درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:  ادله حجیت خبر واحد، آیه نباء

بعد از آن که  شیخ بزرگوار آیه نباء را متذکر شدند و با آن ان قلت قلت ها بالاخره نپذیرفتند که آیه نباء دلالت بر حجیت خبر واحد دارد بعد یک شبهه ای ایشان فرموده اند شبه معما و چون شیخ بزرگوار فرموده اند دیگر بعد از مرحوم شیخ هم این شبهه در کلمات آمده من جمله مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه، اما دیگر بعد از مرحوم شیخ انصاری باید بگوییم که همه این شبهه را متعرض شده اند و گفتم این شبه لغز است یک نحو معماست شیخ این معما را معمای اصولی برای ما گفته اند و جوابی هم نداده اند واز مسئله رد شده اند دیگران هم باید اصلا متعرض نشده باشند اما متاسفانه همه متعرض شده اند.
شبهه این است شیخ انصاری فرموده اند خب ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا بگو دلالت دارد اما مختص به آن اخباری است که واسطه نخورد که این جور اخبار هم ما در روایات اهل بیت نداریم مثلا مختصرترین اسناد قرب الاسناد است اما همین قربب الاسناد واسطه می خورد لذا در حقیقت مرحوم شیخ انصاری می خواسته اند بگویند که آیه نباء دلالت نمی کند بر حجیت خبر واحد.
آن وقت دیگر قوز بالای قوز یک شبهه دیگر هم آورده اند و رد شده اند فرموده اند که اگر هم دلالت داشته باشد مربوط به آن جاست که زراره مثلا بگوید که سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول صلاة الجمعه واجبه آن وقت ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا می گوید که این زراره عادل است بنابراین بگو نماز جمعه واجب است.
اما اگر واسطه بخورد ولو کم محمد بن مسلم گفته عن زراره، زراره گفته عن ابی عبدالله صلاة الجمعه واجبه شیخ فرموده اند این خبر حجت نیست یعنی آیه نباء دلالت بر حجیت این خبر نمی کند؟ چرا؟
گفته اند برای این که اگر واسطه نخورد خب معلوم است ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا می گوید صدق العادل وقتی گفت صدق العادل حکم می آید حکم قول امام علیه السلام است وجوب نماز جمعه بلا اشکال است.
و اما اگر واسطه بخورد فرموده اند دور است توقف شیئ بر نفس است، بنابراین خبر واحد اگر واسطه بخورد با آیه نباء نمی توانند درست بکنند، خبر واحد با واسطه دیگر حجت نیست چرا؟ گفته اند برای این که وقتی می گوید که محمد بن مسلم می گوید عن زراره خب این عن زراره را باید درست بکنیم صدق العادل است، حکم صدق العادل است، موضوع چیست؟ صدق العادل برای این که موضوع ما می خواهیم درست بکنیم توثیق زراره را تا توثیق زراره حکم بار بر آن بشود اما در وقتی که واسطه بخورد می خواهید توثیق محمد بن مسلم درست بکنید پس وقتی می خواهید توثیق محمد بن مسلم درست بکنید حکم تو می شود توثیق محمد بن مسلم موضوع تو می شود توثیق محمد بن مسلم، می شود توقف شیئ بر نفس گاهی می گویند توقف شیئ بر نفس گاهی می گویند دور است برای این که قول زراره درست کردن متوقف بر قول زراره است.
متأسفانه شیخ انصاری به این هم اکتفا نکرده اند یک قلمبه سلمبه دیگر هم درست کرده اند و آن این است که  آن جا ها که قول امام را هم نقل نکند همین اشکال هست به قول شیخ انصاری مثل این که بگوید مفید رضوان الله تعالی علیه صفار چنین گفت، گفته این هم باز همین است این صفار چنین گفت یعنی صدق العادل، لذا قول صفار درست کردن این که بگوید صدق صفار را، این صدق صفار این حکم متوقف بر صدق العادل است بر ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا لذا موضوع حکم متوقف بر حکم است حکم هم متوقف بر موضوع است، لذا مرحوم شیخ انصاری گاهی می گویند دور است گاهی می گویند توقف شیئ بر نفس، دیگر تفاوت ندارد، می دانید، دور یعنی توقف شیئ بر نفس.
خب این حرف مرحوم شیخ انصاری تقریبا یک صفحه فرائد را گرفته و تقریر مطلب گاهی آن جا که حکمی در کار باشد گاهی آن جا که حکم نه اما واسطه ای در کار باشد به قول شیخ طوسی مفید از صفار چیزی نقل کرده، گاهی هم حکم در کار باشد مثل این که محمد بن مسلم از زراره، زراره از امام صادق علیه السلام حکم گفته نماز جمعه واجب است.
