درس خارج اصول آیت الله مظاهری

95/06/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث سوم: آیا جمله‌های خبری که در مقام بعث استعمال شده، دلالت بر وجوب دارد یانه؟/ فصل دوم: صیغه‌ی امر/مقصد اول: اوامر/ اصول فقه

بحث سوم در باب اوامر، مربوط به جُمل خبريه است. مثل اينکه به امام (‌عليه السلام) عرض می‌کند: رکوع نمازم را نخوانده‌ام،‌ چه کنم؟ امام (‌عليه السلام) می‌فرمايند: «تُعِيدُ»؛ يعنی «أعد». لفظ مضارع استعمال شده و از آن وجوب اراده شده است. بلکه از روايات فهميده می‌شود وجوب مؤکّد هم است.[1]

در باب معاملات، همه جمل خبريه است و از آن انشا اراده می‌شود. مثلا به جای اينکه بگويد: «اُنکحُکَ»، می‌گويد: «أنکَحتُ»، و او هم می‌گويد: «قبلتُ» و هر دو فعل ماضی می‌آورند. در باب بيع و شراء می‌گويد: «بعتُ»، او هم می‌گويد: «قبلتُ». در باب معاملات جمل خبريه آمده، به صورت جمله‌ی ماضی آمده است. در باب احکام، مضارع زياد و ماضی کم آمده است، اما در باب معاملات مضارع کم و ماضی زياد آمده است. لذا حتی فرموده‌اند، الان هم مورد فتوا است که اگر کسی به خانمی بگويد: «اُنکِحُکِ علی المهر المعلوم» و خانم هم بگويد: «اُقبلُ ذلک»، اين باطل است. درحالی که ماضی گفته، اما گفته‌اند: بايد لفظ «انکَحتُ» گفته شود، يعنی ماضی گفته شود و مضارع نمی‌شود. در باب معاملات معمولاً فعلی ماضی مثل «آجرتُکَ»، يا «بِعتُ»، يا ساير معاملات است. اگر بخواهيم «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[2] آن را بگيرد، بايد جمله‌ی خبريه‌ی ماضی استعمال کند که گفته‌اند: اوکد در معنا است و علاوه بر اينکه اوکد است، اصلاً‌ جايز نيست که بخواهد صيغه‌ی افعل و ما بمعناها بگويد. مثلاً گفته‌اند: اگر زن بگويد: «انکَحني» و مرد هم بگويد: «اُنکحُکِ»، باطل است. يکی جمله‌ی ماضی و يکی جمله‌ی مضارع است، ولی گفته‌اند: باطل است. گفته‌اند: بايد بگويد: «انکحتُ» يا «زوجتُ» و ديگری هم بگويد: «قبلتُ» و از جمله‌ی خبريه، انشا اراده شده اما جمله‌ی خبريه بايد ماضی باشد.

علی کل حالٍ در خيلی جاها در روايات ما ماضی يا مضارع گفته می‌شود و از آن انشا اراده می‌شود. مثلاً‌ می‌گويد «أَعَادَ»[3] يعنی «أعِد» و يا می‌گويد: «تُعِيدُ»، يعنی «أعِد». روايات ما در باب احکام، از این انشاها زياد دارد و می‌گوید: بايد به جای انشا،‌ جملات خبريه يعنی فعل ماضی بيايد و از فعل ماضی، انشا را اراده کند. در اصل مطلب اشکالی نيست؛ در اينکه گاهی از فعل انشا اراده می‌شود، يا صيغه‌ی افعل و ما بمعناها اراده می‌شود ويا حکم وضعی اراده می‌شود و بالاخره انشا اراده می‌شود، اشکالی نیست. مشهور در ميان اصحاب هم گفته‌اند: اين جملات خبريه اوکد در وجوب و اوکد در انشا است؛ اينکه امام (‌عليه السلام) می‌فرمايند: «تُعِيدُ» يا «أَعَادَ»، اين آکد در وجوب است از اينکه امام (‌عليه السلام) بفرمايند: «أعِد». تسلّم و اجماعی در مسأله ديده می‌شود که گاهی از جمله‌ی خبريه، انشا اراده می‌شود؛ گاهی به اراده‌ی امر، گاهی به اراده‌ی نهی و گاهی هم به صورت ماضی و اراده‌ی حکم وضعی در باب معاملات است.

