درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:  ظهور، اصاله عدم مخاطب خاص

بحث درباره ظهور بود که گفتم برای تحقق ظهور یک اصولی باید جاری بشود تا ظهور متحقق بشود بعد بحث کنیم آیا این ظهور حجت است یا نه؟
در این باره عرض کردم که یکی مباحث الفاظ اصول باید باشد تا ظهور متحقق بشود دوم عرض کردم اصاله عدم زیاده اصاله عدم نقیصه و نظیرش این اصول عقلایی باید ظاهر بشود تا ظهور متحقق بشود سه عرض کردم اصاله عدم تحریف اصاله عدم تصحیف باید جاری بشود تا ظهور متحقق بشود.
چهار عرض کردم اصاله الحقیقه باید جاری بشود تا ظهور متحقق بشود.
پنج گفتم اصاله الجد باید جاری بشود تا ظهور متحقق بشود و درباره این پنج اصل که خود بیش از 100 اصل است فی الجمله صحبت کردم.
شش تطابق اراده استعمال واراده جد این هم درباره اش صحبت کردیم و گفتیم که باید در مقام تقنین نباشد در مقام مکالمه باشد تا این که اصاله الظهور داشته باشیم و الا اگر در مقام تقنین باشد اصاله الظهور نیست مگر بعد الفحص عن المخصص فحص عن المخصصات و المقیدات در این باره هم صحبت کردم.
هفت که بحث امروز ماست باید جمله ای که می گوید خصوصی نباشد اگر خصوصی شد و این قصد افهام مخاطب خاص را که مرحوم صاحب معالم گفته اند قصد افهامه یا لم یقصد افهامه گاهی به واسطه کلامش عموم اراده می کند همه از کلام چیز بفهمند گاهی هم نه، کلامش می خواهد یک اصطلاحاتی دارد مختص به مخاطبش.
معمولا اگر یادتان باشد گفته اند که الظهور قصد افهامه و لم یقصد افهامه مناط نیست واگر ظهوری باشد آن ظهور حجت است می خواهد مخفی باشد می خواهد مخفی نباشد آنها مثال می زنند می گویند که خیلی حرفها می خواهد عمومی نشود در جلسه خصوصی حرف می زند یا حتی مخاطبش یک نفر بیشتر نیست اما ناگهان پخش می شود و ظهور کلام این را حجت می دانند مثلا امروز اینجوری است که بعضی اوقات شنود می گذارند حالا یا دولتی یا غیر دولتی حرفها را ضبط می کند در حالی که حرفها خصوصی است خیلی و می خواهد هیچ کس به  غیر خودش و مخاطبش نفهمد اما شنود ضبط می کند یا آن کسی که حرفها را شنیده می رود می گوید خب مسلم است این حرف حجت است ولو این که قصد داشته که کسی نفهمد الا مخاطب.
اما مثل این که این جا خلط شده بین حجیت و بین ظهور در این مثالها ظهور حجت است نه این که ظهور حجت نباشد مثلا اگر شنودی گذاشته اند و این شنود را در مقابل قاضی باز کردند و این شنید که گفته این حرفها را نمیتواند منکر بشود، علیه او قاضی حکم می کند این یک مطلب است که کلام حجیت پیدا می کند.
اما یک بحث در این است که یک حرفهای خصوصی است که آن حرفهای خصوصی را کسی نمی فهمد جز مخاطب و بحث ما این جاست مثل اصطلاحات در فقه ما، مثل رموزات در اشعار مثل اصطلاحات در فلسفه، خب اصطلاحات فلسفه برای همه که حجت نیست حتی ظهور ندارد نمی توانیم بگوییم ظهور دارد، مصطلحات فقهی نه برای کسی حجت نیست اصلا ظهور نیست آن متکلم قصد افهام مخاطبش را و این زیاد پیدا می شود که مثلا آن کسی که اهل شعر است شعر را برای او گفته اند او باید معنا بکند آن کسی که اهل فلسفه است فلسفه را برای او گفته اند او باید فلسفه معنا بکند آن کسی که اهل علوم غریبه است علوم غریبه را آن کسی که آشنا به علوم غریبه است باید معنا بکند و الا کسی که آشنا به علوم غریبه نیست بخواهیم بگوییم که این قصد افهام و این افهام حجت نیست بنابراین این ظهور برای همه حجت است می گوییم نه.
