1402/02/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوراق گواهی ظرفیت
مراد از اوراق گواهی ظرفیت، ظرفیت انرژی تولید شده یا پیشبینی شده برای تولید است. یک ظرفیت انرژی مثلاً میگویند که پانصد مگابایت انرژی میخواهد تولید شود، قبل از اینکه تولید شود اوراق توزیع میشود، نقدینگی آن جمع میشود، این تولید اتفاق میافتد و نیروگاه ایجاد میشود و سررسید پیدا میکند، در زمان سررسید حالا میتوانند کسانیکه اوراق گواهی ظرفیت را در اختیار دارند، ارائه کنند و مطالبهی انرژی کنند، یا به دیگری بفروشند و انتقال پیدا کند. آنهایی که نهایتاً خریدار هستند، استفاده کنند.
گواهی ظرفیت یکی از ابزارهای مالی است که در بازار سرمایه در ارتباط با مدیریت منابع عرصهی انرژی عملیاتی شده است. این گواهیها به مدیران بخش انرژی این امکان را میدهد که به صورت کاراتری عرضه و تقاضای انرژی را مدیریت کنند. این ابزار در مهر سال ۱۳۹۳ مورد بحث قرار گرفت. و از سال ۹۸ در بازار سرمایه عملیاتی شده و به اجرا درآمده.
معرفی موضوع
برای حصول اطمینان از تأمین ظرفیت تولید برق در بلندمدت و به منظور جلب مشارکت مردم برای سرمایهگذاری در توسعهی ظرفیت تولید برق اوراق گواهی ظرفیت طراحی شد. این اوراق میتواند جایگزین هزینهی انشعاب برق باشد که هزینهای بابت انشعاب برق، مثلاً سازمان برق از مشتریان دریافت میکنند. میتوانند این گواهی ظرفیت را خریداری کنند، این گواهی ظرفیت جایگزین هزینهی انشعاب برق شود. متقاضیان برقراری انشعاب برق، متناسب با میزان قدرت درخواستی که حالا ممکن است یک خانواده باشد یا یک بنگاه صنعتی باشد، طبعاً آن قدرتی که تقاضا میکنند، بسیار متفاوت میشود.
گواهی ظرفیت از بازار سرمایه، از بورس، تهیه میکنند، و این گواهی ظرفیت را به شرکت توزیع برق منطقهای تحویل میدهند. براساس بند "ز" و بند "ژ" دستورالعمل بند "و" مادهی ۲۳ قانون برنامهی پنجسالهی پنجم، گواهی ظرفیت در آنجا تعریف شده، سندی قابل مبادله است که با اجازهی وزارت نیرو مبتنی بر ایجاد ظرفیت نیروگاهی جدید و یا کاهش قدرت مورد تقاضای مشترکان موجود صادر میشود. یک کسی در یک شرایطی مثلاً قدرت یک مگابایت برق را تقاضا کرد، ولی الان مقدار تولیدش کاهش پیدا کرده پس به نیاز به انرژی او هم کاهش پیدا کرده، میخواهد بخشی از این را عرضه کند، آن هم میتواند از این گواهی استفاده کند.
واحد گواهی ظرفیت کیلو وات است که معرف تعهد تأمین یک کیلو وات ظرفیت مطمئن نیروگاهی به مدت نامحدود است. مقصود از مدت نامحدود این است که بتواند ماهها و سالها این یک کیلو وات مورد بهرهبرداری و استفاده قرار بگیرد.
واگذاری اشتراک جدید و یا افزایش قدرت قراردادی مشترکان مستلزم ارائهی میزان متناسبی از گواهی ظرفیت است. یعنی کسی میخواهد جدیداً اشتراک بگیرد، یا بخواهد مقدار قدرتی را که مشترک هست افزایش بدهد، این باید گواهی ظرفیت را تقدیم کند.
بازار گواهی ظرفیت یک بازار متمرکز خرید و فروش گواهی ظرفیت است که توسط بورس انرژی اداره میشود. دونوع گواهی ظرفیت مطرح است: یک گواهی ظرفیت آتی، یکی هم گواهی ظرفیت سررسید شده. گواهی ظرفیت سررسید شده یعنی ظرفیت از قبل مطرح بوده، اکنون به سررسید رسیده است. و گواهی ظرفیت آتی یعنی برای سه ماه دیگر، شش ماه دیگر، یک سال دیگر و امثال اینها.
گواهی ظرفیت اوراق بهاداری است که معرف تعهد تأمین ظرفیت انرژی و برقراری انشعاب انرژی در زمان معین در آینده است.
عرضهکنندگان گواهی ظرفیت در این بازار دو گروه هستند: یکی نیروگاه و نیروگاهها که متعهد تأمین ظرفیت انرژی در سررسید هستند. یکی هم سرمایهگذاران، یعنی کسانیکه این اوراق را در اختیار دارند.
متقاضیان گواهی ظرفیت انرژی هم در این بازار دو گروه هستند: یکی متقاضیان انشعاب در سررسید، مثلاً شش ماه بعد سررسید است، در این سررسید بعضیها تقاضای انشعاب دارند، میخواهند مشتری شوند. و یکی هم باز سرمایهگذاران، یعنی کسانیکه صاحبان این اوراق هستند، دریافتکنندگان این اوراق هستند.
گواهی ظرفیت نوع دوم که گفتیم سررسید شده است، این گواهی ظرفیت یعنی بهروز است، در هر روز گواهی ظرفیت سررسیده میشود. اوراق بهاداری است که معرف تعهد تأمین ظرفیت و برقراری انشعاب در زمان حال است.
عرضهکنندگان گواهی ظرفیت سررسیدهی انرژی چهار دسته هستند:
یکی ـ متقاضیان کاهش قدرت قرارداری، دارندگان گواهی ظرفیت مازاد. گواهی ظرفیتی دارد نسبت به تقاضای قبلی خود الان کاهش پیدا کرده، پس این گواهی ظرفیت مازاد میشود، این عرضهکننده میشود.
گروه دوم ـ دارندگان ظرفیت سررسیده شده که قصد اِعمال ندارند، میخواهند نقد تسویه کنند که اینها میآیند گواهی ظرفیتشان را عرضه میکنند.
گروه سوم ـ خود شرکت توانیر است، به نمایندگی از نیروگاههایی که دارای قرارداد تضمینی برق هستند.
گروه چهارم ـ سرمایهگذاران، یعنی باز کسانیکه صاحبان اوراق هستند. همینها از طرفی صاحبان اوراق گواهی ظرفیت هستند، از طرفی عرضهکننده اوراق هستند.
متقاضیان گواهی ظرفیت سررسید شدهی انرژی هم چهار گروه هستند:
یکی ـ مصرفکنندگان نهایی، آنهایی که متقاضی برقراری انشعاب هستند.
گروه دوم ـ نیروگاههای صادرکنندهی گواهی ظرفیت در بازار سلف که اوراق آنها سررسید شده. یعنی بازار سلف بوده، بنا بوده سه ماه بعد، شش ماه بعد، به سررسید برسد، اکنون به سررسید رسیده، ولی هنوز نتوانستند ظرفیتشان را ایجاد کنند. خب اینها هم تقاضاکنندهی گواهی ظرفیت هستند.
نیروگاههای صادرکننده گواهی ظرفیت در بازار سلف که هنوز نتوانستند آن ظرفیتی که میخواستند ایجاد کنند، اینها خودشان متقاضی میشوند.
گروه سوم ـ نیروگاههای مواجه با افت ظرفیت. نیروگاههایی هستند که پیشبینی میکردند ظرفیتشان بتواند تقاضاها را پاسخ بدهد، با افت روبرو شده. پس اینها هم از این گواهیها تقاضا میکنند که بتوانند تعهداتی را که قبلاً دادهاند، آن تعهدات را پاسخ بدهند.
و بالاخره گروه چهارم ـ باز سرمایهگذاران. یعنی کسانی که در همین اوراق سرمایهگذاری میکنند. اینها هم متقاضی گواهی ظرفیت سررسید شدهی انرژی هستند.