تا اينجا معلوم است؛ اما حرفی که نامعلوم است، اين است که آيا «انکحتُ» برای اين شده وضع است؟

بعضی گفته‌اند: در باب معاملات، لفظ ماضی برای انشا و انتقال و بالاخره برای تحقق عقدی از عقود وضع شده است. لذا صيغه‌ی افعل و ما بمعناها دالّ‌ بر وجوب است که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنيم، صيغه‌ی «تُعِيدُ» و «أَعَادَ» هم برای «أعد»، يعنی برای انشا‌ و وجوب وضع شده است. صيغه‌ی «لاتُعد» هم برای بطلان و برای فساد وضع شده است. لذا گفته‌اند: صيغه‌ی افعل و ما بمعناها بر وجوب دلالت دارد، اما نه وجوب مؤکد، اما «أَعَادَ» و «تُعِيدُ» دلالت بر وجوب مؤکد دارد.

 

اين يک قول است، اما نمی‌دانم چه شده اين قول درحالی که قول خوبي است، اما پيش اصحاب اصول، متروک است و کسی قائل به وضع نيست. اگر يادتان باشد مرحوم آخوند، برای لفظ طلب، هفت- هشت معنا در کفايه کرده‌اند، اما به اينجا که می‌رسند،‌ نگفته‌اند: «الجمل الخبرية اذا اريد منه الإنشاء فهی الحقيقة»، اما همين اندازه گفته‌اند که «الجمل الخبرية يدل علی الوجوب، بل أوکد فی الوجوب». لذا اين قول وضع، متروک مانده است.

مرحوم آخوند (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) همان حرفی که در مباحثه‌ی قبل زديم، در اينجا می‌زنند و می‌فرمايند: به داعی انشا، در خبر استعمال شده است. وقتی می‌گويد: «تُعِيدُ»، در فعل مضارع استعمال شده و معنای فعل مضارع دارد، اما داعی آن از «تُعِيدُ»، «أعِد» است.

ايشان همان حرفی که سابقا در باب طلب ‌فرمودند، در اينجا هم همان حرف را تکرار کرده‌اند و نفهميدگی ما به ايشان در آنجا اين بود که می‌گفتيم: اگر استعمال در حقيقت است، چطور می‌شود استعمال در حقيقت باشد اما اراده چيز ديگری باشد؟ معنای استعمال که صرف لفظ نيست؛ استعمال شيء در ما وُضع له و استعمال شيء در غير ما وُضع له، اراده می‌خواهد. مثلاً اول بايد تصور کند که «تُعِيدُ» اوکد در وجوب است و تصديق کند و وقتی تصديق کرد، شوق مؤکد پيدا کند و به جای «أعِد»، «تُعِيدُ» بگويد. اگر بگوييم: مجاز است، خوب است و استعمال شيء در غير ما وُضع له است و طوری نيست؛ اگر هم بگوييم حقيقت است، باز خوب است. واضع اين لفظ را برای دو معنا وضع کرده و در اينجا وجوب مؤکد اراده شده است. اما اگر بگوییم: استعمال حقيقت يعنی از«تُعِيدُ»، همان «تُعِيدُ» اراده شده، يعنی همان اخبار اراده شده، اما داعی آن انشا بوده است، جمع بين اين دو چطور می‌شود؟ در آنجا اين ايراد را به مرحوم آخوند داشتيم.

در اينجا هم ايرادی که به مرحوم آخوند داريم، اين است که نمی‌شود استعمال خلاف مستعملٌ فيه باشد؛ اگر درحقيقت استعمال کرده، بايد بگوييد حقيقت را هم اراده کرده است و اگر در مجاز استعمال کرده، بايد بگوييد مجاز را هم اراده کرده است. اما اینکه در حقيقت استعمال کرده باشد و مجاز را اراده کرده باشد، اين تناقض است. اینکه می‌گویند: در حقيقت استعمال کرده، اما داعی آن وجوب مؤکّد است، می‌گوييم: بين إخبار و انشا تناقض است و اين در اخبار استعمال کرده و از آن انشا‌ را اراده کرده است. لذا اين نفهميدگی که سابقاً داشتيم در اينجا هم داريم و می‌گوييم: نمی‌شود اين جملات چه در معاملات و چه در احکام، در حقيقت استعمال شود، اما حقيقت از آن اراده‌ی نشود، بلکه چيز ديگری اراده‌ شود.

