درس خارج اصول آیت الله مظاهری
96/02/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی ادلهی قائلین به فساد عبادت یا معاملهی منهی عنه/ فصل سوم: نهی در عبادت/ مقصد دوم: نواهی/ اصول فقه
کسانی که نهی در عبادت، يا نهی در معامله را فاسد میدانند، دو دليل دارند:
يک دليل بنای عقلا است. میگويند: اگر عبادتی منهیعنه شد، اين عبادت باطل است؛ اگر معاملهای منهیعنه شد، اين معامله بلااثر است و معنای اينکه اين عبادت را نياور؛ «دَعِي الصَّلَوةَ أَيَّامَ أَقْرَائِكِ»[1] و يا معنای «ذَرُوا الْبَيْعَ»[2] اين است که اين معامله فايده ندارد و اين عبادت مؤثر نيست، بنابراين نياور که فايده ندارد. وقتی کتابها را مطالعه کنيم، اين دليل در کلمات همه ديده میشود؛ ولو اينکه به زبانهای مختلف است، اما از نظر محتوا يک چيز است و آن اين است که نهی در عبادات و نهی در معاملات موجب فساد است؛ برای اينکه يک امر عقلائی است. به عبارت حضرت امام (رضواناللهتعالیعليه) معنای نهی در عبادت و نهی در معامله اينست که اين عبادت و اين معامله را نياور که نمیشود.[3]
در جلسهی قبل میگفتم: دليل، دليل رسا و خوبی است، اما آن حرف مرحوم حاج شيخ (رضواناللهتعالیعليه) هم حرف خوبي است. حرف مرحوم حاج شيخ (رضواناللهتعالیعليه) اين است که نهی در عبادت و نهی در معامله مثل نهیهايی است که با آن عبادت يا آن معامله مقارن شده و نهی روی خصوصيت آمده است و مثل نماز در حمام است. همينطور که به زن حائض گفته است: «لَا تُصَلِّ»، گفته است: «لَا تُصَلِّ فِي الْحَمَّامِ».[4] همينطور که در «لَا تُصَلِّ فِي الْحَمَّامِ»، نهی به خصوصيت میخورد، در «دَعِي الصَّلَوةَ أَيَّامَ أَقْرَائِكِ» هم نهی به خصوصيت میخورد. مگر اينکه يک دليل حسابی داشته باشيد و آن دليل بگويد: معامله يا آن عبادت باطل است.[5]
دليل دومشان يک روايت است که در جلسهی قبل اين روايت را خواندم و بنا شد تکرار کنم. دليل به حسب ظاهر دليل محکمی است و يک روايت است. به امام صادق (عليهالسلام) عرض میکند که يک غلامی بدون اجازهی مولی زن گرفته است. امام صادق (عليهالسلام) میفرمايند: طوری نيست. بعد امام صادق (عليهالسلام) دليل میآورند و میگويند: «إِنَّهُ لَمْ يَعْصِ اللَّهَ وَ إِنَّمَا عَصَى سَيِّدَهُ»؛[6] اين غلام گناه نکرده که زن گرفته، بلکه مخالفت مولی را کرده و مخالفت مولی موجب فساد نمیشود. گفتهاند: پس به حسب ظاهر روايت شريف میفرمايد اگر مخالفت خدا باشد، نهی در عبادت يا نهی در معامله باشد، باطل است. اين دليل خوبيست، البته اگر نهی را نهی تکليفی بگيريم، و اما اگر نهی را نهی وضعی گرفتيم به معنای عدم نفوذ، دلالت ندارد. اين سوال میکند عقدی خوانده بدون اجازهی مولايش و حضرت میفرمايند طوری نيست. خدا اجازه داده و وقتی خدا اجازه داده کفايت میکند. اگر خدا اجازه نداده بود، مثل دختر باکره بدون اجازهی پدر است که او عصيان کرده است. عصيان به معنای عدم نفوذ است.
لذا عصي در «إِنَّهُ لَمْ يَعْصِ اللَّهَ»، عصای وضعی است، نه عصای تکويني. بحث ما در اينکه نهی در عبادات موجب فساد است و نهی در معاملات موجب فساد است، يعنی نهی تکليفی و مخالفت با خدا و اما اگر نهی وضعی باشد، معنايش اينطور میشود که هر کجا پروردگار عالم اجازه داد، عبادت صحيح است و هر کجا اجازه نداد، عبادت نافذ نيست و باطل است، اما گناه نکرده است. معنای «إِنَّهُ لَمْ يَعْصِ اللَّهَ وَ إِنَّمَا عَصَى سَيِّدَهُ» اين است که اين معامله نافذ است؛ برای اينکه خدا اجازه داده است، حال مولی اجازه دهد، يا اجازه ندهد. خدا عقد دختر باکره بدون اجازهی پدر را خدا اجازه نداده است، بنابراين باطل است. به اين عصيان وضعی يا نفوذ و عدم نفوذ میگويند. لذا ولو ظاهر روايت خيلی خوب است، اما باطنش خراب است. خراب به اين معنا که آن آقا عصيان در اينجا را عصيان تکليفی گرفته، درحالی که بايد عصيان وضعی بگيرد و اگر عصيان وضعی گرفتيم، خارج از بحث ما است و اگر عصيان تکليفی بگيريم، دلالت ندارد.
فتلخّص ممّا ذکرناه، اين بحث مشکل نهی در عبادات موجب فساد است و نهی در معاملات موجب فساد است، آنجاها است که نهي، نهی تکلیفی باشد و اما اگر تکليفی نشد و وضعی شد، نهی در عبادات موجب فساد نيست، نهی در معاملات هم موجب فساد نيست و آنجاها که نهی تکليفی باشد، بايد اين نهی به خود عبادت يا خود معامله بخورد و اما اگر به خصوصيت بخورد، به قول حاج شيخ موجب فساد نيست. اما اگر يادتان باشد، روزهای اول میگفتم: مشهور در ميان فقها- قديماً و حديثاً در فقه و در اصول- میگويند: نهی در عبادات موجب فساد است، نهی در معاملات هم موجب فساد است؛ برای اينکه اين نهي، نهی ارشادی است و معنای نهی ارشادی اين است که اين معامله را نکن؛ زيرا فايده ندارد؛ اين عبادت را نخوان؛ زيرا فايده ندارد.
بحث آخر در نهی در عبادات يک جملهای است که مرحوم شيخ انصاری در مطالع الأنظار از فخرالمحققين نقل میکند.[7]
فخرالمحققين انصافاً آدم بالايی بوده است و به راستی بايد بگوييم: فخرالمحققين يک اسم و يک مسمای به جا است. فخرالمحققين پسر علامه حلی (رضواناللهتعالیعليه) است که علامه برای علم و تقوای اين پسر، خيلی اهميت میداده است. میگويند: علامه (رضواناللهتعالیعليه) در ايام زيارتی حلّه بودند و به کربلا رفتند. وقتی از کربلا برگشتند، فخرالمحققين پشت سر پدر نماز نمیخواند. به علامه گفتند: اين آقازاده، شما را عادل نمیداند. علامه او را خواست و گفت: شنيدهام تو پشت سر من نماز نمیخواني، چه شده است؟ گفت: برای اينکه تحصيل علم در زمان ما وجوب عينی دارد و شما اين وجوب عينی را رها کردی و استحباب به جا آوردی و به کربلا رفتي. اما چيزی که خيلی مهم است، این است که علامه قواعدی دارد که الان کتاب روز است و انصافا کتاب خوبي است. علامه قواعد را به فخرالمحققين نشان داد و گفت: اين را مطالعه کن و غلطهايش را بگو. علامه میگوید: من رفتم و برگشتم، دیدم يک دوره فقه نوشته است. لذا مثل علامهها بودند که توانستند اين فقه تشيع را به اينجا برسانند.
فخرالمحققين میفرمايد: نهی در معاملات و نهی در عبادات موجب فساد نيست، بلکه موجب صحّت است. اگر مطالعه کرده باشيد، مرحوم آخوند (رضواناللهتعالیعليه) هم از ابوحنيفه نقل میکند که ابوحنيفه از عامه و فخرالمحققين از خاصه گفتهاند: نهی در عبادات و نهی در معاملات موجب فساد نيست، بلکه موجب صحّت هم است. اگر مطالعه کرده باشيد، میبينيد که مرحوم آخوند تمايلی به حرف مرحوم فخرالمحققين نشان میدهند.[8] دليل فخرالمحققين اين است که میفرمايد: نهی در آنجاها است که اگر نهی نباشد، آن مورد نهی موجود شود. پس معنای «دَعِي الصَّلَوةَ أَيَّامَ أَقْرَائِكِ» اين است که اين نماز صحيح است، اما منهیعنه است. معنای «ذَرُوا الْبَيْعَ» اين است که اين بيع صحيح است، اما منهیعنه است. بنابراين نهی در عبادت و نهی در معامله بر صحّت دلالت میکند و میگويد: اين معاملهای که صحيح است، منهیعنه است و اين عبادتی که صحيح است، منهی عنه است.
جوابش هم يک کلمه است و آن اين است که اين قبل از نهی را میگويد؛ يعنی اگر نهی نبود، معامله صحيح بود و اگر نهی نبود، عبادت صحيح بود و اما الان که نهی آمده، عبادت را باطل کرد و الان که نهی آمد، معامله باطل را باطل کرد. معنايش اين است که لولا النهی، عبادت صحيح است؛ لولا النهي، معامله صحيح است. اما نهی آمد و معامله را باطل کرد و نهی آمد و عبادت را باطل کرد و اينکه نهی دلالت میکند بر اينکه صحيح است، اينطور نيست. نهی دلالت میکند بر اينکه اگر نهی نبود، صحيح بود و نهی دلالت میکند بر اينکه اگر نهی نبود، اين معامله صحيح بود. اما الان که نهی آمده و معامله را باطل کرده است؛ الان که نهی آمده و گفته است: «دَعِي الصَّلَوةَ أَيَّامَ أَقْرَائِكِ»،اين عبادت را باطل کرده است.
بنابراين به عبارت ديگر به مرحوم فخرالمحققين عرض میکنيم: اين نهی در عبادت، نهی لولايی است و روی چيزی آمده که اگر نبود، صحيح بود. آمده روی معامله و يا روی عبادت که اگر آن نهی نبود، صحيح بود و اما الان که نهی آمده، صحيح است يا نه؟ دلالت بر صحت ندارد. کسانی که میگويند نهی در عبادت موجب فساد است، میگويند نهی آمد و معامله را از اثر انداخت و نهی آمد و عبادت را از اثر انداخت و نهی در معامله موجب فساد است و نهی در عبادت هم موجب فساد است.