درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خبر واحد را بعضی از بزرگان گفته اند حجت نیست

در باب خبر واحد نسبت می دهند به بعضی ار بزرگان که گفته اند خبر واحد حجت نیست وباید یک قرائنی در کار باشد یا خبر مستفیض بتشد متوتر باشد والا اگر خبر واحد باشد این حجت نیست.
نسبت می دهند به سید مرتضی که چنین گفته است وحتی جمله ای شیخ بزرگوار از سید مرتضی نقل می کنند که ایشان فرموده اند عمل به خبر واحد مثل عمل به قیاس است ونزد شیعه ضروری البطلان است.
نسبت می دهند به بعضی از قدماء هم که گفته اند خبر واحد حجت نیست، بعد از شیخ طوسی هم نسبت می دهند به  مثل ابن ادریس که خبر واحد حجت نیست.
نسبت می دهند به مرحوم طبرسی صاحب مجمع البیان که گفته خبر واحد حجت نیست واز همین جا ادعای اجماع منقول شده که اجماع داریم بر این که خبر واحد حجت نیست. چیزی که باید توجه به آن داشته باشیم این است که همه این ها از نظر فتوی از نظر عمل خب خبر واحد راحجت می دانند وهمین سید مرتضی کتاب های فقهیشان می گردد روی خبر واحد، ابن زهره می بینیم که فتاوایشان می گردد روی خبر واحد، دیگر صاحب مجمع البیان وامصیبتاست در ذیل هر آیه ای روایاتی نقل می کند همه روایات مرسل است، یک روایت صحیح السند ظاهر الدلاله در مجمع البیان نمی توانیم پیدا بکنیم.
مرحوم ابن ادریس خب این آدم با سوادی بوده این سرائر را که نوشته یک تتمه بر سرائر نوشته آن جا  300روایت به بالا به نام مستطرفات السرائر همه اش روایات واحد است، می گوییم صاحب سرائر در حالی که روایات خبر واحد را حجت نمی دانند اما مستطرفات نوشته 200،300 تا خبری که پیش خودش حجت نیست را آورده در سرائر، حالا قطع نظر از این که برویم توی سرائر می بینیم که ایشان استدلالها 90در صدش روی خبر واحد است.
لذا این جمله یک جمله مشکلی شده توی اصول ما که نسبت می دهند به بعضی خبر واحد حجت نیست در حالی که آن بعض روششان منششان عمل کردن به خبر واحد بوده است. لذا بهترین حرفها جوابش این است که اصلا مراد از خبر واحدی که این ها می گویند یعنی خبر ضعیف. در جلسه قبل می گفتم که مرحوم شیخ طوسی هم در تهذیب هم دراستبصارخیلی جاها می فرماید من عمل به این خبر واحد نمی کنم برای خاطر این که ضعیف است واسمش را می گذارند خبر واحد، به عکس بعضی اوقات می گویند این خبر ضعیف است چون خبر واحد است اصلا مثل این که یک اصطلاح بوده در مقابل خبر صحیح که به آن می گفتند معتمد، در مقابل خبرمعتمد علیه یک اصطلاح بوده به نام خبر واحد ومرادشان خبر ضعیف یعنی خبری که فقهاء قدماء به آن اعتماد نداشته اند یعنی خبر ضعیف، بعضی اوقات هم، نه، اعتماد به آن داشته اند برای خاطر قرینه، یا به آن نداشتند در حالی که خبرصحیح بوده برای خاطر یک قرینه خارجی.
ظاهرا این حرفی که من تا این جا عرض کردم اگر در اصول نیامده بود خیلی بهتر بود که ما بگوییم خبر واحد نیست برای خاطر اجماع، اجماع هم بعد چهار پنج نفر را بشماریم آن چهار پنج نفرراببینم که همه آنها عمل به خبر واحد می کردند.
اما ادله دیگری قائم شده برای اینکه خبر واحد حجت نیست خبر واحد در مقابل خبر مستفیض خبر متواتر، به قرآن تمسک کرده اند ان الظن لا یغنی من الحق شیئا گفته اند خب خبر واحد ظنی است لا یغنی من الحق شیئا قرآن گفته به آن عمل نکن.
لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤلا گفته اند که خبر واحد که علم نمی آورد و قرآن می فرماید لا تقف ما لیس لک به علم. باز هم آیه داریم اما معمولا تمسک به این دو تا آیه شریفه کرده اند که خبر واحد ولو صحیح السند و لو ظاهرالدلاله ولو مستفیض حجت نیست مگر خبری که موجب علم بشود موجب اطمینان بشود.
خب جواب اولش این است که خود این آیه شریفه ظنی است برای این که ظهور است دیگر ان الظن لا یغنی من الحق شیئا این ظنی است اگر بخواهیم بگوییم ظن حجت نیست خود آیه می شود حجت نیست یلزم من وجوده العدم، آمدیم سرمه چشمش کنیم کورش کردیم آمدیم خبر واحد را از کار بیندازیم خود آیه را از کار انداختیم، آن وقت خود آیه هم نه، دیگرهمه قرآن شریف از کار می افتد برای این که همه قرآن شریف ظنی الدلاله است حجت نیست لذا یلزم من وجوده العدم.
بنابراین باید آیه را جور دیگر معنا بکنیم والا اگر بخواهیم بگوییم مطلق مظنه حجت نیست خب من جمله از ظنون ظهوراست وبخواهیم بگوییم حجت نیست خود آیه خودش را می گوید حجت نیست، نمی شود که، لذا گفته اند مراد از این مظنه در این جا یعنی احتمال ها یعنی وسوسه ها، تخیل ها، سوء ظن ها این ها مراد است ان الظن لا یغنی من الحق شیئا یعنی این احتمال ها و وسوسه ها و تخیل ها، واین احتمال ها که تحمیل بر قرآن می شود واین سوء ظنی که در میان مردم این قدر مشهور شده این ها لایغنی من الحق شیئا.
چنانپه آن لا تقف ما لیس لک به علم علم در این جا یعنی حجت، نه آن علم مراد علم وجدانی باشد مثل لا تنقض الیقین بالشک، لا تنقض الیقین بالشک یعنی لا تنقض الحجه بغیر الحجه، انسان باید با حجت برود جلو با دلیل برود جلو، لا تقف ما لیس لک به علم یعنی با دلیل حرف بزن با دلیل برو جلو و الا دلیل نداشته باشی ساکت باش.
ان بعض الظن اثم در مقابل این است که بعضی از مظته ها سوء ظن است گناه است بعضی از مظنه ها سوء ظن نیست خب ممکن است حجت باشد ممکن است حجت نباشد.
اما حالا این دو تا آیه ای که گفتیم این دو تا آیه یکی ان الظن لا یغنی من الحق شیئا یکی هم لا تقف ما لیس لک به علم.
جوابش این است که ان الظن لا یغنی من الحق شیئا یعنی ان غیر الحجه لا یغنی من الحق شیئا، لا تقف ما لیس لک به علم یعنی ان غیر الحجه یجب این که ما بگذاریمش کنار متابعت از آن نکنیم. بنابراین برای این که این ایرادی که کردم وارد نشود مجبوریم از این مظنه اراده کنیم ظن غیر حجت، ظن غیر حجت چیست؟ احتمال ها، سوء ظن ها به دیگران، به قول عوام حرفهای شکمی که پایه ندارد لا اقل قدر متیقن.
آیه شرسفه که اطلاق ندارد هر دو آیه  اطلاق ندارند وقتی اطلاق نداشتند دیگر قدر متیقن می خواهد قدر متقینش این است که در زندگیت با دلیل برو جلو، بدون دلیل توی زندگیت نرو جلو چه در گفتار چه در کردار و چه در رفتار.
اگر هم حرف من را که در جلسه قبل می گفتم حرف من را قبول بکنید که اصلا ما می گفتیم خبر واحد و ظهور هر دو موجب علمند خبر ثقه اطمینان آور است، مظنه نیست، علم است، لا تقف ما لیس لک به علم ظهور کلام علم است،  خبر واحد هم علم است علم عرفی لا تقف ما لیس لک به علم،  علم عادی به آن می گویند اطمینان، به آن می گویند ظن متآخم با علم.
زنگی مردم می چرخد روی ظهور و روی خبر واحد اصلا زندگی روی این والا اگر بخواهیم این دو را بیاوریم وبگوییم  ان الظن لا یغنی من الحق شیئا اصلا اختلال نظام لازم می آید.
یک جمله ای حضرت امام همین جا داشتند توی درس خیلی جمله خوبی بود می فرمودند وقتی که این ان الظن لا یغنی من الحق شیئا یا لا تقف ما لیس لک به علم نازل شد هیچ بحرانی درست نشد درحالی که اگر این دو تا آیه مطلق مظنه را بگیرد اختلال نظام لازم می آید خبرها دیگر حجت نیست، ظهورها دیگر حجت نیست، قاعده فراغ دیگر حجت نیست، اصاله الصحه دیگر حجت نیست، قاعده ید دیگر حجت نیست به قول حضرت امام می گفتند باید مردم جمع شوند درخانه پیامبر یا رسول الله حالا که تو اختلال نظام آوردی حالا چکار کنیم؟ شما که همه را می گویی حجت نیست، به قول حضرت امام می فرمودند همین که هیچ خبری نشد دلیل بر این است که این ان الظن لا یغنی من الحق شیئا، لا تقف ما لیس لک به علم اصلا تخصصا مربوط به بحث ما نیست.
البته عرض من را نمی فرمودند، نمی فرمودند که ظهور موجب اطمینان است یا خبر واحد موجب اطمینان است اما اگر کسی حرف من را بزند بگوید اصلا ظهور موجب اطمینان است، مگر یک آدم وسواسی باشد، الان در جلسه ما من حرفهایی که دارم می زنم خب همه شما علم پیدا می کنید من چه دارم می گویم، این من چه دارم می گویم همه شما علم پیدا می کنید دیگر، یک آدم وسواسی پیدا بشود بگوید که این آقا که دارد حرف می زند شاید مخالف عقیده اش باشد،  شاید از این ظهور یک معنای دیگر ارده کرده باشد.
دیگر فرقی نمی کند بین ظهور وخبر ثقه همین طور که در ظهورش می فرمایید در خبر ثقه اش هم بفرمایید هر دو را هم بفرمایید که این ها هر دو علمی است نه ظنی،  واین امارات را ما همه اش را علمی می دانیم نه ظنی.
مثلا الان قاعده ید این خیلی پایین تر از خبر واحد است خب شما الان مثلا نان می خواهید، می خواهید مخارج خانه را بخرید وبروید خانه، خب باید بروید نان بخرید قاعده ید است، باید بروید ماست بخرید قاعده ید است، باید بروید در این مغازه در آن مغازه قاعده  ید است، این قاعده ید اگر حجت نباشد شما گیرید حالا این قاعده ید آیا علم نمی آورد؟ یعنی اطمینان خب می دانم این نانوایی این نانی که الان دارد می دهد به شما مال خودش است، مال خودش نباشد خلاف علم است خلاف قاعده است، می دانیم پاک است حتی توی کل شیئ طاهرش را هم بفرمایید حالا قاعده یدش را.
اگر این علم ها حالا یا اسمش را می گذارید حجت یا اسمش را می گذارید دلیل یا اسمش را می گذارید علمی یا بگویید ظن متآخم با علم، وهمه اش یعنی علم فلسفی دقی نه، علم عرفی، اگر این علم عرفی در زندگی ما نباشد اختلال نظام لازم می آید وعلم عادی یعنی همین قواعد که من جمله این قواعد خبر واحد است و ظهور، همین که توی اصول این دو تا آمده والا ما قواعد بیش از 100تا قاعده داریم دیگر، قواعد عقلائیه.
واگر آیه شریفه را لا تقف ما لیس لک به علم  این جور معنا بکنیم لا تقف ما لیس لک به حجه ای الدلیل دیگر آیه معنا می شود وایراد هم وارد نمی شود واستدلال به آیه هم سالبه به انتفاء موضوع می شود.
واصلا یک قاعده کلی درست بکنیم نه در باره این بحثی که الان داریم یک قاعده کلی درست بکنیم بگوییم که ما باید با دلیل، دلیل عرفی، نه فلسفی،  با دلیل جلو برویم چه در گفتارمان چه در کردارمان، اگر از ما بپرسند چرا؟ بتوانیم جواب بدهیم، در قبول کردن ها هم  باید با دلیل جلو برویم اگر گفتند چرا قبول کردی؟بتوانیم جواب بدهیم ظاهرا این حرف را عرض بکنم دیگر درست می شود که اصلا ان الظن لا یغنی من الحق شیئا یعنی ان غیر الحجه ان غیر الدلیل لا یغنی من الحق شیئا، چه چیزی یغنی من الحق شیئا؟ دلیل، آن دلیل ما گاهی ظهور است و گاهی خبر واحد است و گاهی قاعده ید است و گاهی اصاله الصحه است و امثال این ها، این هم راجع به قرآن که تمسک کرده اند برای این که خبر واحد حجت نیست به این دو آیه این هم جوابش که عرض کردم.