آن قضیه شنود آن ظهور دارد الا این که می خواسته این ظهور مخفی باشد اتفاقا مخفی نشده همان کسی که مخاطبش بوده جاسوس درآمده یا حرفها شنود شده مثلا العیاذ بالله شوهر شنود گذاشته توی خانه و رفته العیاذ بالله رفیق زنش آمده با هم نشسته اند نیم ساعت حرف زده اند خب حرفها را شنود ضبط کرده بعد هم پیش شوهر شنود تحویل داده خب این جاها ظهور حجت است چرا؟ برای این که ظهور متحقق شده و چون ظهور متحقق شده دیگر بگوییم که این نمی خواسته شوهر بفهمد می خواسته فقط آن مرد بفهمد، پس چون که لم یقصد افهام غیر افهام شوهر این حجت نیست نه، اگر بخواهیم مثال را پیاده کنیم و بگوییم که قصد افهامه حجیت دارد باید ببریمش آن جاها که ظهور عرفی نباشد مثل همین مثالهایی که زدم مثل اصطلاحات فلسفه اصطلاحات منطق اصطلاحات فقهی ما خیلی است حالا اصطلاحات فقهی ما یک کسی که وارد علم اصول نیست بخواهد فرائد را بخواند و معنا بکند و بعد هم تحمیل به ما بکند که شیخ انصاری چنین گفته ما می توانیم جوابش را بدهیم شیخ انصاری برای ما گفته نه برای تو، این شیخ انصاری قصد افهام طلبه را، نه قصد افهام عموم را، یک کسی بخواهد اسفار را خود مطالعه کند و بعد هم هوچی بازی در بیاورد خب می توانیم بگوییم که اسفار مال اسفار خوان است مال آن کسی است که راستی ذوق این کار را داشته باشد علاوه بر این که ذوق دارد فلسفه که با مطالعه نیست فلسفه استاد می خواهد.
همچنین قرآن قرآن یک رموزاتی دارد که مختص به اهل بیت علیهم السلام است و جاء ربک و الملک صفا صفا وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره ان الله علی العرش استوی این ها را که برای عموم مردم نگفته اند.
ابن تیمیه خدا لعنتش کند همه این سروصداهای وهابی ها و سعودی ها زیر سر این آخوند است خدا لعنتش کند خیلی بدی کرد منبر رفته بود راجع به این که خدا جسم است و از منبر آمد پایین گفت شب های دو شنبه همین جور که من از منبر می آیم پایین خدا هم از آسمان می آید پایین و یک تفریحی توی کره زمین می کند بعد هم می رود بالا مگر نخواندی ان الله علی العرش استوی.
لذا این جور رموزات یا مال اهل بیت یا لا اقل مال آن کسی که رموزات قرآن را کار کرده باشد روی آن، زد و بندهای قرآن و تفسیر آیه به آیه قرآن را و روایات اهل بیت را با قرآن سنجیدن، عقل را به کار گرفتن و این که خدا که جسم نیست تا وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره این نظر بکند باید یک معنای یگر باشد و دقتهای قرآن دقتهای فلسفه دقت های عرفان، عرفان بازی در آوردن مثل این که الان پیدا شده این ها که عرفان نیست خب اگر راستی اهل دل باشد اهل کار باشد یک عمری زحمت روی این کار کشیده باشد عرفان بهترین علوم می شود برای این که موضوعش خداست.
اما اگر ما نخوانده ملا بخواهیم عرفان بگوییم عرفان بخوانیم خب معلوم است چه مصائب از آن در می آید فلسفه نخوانده بخواهیم فلسفه بخوانیم خودمان مطالعه کنیم یا فلسفه بگوییم خب معلوم است چه مصائب بزرگی پیدا می شود فرائد نخوانده بخواهیم خارج بگوییم و از شیخ انصاری هم استفاده بکنیم شیخ انصاری را هم ردش بکنیم با فرضی که اصلا فرائد نخوانده خب معلوم است نمی شود.
لذا این جمله قصد افهامه و لم یقصد افهامه این بعضی اوقات به جاست بعضی اوقات بی جاست مثل آن شنود ها خب این ها را بگویید که ولو قصد افهام یک فرد را اما ظهورش برای همه حجت است.
