درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظهور قرآن

بعضی از اخباریین گفته اند که ظهور قرآن حجت نیست یعنی گفته اند ظهور حجت است الا در قرآن شریف، چرا؟ دو تا دلیل آورده اند یک دلیل گفته اند قرآن تحریف شده قرآن تصحیف شده لذا مثل این است که یک نامه ای به شما برسد و بدانید این نامه کم و زیاد شده چه جور به آن نامه نمی شود عمل کرد ظهورش حجت نیست قرآن هم چنین است روایات تحریف را هم نقل می کنند و روایات هم در تحریف هست می گویند بنابراین چون قرآن تحریف شده تصحیف شده جا به جا شده دیگر از ظهور می افتد دست روی هر آیه ای که بگذاریم احتمال تصحیف می دهیم احتمال تحریف می دهیم بنابراین دیگر نمی توانیم به قرآن شریف عمل بکنیم.
راجع به تحریف قرآن خیلی از بزرگان ادعای اجماع کرده اند که تحریف در قرآن نیست حتی گفته اند این قول قول اخباری است نه اصولی و اجمع الفقهاء بر این که تحریفی در قرآن نشده است هم فقهاء در فقهشان، اهل اصول در اصولشان، مفسرین در تفسیرشان گفته اند که قرآن تحریف نشده بنابراین این ظهورش باقی است و حجت است و مثل مرحوم طبرسی در مجمع البیان ادعای اجماع ادعای ضرورت همچنین استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی در المیزان و غیر از آن تفاسیری که مربوط به اخباری هاست دیگر عامه و خاصه اجماع دارند بعضی ادعای ضرورت می کنند که قرآن شریف تحریف نشده.
مثل این که می پذیرند اگر تحریف شده باشد دیگر ظهورات قرآن حجت نیست لذا منکر اصل حرف می شوند، ندیدم یک کسی بگوید بله تحریف شده اما حجت است.
اما متاسفانه راجع به تصحیفش این را گفته اند، گفته اند بله جا به جا هست تصحیف شده، تحریف نه، تصحیف آری اما ضرر به ظهور نمی زند و ظهور حجت است و حتی مرحوم آخوند در کفایه همچنین بزرگان معمولا گفته اند تصحیف هست و خیلی از آیات به هم نمی خورد و این آیات که به هم نمی خورد معلوم است ترکیب ترکیب مزجی است و آیات خیلی اش ربط به هم ندارد به آن می گوییم تصحیف اما این ضرر به ظهور نمی زند.
چند روز قبل اگر یادتان باشد می گفتم که اگر قائل به تحریف یا تصحیف بشویم دیگر اصاله الظهور ندارد برای این که قرآن در معرض این واقع می شود که از آن انداخته شده یا این که جا به جا شده دیگر مثل نامه ای است که به شما بنویسند و بدانید کم و زیاد شده، بدانید جلو و عقب شده صفحه صفحه شده خب دیگر به این نامه عمل نکیند معذورید، لذا ما می گفتیم اصاله الظهور دیگر نیست، بخواهیم قائل به تحریف بشویم قائل به تصحیف بشویم دیگر اصاله الظهوری در کار نیست.
