درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله حجیت خبرواحد، آیه نباء

درباره این اشکالی که مرحوم شیخ راجع به حجیت خبر واحد در جایی که واسطه بخورد اشکال کرده بودند فرموده بودند خبر واحد در این جا ها حجت نیست و خبر واحد حجت است در آن جاهایی که واسطه نخورد.
دلیلش را یک دلیل عقلی یک دلیلی که مربوط به فلسفه است آورده بودند فرموده بودند که اگر واسطه نخورد ان جائکم فاسق بنباءفتبینوا می گوید قول زراره درست است یترتب علیه الحکم امام صادق علیه السلام فرموده به زراره نماز جمعه بخوان می شود نماز جمعه واجب، حکم چیزی است موضوع حکم چیز دیگری است حکم را قول امام صادق علیه السلام اثبات کرده اند موضوع را ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا.
و اما اگر واسطه خورد محمد بن مسلم از زراره زراره از امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام فرمود که نماز جمعه واجب است گفتند خب این محمد بن مسلم ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا باید درستش بکند خب درستش می کند چه درستش می کند؟ می گوید صدق العادل، حکمی که بار بر این می کنید چیست؟ صدق العادل، حکم ما می شود عین موضوع ما موضوع ما می شود عین حکم ما، حالا اسمش را می خواهید بگذارید تقدم شیئی بر نفس اسمش را می خواهید بگذارید دور توقف حکم بر موضوع موضوع بر حکم اسمش را هم می خواهید بگذارید این که خود شیئی خودش را اثبات بکند اما مرحوم شیخ فرمودنددور.
این خلاصه ایراد بود که مرحوم آخوند سه تا جواب برای این ایراد داده بودند و بالاخره فرموده بودند که ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا خبر واحد را اثبات می کند چه به امام برسد یا نرسه چه واسطه بخورد چه واسطه نخورد.
و چون ما به سه ایراد مرحوم آخوند ایراد داشتیم لذا باید فکر دیگری برای حرف مرحوم شیخ انصاری بکنیم.
یک حرف اساتید ما می فرمودند هم آقای بروجردی که شاگرد مرحوم آخوند بود آن سه تا ایراد مرحوم آخوند را اهمیت نمی دادند هم حضرت امام هم مرحوم آقای داماد این سه تا بزرگوار که باید بگوییم هر سه فحل در اصول این ها یک جواب قانع کننده ظاهری جواب برای طلبه مبتدی به شیخ انصاری فرموده اند آقای شیخ این حرفها دقتهای عقلی دقت های فلسفی ربطی به تفسیر آیه شریفه ندارد تفسیر را فهم عرفی باید معنا بکنیم این ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا را بده به عرف عرف می گوید خبر واحد حجت است سواء کان واسطه بخورد یا نخورد، ده تا واسطه بخورد یا اصلا نخورد سواء کان این که از امام علیه السلام نقل بشود یا نه، یک راوی از راوی دیگر چیزی را نقل بکند و ما بخواهیم با دقت های عقلی برویم توی قرآن یا برویم توی روایات اهل بیت نمی شود، این همان است که موضوع احکام را از عرف باید گرفت،  باید آن چه می خواهم تحمیل بر قرآن کنم عرف پسند باشد بعضی اوقات یک دقتهای عقلی که عرف پسند نیست در قرآن در روایات اهل بیت آمده خب جوابش را هم حتی خود مرحوم شیخ انصاری فرموده اند این معنا که تو کردی عرف پسند نیست بنابراین حجت نیست اصلا روش مرحوم شیخ انصاری در فقه، نه روش شیخ، شیخ یاد ما داده، روش همه فقهاء، موضوع احکام را از عرف باید گرفت نه از دقت عقلی، عقل مال فلسفه مال منطق مال علم کلام اما معانی احکام مال عرف، باید عرف ببینیم چه می گوید هر چه عرف می گوید ما هم بگوییم همین.
از اول طهارت تا آخر دیات یک جا نمی توانید پیدا کنید با دقت عقلی حکمی را فقهاء اثبات کرده باشند و الا توی همان مسئله اول توی مسئله طهارت و نجاست می مانند اگر با دقت عقلی بخواهیم جلو بیاییم هیچ چیز را نمی شود پاک کرد مثلا دست شما خونی است با آب قلیل می خواهی این دست را پاک کنی عرف می گوید چه؟ می گوید آب را بریز روی دست اگر احتیاط بکنی دفعه اول دفعه دوم پاک است هیچ کس نگفته که پاک نیست عقل چه می گوید؟ عقل می گوید خب آب قلیل به ملاقات نجس نجس می شود تا آب را با آفتابه ریختی روی دست همان آب نجس می شود وقتی آن آب نجس شد نمی توانی طاهر بکنی، چکارش بکنیم؟توی همان مسئله اول در باب طهارت و نجاست می مانیم تا برو توی قصاص و دیات.
