درس خارج اصول آیت الله مظاهری

95/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقسیم واجب به واجب نفسی و غیری/ امر سوم: تقسیمات واجب/ فصل چهارم: مقدّمه واجب/ مقصد اول: اوامر/ اصول فقه

واجب را به واجب نفسی و واجب غيري منقسم کرده‌اند.[1] همه می‌دانيم و عرف می‌داند که واجبات دو قسمند: يکی أمر لنفسه و يکی أمر لغيره. مثل نماز و وضو که نماز امر لنفسه و وضو امر لغيره است؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ»[2]

معنای واجب نفسی و واجب غيری خيلی هويدا و واضح است. می‌گويند: خود نماز واجب نفسی است، اما شرايط و اجزايش واجب غيری است. اگر شش مقدمه و شش شرط دارد، همه‌ی اين شرط‌ها برای مشروط است؛ اگر دوازده جزء و دوازده مقارنات دارد، همه به خاطر آوردن نماز است. لذا می‌گوييم: مقدمات و شروط و اجزاء و مقارنات، واجب غيری و خود نماز واجب نفسی است. بالاخره امر، خيلی واضح است.

کتاب هداية المسترشدين از يک اصفهانی به نام مرحوم آقاشيخ محمدتقی مسجدشاهی است که خيلی بالا بوده است؛ هم از نظر علمی مخصوصاً در علم اصول و هم از نظر فقهی از مراجع بزرگ تقليد بوده و همه او را قبول داشته‌اند و هم از نظر عرفان و اخلاق خيلی بالا بوده است و عمر پربرکتی هم داشته است. هداية المسترشدين در اصول است و کتاب بزرگی است و هنوز کتاب روز است. انصافاً کتاب هداية‌المسترشدين از ميان نرفته است و کتاب روز در اصول است. ايشان همين‌طور که من عرض کردم، واجبات را به دو قسمِ واجب نفسی و واجب غيری منقسم کرده‌اند.[3] بعد هم شيخ انصاری (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) در اصول، در مباحث عقليه فرائد دارند و در مباحث لفظيه‌ی مطارح الانظار هم که آن هم کتاب روز است، دارند.[4] اين دو بزرگوار هم امضا کرده‌اند که واجب، يا واجب نفسی و يا واجب غيری است.

اما هر دو بزرگوار يک اشکال گرفته‌اند و اشکال اين است که کسی گفته است: ما اصلاً‌ واجبات نفسی نداريم و همه‌ی واجبات، واجبات غيری است؛ برای اينکه ما شيعيان قائل به مفاسد و مصالح نفس‌الامری هستيم و اگر به ما گفتند: واجبات را بياور، به خاطر مصالح است و اگر گفتند: گناه نکن، ‌به خاطر مفاسد است. هر واجبی تابع مصلحتی است که ما گاهی آن مصلحت را می‌دانيم و گاهی نمی‌دانيم. هر معصيتی از مفسده‌ی نفس‌الامری سرچشمه گرفته است که بعض اوقات ما آن مفسده را نمی‌دانيم و بعضی اوقات می‌دانيم. لذا اصل کار، آن مفاسد و مصالح است. پس همه‌ی واجبات، بلکه همه‌ی محرمات تابع مفاسد و مصالح نفس‌الامری است و بايد بگوييم: اصل آن است و همه‌ی واجبات،‌ واجبات غيری است؛ يعنی برای آن مصالح و مفاسد وضع شده است.

نمی‌دانم چه شده که صاحب هداية‌المسترشدين و مرحوم شيخ جواب اين ان قلت را گفته‌اند؛ البته قبول نکرده‌اند، اما به عنوان قيل گفته‌اند و از آن رد شده‌اند.

اما مرحوم آخوند (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه)‌ در کفايه، مسأله را متعرض شده‌اند و جواب می‌دهند. استاد بزرگوار ما آقای بروجردی (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) نيز در درسِ همين کتاب هداية المسترشدين که تقريرات ايشان است، تبعاً از آخوند،‌ اين قيل را به عنوان ان قلت متعرض شده‌اند و جواب داده‌اند.