تمسک کرده اند به یک عده روایات که مرحوم آخوند در کفایه به طور اشاره مرحوم شیخ در فرائد مفصل روایات را آورده اند اما معمولا روایت ها مربوط به بحث ما نیست روایات راجع به این است که هر چه ما می گوییم باید یک دلیلی از قرآن روی آن باشد اگر روایت مطابق با قرآن نباشد زخرف باطل فاضربوه علی الجدار وامثال این ها، یک هفت هشت ده قسم این جور روایت را آورده اند برای این که خبر واحد حجت نیست در حالی که این ها هیچ کدامشان ربطی به بحث ما ندارد.
این روایت ها برای این است که نسبت های نا روایی خلاف قرآن به ائمه طاهرین می دادند برای این که ائمه طاهرین را خراب کنند یا این که روایت متعارضی می آمد، می آمدند سؤال می کردند آقا می گفتند هر روایتی که مخالف با قرآن است فاضربوه علی الجدار، دو تا روایت با هم متعارض است چه بکنیم؟ عرضه بدار به قرآن و اما یک روایت توی این روایت ها که مر حوم شیخ انصاری نقل می کنند نمی دانم مطالعه کرده اید یا نه؟ یک روایت نمی توانید پیدا بکنید که بگوید خبر واحد حجت نیست. لذا این روایت ها که بر روی هم هفت هشت قسم روایت آورده اند یک روایت نداریم بگوید خبر واحد حجت نیست خبرثقه حجت نیست همه این روایت ها مربوط به آن جاست که تعارضی در کار باشد مخالف قرآنی در کار باشد ویا یک روایتی باشد که با آیه سازگار نیست، با احکام سازگار نیست که گفتم آن وقت ها یکی از کارهای زشت همین بود که توهین به ائمه طاهرین علیهم السلام، یک جعلیاتی خلاف قرآن می گفتند آقا امام باقر علیه السلام این جور فرمودند امام صادق علیه السلام این جور فرمودند، می آمدند سؤال می کردند آقا می گفتند گوش به این حرفها ندهید دیگر، خودتان عقل دارید، خودتان شعور دارید هر روایتی که مخالف با قرآن است ما نگفته ایم، این هم دلیل روایی.
دلیل آخر آن دلیل ابن قبه است که سابقا صحبت کردیم گفتند خبر واحد اگر حجت باشد لازم می آید تحلیل حرام، تحریم حلال برای این که این روایت ها همه اش که مطابق با واقع نیست بنابر این اگر شارع مقدس بگوید روایت حجت است حلال را حرام کرده، حرام را حلال کرده و این را مرحوم آخوند تبعا لمرحوم شیخ در ظهور، دلیل ابن قبه را گفتند  و رد کردند و بالاخره جواب هم این شد که ما می گوییم روایت حجت است معنایش این است نمی خواهیم بگوییم که واقع را تغییر می دهد می گوییم اگر زراره گفت تسبیحات اربعه یک مرتبه واجب، تسبیحات اربعه یک مرتبه واجب است حالا اگر واقع ونفس الامرسه مرتبه واجب باشد شارع مقدس رفع ید می کند از آن واقع  یا به قول مرحوم حاج آقا رضا همدانی تفبل ناقص می کند به جای کامل، خبر واحد حجت است معنایش این است که طبق این خبر واحد  تو عمل بکن اگر مطابق واقع شد تنجز تکلیف است اگر مخالف با واقع شد معذوری.
فتلخص مما ذکرناه یک دلیل پیدا نکردیم براین که بگوید خبر واحد حجت نیست.
حالا بحث فردایمان انشاء الله راجع به این است که خبر واحد حجت است به چه دلیل؟ اول دلیلی که آورده اند آیه نباء است این آیه نباء آیه مشکلی شده مطالعه بکنید تا فردا ان‌شاءالله.