از جاهایی که باید بگوییم مرحوم آخوند بهتر از مرحوم شیخ تقریر فرموده اند انصافا در حالی که خیلی به طور مختصر اما گویا تر از حرف مرحوم شیخ انصاری است هر دو اشکال مرحوم شیخ انصاری را مرحوم آخوند در کفایه نقل می کند، بعد مرحوم آخوند سه تا جواب به استادشان شیخ انصاری می فرمایند.
یک اشکال می فرمایند که اگر جزئی بود حرف شما درست بود اما حجیت خبر واحد که جزئی نیست کلی طبیعی است و صدق العادل این کلی بیاید توی خارج، خارج است که گاهی واسطه می خورد گاهی واسطه نمی خورد و الا لفط صدق العادل، این صدق العادل که مرحوم شیخ انصاری درست کرده اند گرفته شده از حجیت خبر واحد است دیگر، یعنی بعد از آن که گفتیم آیه نباء دلالت دارد بر حجبت خبر واحد یعنی ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا ای صدق العادل مرحوم آخوند می فرمایند این صدق العادل یک کلی است این کلی طبیعی کاری به مصادیق ندارد یعنی عادل من حیث هوهو، آن تصدیق هم یک حکم آمده روی این کلی، این کلی طبیعی آیه نباء می گوید که خبر واحد است حجت است صدق العادل، کار شارع مقدس تمام شد دیگر مائیم که این کلی را بیاوریم توی خارج آن وقت گاهی راجع به خبر با واسطه گاهی راجع به خبر بلا واسطه، دیگر این ها جزئیات توی خارج است ربطی به صدق العادل ندارد و صدق العادل این کلی تمام افراد توی خارج را می گیرد مثل اکرم عالما یا اکرم کل عالم خب توی خارج هر که عالم است اکرم کل عالم آن را می گیرد اسمش را می گذارند کلی طبیعی، آن کلی آمده توی خارج اسمش را می گذارند کلی طبیعی، مصادیق آن کلی است آن مصادیق مربوط به شارع مقدس نیست آن که مربوط به شارع مقدس است کلی من حیث هوهو و اما کلی خارجی کلی طبیعی آن دیگر مربوط به شارع نیست، دیگر آن کلی که از طرف شارع مقدس است تمام افراد توی خارج را می گیرد وقتی تمام افراد خارج را گرفت یکی آن جا که واسطه بخورد یکی آن جا که واسطه نخورد، این جواب اول، خیلی خوب است دیگر به حسب ظاهر.
لذا جواب اول مرحوم آخوند به شیخ این است که این حرف شما آن جا درست است که شارع مقدس بخواهد یک چیز خارجی را حجتش بکند اما اگر بخواهد یک کلی را حجت بکند کاری به خارج ندارد خبر واحد گاهی واسطه می خورد گاهی واسطه نمی خورد مربوط به شارع نیست آن که مربوط به شارع است این است بگوید خبر واحد حجت است حالا این خبر واحد گاهی واسطه می خورد گاهی واسطه نمی خورد، این جواب اول مرحوم آخوند است.
مثل این که به ذهن مبارک مرحوم آخوند جواب خوب نیامده می فرماید خب تنقیح مناط می کنیم می گوییم صدق العادل آن جاها که واسطه بخورد نمی گیرد اما الغاء خصوصیت می گوید فرقی نمی کند دیگر واسطه بخورد یا واسطه نخورد لذا ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا درست می کند آن اخباری که واسطه نخورد الغاء خصوصیت درست می کند آن اخباری که واسطه بخورد، این هم جواب دوم.
جواب سوم می گویند که عدم قول بفصل ما خبر واحد را یا حجت نمی دانیم یا حجت می دانیم اما یک کسی پیدا بشود فاصله بیندازد بین آن جا که واسطه بخورد یا نخورد،  نداریم، پس عدم قول به فصل به ما می گوید که صدق العادل آن بلا واسطه ها را درست می کند و صدق العادل برای آن وسائط عدم قول به فصل درست می کند.
دو دفه برای این که مرحوم آخوند جا بیندازد اشکال دوم شیخ انصاری را نقل می کنند و عین همین سه تا جواب را دو دفعه توی کفایه تکرار می کنند و بالاخره شاگرد به استادشان جواب می دهند این اشکالی که شما کردید وارد نیست برای این که :
یک)مربوط به کلیات است بحث ما نه جزئیات.
دوم ) اگر هم مربوط به جزئیات باشد الغاء خصوصیت داریم.
سه )  علاوه بر الغاء خصوصیت عدم قول به فصل هم داریم.
لذا مثل این که مرحوم آخوند توی اشکال مرحوم شیخ مانده اند ملتزم شده اند به چیزهایی که جایی دیگر ملتزم نشده اند  مثلا راجع به این عدم قول به فصل، این معنایش یعنی بلا خلاف اجده مرحوم آخوند توی کفایه هفت هشت جا می فرمایند عدم قول به فصل که حجت نیست قول به عدم فصل حجت است آن اجماع است اما این جا همان که می گویند حجت نیست این جا می فرمایند حجت است حالا تکرار هم می کنند نه یک جا، دو جا تکرار می کنند  در همین عرض  چهار پنج سطر دو جا تکرار می کنند یکی همین عدم قول به فصل  و عدم قول به فصل که توی فقه ما حجت نیست همین است که مرحوم صاحب جواهر یا مرحوم شیخ انصاری خیلی جاها وقتی وارد مسئله می شوند می گویند بلا خلاف اجده فیه، این هم همین است اما گاهی می گویند اجماع یعنی قول به عدم فصل یعنی قول، یعنی علماء گفته اند فرقی نیست، همچنین الغاء خصوصیت را، مرحوم آخوند قائل به الغاء خصوصیت نیست توی کفایه لذا خیلی جاها وقتی به الغاء خصوصیت می رسند و می خواهند درستش کنند می گویند الغاء خصوصیت قطعاً، یک کلمه قطع مرحوم آخوند می آورد.
که فرق بین قیاس و الغاء خصوصیت این است قیاس را عامه دارند ما قبول نداریم پریدن از موضوع به موضوع دیگر به آن می گوییم قیاس و عامه این قیاس را قبول دارند مخصوصا ابو حنیفه، فقهشان می گردد روی قیاس، اما ما ها قبول نداریم مهلا مهلا یا ابان السنه اذا قیست محق الدین اما برای این که در مقابل عامه بایستیم یک الغاء خصوصیت درست کرده ایم یک قطع هم پشت آن گذاشته ایم یعنی گاهی الغاء خصوصیت قطعی است پیش فقیه آن قطعش کار می کند از موضوعی می پرد به موضوع دیگری چرا؟ قطع دارد آن وقت مثال می زند می گوید الرجل یشک بین الثلاث و الاربع فابن علی الاربع، می گوید المرأه ایضا کذلک للقطع باشتراک تکلیف، خب مرحوم آخوند هم توی کفایه رسمشان این است آن وقتی که می خواهند درست کنند می گویند الغاء خصوصیت قطعاً و این لفظ قطعاً این جا نیامده، نمی توانند هم بیاورند دیگر.
راجع به آن کلی طبیعی خب خوب حرفی است اما اگر کلی طبیعی بخواهد فرد خارجی را بسازد می تواند یا نه؟ گفته اکرم العلماء معنایش این است هر عالمی توی خارج وقتی زید را اکرام بکنی اکرم العلماء آمده توی خارج، کلی طبیعی فرد آمده توی خارج، این خوب است اما زید را نمی دانم عالم است یا نه؟ من با اکرم العلماء بسازم، می شود؟ این همان است که شماها خود مرحوم آخوند یاد ما داده اند می فرمایند که نمی شود که کلی فرد بسازد ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت مثبت له است اول باید موضوع را درست بکنیم کلی تطبیق بر آن بشود.
خب همین حرف را به مرحوم آخوند عرض می کنیم آقای آخوند این کلی طبیعی که شما می گویید درست است اما کلی طبیعی مرحوم شیخ می گوید نمی تواند فرد بسازد و شما می خواهید فرد بسازید دیگر می خواهید با صدق العادل با ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا بگویید قول محمد بن مسلم حجت است، من نمی دانم حجت است یا نه، الا به صدق العادل بچسبم، لازم می آید حکم موضوع درست بکند، این حرف مرحوم آخوند و این هم اشکالهایش و آن هم حرف مرحوم شیخ.
دیگر اگر شیخ نگفته بودند چه خوب بود اگر مرحوم آخوند دنبال نکرده بودند چه خوبتر بود اما حالا که کرده اند چه خوبترش این است که ما مجبوریم درستش بکنیم و برویم جلو و تا حال نتوانسته ایم درست کنیم بگذاریم برای فردا، هم شما مطالعه کنید هم ما تکرار کنیم.