به قول بزرگان اگر ما موضوع استصحاب را بخواهیم از عقل بگیریم یک جا نداریم که استصحاب حجت باشد هیچ جا را نمی شود پیدا کرد برای این که قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه باید یک باشد و الا اگر دو باشد که لاتنقض الیقین بالشک معنا ندارد، باید قضیه متیقنه را عین قضیه مشکوکه کنیم و هیچ جا نمی شود با عقل قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه یکی باشد.
اما عرف حوض کر بوده حالا یک چهار تا ظرف از این برداشتند خب کم شد عقلا کم شد اما عرف به قول بزرگان هاذویت درست می کند می گوید هذا الماء کان کرا الان یکون کذلک به او می گویند آقا هذای قبل با هذای این، می گوید این حرفها طلبگی است هاذویت در این جا محفوظ است.
یقین دارم که راه آب باز شد و یک مقدار آب رفت حالا الان نمی دانم این آب کر است یا نه؟ خب همه فقهاء می گویند کر است، می گویند آن آب قبلی با آب حالا که دو تاست می گوید آقا هاذویت محفوظ است می توانم بگویم هذا الماء کان کرا الان یکون کذلک لذا گفتند موضوع استصحاب را از لسان دلیل نگیر از عقل نگیر موضوع استصحاب را از عرف بگیر هر کجا عرف وحدت دید بگو، هر کجا وحدت ندید نگو.
یک قاعده کلی این که موضوع فلسفه دقت مو را از ماست کشیدن، منطق علم کلام دقت مو را از ماست کشیدن بحث های ان قلت قلت  طلبگی کردن اما راجع به فقه نه، مو را از ماست کشیدن نیست باید عرف هم موضوع برای ما درست بکند هم معنا برای ما درست بکند البته این عرفی که می گوییم به قول مرحوم میرزای قمی رضوان الله تعالی در جامع الشتات نمی گویند که یعنی این بازاری، یعنی ذهن ما خالی از اصطلاحات خوب معنا کرده اند مرحوم میرزای قمی رضوان الله تعالی علیه معنای عرفی که می گویند یعنی ما طلبه ها اما ذهنمان را خالی از اصطلاحات بکنیم ذهنمان را خالی از این اشکالهای شیخ بکنیم و جاهای خوب مرحوم شیخ را جاهای دیگر ایشان را آن جا ها را بگیریم و الا اگر عرف نه توی آن می مانیم می رسد به آن جا که مرحوم شیخ با آن همه مقامشان در این جا می گویند خبر واحد ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا مختص آنجاست که واسطه نخورد آن وقت یک طلبه به شیخ انصاری بگوید داریم این چنین چیزی توی دنیا؟ می گوید نه، می گوییم بنابراین ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا لغو است، همه این حرفها سر چه می شود؟ این که یک اشکال دقی عقلی را آوردند به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی فلسفه را داخل در اصول کردند حال بیایید اتفاقا باد کرد به قول ایشان می گفت آماس شد.
حرف من مخالف ندارد خب مسلم است یک چیز قطعی است در فقه ما هیچ کس هم غیر از این که ما گفتیم نگفته، یک دفعه اخباری گری است آن هیچ، اسماعیل یقول بسم الله الرحمن الرحیم، آن هیچ آن نفهمیدگی است یک دفعه فلسفه است اتحاد عاقل و معقول اتحاد حکم و موضوع تقدم حکم بر موضوع این هم هیچ این هم مربوط به فلسفه است برو توی فلسفه و آن جا علت و معلول یابی بکن یک دفعه مربوط به معنا کردن ما طلبه ها چیزی را روایتی را اما خالی از اصطلاحات همین که آقای بروجردی می فرمود فلسفه را نباید بیاوریم توی اصول اصول ربطی به فلسفه ندارد و اتفاقا من تجربه کرده ام حالا شما تجربه بکنید ببینید تجربه من درست است یا نه؟ هر وقت مرحوم شیخ انصاری توی فرائد رفته اند توی فلسفه دچار مشکل کرده اند ما را.
لذا هم آقای بروجردی هم حضرت امام آقای داماد هر سه تا من از هر سه تا برای شما نقل می کنم از هر سه  تا شنیده ام که جواب مرحوم شیخ انصاری را همین داده اند که گفتم که آقا این حرفهایی که شما می زنید این ها دقتهای عقلی است عرف که این حرف ها سرش نمی شود به عرف می گویند خبر واحد حجت است حالا یا به او می گویند صدق العادل یا می گویند خبر واحد حجت است یا می گویند ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا می گویند خبر واحد حجت است این تا می گویند خبر واحد حجت است دیگر به هر خبر واحدی رسید عمل می کند.
معلوم است متظاهربه فسق نه، باید عادل باشد، ما که می گوییم باید ثقه باشد والا خبر ضعیف است خبر ضعیف را که نمی شود به آن عمل کرد این خبر واحد حجت است یعنی خبر ثقه  یعنی آن که عادل در گفتار است.
