درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/03/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : اطلاق فردی، حالی، زمانی
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مطلق را منقسم کرده اند به سه قسم اطلاق فردی، اطلاق حالی که به آن اطلاق مقامی هم می گویند یکی هم اطلاق زمانی.
 اگر به شما بگویند اکرم عالما اگر مولا در مقام بیان خصوصیات باشد شما سه تا اطلاق درست می کنید می گویید مولا در مقام بیان خصوصیات است اسم جنس یعنی علم، عالم قیدی نیاورده پس آن عالم چه عادل باشد چه فاسق باشد به آن می گوییم اطلاق فردی یعنی توی خارج اسم جنس یعنی عالم گاهی فاسق است شاذ است گاهی عادل است مثل شما فراوان است حالا الان نمی دانیم اکرم عالما فاسق را می گیرد یا نه؟ مقدمات حکمت جاری می کنیم اطلاق فردی درست می کنیم.
 گاهی هم اطلاق حالی اطلاق مقامی گفته اکرم عالما نمی دانم آیا این عالم را برای چه می خواهد؟ یزاس تدریس می خواهد اگر این مریض باشد خانه نشین باشد علمش را فراموش کرده باشد این را نمی گیرد یا این که نه می خواهد اکرام بکند می خواهد جلسه دارد آن هم باشد اطلاق حالی با مقدمات حکمت درست می کنم می گویم مولا در مقام بیان خصوصیات است نگفته عالم جوان یا عالم پیر نگفته مشتغل و غیر مشتغل بنابراین هر حالی از حالات هر مقامی از مقامات را این اکرم عالما می گیرد با این مقدمات حکمت اطلاق حالی درست می کنم.
 گاهی هم اطلاق زمانی درست می کنم گفته اکرم عالما نمی دانم در حال اشتغال می گوید یا اگر درسها تعطیل شد آن جا را هم می گوید ایا اگر این بازنشسته شده آن زمان را هم می گوید؟ مقدمات حکمت جاری می کنم مولا در مقام بیان مراد است قید نیاورده بنابراین هر زمانی از ازمنه را اراده کرده، آن عالم وجوب اکرام دارد
 لذا بزرگان که اطلاق را ساری می دانند فرموده اند گفته اند وقتی مقدمات حکمت راجع به فرد و راجع به حال و راجع به زمان جاری کردی این طور بگو بگو اکرم عالما یعنی اکرم کل عالم فی کل حال فی کل زمان.
 تفاوتی نمی کند ما هم که نتوانستیم از مقدمات حکمت کل درست بکنیم ماهیت لا بشرط درست کردیم باز هم همین می شود باز هم اگر مقدمات حکمت جاری کردم می گویم اکرم کل عالم فی کل زمان فی کل حال.
 اما توجه به این مطلب هم لازم است همین جور که بزرگان هم فرموده اند اطلاق فردی با مقدمات حکمت درست کردن آسان است اما اطلاق حالی اطلاق زمانی با مقدمات حکمت درست کردن مشکل است چرا؟ باید احراز بکنیم که در مقام بیان زمان هم هست در مقام بیان حالات هم هست تا بگوییم مولا در مقام بیان فرد و حالت و زمان است قیدی ذکر نکرده قدر متیقن در مقام تخاطب نیست پس می شود اکرم کل عالم فی کل زمان فی کل حال و اما این که مولا در مقام بیان حالات باشد این کم است از همین جهت هم اگر توی فقه یادتان باشد اطلاق مقامی را خیلی جاها اشکال می کنند آن وقتی که بخواهند یک مطلبی را راستی بماسانند و یک مطلبی را راستی سرایت بدهند در این می گویند اطلاق مقامی هم دارد اما اثبات کردن این که مولا در مقام بیان حالات است مثل آن جاست که اثبات مولا در مقام بیان زمان است خیلی مشکل است.
 بله اگر یک حرفی بزنید حرف دو سه روز قبل را آن هم زیاد می شود و آن حرف این بود که این مقدمه اول که مولا در مقام بیان خصوصیات است آیا اگر شک کنیم چه باید بکنیم؟ مرحوم آخوند اول گفتند که اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم بعد فرمودند سیره عقلاء هست بر این که در وقتی هم شک بکنیم اطلاق گیری می توانیم بکنیم مرحوم آخوند روی آن هم فتوی دادند دست از حرف اولشان هم برداشتند و فرمودند که مولا در مقام بیان مراد، باید آن جاها را بگوییم که یقینا قیدی باشد و اما اگر شک کنیم اراده قید کرده یا نه؟ مثل آن جاست که احراز کنیم اطلاق را، اگر چند روز قبل شما فتوایتان این شد که این احراز در مقدمه اول لازم نیست همین مقدار که قید نباشد همین مقدار که شک کنیم آیا در مقام بیان مراد است یا نه؟ عقلاء می گویند بگو در مقام بیان مراد است.
 خب اگر این را بگوییم همین جور که اطلاق فردی زیاد می شود اطلاق حالی و مقامی هم زیاد می شود اطلاق زمانی هم زیاد می شود و می توانیم از اکرم کل عالم سه تا کل بیاوریم بگوییم اکرم کل عالم فی کل حال فی کل زمان.
 اما وقتی برویم توی فقه می بینیم که فقهاء بزرگان سختشان است اطلاق مقامی بگیرند، سخترشان اطلاق زمانی بگیرند
 اطلاق فردی را سختشان نیست حتی همین مقدار که قید نمی بینند جنس را در مقابل جنس نمی بینند آوردند اسم جنس را توی خارج می بینیم که اطلاق گیری می کنند مولا در مقام بیان مرادش است قیدی نیاورده بنابراین از عالم اراده کرده همه افراد را، این اطلاق برایشان مشکل نیست لذا می بینیم که مثلا صاحب جواهر این ادعای اطلاق را خیلی جاها، خیلی جاها اطلاق را در مقابل عام می گذارد مقدمات حکمت را جاری می کند اما همین صاحب جواهر توی اطلاق مقامی این قدر برایشان آسان نیست که بگویند اطلاق مقامی دارد مخصوصا اطلاق زمانی، لذا توی فقه اگر برویم اطلاق فردی را گرفتن آسان است اطلاق مقامی که به آن می گوییم حالی مقامی اطلاق زمانی کم است در فقه ما، اطلاق فردی زیاد است در فقه ما.
 و اما بحث اصولی این است که باید احراز کنیم که همین جور که در مقام بیان فرد است در مقام بیان حالات است در مقام بیان ازمنه است و بگوییم اکرم عالما یعنی اکرم کل عالم فی کل حال فی کل زمان این را باید احراز بکنیم.
 مگر شما فتوایتان همان حرف آخر مرحوم آخوند باشد این که ما اصلا مولا در مقام بیان خصوصیات است را نمی خواهیم همین مقدار که قید نیاورد گردنش می گذاریم که تو در مقام بیان خصوصیاتی چرا؟ برای این که همین مقدار که احراز نکردیم در مقام بیان خصوصیت است یا نه؟ عرف می گوید در مقام بیان خصوصیات است محاجه می کند می گوید در مقام بیان خصوصیات بودی.
 اگر فتوایتان این باشد آن وقت دیگر هم اطلاق فردی هم اطلاق زمانی هم اطلاق حالی توی فقهمان زیاد پیدا می شود و اما می گویند شهرت احراز می خواهد، شهرت می گوید احراز، اگر احراز را شرط بدانید و بگویید باید احراز کنم یقین کنم البته یقین عرفی اطمینان کنم که مولا در مقام بیان خصوصیات است اگر این احراز را بخواهیم راجع به اطلاق فردی خب فراوان می شود اما راجع به اطلاق مقامی اطلاق زمانی اطلاق گیری خیلی کم می شود اتفاقا توی فقه ما هم همین جور است اطلاق مقامی اطلاق زمانی گرفتن توی فقه ما خیلی کم است، این خلاصه این مسئله، دیگر دائر مدار استنباط خودتان و دائر مدار فتوای خودتان و ببینیم که چه قاعده را در اصول درست کردید تا توی فقه بگویید قواعد ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه.
 مسئله دیگری که در باب مطلق و مقید است و آن هم فوق العاده مسئله مهمی است و آن این است این مسئله در باب عام و خاص هم هست و متأسفانه در باب عام و خاص باید خیلی مفصل در باره اش صحبت بکنند خیلی درباره اش صحبت نکرده اند حتی در باب اطلاق بیشتر صحبت کرده اند و آن این است که حمل عام بر خاص حمل مطلق بر مقید آن جاهاست که یکی مثبت باشد یکی منفی مثل اکرم عالما لا تکرم فاسقا منهم یا در باب عامش اکرم کل عالم و لا تکرم الفساق منهم یک کدام باید مثبت باشد دیگری منفی یا لا تکرم الناس الا العلماء منهم که یکی منفی است عام ما منفی است خاص ما مثبت بالاخره باید بینشان مثبت و منفی باشد خب این حمل عام بر خاص می شود.
 حالا حمل عام بر خاص می شود به چه دلیل؟ معمولا ادبا یا قدیمی ها از اصولیین گفته اند حمل عام بر خاص مجاز است قرینه هست عامی داریم خاصی داریم قرینه هست قرینه اش هم معمولا گفته اند اظهر و ظاهر گفته اند عام ما ظاهر است خاص ما اظهر است به قاعده حمل ظاهر بر اظهر بعضی اوقات هم نص است گفته اند به قاعده حمل ظاهر بر اظهر حمل عام بر خاص می کنیم اما مجاز است.