حالا این هم حرف دارد نمی دانم چه جوری است؟ چه جور بگوییم؟ اما خب معلوم است این حرام بودنش بلااشکال است حتی زن و شوهر بخواهد شنود بگذارد، بلا اشکال است این قضیه هشت ماده ای حضرت امام خیلی راستی یک منشور است حیف به آن عمل نشد این راجع به شنود بود دیگر، حضرت امام عصبانی شد خیلی راجع به یک شنود بدی و خیلی ها را عزل کرد به واسطه همان شنود بعد هم یک منشور هشت ماده ای داد  به جمهوری اسلامی.
لذا در جایی که حرام است خب معلوم است هست در جایی که بد است معلوم است هست در جایی که خلاف اسلام عزیز است معلوم است هست اما آیا این ظهور حجت است یا نه؟ حالا مثلا شما بگویید نه ظهور حجت است نمی دانم ظهورش حجت باشد یا نه؟ بعضی اوقات مثلا یک کسی را مست می کنند این هم زیاد اتفاق افتاده یک مردی می گفت زنم را مست کردم اقرار کرد به این که زنا دادم به دو سه نفر حالا آیا حاکم شرع می تواند روی این حکم بکند؟ این خانم را رجمش بکند؟ نه، خیال نمی کنم، مشکل است گفتن این حرفها که همه ظهورها حجت ولو این که لم یقصد افهامه.
حالا اگر کسی بگوید بگوید که کار حرام است اما ظهور حجت است ولی آن که دیگر می شود حتما گفت ظهور هم حجت نیست آن جا که متکلم مخاطب خاص می خواهد مثل این که ما طلبه ها بخواهیم کفایه مرحوم آخوند را مطالعه کنیم کفایه مرحوم آخوند را با هم بررسی بکنیم این قصد افهامه یعنی مخاطب خاص می خواهد دیگر، همه که نمی توانند و همچنین یک کسی بخواهد فلسفه عرفان مطالعه کند بعد بگوید خب معلوم است نمی شود معلوم است قصد افهامه شرط است معلوم است متکلم خاص می خواهد مخاطب خاص می خواهد این جاها باید بگوییم که باید از کلامش اراده کرده باشد عم را نه خاص را قصد افهام العموم، و اما اگر قصد افهام خاص را این دیگر حجت نیست.
لذا اصاله عدم مخاطب خاص حجت است یک اصل است برای تحقق ظهور اما باید این را هم توجه داشته باشیم که موارد خیلی تفاوت می کند.
لذا در کلمات ائمه طاهرین علیهم السلام همین جور است بعضی اوقات روایت بر روی منبر برای عموم گفته شده روایت گفته شده اما بعضی اوقات خودشان فرموده اند فرموده اند این روایت را همین جور که من می گویم شما ضبط بکنید کاری به معنایش نداشته باشید یک افرادی می آیند آنها این روایت ها مال آنهاست روایاتنا صعب مستصعب بعضی اوقات می گوید لا یتحمله ملک مقرب یا لا یتحمله الا ملک مقرب بعضی روایت ها الا هم ندارد.
در کلمات ائمه طاهرین علیهم السلام خیلی متشابه هست مثل قرآن، قرآن خیلی متشابه دارد اما این متشابه برای کیست؟ برای ائمه طاهرین هم متشابه است؟ خب نیست دیگر.
لذا لا یعلم الا الله و الراسخون فی العلم حتما این که یک میم بالا سر الله گذاشته برای این که وقف لازم است و بعدش نه خب مسلم این سنی گری است و ما می گوییم که لا یعلم الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا و مسلم است که آنها رموزات قرآن را خوب بلدند حالا این رموزات قرآن همین مثالهایی که زدم بعضی ها گفته اند این ها متشابهات قرآن است و اهلش باید معنا بکند بعضی ها هم گفته اند نه این ها از رموزات نیست بلکه آن متشابهات مختص مثلا به قاف کهیعص مختص به الف لام را و امثال این ها.
