درس خارج اصول آیت الله مظاهری
95/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آيا مقدمهی واجب، ثواب و مقدمهی حرام، عقویت دارد يا نه؟ / فصل چهارم: مقدّمه واجب/ مقصد اول: اوامر/ اصول فقه
راجع به مقدمهی واجب گفتم: اجماع داریم که مقدمهی واجب، واجب است، اما عقلاً، نه شرعاً.
اما مرحوم شيخ (رضواناللهتعالیعليه) ده دليل اقامه کردهاند بر اینکه مقدمهی واجب، هم واجب شرعی و هم واجب عقلی است و مرحوم آخوند هم متابعت کردهاند و بعضی از آن ادلّه را در کفايه آوردهاند.
ما ديروز اين حرف را نپذيرفتيم و گفتيم: واجب شرعي ترشحی که از ذیالمقدمه يک وجوبی به مقدمه ترشح کند و مقدمه را واجب کند، بايد مخالفتش عقاب داشته باشد و مسلّم است که مخالفت مقدمه عقاب ندارد. ولو اينکه اگر مقدمه را به جا نياورد، نمیتواند ذیالمقدمه را به جا بياورد، اما روی ذیالمقدمه کتک میخورد، نه روی مقدمه.
گفتيم: از همين جهت واجب عقلی هم نيست؛ به اين معنا که عقل ما برای مقدمه وجوبی بياورد. عقل ما میگوید: اين اگر مقدمه نيامد، ذیالمقدمه نميآید و اگر ذیالمقدمه نيايد، عقاب دارد، و اما اينکه بگويد اين مقدمه مستقلاً واجب است، مسلّم عقل نمیگويد. عقل میگويد: ذیالمقدمه را بياور و ما میگوييم: متوقف بر مقدمات است و میگوييم: مقدمات را بياور، برای اينکه ذیالمقدمه بيايد. بنابراين مقدمه اگر بخواهد واجب باشد، بايد مصلحت تامهی ملزمه روی مقدمه باشد تا واجب عقلی يا واجب شرعی شود. عقل وقتی حکم به وجوب میکند که در مقدمه مصلحت ببيند؛ شرع هم وقتی چيزی را واجب میداند که مصلحت تامهی ملزمه روی آن شيء باشد و مصلحت داشته باشد؛ برای اينکه اوامر و نواهی تابع مصالح و مفاسد نفسالامری است و مقدمه من حيث هو مقدمه مصلحت تامهی ملزمه ندارد، نه عقلاً و نه شرعاً. لذا اگر از عقل بپرسند به چه دليل میگويی مقدمه را بياور؟ میگويد: برای اينکه اگر مقدمه را نياوري، آنوقت نمیتوانی ذیالمقدمه را بياوري. مثل اينکه اگر کسی نردبان تهيه نکند، نمیتواند روی پشتبام برود و اگر از او بپرسند چرا روی پشتبام نيامدی و او بگويد نردبام نداشتم، میگويند: چرا نردبان تهيه نکردي؟ اما روی نردبان يک مصلحت تامهی ملزمه نيست تا شرعاً و عقلاً واجب باشد. لذا ما میگفتيم که ذیالمقدمه واجب است، اما مقدمه نه وجوب شرعی دارد و نه وجوب عقلي؛ برای اينکه مقدمه نه مصلحت تامهی ملزمهی عقلی دارد و نه مصلحت تامهی ملزمهی شرعي دارد. اين خلاصهی بحث ديروز بود.
