بنابر این مقصود در این روایت از یتیم این نیست که لزوما پدر نداشته باشد ، بلکه در شان یتیمی است از حیث فقهی.
احتلام به خروج منی در حال حلم و خواب می گویند. لذا در عالم بیداری چنانچه جنابت حاصل شود ، احتلام محقق نمی شود. اما در ما نحن فیه مقصود از احتلام این است که قدرت جماع و آمیزش را داشته باشد. یعنی اگر در شرایط کذایی قرار بگیرد ، با مقدمات و موخرات بتواند از کار بر بیاید.
در سن 15 سال ، اختلاف نظراتی هست که در وقت خودش بحث خواهد شد.
در روایت "اشعر" و "انبت" دارد که با "او" عطف شده ولی معنای هر دو روییدن مو است اما از آن جا که دو لفظ مترادف "اذا اجتمعا ، افترقا و اذا افترقا ، اجتمعا" قطعا بین این دو لفظ تفاوتی در معنا وجود دارد اما تفاوت در چیست؟ اشعر به موهای ظاهری مثل ریش و سبیل می گویند و انبت به موهای باطنی مثل موهای بالای عانه است.[2]
وجه استدلال به روایت :
در این روایت لفظ عانه ذکر نشده است ، اما صرف ذکر نبات در کنار اشعار ، به معنای موی باطنی است ، که انصراف به موی عانه دارد.
این روایت از جهت سندی مخدوش است چون عبدالعزیز عبدی ضعیف توصیف شده است و حمزه بن حمران هم مجهول می باشد.
لکن به نظر ما چون حسن بن محبوب در سند روایت است و از اصحاب اجماع است و او از عبدالعزیز نقل کرده است به نظر ما همین نقل یک نوع توثیق به حساب می آید و از این باب می تواند جابر آن ضعف باشد.
علی ای حال ما سند این روایت را قابل اعتماد می دانیم.
ان قلت :
و اما از جهت دلالت در کل دلالت خوب و روشنی دارد الا از یک جهت که در علائم بلوغ غیر از انبات که مقصود موی خشن عانه و عورت است ، اشعار هم آمده است که مقصود از اشعار موی صورت است در حالی که طبق فتوای مشهور فقها موی صورت (ریش و سبیل) علامت بلوغ نمی باشد. توجه داشته باشیم که در مقام فقهی مساله هستیم و در منظر فقه علائم بلوغ توقیفی است و مشهور این مورد را قبول ندارند.
قلنا : قبلا هم گفته بودیم که تبعیض در حجیت در فقرات اخبار و روایات صحیح و حجت است به این معنا که اگر شرایط حجیت در بعض فقرات یک حدیث فراهم باشد همان قسمت حجت است هرچند که در برخی دیگر از فقرات همان حدیث اختلال و اشکال وجود داشته باشد.
در ما نحن فیه در این مقام هم یک فقره اقتضا حجیت را ندارد و سه مورد دیگر اقتضا حجیت را دارند.
علی ای حال در این روایت به روشنی دلالت دارد که نبات و روئیدن موی خشن بالای عورت یکی از علائم بلوغ می باشد فثبت المطلوب.
دومین روایت بر اثبات علامت بودن موی عانه بر بلوغ :
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ: ...يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَ الْغُلَامَ إِذَا زَوَّجَهُ أَبُوهُ وَ لَمْ يُدْرِكْ كَانَ لَهُ الْخِيَارُ إِذَا أَدْرَكَ وَ بَلَغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ يُشْعِرُ فِي وَجْهِهِ أَوْ يُنْبِتُ فِي عَانَتِه قَبْلَ ذَلِك ...[3]