 اما بعد دیگر در زمان شیخ انصاری و بعد هم شاگردهای شیخ انصاری و بعد هم رئیس مرحوم آخوند در کفایه فرموده اند حمل عام بر خاص مجاز نیست یک تقنین است یک قاعده عقلایی است و این که عقلاء در وقت تقنینشان اول کلیات را می گویند بعد جزئیات را می گویند و اگر بگوید اکرم کل عالم این به اراده استعمالی حقیقت است مجاز نیست راستی از اکرم کل عالم اراده کرده همه آنها را بعد آن تخصیص ها آن تبصره ها قرینه بر این است که این اراده استعمالی بوده نه حقیقی، مجاز آن جاست که استعمال شیئ در غیر ما وضع له باشد این جا استعمال لفظ در معنای خودش شده اما به اراده استعمالی نه به اراده جد ، اراده استعمالی را مرحوم آخوند اسمش را گذاشتند ضربا للقانون ندیدم جایی، این ابتکار مرحوم آخوند است و خیلی چیز قشنگی عالی هم هست که عام را گاهی می گوید برای مکالمه گاهی می گوید ضربا للقانون اگر عام را بگوید برای مکالمه برای تفهیم و تفهم در محاوره ها خب این جاها اصلا مورد بحث اصول هم نیست و اصلا با هم تعارض هست و حمل عام بر خاص هم نیست و مگر از باب اظهر و ظاهر و بالاخره مجاز است.
 و اما اگر گفتیم حمل عام بر خاص ضربا للقانون است و ضربا للقانون این است که اول تقنین می کند به اراده استعمال نه اراده جد در اراده استعمالش جد است اما از این عام واقع را اراده نکرده همه هم می دانند هم مقنن می داند هم دیگران، بعد از آن که عام را گفت تبصره هایش را می گوید آن وقت مثلا می گوید اکرم کل عالم یا اکرم عالما بعد می فرماید آن عالم یک قید دارد و این که باید عادل باشد، اول می گوید طلبه ها را باید از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه قرار بدهیم هیچ کس نداد حتی جمهوری اسلامی اما این یک امر عقلی است یک امر مسلم است این باید باشد و راستی هم غصب شده راستی هم ظلم شده برای این که چه فرق است بین حوزه و دانشگاه؟ چه فرق است؟ از یک دانشجویی غیر احساساتی بپرسند چه فرق است بین طلبه و دانشجو؟ اگر دانشجو را باید از نظر خوراک پوشاک مسکن ازدواج در رفاهش قرار بدهیم بیت المال را به او بدهیم آن مراتب اولیه صرف بیت المال یعنی این، کار به دین هم نداریم خب عقل هم می گوید طلبه ایضا کذلک آن هم باید از بیت المال از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه باشد اما دانشگاه صد تا، حوزه هیچ، خیلی ظلم است انصافا، این ظلم کی بر طرف می شود؟ نمی دانیم، کاری به انفال هم نداریم که انفال مال ماست کاری به و اعلموا انما غنمتم من شیئ فان لله خسمه این که همه بیت المال یک پنجمش مال ماست کاری به این حرف ها نداریم این ها یک بحث های دیگری دارد آنها نه، اما راجع به این جمله بحث داریم چه فرق است بین طلبه و دانشجو؟ بودجه یک دانشگاه توی اصفهان، هفت هشت ده تا دانشگاه بیشتر هست دانشگاه دولتی، بودجه یک دانشگاه را بدهند به من تمام این طلبه ها را از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه می کنم آن هم ضروری نه، توی رفاه می کنم.
 و حالا گفته است دانشجو را از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه کن بعد گفته شرط این دانشجو این است که محصل باشد نمراتش خوب باشد خب در این جا آن جمله اول مجاز نیست گفته شده ضربا للقانون، گفته شده کلی برای این که بعد بشود جزئیات را یکی پس از دیگری به آن بزنیم مرحوم آخوند می فرمایند که باب عام و خاص باب مطلق و مقید این است مجاز نیست با اراده استعمالی حقیقت است وقتی که قید می آید می فهمیم اراده جد نبوده اگر قیدی نبود می فهمیم تطابق اراده جد با استعمال اراده استعمال با جد، بَه چه حرف خوبی مثل مرحوم آخوند چه لطافت خوبی دارد.
 حالا گفته اند این عام و خاص باید یکی مثبت باشد یکی منفی به عبارت دیگر خاص ها همه شروط است یکی می شود مثبت یکی منفی و در باب عام خاص باید یکی مثبت باشد یکی منفی یا عام ما منفی باشد آن خاص ما مثبت ولی بالاخره این تباین نفی و اثباتی باید باشد اما اگر هر دو مثبتین شدند آیا حمل عام بر خاص می شود یا نه؟ معمولا گفته اند نه چرا نه؟ برای بعد برای شنبه انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد