درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/04/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مجمل و مبین
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث آخر در باب الفاظ بحث مجمل و مبین است و مرحوم آخوند نمی دانم چرا این قدر تعجیل داشتند و به هفت هشت سطر بحث مجمل و مبین را تمام کردند؟ خیلی با اجمال و خیلی بدون اهمیت از بحث مجمل و مبین گذشته اند.
 در بحث مجمل و مبین چند تا بحث باید بکنیم بحث اول از نظر لغت و اصطلاح مجمل چیست؟ مبین چیست؟ خب فرموده اند مجمل یعنی آن که معنایش ظاهر نباشد مبین آن که معنایش ظاهر باشد عرفا.
 این مجمل و مبین آیا متشابه را می گیرد یا نه؟ که اگر متشابه را گرفت باز آن آیه شریفه که قرآن منه آیات محکمات هن ام الکتاب و آخر متشابهات قرآن دو قسم است یک قسمت متشابهاتش است یک قسمت هم محکماتش است آیا می توانیم بگوییم متشابهات یعنی مجملات؟ مجملات یعنی چه؟ یعنی آن که از نظر معنا ظاهر نیست، بعضی از بزرگان گفته اند که راجع به قرآن نگو مجملات که از همین حرفشان فهمیده می شود یعنی بله، تفاوتی بین مجملات و متشابهات نیست اما ادب را مراعات بکن نگو مجملات قرآن بگو متشابهات قرآن،.
 معلوم و مجهول را می گیرد یا نه؟ یعنی مثلا ماها راجع به علوم طبیعی خب جاهل هستیم ایا علوم طبیعی برای ما مجمل است یا مجهول؟ فرق است بین مجمل و مجهول یا نه؟ همین طور که می گوییم مجهول اسمش را متشابه هم می توانیم بگذاریم اسمش را مجمل هم می توانیم بگذاریم برای این که معنایش ظاهر نیست اما در این جا هم مثل این که فقهاء حرف را قبول نکرده اند یعنی مثلا جاهل مقصر جاهل قاصر نگفته اند این مجمل قاصر و مجمل مقصر متشابه مقصر و متشابه قاصر گفته اند جهل قصوری و جهل تقصیری این سه تا را از هم جدا کرده اند یعنی معلوم و مجهول را در مقابل هم گذاشته اند محکم و متشابه را در مقابل هم گذاشته اند و مجمل و مبین را هم در مقابل هم گذاشته اند و اگر کسی ادعا بکند این ها همه مترادفند آن جا که مجمل و مبین است می توانیم بگوییم مجهول و معلوم است آن جا که متشابه و محکم است می توانیم بگوییم این معلوم و مجهول است و آن جا که معلوم و مجهول باشد می توانیم بگوییم متشابه است می توانیم بگوییم مجمل است اگر کسی این حرف من را بپذیرد دیگر می شود الفاظ با هم مترادف، متشابه یعنی مجهول مجهول یعنی مجمل، مجمل یعنی متشابه یعنی مجهول و تفاوتی این ها ندارد با هم.
 ما تعریف که نمی خواهیم بکنیم ما می خواهیم بگوییم معنای لغوی این است اصلا می خواهیم بگوییم اصطلاحی توی کار نداریم راجع به مجمل و مبین همین طور که مرحوم آخوند در کفایه اصلا تعریف برایش نکرده اند معنای لغوی را معنا کرده اند و اما این که این معنای لغوی معنای اصطلاحی چیست؟ جامع افراد است یا نه؟ مانع اغیار است یا نه؟ اصلا در این باره ها صحبت نکرده اند به وضوح باقی گذاشته اند فرموده اند که معنای مجمل یعنی غیر ظاهر فی المعنا، معنای مبین انه الظاهر فی المعنا لغتاً، اصطلاح خاصی هم روی این لغت نداریم لغت عین اصطلاح است اصطلاح عین لغت است
 حالا مثلا یک مثال بزنم همین مثال مشهوری که گفته است که فامسحوا بروسکم و ارجلکم الی الکعبین خب این دو تا متشابه توی مسئله هست دو تا حرف هست یکی چرا ارجلکم؟ سنی ها می گویند برای همین ارجلکم پاها را باید شست این یک حرف که پیش ما یک معنا دارد پیش سنی یک معنای دیگر ما می گوییم منصوب به نزع خافض است فامسحوا بروسکم و بارجلکم پس همین طور که سر را باید مسح کرد پاها را هم باید مسح کرد سنی می گوید فامسحوا بروسکم و ارجلکم ارجلکم این باء بروسکم که به آن نمی خورد وقتی نخورد بر می گردد به اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و ارجلکم الی الکعبین خب این را یک مجمل پیدا می شود ما می گوییم منصوب به نزغ خافض مخصوصا با این که پهلوی روسکم در آمده، آن می گوید نه منصوب به نزع خافض نیست ظهورش منصوب است پس به وجوهکم و ایدیکم می خورد
 یک حرف هم در کعب است این و ارجلکم الی الکعبین این بر آمدگی روی پاست یا آخر ساق؟ خب این در فقهای شیعه هم اختلاف است دیگر بعضی ها می گویند که برآمدگی روی پا را می گویند کعب، بعضی ها می گویند نه تا آخر، آخر پا که متصل به ساق پا می شود این باید مسح بشود
 حالا این کعب برآمدگی پا یا آخر پا اول ساق این را گفته اند مجمل خب مجهولش هم ما می توانیم بگوییم چون مجهول هم هست، متشابهش هم می توانیم بگوییم برای این که دو تا معنا دارد هم متشابه است هم مجهول است هم مجمل ما بخواهیم بگوییم که این جا را فقط بگو مجمل، متشابه را آن جا بگو که دو تا معنای از نظر لغت با هم متفاوت، مجهول ر ا آن جا بگو که اصلا برانی در لغت هستی و اصلا موضوع له را نمی دانی، حالا ولو این امتیازات را هم داشته باشد اما این جا الان مرادم است این الی الکعبین را ما هم می توانیم بگوییم مجمل هم می توانیم بگوییم مجهول هم می توانیم بگوییم متشابه آن وقت آیه شریفه را هم همین جور باید معنا کنیم اگر حرف من را قبول کنید و آن این است که قرآن می فرماید و نزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات و اما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و لا یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم
 حالا گفته اند این متشابه در این جا یعنی دو تا معنا که بتواند دشمن از آن سوء استفاده بکند حملش بکند به آن معنایی که که بر نفع خودش است خب همین جا را که دو تا معنا دارد که دشمن می تواند سوء استفاده بکند این مجهول هم است و الا اگر معلوم باشد که دیگر دشمن نمی تواند سوء استفاده کند هم مجمل است هم مجهول است هم متشابه.
 این الف لام میم گفته اند این متشابه است ما می گوییم که این مجهول است این علاوه بر این که مجهول است مجمل هم هست مجمل است معنایش غیر الظاهر است خب الف لام میم هم متشابه است هم مجهول است هم مجمل و واقعا هم همین جور است دشمن هم از الف لام میم گاهی برای عوام مردم سوء استفاده می کند حالا لااقل دعا نویسی می کند و مردم را گول می زند ظاهراً به حرف من ایراد وارد نباشد اما اصلا اصولیین من جمله مرحوم آخوند در این جا اصلا صحبتی نکرده اند و لفظ مجمل را معنا کرده اند یعنی غیر الظاهر فی المعنا و رفته اند سر بحث دیگری در حالی که ظاهراً لفظ مجمل و متشابه و مجهول این ها مترادفند حالا غالبا مترادفند ممکن است یک جاهایی شما بگردید نمی دانم اگر حالش را داشته باشید بگردید یک جاهایی پیدا بکنید که مجهول اطلاق بر آن بشود مجمل نشود، مجمل بر آن اطلاق بشود متشابه نشود متشابه بشود آن نشود اما از حرفها وقتی که انسان وارد بشود می بیند نگو الف لام میم مجمل است بگو متشابه است برای این که بگویی مجمل است توهین به قرآن است حالا این توهین به قرآن است چرا؟ دیگر نمی دانم خب الف لام میم برای ما مجهول است دنیا پشت به پشت یک دیگر کند و بخواهد الف لام میم را معنا کند مسلم نمی تواند یک رمزی است بین پیامبر و خدا و این رمز مثل رموزاتی است که مثلا ارتش الان یک رموزاتی دارد که این رموزات را هیچ کس نمی داند الا خود ارتش آن هم خواص، خیلی ها این جوریند جاسوس ها اطلاعاتی ها و امثال این ها برای خودشان یک رموزاتی دارند خب این رموزاتی که آنها دارند معلوم است پیش خواص است نه عموم حتی خودشان متشابه هم هست دو سه تا معنا دارد و مجمل هم هست برای این که معنایش ظاهر نیست، الف لام میم هم همین است هم متشابه است برای این که بعضی اوقات ده بیست تا احتمال روی الف لام میم را داده اند توی کهیعص هفت هشت ده تا احتمال داده اند بعضی اوقات روایت هم نقل می کنند کاف علامت کربلا ها علامت شهادت حسین علیه السلام یا علامت قاتل حسین علیه السلام یزید، عین شهادت بر اثر عطش صاد علامت صبر ابی عبدالله الحسین علیه السلام و یارانش خب خیلی برای روضه خواندنمان هم خیلی حرف خوبی است احتمالش هست به طور احتمال هم جذب بکنیم خوب است اما راستی معنا این است؟ خب نه، پس متشابه است، ر استی معنا این است؟ نه، پس مجمل است، راستی معنا این است؟ نه، پس مجهول است.