ولی انسان ممکن است بگوید که اصلا متشابه در قرآن نیست متشابه در قرآن هست برای عموم مردم اما برای خواص چه؟ خب می گوییم متشابه در قرآن نیست، طوری نیست، برای ائمه طاهرین چه؟ آن اصلا دیگر متشابه در قرآن نیست متشابه یک امر اضافی است برای عموم مردم شاید هم این آیه و اما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله این بخواهد بگوید که برای عموم مردم تشابه هست و دشمن سوء استفاده از متشابهات می کند ولی حالا آن که مسلم است این است پیش اهل بیت علیهم السلام متشابه در قرآن نیست وقتی آقا امام زمان بیاید همه این متشابهات قرآن محکمات قرآن می شود، یک امر اضافی است محکمات و متشابهات ولی علی کل حال متشابهات قرآن غیر از قوانین قرآن است غیر از تاریخ قرآن است غیر از اخلاق قرآن است بعد در حجیت قرآن صحبت می کنیم مسلم قرآن تاریخ دارد حالا کتاب تاریخ نیست ولی تاریخ دارد یک ثلث قرآن تاریخ است قرآن اخلاق دارد همه قرآن اخلاق است به قول حضرت امام آیه ای نداریم رنگ اخلاق نداشته باشد قرآن احکام دارد خب دیگر آیات الاحکام شماها آیات الاحکام برای قرآن نوشته اید این ها متشابه نیست.
لذا متشابهات قرآن یا مختص به این حروفات مقطعه است که ائمه طاهرین می دانند و کسی دیگر نمی داند یا مختص به خواص مثل ان الله علی العرش استوی این برای خواص متشابه نیست برای عموم مردم متشابه است لذا سنی ها یک کار غلطی که کرده اند همین است که این ها را از محکمات قرآن حساب کرده اند و عمل به آن هم می کنند و خدا را هم مجسم می دانند و خدا را یک عروسک روی یک تختی می نشانند و در روز قیامت هم یک شاه می آید سان می بیند و ملائکه هم دنبالش و مردم هم از این شاه می ترسند چه ترسیدنی و جاء ربک و الملک صفا صفا خب این چه شده؟ یعنی دقائق قرآن عقلیات قرآن مختصات قرآن را گرفته اند به عنوان ظهور معنا کرده اند این مصائب درست شده و اگر به ائمه طاهرین مراجعه می کردند همه این مسائل حل می شد دیگر.
لذا روایات اهل بیت هم همین طور است روایات اهل بیت بعضی متشابهات است ما از این روایات متشابه زیاد هم داریم یکی از چیزهایی که معلوم می شود علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه از نظر علمی یک عمومیتی داشته هم فقیه بوده هم عارف بوده هم فیلسوف بوده یعنی آشنایی کامل داشته و هم دقائل قرآن را خوب می توانسته بفهمد دقائق روایات را خوب می توانسته بفهمد از این بیان بیان در بحار لذا متشابهات روایات را مثل مرحوم فیض کاشانی در وافی انصافا از کسانی که خوب معنا کرده اند مرحوم فیض کاشانی است متشابهات روایات را معنا کرده احتمالات را داده برای این که ما طلبه ها یکی از احتمالات را قبول بکنیم.
لذا این هم در قرآن هست هم در روایات هست هم در خواص، فقهاء، خب کلمات فقهاء که رساله اش برای همه مردم است.
حتی علوم غریبه معمولا علوم غریبه را می گوید حجت نیست حتی یاد گرفتنش را هم معمولا فقهاء می گویند حرام است دیگر برای خاطر همین است که گمراهی می آورد و یک کسی وارد علوم غریبه بشود ادعا استادی بکند شاگردها هم اطرافش را بگیرند جفر درست بکند اسطرلاب درست بکند سحر درست بکند خواب مغناطیسی درست بکند خب این ها همه حرام است، علوم غریبه این ها را همه را هم از قرآن و روایات اهل بیت بیرون می کشند خب حالا یک حرف در این است که حرام است یا نه؟ بله حرام است یک حرف در این است که حجت است یا نه؟ برای عموم مردم نه، برای خواص آری.
وقت گذشت می خواستیم این حرف را تمامش بکنیم فردا برویم سر حجیت ظهور قرآن دیگر فردا هم شهادت امام پنجم است تعطیل است ان‌شاءالله اگر عمری باشد برای پس فردا.