بحث امروز اين است که آيا اين مقدمهی واجب، ثواب دارد يا نه؟ آیا مقدمهی حرام، عقویت دارد يا نه؟
ما در روايات راجع به ثواب مقدمه، خيلی روايت داريم. مثلاً کسی که به کربلا میرود، هر قدمی که برمیدارد، خدا ثواب يک حج و يک عمره به او میدهد. دربارهی برآوردن حوائج ديگران، هر قدمی که برمیدارد به بهشت نزديک میشود. دربارهی گناه هم عقاب بر او بار است. حتی مثلاً فقها در رسالهها مینويسند: اگر کسی برای نمّامی و سخنچينی و برای اينکه بين دو برادر، يا زن و شوهری را به هم بريزد، مثلاً از اصفهان به تهران برود، اين سفر معصيت است و بايد نمازش را تمام بخواند و هر قدمی که بردارد رو به جهنم میرود. لذا راجع به مصوبت و عقوبت روايات زيادی داريم که مقدمهی واجب، واجب است، مقدمهی مستحب، مستحب است و مقدمهی حرام، حرام است. اگر کسی برای اينکه العياذبالله شراب بخورد، به تهران برود، هر قدمی که برمیدارد، حرام است. اگر برود تا دزدی کند، هر قدمی که برمیدارد حرام است. اما برعکس، اگر به تهران برود برای اينکه حاجت مؤمنی را برآورد، ثواب حج و عمرهی مقبول دارد. خود ذیالمقدمه که ثواب دارد، مقدمه هم ثواب دارد.
ظاهراً بايد گفت اينها ترغيب و تحريص است؛ اين قدمهايی که شخص برمیدارد، مصلحت و مفسده ندارد؛ اما برای اينکه اين قدمها موجب میشود حاجتی از حوائج ديگران را برآورد، شارع مقدس روی مقدمات ثواب تفضّلی داده است. به قول حضرت امام (رضواناللهتعالیعليه) دانه میريزد تا کبوتر بگيرد. کسی که دانه میريزد، کبوترها را دوست ندارد، بلکه دوست دارد کبوتر بگيرد و بخورد. به اين، ثواب تفضّلی میگويند. مثلاً روايتی داريم که عايشه میگويد: امام حسين (عليهالسلام) وارد شدند و پيغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: ايشان در کربلا شهيد میشود و حرم و بارگاهی پيدا میکند و مردم به زيارتش میروند. هر کس به زيارت او برود، هر قدمش ثواب يک حج و يک عمرهی مقبول دارد. عايشه میگويد: من تعجب کردم. حضرت فرمود: دو حج و دو عمره، تا رسيد به نود حج و نود عمره. در همهی اينها قدمی که برمیداريم مطلوب نيست، بلکه زيارت امام حسين (عليهالسلام) مطلوب است؛ اما برای تحريص و ترغيب تفضلاً روی مقدمات ثواب میدهند. در گناهش هم همينطور است. اين قدمهايی که شخصی برای نمّامی و سخنچيني برمیدارد، اين قدمها من حيث هو هو نه ثواب دارد و نه گناه دارد، اما برای اينکه نمّامی و سخنچينی نشود، روی نمامی و سخنچينی که اشدّ من القتل است، عقاب تهديدی دارد، روی مقدماتش هم گناه بار میکند، برای اينکه بتوانند اصل نمّامی و سخنچينی را رفع کند.
لذا اين ايرادی نيست که به ما گرفته شده که ثواب و عقاب دليل بر اين است که مصلحت تامهی ملزمه، يا مفسدهی تامهی ملزمه دارد. اصلاً معنا ندارد که خود زيارت مستحب باشد، اما مقدماتش مصلحت تامهی ملزمه داشته باشد. لذا ما ثواب ترغيبی بر ذیالمقدمه فراوان داريم. اين ثوابهای محيرالعقولی که روی مستحبات است، اين مستحبات اينقدر ثواب ندارد، اما پروردگار عالم برای اينکه ما اهل مستحبات شويم، ما را به مستحبات ترغيب و تحريص میکند و ثوابهای بالايی برای اين مستحبات و برای اين واجبات میدهد. مثلاً در رسالهها نوشتهاند، روايت هم صحيحالسند هم برای نماز جماعت داریم که اگر زنی به شوهرش اقتدا کند، هر رکعت، صد و پنجاه رکعت میشود، تا برسد به ده نفر، که ثوابش را به غير خدا هيچکس نمیداند. لذا روايت تشبيه کرده که اگر چوبهای عالم قلم شود و آبهای عالم مرکب شود و عالم وجود کاغذ شود و همه نويسنده شوند و بخواهند ثواب يک رکعت را بنويسند، نمیتوانند.[1] اين ثوابها، محيرالعقول است، اما با اين جملهی من درست درمیآيد که نماز جماعت پيش شارع مقدس فوقالعاده اهميت دارد، برای اينکه میبيند اين جماعت و اين وحدت خيلی کار میکند؛ نماز را فرادا بخوانند، تا در مسجد و با جماعت بخوانند، خيلی تفاوت دارد. آن يک مصلحت تامهی ملزمه دارد و ترغيب و تحريص میکند و میبيند اگر بخواهد بگويد نماز جماعت واجب است، مردم در مضيقه میافتند، بنابراين میگويد: مستحب است، اما برای همين مستحب ثوابی بار میکند که به جز خدا نداند. اين جملهی حضرت امام، جملهی خوبي است که دانه میريزند که کبوتر بگيرند. اين ثوابها را به نماز جماعت میدهند تا وحدت بين شيعه حفظ شود.
در «الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»،[2] هم اين عقاب نبايد عقاب استحقاقی باشد؛ حرف زدن پشت سر کسی مثل اين است که زن زنا دهد و مرد زنا کند. اما روايت صحيحالسند و ظاهرالدلاله است و اين عقاب را بار میکند. اين عقاب استحقاقی نيست، بلکه تهديدی است؛ میخواهد جلوی غيبت را بگيرد، میبينند غيبت و شايعهپراکنی و نمّامی و سخن چينی، وحدت و همه چيز را از بين میبرد، لذا عقوبتهای بزرگی روی آن میگذارد که موجب دوری از اینها شود؛ اما خود غيبت اينقدر گناه ندارد، بلکه گناه تهديدی است. در عرف مردم و در قانون هم زياد است. مثلاً يکی از مصائب بزرگ ما اين مسألهی اعتياد است. در همين اعتياد که قانون برای يک چيز کوچکی قانون اعدام را گذاشته است، اين عقاب با اين کار به هم نمیخورد، اما برای اينکه بتوانند جلوی اصل اعتياد را بگيرند، برای اينکه اگر اعتياد آمد، بدتر از هر جنگی است و معتاد کردن جوانان ما که دشمن اين کار را کرده و ما هم دامن میزنيم، بالاترين مصائب برای نظام ما است، آنوقت آن اعدام با اعتياد تناسب پيدا میکند.
بله، چون چنين است، پس بايد بگوييم: از مسائل عنوانی است و اگر قصد روی آن باشد، آن ثوابها را دارد و يا آن گناهان را دارد و اما اگر قصد روی آن نباشد، چون از عناوين قصديه است، آن ثواب و گناه را ندارد. مثلاً کسی میخواهد به منزل رفيقش برود و از راهی میرود که در وسط راه مسجدی هست و میبيند موقع نماز است، میگويد: پس نمازمان را در مسجد بخوانيم. اين مقدمات در اينجا ثواب ندارد؛ برای اينکه قصد نکرده است. ثواب جماعت و در مسجد را میبرد اما ثواب مقدماتش را نمیبرد. یا کسی خواست به منزل رفيقش برود و در وسط راه ديد کنسرت موسيقی هست و به آنجا رفت و يک ساعت گناه کرد، اين گناه است اما روی مقدماتش گناه نيست، برای اينکه قصد نکرده بود و اين مثوبتها و عقوبتها از عناوين قصدی است و اگر قصد کند، آن ثوابها را دارد و اگر قصد نکند، آن ثوابها را ندارد.
لذا اين حرف ما بلااشکال است و کسی از اول تا آخر منکر اين بحث امروز ما نيست.