راجع به تحریف قرآن همچنین راجع به تصحیف سابقا گفتم که ما روایاتی داریم هم از سنی هم از شیعه که این ها عقلانیت هم دارد و آن این است که این قرآن جمع شده در زمان پیامبر اکرم است به سرپرستی امیر المؤمنین و آن 16 نفر که کتاب وحی بودند می نوشتند به سرپرستی امیرالمؤمنین و نظارت پیامبر اکرم، خود پیامبر اکرم درس قرآن می دادند و این قرآن که الان به دست ماست نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه این طرف آن طرف این قرآنی است که پیامبر اکرم رفتند و این قرآن را گذاشتند حالا قطع نظر از این روایت ها این ضمیرها یعنی اشاره ها که در قرآن است دلیل بر این است گه قرآن جمع شده در زمان پیامبر اکرم است بسم الله الرحمن الرحیم الم ذلک الکتاب لا ریب فیه یعنی این کتاب، اگر جمع شده در زمان پیامبر نبود اصلا لفظ کتاب بر آن گفتن غلط بود
بالاخره کتاب بوده حالا طوری نیست که، ما که نمی گوییم نبوده بنابراین این جور بوده که این کتاب بوده سوره می آمده می گفتند بگذار مثلا بین فلان سوره و فلان سوره، آیه می آمده می گفتند بگذار در سوره مائده، چندتا آیه می آمده می گفتند بگذار آن جا، بالاخره یک کتاب بوده ان هذا القرآن خب هذا القرآن ما بگوییم که نه یک مشت متفرقات بوده توی یک اتاق جمع بوده و این ان هذا القرآن اشاره به آن متفرقات است خب نمی شود گفت دیگر، تنزیل من عزیز حکیم هذا القرآن تنزیل من عزیز حکیم و بیش از 10، 20 جا اطلاق کتاب اطلاق ضمیر یعنی اسم اشاره گاهی هذا گاهی ذلک، ذلک را هم گفته اند برای عظمت است دیگر، ذلک الکتاب یعنی هذا الکتاب لا ریب فیه و ما بخواهیم بگوییم تحریف خب باید بگوییم که بعد از پیامبر اکرم از این قرآن آیاتی که مربوط به ولایت است کنده شده و این قرآن از نسلی در زمان پیامبر اکرم بوده بعد از پیامبر اکرم یک کسی آیات ولایت را از قرآن حذف کرد و یک قرآن ناقص داد به نسل آینده، به نسل دیگر، خب این را هیچ کس نگفته، آن کسانی که می گویند می گویند که این قرآن جمع شده بعد از پیامبر اکرم است و بعضی می گویند مثلا ابی بکر و بعضی می گویند عمر و مشهور هم می گویند عثمان و یک متفرقاتی بوده روی سنگ ها و روی استخوانها و نمی دانم چرا روی کاغذ نمی گویند؟ این ها توی یک اتاق جمع بود و شیعه می گوید که امیرالمؤمنین جمع کرد و سنی ها بعضی می گویند ابی بکر جمع کرد بعضی ها می گویند عمر می خواهند بگویند کار خیلی عالی بوده و مشهور هم می گویند عثمان و این با ذلک الکتاب لا ریب فیه ظاهرا سازگاری ندارد دیگر، نمی شود، ذلک الکتاب یا هذا القرآن اشاره باشد به یک متفرقاتی که توی ذهن مردم بوده یا جمع شده در یک اتاق بوده، خب اصلا ذهن مردم را بخواهیم بگوییم کتاب، نمی شود، متفرقات را بخواهیم بگوییم کتاب، نمی شود، اشاره بخواهیم به آن بکنیم آن هم نمی شود و این هذا الکتاب ذلک الکتاب در قرآن هفت هشت مرتبه آمده.
خب روایت ثقلین که تواتر دارد هم پیش عامه هم پیش خاصه انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما فلن تضلوا ابدا این روایت ثقلین به ما می گوید یک قرآنی بوده مثل امیر المؤمنین، ما بگوییم نه امیر المؤمنین بوده قرآن بعد پیدا شده، بالاتر از این ها ما یک روایاتی در خواص سور داریم سنی ها نقل می کنند شیعه هم نقل می کند روایت ها اگر از ائمه طاهرین علیهم السلام باشد خب آنها را نمی شود به آن تمسک بکنیم برای بحث ما.
و اما نبویات به حد تواتر هم سنی دارد هم شیعه در کتاب های ادعیه هم مثل مصباح المتهجد و اقبال و مفاتیح محدث قمی و زیاد است پیامبر اکرم فرموده هر که اول سوره بقره را بخواند خب معلوم می شود این اسم گذاری سور هم در زمان پیامبر بوده، پیامبر فرموده اند این آمن الرسول آخر سوره بقره ثواب نماز شب دارد، پیامبر اکرم فرموده که این اول سوره حدید آخر سوره حشر خدا می دانست یک عقلایی از ایرانی ها این ها می آیند و دقت در این آیات دارند آخر سوره حشر اول سوره حدید، ابی ذر به عثمان، عثمان می خواست پول بدهد به ابی ذر، ابی ذر قبول نکرد گفت اگر خودت نمی خواهی می دهم بده به دخترت، گفت من از پیامبر اکرم یک چیزی یاد گرفته ام دخترم احتیاج به پول تو ندارد و آن این است که پیامبر اکرم فرموده اند هر کسی در شب سوره اذا وقع بخواند خدا از راه بی گمان او را مستغنی می کند خب در روایات داریم که الرحمن عروس القرآن یاسین قلب القرآن ما اگر در زمان پیامبر اکرم قرآن نداشتیم و اسماء سور از طرف خدا جبرئیل، جبرئیل به پیامبر پیامبر به امیر المؤمنین با کتاب وحیش.
باز روایت هم داریم هم سنی هم شیعه این که سوره که می آمد جبرئیل از طرف خدا می گفت که این آیات را بگذار در سوره مائده، این سوره را بگذار بین آن سوره و بین آن سوره و حسابی تواتر روایات از پیامبر اکرم در اسماء سور، در اسماء بعضی آیات یعنی یک قرآن در زمان پیامبر اکرم بوده که خدا می گوید ذلک الکتاب لا ریب فیه پیامبر اکرم هم می گوید سوره واقعه این جوری است سوره یاسین قلب است سوره الرحمن عروسش است اول سوره بقره آن 5 ایه برای حفظ خیلی خوب است، از پیامبر اکرم است هر که یک مرتبه آیه الکرسی بخواند در سوره بقره اسم این آیه الکرسی از زمان پیامبر اکرم هر که یک مرتبه بخواند یک فوج ملائکه اگر سه تا بخواند خدا به ملائکه می گوید که شما بروید کنار من خودم بنده ام را حفظ می کنم خب اصلا آیه الکرسی در زبان پیامبر اکرم بوده چنانچه در زبان ائمه طاهرین علیهم السلام هم بوده حالا آن دیگر به درد ما نمی خورد برای این که ما می خواهیم بگوییم که قرآن جمع شده در زمان پیامبر اکرم است تحریفی توی کار نیست یا فاتحه الکتاب که آقا می فرمایند و روایات از پیامبر اکرم هم راجع به فاتحه الکتاب داریم.   
زیاد است مسلم تواتر تواتر معنوی است تواتر اجمالی نه، تواتر معنوی، یعنی مثال می زنید شما فضلاء برای تواتر معنوی می گویید مثل شجاعت امیر المؤمنین علی علیه السلام یک یک ضعیف است اما وقتی روی هم بریزند یقینی می شود به آن می گویید تواتر معنوی.
بنابراین قرآن به ما می گوید که این قرآن جمع شده در زمان پیامبر است روایات به ما می گوید این ها جمع شده در زمان پیامبر است.
اما چند روز قبل من می گفتم آقا اصلا عقل می گوید یعنی اخباری اصلا یک حرف دیوانه واری می زند چه جور می شود پیامبر اکرم عقل کل قرآنش را جمع نکند؟ بگوید که هذا الکتاب تبیانا لکل شیئ ما فرطنا فی الکتاب من شیئ اما این فی الکتاب یعنی متفرقات توی اتاق، می گویند، توی روایات تحریف آمده روی شاخ گوسفند و کت گوسفند پوست گوسفند و پوست گاو و روی شاخه ها روی تنه درختها و امثال این چیزها، شما یک جزوه دارید چقدر به آن اهمیت میدهید حالا پیامبر اکرم بگوید هذا الکتاب تبیانا لکل شیئ ما فرطنا فی الکتاب من شیئ و این قدر بی اعتنا باشد جمعش نکند.
این واجبتر بود یا جنگ هایی که برای پیامبر جلو می آمد؟ کدام جنگ ها از جمع قرآن مهمتر است؟ پیامبر اکرم منبر می رفتند برای این مردم بی سواد درس قرآن می دادند درس قرآنشان هم این جور بود می گفتند که 10 تا آیه می خواندند معنا می کردند معنا در فراخور عوام بعد می گفتند که بروید این 10 آیه را حفظ بکنید بیایید امتحان بدهید 10 آیه دیگر خب خیلی کار خوبی بود اما به جای این جمع قرآن بکن پیامبر، چرا جمع قرآن را رها کرده ای به پیرمردها و پیرزنها چسبیده ای؟
اصلا آدم فکرش را بکند تحریف قرآن تصحیف قرآن یک خرافت می شود معنا ندارد ما بگوییم که تحریف قرآن تحصیف قرآن.
و من تعجب هم می کنم من از بزرگان تصحیفش را چرا گفتید؟ بله ترکیب ترکیب مزجی است خب دیگر معلوم است که قرآن متشابه دارد یک نحو تشابهش هم جمع قرآن است، جمع قرآن از متشابهات است ترکیب ترکیب مزجی است چرا؟ این را نمی دانیم ما ندانسته توی قرآن خیلی داریم ما هر چه بدانیم قطره از دریای قرآن است تبیانا لکل شیئ است دیگر، ما فرطنا فی الکتاب من شیئ است ما هر چه تفسیر بگوییم تفسیر بدانیم یک قطره از دریاست اما بگوییم تصحیف یعنی عثمان هر جور دلش می خواسته آیات ولایت را برداشته و یک آیات مثلا آیه تطهیر را گذاشته یک جا که بخورد به زنهای پیامبر، این معنای تصحیف است دیگر، چرا باید مثل مرحوم آخوند اصلا قبول بکند؟ تصحیف و تحریف هیچ تفاوت با هم ندارد همین طور که تحریف یک امر خرافی است و نیست تصحیف هم یک امر خرافی است و نیست، یک قدری انسان فکرش را بکند خوب به ذهنش می آید که نه تحریفی هست نه تصحیفی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد.
حتی در ادبیت این ها جمع کرده اند ده بیست جا در قرآن با ادبیت سازگاری ندارد می گویند تعبد است توی لفظش مثلا لکنّا می نویسد لکنّ باید بخوانی، همه جا لکنّ بدون الف است یک جا با الف است یا علیهُ الله خب ادبیت علیهِ الله باید باشد ده هفده جا این جوری، گفته اند تعبد است گفته اند نمی دانیم.
خدا به جبرئیل جبرئیل به پیامبر پیامبر به امیرالمؤمنین امیر المؤمنین به کتاب وحی کتاب وحی این جور. یک حرف دیگر هم هست و آن مسلم است که اعرابش بعد از عثمان بوده، این هم غلط است اعرابش هم به دست امیر المؤمنین علی علیه السلام بوده، گفتم ده هفده جا خلاف ادبیت خب اگر دست ابی الاسود دئلی بوده، خیلی عجیب است این حرفها امیرالمؤمنین را رها می کنند ابی الاسود دئلی را می گیرند آن این جور گفته بعد هم گفته علیهُ الله تو هم بگو علیهُ الله آخر این ها که حرف نشد ما بزنیم، خب بگو ترکیب ترکیب مزجی است و یک نحو فصاحت و بلاغت است این ده هفده جا هم تعبد است اگر می توانید چنانچه خیلی ها از بزرگان همین علیهُ الله را مثلا گفته اند چون الله بعدش بوده ضمه آمده برای خاطر تفخیم الله تبارک و تعالی، اگر می توانی روی آن حرف بزن، نمی توانی هیچ، ما در قرآن متشابهات زیاد داریم یکی هم نحوه جمع قرآن از متشابهات است.
چند روز قبل می گفتم سنی ها نقل می کنند که الذین را و الذین خواند یا به عکس عمر روی منبر، عمر خیلی پیش این سنی ها اهمیت داردخیلی بداخلاق بوده عجیب، یک کسی پای منبر جرأت کرد به او گفت آقا این و الذین است گفت خیر الذین است و بالاخره آن قراء را ابن مسعود و امثال این ها را آوردند و گفت نه، و الذین است این ماند دیگر نتوانست مجادله بکند ماند گفت که خیلی خوب و الذین پس برای این که بپوشاند ننگش را گفت که آقایان هر کدام یک دفعه اشتباهی از من دیدید تذکر بدهید و سنی ها می گویند یک کسی پا شد با شمشیر گفت که عمر راجع به قرآن تذکر چیست؟ با این شمشیر می آییم جلو با تو، اگر همین ها با امیرالمؤمنین هم چنین کرده بودند ما الان قضیه سنی گری و شیعه گری نداشتیم، راجع به قرآن این اهمیت را دادند راجع به امیر المؤمنین ندادند این خاک بر سر مسلمانها شد.
و علی کل حال تحریف و تصحیف و حتی اعراب بعد از پیامبر اکرم از نظر من یک خرافت است عقلانیت ندارد با این دلیل.
همچنین این قرائات سبع بعد درباره اش صحبت می کنیم به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام می گفتند این قرائات سبع یا قرائات عشر این یک حیدری و نعمتی است خیلی حرف خوبی است بعد درباره آن هم صحبت می کنیم آن هم غلط است ملک یوم الدین غلط است کفوأ احد غلط است، هر چه قرآن است، هر چه قرآن است لذا اختلاف در قرائت هم حیدری و نعمتی است می خواستند مردم را به خودشان مشغول بکنند خلافتشان را بکنند بعد درباره اش صحبت می کنیم انشاء الله.
ببخشید 5 دقیقه گذشت، حالا ولی بحث قرآن بود انشاء الله اگر 5 دقیقه وقتتان را گرفتم قرآن پاداش به شما بدهد ان‌شاءالله.