جوابی که مرحوم آخوند[5] و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی (رضوان‌الله‌تعالی‌عليهما) می‌فرمايند،[6] اين است که ما در اصول می‌گوييم: واجب يا نفسی و يا غيری است و واجب نفسی، مثل نماز و واجب غيری، مثل مقارنات و اجزای نماز يا مقدمات و شرايط نماز است. اما اين نماز و اين وضوی قبل از نماز، يا الله اکبر در نماز، مُعنون به عنوان واجب نفسي هستند؛ برای اينکه تابع مفاسد و مصالح نفس‌الامری هستند. لذا بايد اين‌طور بگوييم که همه‌ی واجبات، چه واجبات نفسی در اصول و چه واجبات غيری در اصول، مُعنون به عنوان مصلحت و مفسده هستند؛ اين عنوان برای آنها هست، چون شيعه می‌گويد همه‌ی واجبات تابع مصالح نفس‌الامری است و اين گفته‌ی شارع بر همه‌ی واجبات، چه نفسی و چه غيري صادق می‌شود. راجع به محرمات نيز شارع مقدس فرموده است: همه‌ی محرمات مُعنون به عنوان قبيح هستند و آن محرماتی که مُعنون به عنوان قبيح هستند، به اعتباري،‌ گاهی نفسی و گاهی غيری هستند. مثلاً‌ رفتن به خانه‌ای که می‌داند اگر به آن خانه برود،‌ گناه می‌شود، حرام است، اما اين حرام غيری است، نه حرام نفسي. اما آن معصيت خواه ناخواه نفسی می‌شود؛ يعنی در آن خانه رفته و غيبت کرده، يا تهمت زده است. آن تهمت مُعنون به عنوان حرام است، رفتن به خانه هم مُعنون به عنوان حرام است، اما يکی حرام نفسی و يکی حرام غيری است. اگر مطالعه کرده باشيد، اين خلاصه‌ی فرمايش مرحوم آخوند در کفايه است و هر کدام مطالعه کرده باشيد، می‌بينيد که خوب کفايه را معنا کرديم.

اما ايرادی که به مرحوم آخوند و مرحوم بروجردی وارد است، اين است که ما در اصول واجب نفسی و واجب غيری داريم. نماز واجب نفسی است و مقدمات و مقارنات آن، واجب غيری است. حال اين واجب نفسی و واجب غيری مُعنون به يک عنوان است؛ خيلی اوقات هم مُعنون به عناوين می‌شود. فقط عنوان اين نيست که تابع مفاسد و مصالح نفس‌الامری است، بلکه مثلاً گاهی اين نماز در مسجد خوانده می‌شود و مُعنون به اين عنوان می‌شود، آن‌وقت فضيلت‌دار و مستحب می‌شود. گاهی مُعنون به عنوان مکروه می‌شود؛ مثلاً‌ در جمعيت و در سر و صداها که حضور قلب گرفته می‌شود، اين نماز مُعنون به عنوان مکروه می‌شود. گاهی مُعنون به عنوان حرام می‌شود؛ مثلاً در جايی می‌ايستد که می‌داند که نامحرمان می‌آيند و در نماز چشمش به نامحرمان می‌افتد. اینجا نماز واجب را به جا آورده، اما مُعنون به عنوان حرام هم شده است.

در حقيقت مرحوم آخوند و مرحوم آقای بروجردی جواب آن آقا را نداده‌اند. آن آقا گفته است: همه‌ی واجبات به واجب غيری برمی‌گردد؛ برای اينکه همه‌ی واجبات تابع مفاسد و مصالح نفس‌الامری هستند. مرحوم آخوند و مرحوم آقای بروجردی می‌فرمايند: همه تابع مصالح و مفاسد نفس‌الامری هستند؛ برای اينکه نماز به عنوان مصلحتی مُعنون شده و لذا واجب غيری شده است، اما از آن طرف، اين نماز مقدمات و مقارنات دارد و به اعتبار مقدمات و مقارناتش واجب نفسی است. مقدماتش به اعتبار مفاسد و مصالح نفس‌الامري، معنون به عنوان حسن است. اما وقتی در اصول بخواهيم بگوييم فرق بين نماز و وضو چيست، مجبوريم که بگوييم: آن واجب نفسی و اين واجب غيری است. بنابراين مرحوم آخوند آن آقا را رد نکرده‌اند، بلکه گفته‌اند: اين آقا درست می‌گويد، اما اين موجب نمی‌شود که ما بگوييم واجب نفسی و غيری نداريم، بلکه وقتی که هر دو را با هم بسنجيم، واجب نفسی و غيری داريم. لذا وقتی همه‌ی واجبات، چه واجبات غيری و چه واجبات نفسی را با عنوان مفاسد و مصالح بسنجيم، واجب غيری داريم.

حرف مرحوم آخوند و مرحوم آقای بروجردی حرف خوبي است، اما جواب آن آقا اين نيست که ما بگوييم: همه‌ی واجبات مُعنون به عنوان واجب نفسی است، اما همين‌ها را که مُعنون به عنوان واجب نفسی است، اگر به اعتبار مصالح و مفاسد نفس‌الامري، با خودشان بسنجيم، به نفسی و غيري تقسيم می‌شود. مثلاً ‌وقتی نماز را با وضو بسنجيم، واجب نفسی و واجب غيری پيدا می‌کنيم. وقتی وضو و نماز را با مصلحت تامه ملزمه بسنجيم، آن‌وقت هر دو مُعنون به واجب غيری می‌شوند، به اين معنا که مصالح و مفاسد در اينجا آمده است. ‌بنابراين روی وضو واجب غيری است، روی نماز هم واجب غيری است، اما اين واجب، به نسبت مقدمات، واجب نفسی است.

علی کل حالٍ آقايی که گفته است: همه‌ی واجبات به اعتبار مصالح و مفاسد، ‌واجبات نفسی هستند، حرف خوبي است. آنچه مرحوم آخوند فرموده‌اند اين است که اينها معنون به واجب غيری هستند، اما وقتی با هم بسنجيم، يکی واجب نفسی و يکی واجب غيری است و هر دو را که با مصالح و مفاسد نفس‌الامری بسنجيم، همه واجب غيری می‌شود. اين حرف ردّ آن آقا نيست و حرفی برای خودش است و حرف متينی است. حرف متين به اين معنا که همه‌ی واجبات مصالح دارد و برای مصالح به اين واجبات امر شده است،‌ بنابراين همه‌ی واجبات، واجب غيری است. آن آقا هم همين را می‌گفت که همه‌ی واجبات، به نسبت مصالح و مفاسد، واجبات غيری و محرمات غيری می‌شوند. اما اگر از آن صرف نظر کنی و راجع به خود واجب، آنچه را که در رساله‌ها آمده بگویی که نماز مقدماتی دارد، نماز مقارناتی دارد و تحقق نماز به اين دو است؛ يعنی ما نمازی داريم که واجب نفسی است و به واسطه‌ی واجب غيري متحقق می‌شود. لذا نماز، امر لنفسه و وضو امر لغيره است؛ حمد و سوره امر لغيره است و وقتی هر دو را با هم بسنجيم، يعنی اضافه‌ی واجب را به نسبت مقدمات خودش و به نسبت مقارنات خودش بسنجیم، يک تقسيم به نام واجب نفسی و واجب غيري پيدا می‌کنيم.

حرف مرحوم آخوند حرف بجا و درستی است، اما حرف آن آقا را رد نکرده است. آن آقا می‌گويد: اگر همه‌ی واجبات را با نفس‌الامر و واقع بسنجی، می‌بینی تابع مصالح است و وقتی تابع مصالح شد، يعنی واجب غيری است؛ اصل هم مصلحت تامه‌ی ملزمه است. اگر آن آقا بگويد: واجب نفسی نداريم، نمی‌شود؛ برای اينکه وقتی نماز را با مقدماتش و با مقارناتش بسنجيم، می‌بينيم يک اصل و يک تبع است. به عبارت ديگر يکی اصل است و می‌گويد: نماز بخوان و يکی تبع است و می‌گويد: برای اين نماز، حمد وسوره بخوان، برای اين نماز وضو بگير. آن‌وقت واجب نفسی و واجب غيری پیدا می‌شود.

بله، مطلب ديگری هست که ما می‌گویيم: از دو جهت به اين آقا اشکال وارد است:

يکی اينکه مفاسد و مصالح نفس‌الامری مربوط به علم کلام است و مربوط به اصول نيست و مربوط به مقدمات فقه نيست و لذا ولو همه‌ی آنها واجبات غيري بشوند،‌ مربوط به بحث ما نيست و بايد در علم کلام صحبت کنيم و ببينيم مصالح و مفاسد نفس‌الامری داريم يا نداريم. همه‌ی سنّيها می‌گويند: تابع مصالح و مفاسد نفس‌الامری نيست و همه‌ی ما شيعيان هم می‌گوييم: تابع مصالح و مفاسد نفس‌الامری است، تابع مصالح و مفاسد نفس الامری و تابع مصالح و مفاسد مأمورٌبه است و بالاخره يک مسأله کلامی است و ربطی به مسأله‌ی ما ندارد.

یکی هم اینکه مصالح و مفاسدی که راجع به نفس‌الامر و واقع است، مقام اقتضاء است و بحث ما در مقام فعليت و تنجّز است و اين خيلی تفاوت دارد. يعنی اگر ما اوامر و نواهی را با مقام اقتضاء، يعنی قبل از اين که امر بيايد بسنجيم، اگر مولی بخواهد بگويد صلّ، ‌بايد مصلحت تامه ملزمه‌ای داشته باشد و وقتی يک مصلحت تامه‌ی ملزمه پيدا کرد، می‌گويد: صلّ و اين انشاء است و انشاء را به مقام فعليت می‌دهد و مقام فعليت را به ما می‌دهد و می‌شود مقام تنجّز و ما در مقام تنجّز، دو قسم واجب پيدا می‌کنيم: واجب نفسی مثل نماز و واجب غيری مثل وضو. لذا آن مربوط به مقام اقتضاء است و اين مربوط به مقام تنجّز و فعليت است.

به عبارت ديگر آن مصالح و مفاسد نفس‌الامری، مربوط به مباحث عقلی و مباحث کلامی است و اين واجب نفسی و غیری، مربوط به فقه و اصول است و هيچ‌کدام به هم ربطی ندارد و آوردن آن در اينجا غلط است و آوردن اين هم در آنجا غلط است. ما اصول می‌خوانيم و اصول، مقدمه‌ی فقه است و در فقه ما و در رساله‌ها نوشته است: واجبات غيری داريم، مثل مقدمات و واجبات نفسی داريم، مثل خود نماز و امر به اجزاء، واجب غيری و امر به مثل نماز، واجب نفسی می‌شود.

 


[1] کفایة الاصول، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، ج1، ص107.
[2] مائده/سوره5، آیه6.
[3] هدایه المسترشدین، شیخ محمد تقی اصفهانی، ج1، ص194.
[4] مطارح الانظار(تقریر مباحث شیخ انصاری)، میرزا ابوالقاسم کلانتری تهرانی، ج1، ص329.
[5] کفایة الاصول، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، ج1، ص108.
[6] نهایة الاصول(تقریر بحث سید حسین بروجردی)، حسین علی منتظری، ج1، ص182.