باب مجاز اين است که وقتی می‌گويد: «رأيتُ اسداً يرمي» از اول لفظ را استعمال می‌کند و از آن غير ما وضع له را با قرينه اراده می‌کند و می‌گويد: «رأيتُ اسداً يرمي». چنانچه بعضی اوقات می‌گويد «ر‌أيتُ زيداً يأکل» يعنی لفظ را استعمال می‌کند و از آن حقيقت را اراده می‌کند. اما نمی‌شود که لفظ را در معنای حقيقی استعمال کند و از آن مجاز را اراده کند. مرحوم آخوند در اينجا می‌فرمايند: استعمال لفظ در حقيقت است، اما داعی آن اخبار است. اينکه داعی اخبار است،‌ يعنی چه؟ اگر در حقيقت استعمال کرده، با اما اراده روی چيز ديگری باشد،‌ دروغ است.

لذا يا بايد بگوييم: مجاز است و مشهور در ميان اصحاب می‌گويند مجاز است و استعمال شيء در غير ما وضع له است؛ يعنی برای اينکه تأکيد را بفهماند، به جای «أعِد»، «تُعِيدُ» گفته و «تُعِيدُ» را در غير ما وضع له، يعنی در انشا استعمال کرده است. آن‌وقت می‌شود استعمال شيء در غير ما وضع له و اين فراوان است، بلکه به قول صاحب معالم در افعل و ما بمعناها می‌گويد: مجاز مشهور است و در اينجا هم ممکن است کسی حرف صاحب معالم را بزند و بگويد: مجاز مشهور است و در روايات زياد داريم. حال اگر کسی خيلی در روايات را نپسندد، اما در باب معاملات، همه‌ی معاملات اينگونه است و اين يک تعبد است و معنای تعبّد يعنی مجاز؛ يعنی «انکحتُ» گفته و از آن ايجاد را اراده کرده است و شارع مقدس هم فرموده حتماً‌ بايد اينطور باشد.

مگر اينکه کسی قائل به حقيقت ثانوی شود و بگويد: اصلاً واضع، فعل ماضی را برای تأکید وضع کرده است. در باب معاملات اين استعمال شيء در غير ما وضع له است؛ واضع لفظ مضارع يا لفظ ماضی را برای تأکيد در انشا وضع کرده و چون در باب معاملات مسلّم است و غير از آن غلط است، کسی می‌تواند قائل شود که بايد در باب معاملات ماضی به معنای انشا باشد و معنای تعبّد يعنی شارع مقدس وضع ثانوی درست کرده است. يا اينکه عرف وضع ثانوی درست کرده است. عرف در باب معاملات وقتی استعمال می‌کند، همينطور ماضی را استعمال می‌کند و از آن انشا را اراده می‌کند.

اگر اين حقیقت ثانوی را بگوييد، برمی‌گردد به اينکه معنای لغوی و معنای استعمالی و غيره اين‌طور است وگرنه، بفرماييد که شارع مقدس تعبد دارد؛ شارع مقدس فرموده است که اگر می‌خواهی معامله‌ای انجام دهی، حتماً بايد با فعل ماضی باشد و با فعل مضارع و فعل انشا نمی‌شود. مثلاً‌ اگر بخواهد صيغه‌ی افعل و ما بمعناها بگويد و از آن ايجاد ازدواج يا ايجاد نقل و انتقال اراده کند، نمی‌شود. بنابراين شرعاً استعمال شيء در ما وضع له است. اسمش را حقيقت متشرعه بگذاريم. اما اگر اسمش را مجاز بگذاريم، ظاهراً در وسعت هستيم. جمل خبريه در تکاليف گاهی در انشا استعمال می‌شود و در باب معاملات حتماً بايد برای نقل و انتقال، جمله‌ی خبريه ماضی باشد و همه‌ی اينها هم استعمال شيء در غير ما وضع له است.

 


[1] کفایة الاصول، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، ج1، ص70.
[2] مائده/سوره5، آیه1.
[3] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج6، ص90، ابواب القرائة فی الصلاة، باب29، ح1، شماره7423، ط آل البیت.