ضمانت اجرای ایفای تعهدات نیروگاهها
جهت ایجاد ظرفیت انرژی در سررسید چه ضمانت اجرایی وجود دارد؟ مسئولیت کنترل اجرای طرح و تأمین ظرفیت انرژی در موعد مقرّر با وزارت نیرو است. پس وزارت نیرو مسئولیت کنترل اجرای طرح را دارد و مسئول تأمین ظرفیت انرژی در موعدهای پیشبینی شده است. و بورس صرفاً وظیفهی انتقال مالکیت این اوراق را دارد، و تسویهی مالی اوراق برعهدهی بورس است.
با این همه در صورت عدم انجام تعهدات ناشر اوراق گواهی ظرفیت در سررسید وزارت نیرو دسترسی صاحبان اوراق به شبکهی سراسری برق کشور را تضمین میکند. یعنی پس پشتوانهی اجرایی شدن و ضمانت اجرا وزارت نیرو است. براساس قانون متعهد شده است.
وزارت نیرو در زمان اعطای مجوّز انتشار به ناشر اوراق ظرفیت انرژی کلیّهی وثایق و تضامین لازم را از متقاضی میگیرد. با این همه نیروگاهی که در تاریخ سررسید اوراق ظرفیت نیروگاهی ایجاد نکرده، میتواند در ازای گواهی ظرفیت منتشر شده از بازار اوراق سررسید شده گواهی ظرفیت خریداری کند و تعهد خودش را انجام بدهد. یا تعهد خودش را با اوراق گواهی ظرفیت با تاریخ سررسید بعدی جایگزین کند.
نظر فقهی در مورد گواهی ظرفیت انرژی
تا اینجا تبیین اصل موضوع بود. اما اظهارنظر فقهی در مورد گواهی ظرفیت انرژی، طی شش بند نکاتی را که مدنظر هست، بیان میکنیم.
یکی ـ این است که گواهی ظرفیت انرژی سند است. سند یک حق است، حق استفاده از ظرفیت معین از انرژی برق تولیدی که توسط وزارت نیرو یا نیروگاههای غیردولتی منتشر میشود. پس این یک سند است که نشان میدهد که مالک (صاحب) این سند، حق استفاده از ظرفیت معینی از انرژی برقی تولیدی نیروگاهی را دارد.
نکتهی دوم ـ واگذاری گواهی ظرفیت انرژی حال یعنی آنچه که قابل اتصال در زمان حال هست، توسط وزارت نیرو یا نیروگاهها بنا به نظر عدهای از فقها میتواند این واگذاری از باب بیع حق باشد. آنهایی که بیع حق را تجویز میکنند، مثل حضرت امام رضوان الله علیه. چون از نظر آنها بیع منحصر به بیع اعیان نیست، بلکه شامل بیع منافع، بیع حق، بیع خدمات، و امثال اینها هم میشود. و بنا به نظر فقهایی که قائل به جواز بیع حق نیستند، میشود از عقد صلح استفاده کرد کما اینکه مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه قائل به صلح حق است.
نکتهی سوم ـ این است که واگذاری گواهی ظرفیت آینده که قابل اتصال در زمان بعد است، توسط وزارت نیرو یا نیروگاههای موجود، یا نیروگاههای در حال راهاندازی از باب بیع سلف بنا بر نظر مختار صحیح است. ما قبلاً هم در بیع سلف این را موضوع بحث قرار دادیم و گفتیم این گواهیها از باب بیع سلف مانعی ندارد. اما بنا بر نظر شیخ انصاری و جمعی دیگر از فقها از باب صلح حق صحیح است.
در صورتی که از باب بیع سلف بدانیم فروش مجدد آن قبل از سررسید جایز نیست، چون در مورد معاملهی سلف اینطور است که قبل از سررسید نمیتوان آنچه را که به سلف خریداری شده فروخت. اما اگر از باب صلح حق بدانیم صلح مجدد این گواهیها بلامانع است. چون آن محدودیتی که وجود دارد نسبت به بیع سلف است، نسبت به صلح سلف منعی ندارد و محدودیتی ندارد.
نکتهی چهارم ـ این است که واگذاری گواهی ظرفیت انرژی سررسید شده توسط دارندگان آن اینهم از باب بیع حق یا صلح حق، بنا به اقوال مختلف صحیح است.
دانشپژوه: لازم نیست بحث حق را مطرح کنیم خود انرژی کالا است، چون سلف، بیع کالا را انجام میدهند، بیع حق نیست. او که میخواهد برق را تولید کند، سلف میفروشد، مثل من که گندم را سلف میفروشم، حالا به جای گندم انرژی.
استاد: ببینید سخن از مبادلهی گواهی است. این گواهی نشان میدهد که شما حق استفاده از انرژی را در فلان تاریخ دارید. نشاندهندهی مالکیت بالفعل آن نیست. بله در سلف اشکالی ندارد، گفتیم. اما گواهیها به طور متعارف یک برگهای است که حکایت از این میکند که شما در آینده این مقدار انرژی در اختیار خواهید داشت. اسم این گواهی چیست؟
دانشپژوه: گندمی که الان سلف میخرم، در قرارداد مبایعنامه با آن فروشنده مینویسم؛ این حکایت از این دارد که شش ماه آینده فلان قدر گندم را مالک هستم. حالا آنجا بگوییم بیع حق گندم است. بیع حق نیست، همان گندم را سلف معامله کردم.
استاد: در معاملات سلف کاملاً فرمایش شما صحیح است. ولی موضوع بحث ما استفاده از انواع قراردادهایی است که اینجا قابل استفاده است. در زمانی که گواهی صادر میشود برقی تولید نشده. چون برقی تولید نشده، فرض بر این است الان ما نمیخواهیم معاملهی سلف انجام بدهیم، میخواهیم گواهی در اختیار افراد قرار بدهیم. این گواهی نشاندهندهی حق شما است که در آینده میتواند تحویل شما شود.
دانشپژوه: میتواند نشاندهندهی حق هم باشد.
استاد: میتواند.
دانشپژوه: این را من قبول دارم، ولی میگویم برای چه لقمه را دور سرمان بچرخانیم، ببینید انرژی خودش کالا است از همان اول بیع سلف کنیم.
استاد: انتخابهای متعددی وجود دارد؛ هم میتوانید از بیع سلف استفاده کنید، هم میتوانید از بیع حق استفاده کنید. هردو قابل استفاده است.
دانشپژوه: اینطور که من متوجه شدم یعنی آن کسی که این گواهی را دارد، اختیار خرید انرژی دارد. یعنی بابت این انرژی در نهایت باید پول بدهد. الان حق دارد.
استاد: نه الان دارد پولش را میدهد. الان صاحب حق نسبت به یک کیلو وات ساعت برق میشود که در سه ماه دیگر به او تحویل داده میشود.
دانشپژوه: یک کیلو وات ساعت ظرفیتی که به او میدهند. یعنی ایشان تا مادامی که مشترک هست میتواند
استاد: این یک کیلو وات ساعت را استفاده کند.
دانشپژوه: ماهیانه یک کیلو وات ساعت بخرد.
استاد: بله، این یک نوع حق انشعاب است.
دانشپژوه: پس فرق میکند با سلفی که مثلاً فرض کنید یک مگابایت انرژی بخریم. یک مگابایت که تمام شد، تمام شده، ولی این ماهیانه میتواند یک کیلو وات ساعت انرژی بخرد، یعنی باید بابت آن انرژی پول بدهد، غیر از این حق اشتراکی که دارد باید پولی هم بابت انرژی بدهد.
استاد: بله ولی آنچه که من میفهمم این است که الان دارد این حق را به قیمت معین دست میآورد، حالا اگر فرض را بر این بگیریم که این صرفا حق اشتراک است، فرمایش شما صادق است، این فقط حق اشتراک به دست میآورد و طبعاً یک مبلغ محدّد و معینی است. و به دنبالش میتواند ماهانه مثلاً مقداری که مصرف میکند پول آن را بپردازد، جدای از این پولی که الان دارد نسبت به این ظرفیتی که تقاضا کرده، این گواهی ظرفیت است. فرمایش شما این گواهی ظرفیت است.
بسیار خب، اگر به این معنا باشد بیع سلفش معنا ندارد. بیع سلف انرژی معنا ندارد، الان بیع سلف انرژی تحقق پیدا نمیکند، سلف حق میشود. اگر بنا باشد سلف باشد سلف حق میشود.
دانشپژوه: مثل الان امتیاز برقی که مردم میخرند.
استاد: بله الان حالت خرید انشعاب دارد، بدل خرید انشعاب از این طریق اوراق گواهی ظرفیت منتشر میشود، این اوراق گواهی ظرفیت را خریداری کرد، در آن سررسیدی که برق تولید شده میتواند بدهد بگوید آقا! اینهم سهم من، این گواهی من، من قبلاً آمدهام این حق انشعاب را خریداری کردهام. دقت کردید؟! بنابراین باید از بیع حق و صلح حق سخن گفت.
دانشپژوه: یک فرقی هم با اشتراکهای معمولی دارد این است که ظرفیتش معین است، ما الان هرچقدر بخواهیم میتوانیم مصرف کنیم، طلبکار نیستیم از اداره برق مثلاً ماهیانه اینقدر به ما انرژی بدهد. در حالی که اگر ظرفیت را خریده باشیم اداره برق متعهد است که این مقدار برق را به ما تحویل بدهد
استاد: بله. طبعاً این خصوصاً برای مراکزی که یک مقدار ظرفیت معینی را در طی یک مدت قابل توجهی نیاز دارند، آنها میتوانند از یک چنین اوراقی استفاده کنند و مطمئن باشند که کسر برق برای فعالیتهای تولیدیشان نمیآید.
دانشپژوه: استاد ببخشید، این حق اصلاً از کجا میآید؟ حقی که فرمودید بیع حق صورت میگیرد، این حق از کجا آمده؟
استاد: از دریافت این اوراق. با دریافت این اوراق این حق به خریدار اوراق و دریافتکنندهی اوراق تعلق میگیرد.
دانشپژوه: منظورمان این است که حقی که میخواهد در بیع و شراء شرعی قرار بگیرد این حق باید یکی از عقود شرعیه باشد که آن حق براساس عقد شرعی باشد.
استاد: خود حق که عقد نیست. حق موضوع عقد قرار میگیرد.
دانشپژوه: حق موضوع عقد قرار گرفته. آن حقی حقی که موضوع عقد قرار گرفته از کجا آمده؟ مثلاً من طبق تأجیر، یک زمینی را تأجیر میکنم، حق اولویت شرعی بر آن زمین تأجیر شده پیدا میکنم بعد آن حقم را میفروشم. ولی نمیتوانم بگویم من به شما حق را میدهم که شما یک سال آینده در خانهی من سکونت داشته باشی بعد شما این حق را بفروشید. این حق از کجا میآید؟ باید مثال شرعی داشته باشد.
استاد: این در موردی که شما اشاره کردید حالا شاید خیلی متعارف نباشد که آدم بگوید حق سکونت در خانهام میدهم. عیبی ندارد ولی شاید خیلی متعارف نباشد. اما اینکه یک کسی میخواهد نیروگاه راه بیاندازد، میخواهد مطمئن باشد که مشتریان لازم را خواهد داشت.
دانشپژوه: سلف بفروشد.
استاد: عنایت نفرمودید. آنچه که میفروشد برق است؟ یا نه امتیاز برق است؟
دانشپژوه: آن امتیاز باید شرعی باشد، برق میفروشد. اگر بخواهد امتیاز بفروشد نمیشود.
استاد: نه. فرض این گواهی ظرفیت، گواهی ظرفیت است. اینکه موضوع مسئله این است که این مقدار ظرفیت را من میخواهم روزانه داشته باشم و چه کسی این را میدهد؟ نیروگاه. نیروگاهی که دارد راهاندازی میشود. آن نیروگاهی که دارد راهاندازی میشود این را به اندازهی ظرفیتی که دارد میتواند تبدیل به اوراق کند، اوراق را منتشر کند، خریداران اوراق، دریافتکنندگان اوراق نسبت به این مقدار ظرفیت ذیحق میشوند که آن نیروگاه میخواهد به آنها بدهد. این غیر از خرید برق است. ظرفیت است.
دانشپژوه: ظرفیت را طبق عقد شرعی میخواهید قرار بدهید؟ من سؤالم این است؛ مثلاً حقآبه طرف حق آبش را میفروشد، مثلاً من مالک دو ساعت آب در روز هستم. بعد این دو ساعت آب در روز را به شما میفروشم، آن آب را میفروشد، دو ساعت در روز، حالا مقدارش چقدر میشود؟ چون مقدارش قابل احصا نیست، نمیشود دقیق حساب کند ۱۰۰ لیتر است، ۱۵۰ لیتر است یا هزار لیتر است. میگوید من دو ساعت در روز میفروشم، این ملاک سنجش آن آب است، این ظرفیت هم که شما میفرمایید مثلاً میگوید من یک کیلو وات ساعت در روز به شما میفروشم این یک کیلو وات ملاک سنجش آن مقدار است که در روز میخواهد به این تحویل بدهد.
استاد: نه. دوتا حرف است؛ یکی یک کیلو وات برق است، یکی این که شما روزانه ظرفیت یک کیلو وات برق را در اختیار من قرار بده. یک کیلو وات برق معلوم است که یک کالای خاص است محدّد و معین است و روزش هم معین است. ولی وقتی گفتید که من روزانه یک کیلو وات برق میخواهم، این یک امر مازادی است. آن امر مازاد این است که به من ظرفیتی اختصاص بده که روزانه این اختیار برق در اختیار داشته باشم. من میخواهم با این یک کیلو وات برق یک موتور را روشن کنم، هرروز میخواهم این موتور کار کند، به این وسیله شما ظرفیتی را در اختیار میگیرید که قبل از این نداشتید، و آن ظرفیت را که میخواهد ایجاد کند روی تقاضای شما حساب میکند. میگوید کنار صدها تقاضای دیگر من این مقدار برق که دارم تولید میکنم، این تعداد افراد را هم میتوانم پاسخ بدهم. این حق میشود.
دانشپژوه: الان عرض میکنم؛ الان شما فرض کنید همان برقی که شما میفرمایید یک کیلو وات ظرفیت را، این نیروگاه از کار افتاد نتوانست دیگر برق تولید کند، آیا معنا دارد کسی که از این نیروگاه ظرفیت خریده ظرفیتش را به یک کس دیگری بفروشد؟
دانشپژوه: چون میگوید الان نیروگاه نمیتواند تولید کند، ولی شاید تا دو سه سال دیگر درست شود، من ظرفیتم را به تو میفروشم.
دانشپژوه دیگر: حق به عین تعلق میگیرد نه به اعتبار.
استاد: شما فرض را بر این گرفتید که یک نیروگاهی برای این اوراق ظرفیت قرار داده. پشت نیروگاه وزارت نیرو و شرکت توانیر و دهها نیروگاه دیگر است که اگر این نیروگاه به موقع راهاندازی نشد از نیروگاههای دیگر قابل تأمین است. دقت میکنید؟ یعنی پشت گواهی یک حامیانی هم وجود دارند که این نیروگاه به موقع نرسید یا نه وقفه حاصل شد.
دانشپژوه: میخواهم مثال بزنم اگر قبل از نیروگاه شرکت خصوصی است الان فقط خود شرکت خصوصی که عرضهکننده بود، شرکت خصوصی که اوراق را عرضه کرده، خود آن متعهد این برق بوده. متعهد دیگری نبوده، مثل من و شما که الان یک معاملهی سلف میکنیم من نمیتوانم در زمان معین به شما پرداخت کنم. الان آن متعهد میگوید من نمیتوانم آن برق را پرداخت کنم.
استاد: نکول نمیتواند بکند. ببینید وقتیکه یک ظرفیتی را میفروشد نمیتواند شانه خالی کند. میگوید من نمیتوانم تأمین کنم اما از بازار انرژی برای تو خریداری میکنم به تو تحویل میدهم. آن نیروگاه مکلف است به عنوان یک متقاضی وارد همین بازار شود و از اوراق گواهی ظرفیت دیگران خریداری کند و پاسخ آنهایی که نسبت به آنها متعهد شده، بدهد.
دانشپژوه: حالا شما دارید فرض را بر این میبرید که این یک طوری تأمین کند، میخواهم بگویم اگر به هر دلیلی نتواند تأمین کند.
استاد: آقا جان! من دارم میگویم کار عقلایی و اتقاقی که در عالم واقع میافتد این است.
دانشپژوه: بحث ما بحث مبنایی است، من عرض میکنم اینجا هیچ حق شرعی صورت نگرفته، الان آنچه که عرض کردم در قراردادهای اختیار خرید و فروش در بورس هم همین اشکال را میکنند اینکه نمیتواند بیع و شراء حق باشد. یعنی این آقا بگوید، آقا من به تو حق میدهم که تو از مال من مثلاً من یک میلیون سهم ایرانخودرو دارم، من شش ماه دیگر این حق را به تو میدهم که تو از اموال من برای خودت برداری. میگوید: یعنی حق شرعی نیست، قابل استیفا نیست، قابل خرید و فروش نیست که شما بخواهید این عقد را انجام بدهید.
استاد: حالا ما را با مثال دیگری روبرو نکنید که ممکن است چالش داشته باشد. همین بحث را بفرمایید.
دانشپژوه: نه، این مثال را از این جهت عرض کردم که چون حق شرعی نیست، قابل خرید و فروش هم نیست. اینجا هم شما فرمودید من نتوانستم تصور کنم که این چه حق شرعی هست برای اینکه بخواهد آن حق شرعی را واگذار کند. یعنی یک جعل اصطلاح حق اینجا صورت گرفته، آن برق دارد فروخته میشود بعد در بیع سلف حق میآورید. متوجه میشوید عرض من چیست؟ توانستم منظورم را برسانم یا نه؟
استاد: بله، فرمایشتان را فهمیدم. ببینید وقتیکه سخن از مال میکنیم؛ مال آن چیزی است که عقلا آن را مال میدانند، و از مصادیق مال، حق هست. حق هم آن چیزی است که عقلا آن را حق میدانند. شارع که جعل خاصی نسبت به حقوق، آنهم حقوقی که ارزش مالی دارند که ندارد. این عرف است که تعیین میکند که حق کجا معنا پیدا میکند، و کجا معنا پیدا نمیکند. الان در عرف بازار انرژی این اوراق حق ایجاد کرده و براساس همین حقی هم که ایجاد کرده قانون نوشته شده. دقت فرمودید؟ پس یک حق جدید شده، هیچ مشکلی نیست که در بازار سرمایه در اثر انتشار اوراق پدید آمده، این اوراق پشتوانه دارد، پشتوانهی آن نیروگاهی است که راهاندازی شده، یا نیروگاهی است که در دست راهاندازی هست. دقت میفرمایید؟ دارد آن حق اشتراکهای خودش را پیشفروش میکند. این حق اشتراک را دارد به متقاضیان منتقل میکند، از آنها مبلغی دریافت میکند، به این وسیله منابع مالی پیدا میکند که نیروگاه را راه بیاندازد. بنابراین اینطور نیست که این حقوق حقوقی باشد که شارع بیاید وضع کند یا نقض کند. بعد هم البته شارع حق دارد یک جایی حقی را به رسمیت نشناسد، قبول داریم. نامشروع است. اما این از حقوقی نیست که نامشروع باشد.
بله و عرض کردیم که پشتوانهی این اوراق تضمین وزارت نیرو نسبت به برقراری انشعاب برق براساس گواهیهای ظرفیت انرژی عرضهشده توسط نیروگاهها هست. و کار وزارت نیرو از باب عقد ضمان درست است، منتها این ضمان نیاز به توضیح دارد؛
ـ ما یک عقد ضمان شرعی داریم که در کتب فقهی از گذشته تاکنون این عقد ضمان شرعی مطرح شده. این عقد ضمان شرعی پس از تثبیت بدهی مالی در اثر عقد قرض یا هر اقدام دیگری که موجب بدهی شود، منتهی به بدهی شود، پدید میآید. طلبکار میتواند در یک چنین شرایطی از بدهکار تقاضای ضامن کند. همچنان که هرکسی میتواند داوطلبانه ضمانت بدهکاری را برعهده بگیرد. در این صورت بنا بر نظر مشهور فقهی ذمهی ضامن مشغول به بدهی میشود، و ذمهی بدهکار نسبت به طلبکار فارغ میشود، بری الذمه میشود. و طلبکار دیگر حق رجوع به بدهکار اصلی را ندارد. این براساس ضمان شرعی است.
در صورتی که ضامن به تقاضای بدهکار ضمانت او را به عهده بگیرد، ضامن پس از ادای بدهی حق رجوع به مضمون عنه را دارد. و فقط میتواند مبلغی را که به طلبکار پرداخت کرده بود دریافت کند. اگر همهی بدهی او را پرداخت کرده، میتواند دریافت کند. اگر بخشی از بدهی او را پرداخت کرده و نسویه کرده، و نسبت به بقیهی آن برائت ذمه پیدا کرده فقط آن مقداری را که پرداخت کرده میتواند از بدهکار اصلی دریافت کند.
ـ اما یک ضمان عرفی هم پدید آمده، عقد ضمان عرفی؛ امروزه در بانکها و مانند بانکها نوعی ضمان برقرار شده که از نظر شرعی مصداق ضمان ما لم یجب است ضمانی که موجبات آن قبلاً تحقق پیدا نکرده که ضمانی که موجباتش فراهم شده همان ضمان عقد شرعی است. به معنای اینکه اولاً بدهی تثبیت شده، ثانیاً کسی ضمان آن را برعهده گرفته.
کسانیکه از بانکها تسهیلات دریافت میکنند از آنها ضامن خواسته میشود، میگویند: یک ضامن بیاور، دوتا ضامن بیاور. این ضمان قبل از شروط بدهی در ذمهی متقاضی است، و قبول این ضمان موجب انتقال ذمه به ضامن نمیشود. یعنی اینطور نیست که ذمهی مضمون عنه فارغ شود و ذمهی ضامن مشغول شود. نه، قرارداد این نیست، رویه این نیست، بلکه در صورت تخلف مضمون عنه بانک میتواند به ضامن رجوع کند. این نوع عقد ضمان عقد جدیدی است و میتواند مشمول عمومات أوفوا بالعقود قرار بگیرد، و مانعی ندارد. بعضی از فقها هم همین ضمان را تأیید کردند و پذیرفتند.
این بحث ما در مورد اوراق ظرفیت انرژی اگر سؤالی نیست من به موضوع بعدی بپردازم؟
دانشپژوه: استاد ببخشید سؤال در مورد بحث بیع سلف فرمودید که صلح میتواند جایگزین آن شود، این هیچ ضوابطی ندارد یعنی ما هرجا که دچار چالش بودیم میتوانیم صلح را جایگزین آن کنیم؟ به نظر میرسد که یک طوری یک مشکلاتی ایجاد میکند.
استاد: فقط جایی که موضوع، موضوع ربوی هست، صلح نمیتواند مشکل را حل کند. یعنی جاییکه مسئله مسئلهی ربا است صلح ربوی جایز نیست. ولی اگر از صلح ربوی خارج شدیم؛ بله، مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه قائل به این است که صلح عقدی مستقل است و عملکرد و کارکرد سایر عقود را ندارد. ولی مشهور فقهی شیعه قائل به این هستند که صلح عقد قابل جایگزین به جای سایر عقود است. و آثار سایر آن عقود را خواهد داشت، و احکام سایر عقود را خواهد داشت. صلح میتواند جایگزین بیع شود، جایگزین اجاره شود، جایگزین جعاله شود، جایگزین مشارکت شود، و جایگزین هر عقدی از عقود دیگر میتواند شود. در این صورت احکام آن عقدی را به خودش میگیرد که جایگزین آن شده بود. مثلاً اگر جایی خیارات دارد در آنجا صلح هم دارای آن خیارات خواهد بود.
دانشپژوه: حالا بیع سلف قبل از سررسید اگر جایگزین آن شود نباید این حکم را داشته باشد؟
استاد: نه دیگر، نیازی ندارد. چون این محدودیت خاص سلف بود. ما در قضیهی سلف تابع نص هستیم. البته من نصّ هم ندیدم، در مورد سلف نوعی اجماع است. براساس اجماع است که قبل از سررسید قابل بیع نیست. غیر از اجماع ظاهراً هیچ نصی هم نداریم.
دانشپژوه: بحث بیع سلف حد نصاب هم هست. مثلاً میگویند کشاورزی به حدی رسیده باشد که بتوانید بیع سلف کنید.
استاد: این که شما میگویید سلف نیست بزرگوار! «بِیعُ الثَّمَرَةِ عَلَی الشَّجَرَةِ قَبْلَ بُدُوِّ صَلَاحِهّا وَ بَعْدَ بُدُوِّ صَلَاحِها» است؛ اینکه شما میگویید.
دانشپژوه: میدانم شما قبل از آن این کار را کردید.
استاد: نه چه اشکالی دارد؟ اصلاً کسیکه فاقد خرما است، میتواند خرما به سلف بفروشد. کسی فاقد خرما است، اصلاً این آدم در بازار خرما مطرح نیست، امکان بیع خرما به صورت سلف را دارد. هیچ نخلی هم در اختیار ندارد، منعی ندارد. آنچه مهم است این است که کالایی که میفروشد در سررسید عام الوجود باشد، در بازار پیدا شود. این بتواند در بازار خریداری کند و تحویل بدهد، موضوع سلف این است. آنچه که به ذهن مبارکتان است ظاهراً بیع ثمرة علی الشجره است که قبل از اینکه بُدُو صلاح پیدا کند حق فروش آن را ندارند. آنهم یکی از اصحاب پیغمبر میگوید که «کُنّا نَبِیع الثَّمرة علی الشَّجَرةِ قَبُلَ بُدُوِّ صَلاحِها فَکَثُرَ النِّزَاعُ بینَنا فنَهان الرَّسُول (یا نهان النبیُّ) عَنْ ذَلِک» این مشمول نهی پیغمبر است. «نَهَي النَّبِي عَنِ بَيعِ الثَّمَرةِ عَلی الشَّجَرَةِ قَبْل بُدوِّ صَلَاحِها» به خاطر اینکه غالباً منتهی به نزاع میشود. بعد از بدو الصلاح، بدو الصلاح هم یعنی اینکه معلوم است که این میوه به طور متعارف ماندگار است. میوه اول که شکوفه دارد ماندگاری ندارد، یک باد میآید میریزد. بعداً که هسته میبندد ممکن است باز باران تندی بیاید، بخش مهمی از آن بریزد. اما به نقطهای میرسد که رسیده نیست، قبل از رسیدن است ولی بدو صلاح دارد، اصطلاحاً میگویند بدو صلاح دارد، یعنی ماندگاری دارد. خب حالا که ماندگاری دارد قابل شمارش هست، قابل سنجش هست، خراصان میآیند و مقدار را بررسی میکنند و براساس خرص و تخمین همان که سر درخت هست میفروشند و اتفاقاً در مقام عمل کاری که خراصها انجام میدهند بسیار بسیار نزدیک آن چیزی است که در واقع امر اتفاق افتاده. یعنی بعداً که وزن میکنند مثلاً اگر گفته پنج تن انار در سر درخت است، بعداً هم میبینید قریب به همین است با یک مقدار پایین و بالا، رفتاری است که عقلا با هم دارند، اغماض میکنند و معلوم میشود که این مقدار جهالت هم معفو است چون منجر به نزاع نمیشود.
خب اگر بحثی نیست، موضوع بحث بعدی ما گواهی ارزی است.
گواهی ارزی
از ابزارهایی که در برخی از بازارهای سرمایهی بینالمللی منتشر شده و به موجب آن بین مفهوم سرمایهگذاری در بازار سرمایه و سرمایهگذاری در ارز ارتباط برقرار شده، گواهی ارزی است. در بازار سرمایهی جمهوری اسلامی ایران هم میتواند گواهیهای ارزی مورد داد و ستد قرار بگیرد.
بانک مرکزی سال گذشته یک اقدامی برای انتشار گواهی ارزی کرد. نفهمیدم چقدر موفق بود که گواهیها را جایگزین ارز کند که بنا بود یک کاری کنند که تقاضای ارز کاهش پیدا کند.
یک دستورالعملی تهیه شده ظاهراً تا آنجا که ما اطلاع داریم این تصویب نهایی نشده ولی خلاصهی این دستورالعمل نسبت به انجام معاملات گواهی ارزی در بورس مطرح میشود. در آنجا تعاریف و اصطلاحاتی مطرح است؛
یکی ـ گواهی ارزی؛ گفته ورقهی بهادار قابل معاملهای است که توسط بانک یا صرّافی صادر میشود و گواه دارایی ارزی اشخاص جهت عرضه در بورس است. اشخاصی دارای ارز هستد، سراغ صرّافی یا بانک میآیند، ارزشان را تسلیم میکنند گواهی آن را دریافت میکنند. این گواهی در بازار سرمایه قابل استفاده است.
ـ بانک؛ مراد بانکهایی هستند که خدمات مربوط به گواهی ارزی از جمله صدور گواهی ارزی از آنها داده میشود، و انتقال ارز که موضوع گواهی ارزی هست را انجام میدهند. چون غالباً بین بعضی از بانکها و بانکهای خارجی که طرف مبادلات هستند، این گواهیها مبادله میشود. یعنی این گواهی ارزی میتواند توسط یک بانک خارجی ارائه شود، میتواند توسط یک بانک داخلی ارائه شود.
ـ صرّافی؛ مقصود صرّافیهایی هست که دارای مجوّز بانک مرکزی جمهوری اسلامی هستند که خدمات مربوط به گواهی ارزی از جمله صدور و انتقال ارز موضوع گواهیهای ارزی را انجام میدهند. صرّافیهای مجاز جهت ارائهی خدمات در بازار گواهی ارزی توسط سازمان بورس اعلام میشود.
ـ یک اصطلاحی داریم مرجع اعلام تقاضا ـ چهار ـ مرجع اعلام تقاضا؛ مراجع ذیصلاح از جمله سازمان توسعه تجارت برای واردات کالا و سایر ارگانهای ذیربط حسب سازمان برای خدماتی که مسئولیت اعلام تقاضای خریداران مجاز ارز و بورس را دارند، طبق ضوابطی مسئولیت این دستور را به عهده دارند. یک مرجعی به عنوان اعلام تقاضا است که مربوط به سازمان توسعه تجارت برای واردات است.
پنجم ـ مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی؛ بانک است یا صرافی که براساس ضوابطی این دستورالعمل اقدام به صدور گواهی ارزی میکنند.
ششم ـ فروشنده؛ شخصی است که ارز در اختیار دارد اقدام به فروش گواهی ارزی در بورس میکند.
هفتم ـ خریدار؛ شخصی است که اقدام به خرید گواهی ارزی میکند. آن نفر قبلی شخصی است که اقدام به فروش گواهی ارزی میکرد. این خریدار کسی است که اقدام به خرید گواهی ارزی در بورس میکند.
هشتم ـ شرکت سپردهگذاری؛ شرکت سپردهگذاری مرکزی نسبت به اوراق بهادار و تسویهی وجوه است.
نهم ـ مقصد ارزی است؛ مقصد ارزی آن کشوری است که میخواهد کالا از آنجا خریداری شود و در مقابلش ارز به آنجا انتقال پیدا کند. آن مقصد ارزی مقصود کشور یا کشورهایی هستند که مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی متعهد به تحویل ارز در آن کشور میشود.
دانشپژوه: ببخشید فروشنده چه کسی بود؟
استاد: فروشنده کسی است که گواهی ارزی در اختیار دارد، گواهی ارزی میفروشد.
دانشپژوه: پس آن کسیکه ارز دارد.
استاد: آن کسیکه ارز دارد ارز خودش را به بانک یا صرافی میدهد، گواهی دریافت میکند.
دانشپژوه: خب این اسمش چیست؟
استاد: در این لحظه فروشندهی ارز است و چه چیزی در اختیار دارد؟ گواهی در اختیار دارد، چون ارز او در اختیار بانک رفت.
دانشپژوه: میشود بگوییم به بانک قرض داده، رسید گرفته؟
استاد: رسید است. بله.
دانشپژوه: نه که به بانک فروخته، به بانک قرض داده.
استاد: به بانک قرض داده، البته فروختن شاید به قول شما معنی پیدا نکند. چون اینجا کاغذی که دریافت میکند یک رسید است. فرمایشتان درست است.
دانشپژوه: آیا به صورت امانت گذاشته؟
استاد: نه امانت نیست. ببینید تسلیم به بانک میکند که بتواند در بازار سرمایه از طریق عرضهی گواهی بفروشد. هنوز فروشی صورت نگرفته.
دانشپژوه: همین تحت چه عقدی است؟ یا در بانک ودیعه میگذارد یا مثلاً...
استاد: ممکن است بگوییم وکالت میدهد، مانعی ندارد. میتواند تحت عنوان وکالت باشد، به بانک وکالت میدهد ارز را تسلیم میکند، گواهی آن را دریافت میکند که بتواند با استفاده از این گواهی وارد بازار سرمایه شود، از آن طریق مبادلهی خودش را انجام دهد. مبادلهی واقعی در بازار سرمایه انجام میگیرد. این گواهی صرفاً یک سند است.
شیوهی صدور گواهی ارزی و انجام معاملات گواهی ارزی
طی چند بند این را توضیح میدهیم؛
۱ـ صدور گواهی ارزی؛ صادرکنندگان کالاها و خدمات، آنها که صادرات دارند، و همینطور اشخاص حقیقی یا اشخاص حقوقی که دارای ارز هستند، از جمله صاحبان ارز با منشأ خارجی، اینها با سپردهگذاری ارز خودشان نزد بانک یا صرافی، سپردهگذاری عنوان پیدا کرد.
دانشپژوه: سپرده یعنی حالت امانت دارد.
استاد: میتواند عنوان امانت پیدا کند، اشکال ندارد.
با سپردهگذاری ارز خود نزد بانک یا صرافی تقاضای گواهی ارزی میکند. بانک یا صرافی پس از تحت کنترل قرار گرفتن ارز فروشنده اقدام صدور گواهی ارزی برای او میکند. و اطلاعات گواهی ارزی صادر شده را به روشی مطمئن به شرکت سپردهگذاری مرکزی ارزی ارسال میکند. آن روش مطمئن میتواند از طریق الکترونیک باشد.
صدور گواهی ارزی به منزلهی تعهد مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی مبنی بر تحویل ارز در چارچوب ضوابط این دستورالعمل و شرایط مندرج در گواهی ارزی است. پس آن بانک، آن صرّافی متعهد است که اگر شما این گواهی را به دیگری منتقل کردید، به آن کسیکه منتقل کردید این ارز را تسلیم کند، یا به آن مقصدی که او میخواهد منتقل کند منتقل کنید.
شرکت سپردهگذاری براساس اطلاعات ارسالی مرجع صادرکنندهی مرکزی اقدام به سپردهگذاری گواهی ارزی به نام فروشنده میکند.
دانشپژوه: میشود یک بار دیگر جمله اخیر را بفرمایید؟
استاد: بله. شرکت سپردهگذاری براساس اطلاعات ارسال شدهی مرجع صادرکننده گواهی ارزی که بانک یا صرافی میتواند باشد، آن شرکت سپردهگذاری، نه خود بانک اقدام به سپردهگذاری گواهی ارزی به نام فروشنده میکند.
دانشپژوه: یعنی چه کار میکند؟
استاد: این را نزد خودش سپردهگذاری میکند. به نام او سپردهگذاری میکند، میگوید: این سپردهی فلانی است. این مطلب اول بود.
مطلب دوم ـ تقاضای خرید گواهی ارزی؛ متقاضی خرید گواهی ارزی، تقاضای خودش را به بانک یا به صرافی مجاز اعلام میکند. مرجع اعلام تقاضا همزمان با صدور مستندات لازم برای خرید گواهی ارزی برای خریدار اطلاعات مستند مذکور را به روش مطمئنی به شرکت سپردهگذاری ارزی منتقل میکند، ترجیحاً به نحو الکترونیک. شرکت یادشده با بررسی اطلاعات ارسالی از سوی مرجع تقاضا اقدام به مجاز کردن خرید گواهی ارزی برای خریدار میکند. حالا خریدار مجاز به خریداری گواهی ارزی میشود.
ببینید اینها اصطلاحاتی است که الان در بازار سرمایه به کار میرود، و در واقع خرید آنوقتی اتفاق میافتد که طرف نقدینگی معادل این ارز را تسلیم کرده و گواهی را دریافت کرده. این گواهی را که دریافت کرده یعنی مالک آن مقدار ارز منتها در اختیار آن شرکت سپردهگذاری ارزی میشود.
معاملهی گواهی ارزی
معاملات گواهی ارزی در بورس توسط کارگزاران بورس انجام میشود. معمولاً در بورس، معاملات توسط کارگزاران انجام میشود، معاملات ارزی هم همینطور است. و کسی نمیتواند مستقیماً اقدام به خرید و فروش اوراق بهادار در بورس کند. کارگزاران صرفاً میتوانند تا حداکثر حجم قابل خرید اعلامی توسط مرجع اعلام تقاضا از هر خریدار سفارش دریافت کنند. یعنی خریدارانی هستند که سفارش میکنند که آقا! ما گواهی ارزی میخواهیم، کارگزاران میتوانند تا حداکثر حجم قابل خرید که توسط مرجع اعلام تقاضا اعلام شده سفارش دریافت کنند. و در سامانهی معاملاتیشان ثبت کنند.
فروش مجدد گواهی ارزی خریداری شده در بورس، صرفاً در مواردی که به تشخیص سازمان، امکان معاملهی واقعی توسط خریدار محقق نشده باشد، امکانپذیر است. یعنی گواهی ارزی را وقتی میتوان دوباره فروخت که امکان معاملهی واقعی توسط خریدار قبلاً محقق نشده باشد.
پس یکبار دیگر؛ کارگزاران میتوانند تا حداکثر حجم قابل خرید اعلامی توسط مرجع اعلام تقاضا از هر خریداری سفارش دریافت کنند، و در سامانهی معاملاتی ثبت کنند. فروش مجدد گواهی ارزی خریداری شده، یعنی فرض بر این است یک گواهی ارزی خریداری شده در بورس وجود دارد، فروش مجدّد آن صرفاً در مواردی که به تشخیص سازمان امکان معاملهی واقعی توسط خریدار محقق نشده باشد، امکانپذیر است.
دانشپژوه: اول معاملهی واقعی توسط خریدار اتجام میشود.
استاد: یعنی این خریداری که تقاضای ارز دارد امکان معاملهی قبلی برای او وجود نداشت، حالا تقاضای خود را داده نتوانسته معاملهاش را انجام بدهد. در این صورت تقاضا میکند، تقاضای او ثبت میشود و امکان فروش آن پیدا میشود.
دانشپژوه: اگر کسی باشد که قبلاً امکان معامله داشته الان نه.
استاد: الان میخواهد معاملهی جدیدی انجام بدهد؛ منعی ندارد. آن منع ندارد.
دانشپژوه: این بند چه میخواهد بگوید؟ من متوجه نمیشوم؟ خریدار گواهی ارزی میخواهد بخرد.
استاد: ببینید یک خرید گواهی ارزی داریم، یک فروش گواهی ارزی داریم. اگر یک خرید مقابل یک فروش قرار گرفت دیگر تمام شد. اما اگر خرید گواهی ارزی اتفاق افتاد فروش محقق نشد، در این صورت که فروش محقق نشد امکان فروش وجود دارد. یک بار تقاضا شده عمل نشده، برای بار دوم تقاضا میشود و عمل میشود.
دانشپژوه: یعنی فقط کسانی که بار دوم تقاضا میدهند میتوانند بخرند؟ چه معنی پیدا میکند؟
استاد: نه، همان آدم که قبلاً تقاضا داده بود و تقاضای او موفق نشدهی بود و اجرایی نشده بود، مجددا تقاضا میکند و به اجرا درمیآید.
دانشپژوه: درست میفرمایید این مطلب را، ولی کسانی که برای بار دوم دارند اقدام به خرید میکنند فقط میتوانند خریداری کنند. بار اول هم آمدم خریدارم فروشنده هم هستم، خب معامله میکنیم. این بند اول کدام مشکل را میخواهد حل کند؟
دانشپژوه دیگر: در مورد خرید واقعی یعنی طرف میخواهد معاملهای با خارج کند موفق نشده، گواهی دستش مانده، اقدام به فروش میکند، اینطور به نظر میرسد.
استاد: احتمالاً فرمایش شما یعنی سازمان ببیند که این معاملهی واقعی توسط خریدار انجام نشده در این صورت فروش مجدد آن ارزی که قبلاً عرضه شده بوده امکان پیدا میکند. یعنی فرض بر این است که گواهی نهایتاً منتج به خرید نشده، و چون منتج به خرید نشده، آن ارز همچنان در سیستم وجود دارد.
دانشپژوه: آنچه میفرمایید درست است ولی اینکه صرفاً آن خرید توسط آن انجام میگیرد محل شبهه است.
استاد: بحث فروش مجدد آن است نه خصوصاً به آن آدم. ممکن است به کس دیگری بفروشد.
دانشپژوه: منظور از خرید یعنی با این ارز یک کالایی را خرید کند.
استاد: طبعاً! نهایتاً باید منتج به خرید کالا یا خدمتی شود، بله.
دانشپژوه: مثلاً یک واردکنندهای بوده بنا بوده با این گواهی مثلاً دارو وارد کند به نتیجه نرسیده.
استاد: خیلی خب، اینجا فروش مجدد گواهی ارزی میتواند صورت بگیرد. آنوقت این را سازمان باید احراز کند که امکان معاملهی واقعی توسط خریدار محقق نشده است. در این صورت است که میتواند فروش مجدد انجام بدهد.
دانشپژوه: بیشتر واردکنندگان هستند که میتوانند این گواهی را بخرند، نه مردم عادی.
استاد: همینطور است. حالا نه ممکن است واردکننده نباشد، خدمات دیگری را تقاضا کند. گاهی اوقات تقاضای کالا نیست، تقاضای انجام خدمتی است. مثل اینکه مثلاً هتلی را رزرو کرده. خرید خدمت است. مثل اینکه جراحی پزشکی را سفارش داده، این خدمت را میخواهد دریافت کند. فرقی نمیکند. پس میتواند واردکننده باشد یا دریافتکننده خدمتی از خدمات باشد.
کیفیت تسویه
پس از تأیید معاملات گواهی ارزی توسط سازمان بورس اقدامات زیر صورت میگیرد:
۱ـ تا ۲۴ ساعت پس از انجام معاملات نتایج معاملات گواهی ارزی به مرجع صادرکننده گواهی ارزی و مرجع تأییدکنندهی تقاضا اعلام میشود. پس بیست و چهار ساعت زمان میخواهد تا نتیجه معاملات به آنها اعلام شود.
۲ـ ۷۲ ساعت پس از انجام معاملات در بورس معاملات گواهی ارزی براساس مقررات تسویه و پایاپای در شرکت سپردهگذاری در سطح کارگزار تسویه میشود. ولی وجوه عرضهکننده تا اعلام مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی مبنی بر تحویل ارز به خریدار نزد شرکت سپردهگذاری باقی میماند. یعنی آن وجوه ارزی باقی میماند تا آن مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی اعلام کند به اینکه ارز به خریدار تحویل شد.
۳ـ خریدار پس از انجام معاملات جهت انتقال و تحویل ارز در مقصد ارزی به مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی مراجعه میکند. این مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی آن بنگاه خارجی است، یا آن بیمارستانی است که میخواهد آن خدمات را بدهد.
دانشپژوه: ببخشید صادرکنندهی گواهی که شرکت داخلی بود؟
استاد: آنکه خود گواهی ارزی را صادر میکند شرکت داخلی است، بانک است یا صرافی است. فرمایش شما درست است. اما در مقصد ارزی، آنجایی که ارز باید تسلیم شود، تحویل شود، آنجا هم نیاز به صادرکنندهی گواهی داریم که آقا! این ارز دریافت شد. دقت میفرمایید؟
دانشپژوه: ارزی در کار نیست، فقط یک گواهی است، ارز پیش همان شرکت سپردهگذار ارزی است.
استاد: خیلی خب، کی به دست آنکه خدمات را ارائه کرده انتقال پیدا میکند؟ آن وقتی که خدمات یا کالا را منتقل کرده، دقت میکنید؟ باید طرف داخلی اعلام کند که کالا به دست من رسید تا آن شرکت سپردهگذاری آزاد کند و ارز منتقل شود به کسی که فروشنده هست، یا ارائه کنندهی خدمات است.
خریدار پس از انجام معامله جهت انتقال و تحویل ارز در مقصد ارزی به مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی مراجعه میکند. مرجع صادرکنندهی گواهی ارزی مطابق با گواهی ارزی صادره اقدام به انتقال و تحویل ارز میکند.
خب این به اصطلاح صورت مسئله و تمام قیود و نکاتی که برای یک معاملهی گواهیهای ارزی مطرح است. اما اظهارنظر فقهی دربارهی گواهی ارزی.
نظر فقه در گواهی ارزی
در سه بند نکاتی را مطرح میکنیم؛
دانشپژوه: میشود گفت: سیر معاملات گواهی ارزی برای تعادل بازار ارز است، مخصوصاً معاملات خیلی بزرگ صادرات است، یا راحتی مبادلهی ارز است، یا وقتی تحریم است، مشکل تحریم است، به این وسیله انجام شود؟ نظرتان چیست؟
استاد: ببینید در شرایطی که کانالهای انتقال ارز فعال هستند، مجاز هستند، مشکلی ندارند، تحریم نیستند، سقف کار این است که طرف داخلی یک بانک یا صرافی، یک طرف خارجی هم دارد. بین اینها مبادلهی اسناد صورت میگیرد و از طریق آن کانالهای مالی انتقال ارز انجام میشود که این انتقالها انتقالهای الکترونیک است. معلوم است که فلان مقدار ارز در مقابل فلان مقدار کالا یا انجام خدمات دارد اتفاق میافتد که آن مال شرایط عادی است. اما در شرایط تحریمی طبعاً ناگزیر باید چمدانی عمل کرد. ارزها را با وسایطی جابهجا میکنند، نقل و انتقال میدهند.
حالا یک اتفاق خوبی در نظام ارزی ما دارد میافتد، یک پیمان پولی در آسیا وجود دارد، قدیمی است، ایران هم اخیراً میزبان اعضای این پیمان شده که بانکهای مرکزی کشورهای آسیایی هستند، البته تعدادی از کشورهای آسیایی هستند. بنا است تهران بیایند و رئیس بانک مرکزی ما میزبان است. روابط ارزی با پول این کشورها بین ایران و کشورهای آسیایی میتواند با یک کانالی که بین خودشان طراحی شده، برقرار شود.
دانشپژوه: منظور اکو است؟
استاد: نه، خیلی فراتر. اصلاً Asian هست، آسیایی است؛ چین هست، هند هست، روسیه اخیراً میخواهد به آن بپیوندد، و تعداد دیگری از کشورهای شرق آسیا اندونزی، مالزی، امثال اینها هستند، اینها اعضای آن هستند.
این پیمان که زنده شود بخش مهمی از تجارت خارجی ما میتواند از طریق کانالهای مالی با این کشورها انجام بگیرد و با پول خود این کشورها.
دانشپژوه: امارات هم هست؟
استاد: امارات نیست. ظاهراً نه.
دانشپژوه: مشکل ما این است که طرف مقابل ما پول ما را به ما نمیدهد به هر طریقی، یعنی به تعهداتش عمل نمیکند.
استاد: ببینید آن تعهداتی که عمل نمیکنند، تعهدات مربوط به دلار است. نه که دلار تحریم است، و مدیریت دلار توسط فدرال رزرو امریکا انجام میگیرد. اینها دستشان بسته است. باید از کانالهای مالی خودش انجام بگیرد. و تسویهی روزانهی آن توسط فدرال رزرو انجام میگیرد. متمرکز متمرکز است. اینجا است که با محدودیت روبرو هستند. الان مبادلات ما و عراق از این بابت است که مشکل پیدا کرده. بالای ده میلیارد دلار عراق به ما بدهکار است. و تسویه میخواهد با دلار انجام بگیرد، طبعاً موافقت امریکا را میخواهد و نداریم، چنین موافقت وجود ندارد. اگر فرض بر این باشد که با سایر ارزها باشد، یا با پول خود این کشورها باشد، مبادلات خیلی راحت انجام میگیرد، مشکلی نداریم.
خب؛ اما اظهارنظر فقهی طی سه بند:
۱ـ اولاً با تجوه به ضوابط دستورالعمل نحوهی انجام معاملات گواهی ارزی در بورس اوراق بهادار تهران گواهی ارزی سند دارایی ارزی دارندهی گواهی برعهدهی صادرکنندهی گواهی ارزی است که پیشتر به او تحویل داده است.
۲ـ صاحب گواهی ارزی با فروش آن در واقع ارزی را که برعهدهی صادرکنندهی گواهی ارزی دارد را میفروشد. یا بگوییم ارزی را که امانت نزد او قرار داده است، میفروشد. و خریدار با خریدار گواهی ارزی در واقع ارز مذکور را خریداری میکند، و گواهی ارزی سند مالکیت ارز است که دست به دست میشود.
۳ـ نکتهی آخر هم این است که داد و ستد گواهی ارزی بین فروشنده و خریدار با رعایت ضوابط قرارداد بیع صحیح است.
بحثمان
دانشپژوه: بانکها به این اوراق سود میدهند این از چه بابی است؟
استاد: سود به این گواهیهای ارزی میدهند؟ ظاهراً نمیدهند مگر سرمایهگذاری کنند.
دانشپژوه: بانکها دارند تشویق میکنند که شما دلار تحویل بدهید، گواهی ارزی بگیرید این مقدار هم سود به شما تعلق میگیرد؟
استاد: ببینید دوتا مسئله است: یکی سپردهگذاری ارزی است، آن مقولهی دیگری است. کسانی حساب ارزی دارند.
دانشپژوه: آن حساب نه، اوراق.
استاد: این اوراق سود دارد، سود به آن تعلق میگیرد؟ من نشنیدم که به این اوراق سود تعلق میگیرد. چون این بحث گواهیهای ارزی نشاندهندهی نقل و انتقال ارز است. کسیکه ناشی از صادرات یا از هر راه دیگری ارز به دست آورده، ارز خودش را اظهار میکند و در اختیار یک بانکی قرار میدهد، آن بانک هم به او گواهی ارزی میدهد. این گواهی خود را میتواند در بازار سرمایه عرضه کند برای آن مشتری پیدا کند. این طور نیست که سپردهگذاری کنند. ولی اگر سپردهگذاری شود مسئلهی دیگری است.
دانشپژوه: با این دستورالعملی که فرمودید برای شرکتها چه منفعتی دارد که بیایند بانک گواهی ارزی بگیرند؟ خب این شرکت میخواهد خرید و فروش ارز انجام بدهد، این شرکت خریدار ارز را پیدا میکند این شرکت با آن شرکت معامله میکند ارز را به آن میدهد، برای چه گواهی ارزی بگیرد بعد دوباره رجوع کند، آن خریداری که ارز را میخرد صبر کند کالا برسد بعد حواله کند.
استاد: بله، ببینید بازارهای مالی جهان به سمت این میرود که هیچگونه معاملهی دست به دست پول اتفاق نیافتد؛ چه این پول پول داخلی باشد، چه این پول پول خارجی باشد. جالب است بدانید الان در بانکهای بسیاری از کشورهای جهان کسیکه یک سپردهی بانکی دارد، آن سپردهی بانکی خود را وقتی میتواند بردارد که یک معاملهای انجام داده باشد، گواهی آن معامله برای بانکی که در آنجا سپرده دارد رونوشت داده شود، آن بانک اجازه بدهد آن مبلغ جابهجا شود.
اصلاً قانون مبارزه با پولشویی چه داخلی، چه بینالمللی آن اقتضا میکند که هیچگونه پولی به صورت دستی جابهجا نشود. بله یک استثنایی گذاشته بودند تا ده هزار یورو، تا ده هزار دلار، ظاهراً همین را هم بعداً محدود کردند. و کسی حق نقل و انتقال اسکناس به صورت دستی را با دیگران ندارد.
برای بنده خودم اتفاق افتاد. من سفری برای یک نشست علمی در سوئیس رفته بودم. و برای رفتن به آن شهر از میلان ایتالیا استفاده کردم. پرواز ما از تهران به میلان بود، و برگشتمان هم از میلان به تهران بود. آن بقیه را زمینی رفتیم. من داشتم از سوئیس به میلان میآمدم، به پرواز خودم برسم. سر مرز ماشینی را که من سوار بودم پلیس مرزی نگه داشت. از من سؤال کرد که ارز در اختیار داری؟ گفتم: بله، کیفم را درآوردم، یادم نیست، هزار یورو کمتر بیشتر در اختیار داشتم که حالا باید پول تاکسی را هم باید میپرداختم. گفت آن کیف در صندوق عقب؟ آوردیم نگاه کرد، آقا! اینقدر وسواس! آنهم اروپا که اتحادیه است. و سوئیس یک ویژگیهای خاص خودش را دارد، جزو اتحادیهی اروپا هم نشده، یورو را هم نپذیرفته. دقت میکنید؟ پول خودش را دارد. ولی مقصودم از نظر مراقبت است، کنترل است، نظارت است.
دانشپژوه: میگویند پولهای نقد برای قاچاق استفاده میشود.
استاد: پولهای نقد دارد قاچاق استفاده میشود. میگویم اصلاً موضوع پولشویی است. برای اینکه پولشویی اتفاق نیافتد، الان سپردهگذاریهای مردم در حسابهای بانکیشان میتواند هزاران میلیارد باشد، ولی هزاران میلیارد اینطور نیست که راحت بتواند برداشت شود، و جابهجا شود، و انتقال شود. میگویند شما باید بگویید، باید اظهار کنید؛ اولاً این پولی که به حسابت آمد از کجا آمد؟ بنویس. و ثانیاً بگو کجا میخواهد منتقل شود؟ برای چه خریدی؟ برای چه سفری؟ برای چه وارداتی؟ دقت میکنید؟ اینطور نیست که راحت نقل و انتقال وجوه صورت بگیرد بدون مناقشه. نخیر.
دانشپژوه: بالای پانزده میلیون پول نقد در روز در اختیار شما نمیگذارد.
استاد: پول نقد در اختیار شما نمیگذارد، بله، همینطور است. حالا این یک چشمهی کوچک است، از آنچه که در دنیا اتفاق میافتد. نه، سختگیریها در کشورهای دیگر خیلی بیشتر است. یک بنده خدایی از آلمان گفت: من هشت هزار یورو در خانه نگهداری میکردم. گفتم: چرا در خانه نگهداری میکردی؟ گفت: در بانک گذاشتن دردسر دارد. برای اینکه این پول آزاد باشد من راحت بتوانم، بعضی از کارهای خودم را انجام بدهم. آنوقت مفقود شده بود که بنده خدا دیگر عزا گرفته بود.
مقصودم این است که پول نقد یک فرصت آزاد شدن برای هرگونه داد و ستد و خدمات و امثال اینها است و به راحتی نمیگذارند این اتفاق بیافتد. بلکه باید از طریق سیستم بانکی جابهجایی انجام بگیرد. برای همین ما این اشکال را داریم که آقا چرا ما یک بازار ارزی باید داشته باشیم، روزانه هزاران دلار مبادله شود، نه هزاران دلار گاهی اوقات دهها هزار دلار، میلیونها دلار، مبادله شود، جابهجا شود، یک عده دلال! و هرطور دلشان بخواهد قیمت ارز را رقم بزنند. باید هرکسی ارز دارد، ارز او در حساب بانکیاش باشد، میخواهد سفر برود آن طرف گیت خروج فرودگاه در اختیارش قرار بدهند آنهم ظرفیتی که مجاز هست ببرد. نه اینکه انتقال سرمایه انجام بگیرد. و اگر اینطور بود اطلاع نمیدادند که مثلاً پنج میلیارد دلار، هفت میلیارد دلار امثال ما خروج سرمایه داریم! مگر شوخی است. کشورها صیانت از سرمایهی خودشان را بسیار جدی میگیرند. اینطور نیست که راحت بتوانند اجازه بدهند مبادلات ارزی صورت بگیرد بدون اینکه ما به ازایی برگردد. هرچه که میخواهد خارج شود باید ما به ازایی داشته باشد، داخل شود.