یک حرف هم خود من دارم و آن این است که اصلا این اشکال مرحوم شیخ انصاری که مربوط به فلسفه است اصلا توی احکام ما نه سبب داریم نه مسبب نه علت داریم نه معلول نه تقدم داریم نه تأخر وتقدم علت بر معلول واثبات کردن موضوع بر حکم واین ها همه هیچ اشکال ندارد در فقه ما در اصول ما چرا؟ برای این که قضیه علت ومعلول قضیه تقدم علت بر معلول قضیه تقدم موضوع بر حکم این ها همه مربوط به وجود است، وجود خارجی، وجود خارجی است که موضوع برای فلسفه است توی فلسفه  می گویند که علت ومعلول می خواهیم علت مقدم بر معلول باید باشد تقدم معلول بر علت محال است خب در وجود خارجی این ها خوب است اما وجود های اعتباری وجود نما تقدم علت بر معلول چه اشکال دارد؟ اول معلول را می گوید بعد علتش را.
حتی غسلهای مستحاضه اگر درست باشد که باید اول غسلش را بکند تا روزه قبلش درست باشد ما می گوییم روی قاعده است طوری نیست این که گفته اندعلت ومعلول می گوییم علت ومعلول که نیست جعل است هر چه شارع مقدس بفرماید ما می گوییم چشم، او گفته است روزه هایت را بگیر غسلت را هم شب بکن دیگر حالا ما بیاییم کاسه داغتر از آش اشکال بکنیم این غسل از برای صحت این روزه چه جوری مقدم شد؟ چه جوری مؤخر شد؟ می گوییم آقا این ها قرارداد است.
لذا ما اصلا این مباحث را توی اصول باید نداشته باشیم توی فقه نداریم توی فقه نداریم اصلا، لذا اصلا در شریعت مقدس اسلام ما اصلا علت ومعلول نداریم برای این که علت ومعلول موضوعش باید وجود داشته باشد و شارع مقدس فرمایشاتش همه اختراعی است تعبدی است، به عبارت دیگر اعتباری است در حال اعتبار معتبر اعتبار کرده چیزی را گاهی حکم موضوع می سازد گاهی موضوع حکم می سازد،گاهی موضوع مقدم بر حکم است گاهی حکم مقدم بر موضوع است طوری نیست، نه استثنا قائل باشیم، می گوییم اصلا حرفها همه مربوط به فقه نیست فقه ما اعتباریات است نه وجودیات، وقتی اعتباریات شد مانعی ندارد بگوید که خبر واحد حجت است و این خبر واحد این گفته شارع مقدس گاهی برای خودش موضوع درست می کند یعنی اصلا تقدم موضوع بر حکم وامثال این ها نمی شود خود خبر واحد ان جائکم فاسق بنباءفتبنوا برای ما موضوع درست می کند گاهی حکم درست می کند گاهی موضوع وحکم مقارنا موجود می شود و لذا در عام وخاص گاهی خاص مقدم بر عام است، خاصش در قرآن است عامش در کلام ائمه طاهرین،گاهی هم 100 سال فاصله، اول عام است بعد هم خاصش را امام صادق علیه السلام فرموده، مطلق را قرآن گفته  مقید را امام باقر علیه السلام گفته، علت را قرآن گفته معلول را امام باقر علیه السلام گفته، معلول را قرآن گفته  علتش را امام باقر علیه السلام گفته، چه تفاوت می کند؟ کلهم نور واحد، حال اعتبار است دیگر.
وقتی حالت اعتبار شد این حرف من نیست حرف بزرگان است گفتم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی بعضی اوقات با یک تبسمی وقتی می افتادند توی میاحث اصول این جور، و حلش هم می کردند، آقای بروجردی در اصول خیلی بالا بود آن وقت با یک تبسم ملیحی می فرمودند که فلسفه را وارد اصول کردند که حال بیاید مفید بشود اتفاقا مضر شد آماس کرد حال نیامد باد کرد، وما نباید اصلا فلسفه را داخل در اصول بکنیم اصول برای خودش یک عالمی دارد فلسفه برای خودش یک عالم دیگر دارد عرف برای خودش یک عالم خاصی دارد یعنی عقل عادی چنانچه فلسفه راجع به علم برای خودش یک اصطلاح خاصی دارد عرف راجع به علم برای خودش یک اصطلاح خاصی دارد، اطمینان را به آن می گوییم علم.
دیگر مباحثه فردا هم تعطیل برای این که احتمال شهادت امام دوم علیه السلام است انشاء الله بحثمان پس فردا روز چهار شنبه،  اصول که نیست اخلاق است بحث اصولمان شنبه ان‌شاءالله راجع به آیه دیگر، این آیه تمام شد آیه دیگر آیه نفر است.