 یک چیزی که الان این جا یادم آمد این را عرض بکنم این خیلی به درد می خورد ولو این که ربطی به بحث ما هم ندارد و این آیه شریفه که منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات و اما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون متشابهات بعد می فرماید که و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم یک میم گنده بین و لا یعلم الا الله و راسخون فی العلم گذاشته اند متأسفانه توی این میم گنده وقف لازم یعنی ربطی به هم ندارد این را توی قرآن هایی که ماها هم چاپ می کنیم این میم لازم آمده در حالی که مسلم و الراسخون فی العلم باید با الله پهلوی هم گذاشته بشود و لا یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم چرا؟ برای خاطر این که اگر راسخون فی العلم ندانند معنایش را لازم می آید لغویت در جعل یعنی خدا یک چیزی گفته هیچ کس نمی داند غیر خودش خب این لغویت در جعل است دیگر، باید راسخون فی العلم یعنی 14 معصوم یعنی پیامبر اکرم ما نزل الیهم الکتاب لتبین للناس ما نزل الیهم این مبین این باید معنای الف لام میم را خوب بداند این باید همین جور که در قرآن هم هست یک تسلط کامل بر قرآن داشته باشد چه راجع به محکماتش چه راجع به متشابهاتش، آن وقت متشابهات می شود برای عموم مردم که ائمه طاهرین علیهم السلام می توانند متشابهات را معنا بکنند که آن بحث بعدی ماست که اصلا قرآن باید همه همه معنا بشود اگر داده بودند دست اهل بیت اگر حکومت حکومت اهل بیت بود ما دیگر متشابه در قرآن نداشتیم اما این جا مرادم است که این و لا یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا گفتند معلوم می شود راسخون فی العلم نمی دانند تعبدا می گویند ما ایمان داریم متاسفانه توی شیعه هم میم گنده اش آمده توی قرائت ها هم بعضی از مفسرین متأسفانه فرموده اند در حالی که اگر اهل بیت متشابهات را ندانند مختص می شود به علم خدا لازم می آید لغویت در جعل، لغویت در جعل محال است یعنی بر می گردد به مهمل گویی پروردگار عالم گفته الف لام میم احدی نمی داند جز خودش این که نمی شود باید احدی بداند و هم اهل بیت همه بدانند به واسطه علم اهل بیت علیهم السلام و الا اگر هیچ کس نداند جز خدا مهمل می شود مثل یک کسی که ما زبانش را ندانیم بیاید این جا بنا کند ببافد به هم خب می گوییم آقا مهمل گویی می کند به درد ما نمی خورد به درد خودش هم نمی خورد لذا این متشابهات قرآن یعنی مجهولات قرآن اگر داده بودند دست معلم متشابه نداشتیم در قرآن، ندادند دست معلم متشابه پیدا کردیم به عبارت دیگر یعنی مجهولات پیدا کردیم مجهولات پیدا کردیم در قرآن و الا و انزلنا علیک الکتاب لتبین للناس ما نزل الیهم دیگر می شود الفاظ با هم مترادف، یا رسول الله قرآن را نازل کردیم برای این که مبین قرآن برای مردم، این مبین محکمات که معنا ندارد که بگوییم لتبین للناس ما نزل الیهم یعنی محکماتش را، لتبین للناس ما نزل الیهم همه اش را بعضی محکمات است حرف کم دارد بعضی متشابهات است حرف زیاد دارد اما بالاخره تویی، امیر المؤمنین علی علیه السلام است که لتبین للناس ما نزل الیهم، ظاهراً حرفم خوب باشد حالا اگر کسی ایراد دارد بگوید تا تکرارش بکنیم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد