درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/03/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مقدمات حکمت
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مسئله ای که دیروز عنوان شد یک مسئله فوق العاده مشکلی است از نظر ما برای این که همه همه حتی مرحوم آخوند در این جا در این مسئله اطلاق می فرمایند که اطلاق گیری مربوط به مفاهیم اسمیه است مفاهیمی که مستقل بالمعناست مثل رجل و اما هیئات از آن اطلاق گیری نمی شود کرد حالا هیئت اخباری باشد یا انشائی چون مفهوم مستقل بالمعنا نیست و اگر بخواهد اطلاق گیری بکند اول باید مفهوم را در نظر بگیرد سپس قید به آن بزند یا آن را یله و رها بکند و معانی حرفیه این از ایجادیات است و ایجادیات دائر مدار وجود و عدم است نه دائر مدار مطلق و مقید آن وقت در این جا هم به انشاء مثال می زنند هم به معانی حرفیه که دیروز مثال می زدم جئنی برجل غدا گفتند راجع به جئنی برجل اطلاق گیری می توانی بکنی بگویی مولا در مقام بیان مراد است خصوصیتی نیاورده پس هر مردی، جاهل باشد یا عالم پیر باشد یا جوان دهاتی باشد یا شهری گفته اند بنابراین روی جئنی برجل اگر اطلاق گیری راجع به مفهوم اسمیش بخواهی بکنی اشکال ندارد و اما اگر انشاء را بخواهی اطلاق گیری بکنی نمی شود مثلا گفته همین جئنی برجل یک مردی برایم فردا بیاور بگوید حالا صبح و قبل از ظهر و عصر و این ها ندارد حالا ما کارهایمان را انجام می دهیم عصر برایش می بریم تمسک بکند به اطلاق بگوید در مقام بیان انشاء حکم بوده، نگفته صبح بنابراین عصر ببرم اشکالی نیست، گفتند نمی شود چرا نمی شود؟ گفته اند که صیغه افعل و ما بمعناه انشاء است انشاء یک معنای حرفی است هیئت است مربوط به ماده است و هیئت من حیث هی هی نمی شود وجود خارجی پیدا بکند وقتی نشد وجود خارجی پیدا بکند معنای حرفی می شود مثل کلمه من کلمه الی در وقتی معنا پیدا می کند که قبل و بعد داشته باشد بگوید سرت من البصره الی الکوفه و الا هر چه بگوید من من من الی الی الی هیچ معنا ندارد چرا معنا ندارد؟ چون که مستقل بالمفهومیه نیست من وقتی معنا پیدا می کند که سرت داشته باشیم بصره داشته باشیم من بیاید این بصره را بچسباند به سرت و بگوید سرت من البصره و الا خود کلمه من یک معنای حرفی است بنابراین این چون معنای حرفی است مستقل بالمفهومیه نیست از این جهت ما بخواهیم اطلاق گیری بکنیم در معنای حرفی باشد مثل غدا یا نظیر معنای حرفی باشد مثل انشائات اخبارات گفته اند که اطلاق گیری نمی شود کرد نمی تواند تصورش را بکند تا این که اطلاق درست بکند یا تقیید درست بکند این خلاصه حرف کفایه و غیر کفایه و مشهور در میان اصحاب که دیروز گفتم مرحوم آخوند اول کفایه یک قاعده درست کردند دست از این قاعده هم برنداشتند تا آخر جلد دوم کفایه و ایشان گفتند اصلا این من، الی یا انشائات اخبارات همه همه وضع عام است موضوع له عام است مستعمل فیه خاص است خدا رحمت کند مرحوم آقای مجاهدی را می گفتند که حرف مرحوم آخوند از استادشان نقل می کردند از مرحوم آخوند نقل می کردند که معنای من با معنای ابتدا از نظر وضعی مترادف است یعنی من برای ابتداست لفظ ابتدا هم برای ابتداست هیچ تفاوت ندارد موضوع له هم عام است لفظ ابتدا برای ابتدا عام، لفظ من هم عام مترادف با هم است الا این که آقای واضع خواهش کرده این که اگر در معانی حرفیه استعمال می کنی من بیاور، اگر در معانی اسمیه استعمال می کنی ابتدا بیاور این را هم آقای مجاهدی، از مرحوم آخوند هم در کفایه فهمیده می شود انسان دقت بکند در کفایه همین حرف مرحوم آقای مجاهدی خوب معلوم می شود لذا ایشان مثلا می گوید اگر کسی به جای ابتداء سیری البصره این جور به جای ابتدا من بیاورد گفته عبارت درست است به جای من ابتدا بیاورد به جای سرت من البصره بگوید سرت الابتداء البصره درست است اما یک بی ادبی کرده آن چه واضع گفته خواهش دارم سرت من البصره بگو نگفته گفته سرت الابتداء البصره مرحوم آخوند این جوری درستش می کنند و بالاخره همه معانی حرفیه را وضع عام موضوع له عام مستعمل فیه خاص آن هم با خواهش، این خلاصه حرفهاست در اصول.
 دیروز ما عرض کردیم که اصل مطلب درست نیست برای این که این معانی حرفیه توی خارج معانی حرفیه است اما توی وضع و توی تصور اصلا ما معانی حرفیه نداریم، تصور می کند الابتداء را و این الابتداء وضع است و حسابی مفهوم مستقل، تصور می کند صیغه افعل و ما بمعناها را آن انشاء را و وضع می کند از برای آن اوامر و نواهی که توی خارج است هیچ جا پیدا نمی کنیم در مفهوم در وضع یک چیزی که مستقل بالمفهومیه نباشد تمام حروف تمام انشائات تمام اخبارات این ها مستقل بالمفهومیه است یعنی حسابی واضع می تواند تصورش را بکند همین جور هم هست بدون تصور که نمی شود وضع بکند لذا اگر یادتان باشد همه آنها وضع عام موضوع له عام معنا می کردند لحاظ عام و لفظ را وضع کرده برای همان لحاظ گفتند وضع عام موضوع له عام، گفتند وضع خاص موضوع له خاص تصور می کند زید ر ا وضع می کند برای بچه اش، وضع عام موضوع له خاص تصور می کند لحاظ می کند معنا اما در وقت وضع وضع می کند از برای خارج این ها حرفهای خودشان است خب وقتی این جور باشد وضع یعنی لحاظ، لحاظ باید مستقل بالمفهومیه باشد اصلا معقول نیست من تصور کنم یک چیزی که نتوانم تصور کنم تصور کنم یک چیزی که استقلال بالمفهومیه ندارد وقتی چنین باشد تمام معانی حرفیه و تمام انشائات تمام اخبارات تمام این چیزهایی که توی خارج تنهایی معنا ندارد نمی تواند تنهایی معنا بکند از نظر لحاظ می تواند موضوع له واقع بشود می تواند متصور واقع بشود اصلا نمی شود بدون این، باید انشاء را تصور بکند صیغه افعل و ما بمعناها را تصور بکند ثم وضع بکند برای آن انشایی که شما توی خارج دارید یا اخباری که شما در خارج دارید خب می شود وضع عام، می شود مستقل بالمفهومیه، می شود قابل تصور وقتی وضع عام شد حالا می خواهد موضوع له درست بکند موضوع له را می آورد توی خارج به نحو کلی حقیقی می گوید انشاء از هر که واقع بشود تدل علی وجوب لذا انشاء توی خارج یک امر غیر مستقل است یعنی وابسته به ماده است انشاء خود نمی تواند توی خارج باشد اما از نظر مفهوم که می تواند می شود وضع عام موضوع له خاص، می شود لفظ تصور کرده معنای عامیش را مفهوم است مفهوم مستقل بالمعناست انشاء اخبار همین جور که الان گفتن هایش هم مستقل بالمعناست صیغه افعل و مابمعناها را من می خواهم با لفظ با شما حرف بزنم خب این الفاظ من همه اش مستقل بالمعناست اگر مستقل بالمعنا نباشد که تکلم نمی شود باشد
 اما آن انشایی که ترغیب می کند هل دادن نحو المطلوب آن یک امر حرفی است آن یک هیئت وابسته به ماده است تا زید قائم آن اخبار که از زید قائم توی ادبیت می گوییم زید مبتدا قائم خبر آن اخبار که روی زید قائم آمده جمله اسمیه درست کرده آن غیر مستقل بالمعناست نمی شود خود به خود در خارج وجود پیدا کند اما از نظر مفهوم حتی از نظر تکلم این ها همه مستقل بالمعنا هستند می شود مفهوم عام یعنی وضع عام یعنی لحاظ عام اما موضوع له خاص برای این که آن مفهومی که تصور می کنم نمی تواند امر واقع بشود نمی تواند نهی واقع بشود ترغیب کند یا زجر از آن ماده بکند طلب کردن حالا به قول مرحوم آخوند که امر و نهی را هر دو را طلب می داند طلب فعل و طلب ترک این طلب فعل و طلب ترک در خارج به واسطه انشاء پیدا می شود انشاء وابسته به ماده است جئنی این هیئتش وابسته به مجیئ است اضرب وابسته به ضرب است زید قائم آن هیئت اسمیش وابسته به زید قائم است، توی خارج می شود غیر مستقل، توی خارج می شود معنای حرفی، توی خارج می شود غیر مستقل بالمفهومیه اما از نظر لحاظ بلکه از نظر تکلم مکالمه هیچ کدام این ها معنای حرفی نیست همه اش مستقل بالمهفومیه است مستقل بالمفهومیه یعنی خود به خود می توانم تصور آن را بکنم واضع تصور می کند معنای من را به معنا ابتدا لفظ را هم در نظر می گیرد لفظ من آن هم مستقل بالمفهومیه است خب یک معنا یک لفظ لحاظ کرده بعد که لحاظ کرده گفته که آن جا که می خواهی ربط بدهی حرف را به حرف بگو سرت من البصره الی الکوفه آن وقت این من توی خارج لا معناست از نظر واضع خوب معنا نداشته از نظر مکالمات خوب معنا دارد همین الان مکالمات من و شما داریم می گوییم من برای ابتدا ملا مغنی گفت من هفت تا هشت تا معنا دارد این مکالمات این نوشته ها همه همه مستقل بالمفهومیه است خود واضع هم که وضع می کند همه همه مستقل بالمفهومیه است اما وجود خارجی انشاء در خارج آن که می خواهد ترغیب بکند تحریص بکند این غیر مستقل بالمعناست یعنی یک هیئت است هیئت ماده می خواهد باید یک ماده ای باشد آن هیئت بیاید روی این ماده آن وقت ترغیب می کند تحریص می کند یا می گوید جئنی یا می گوید لم تجئنی لذا روی حرف من حرفها همه همه سالبه به انتفاء موضوع می شود، ندیدم کسی بگوید اما مجبوریم حرف من را بزنیم و اصلا این اشکال مهم را که مرحوم آخوند با آن ان قلت قلت های آخوندی می خواستند اول کفایه درست بکنند دیگر روی عرض من تمام این حرفها می شود سالبه به انتفاء موضوع اگر هم بخواهیم بگوییم از کدام اقسام است؟ می گوییم وضع عام موضوع له خاص مستعمل فیه هم خاص، و این هم که بگوییم وضع عام موضوع له عام مستعمل فیه خاص به قول آقای مجاهدی به خواهش آقای واضع این هم هیچ مفهوم ندارد واضع که پیامبر نیست که حرفش را بشنوم می خواهم حرفش را نشوم، می خواهم حرفش را نشونم می گویم که سرت الابتداء البصره الانتهاء الکوفه باید درست باشد مسلم غلط است مستعمل فیه را این جور معنا کردن معلوم است یک حرف طلبگی است به قول آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه بعضی اوقات این جور حرفها را می گفتند این ها از مدرسه در آمده این ها که عرفیت ندارد.
 اما آن که عرفیت دارد آن که واقعیت دارد آن که باید بگوییم آن که بلا اشکال است این است باب حروف همه همه وضع عام موضوع‌له خاص مستعمل فیه خاص معنایش هم این است وقتی لحاظ می کند معنا را ولو معنای حرفی مستقل بالمفهومیه است ثم وضع می خواهد بکند وضع خارجی می خواهد بکند آن مستقل بالمفهومیه بخواهد بیاید توی خارج باید وابسته باشد هیئت است باید روی ماده باشد نمی شود که هیئت بدون ماده یا معانی حرفیه باید قبل و بعد داشته باشد و الا هر چه بگوید من من من هیچ فایده ای ندارد الا مهمل از آن چیزی مردم استفاده نخواهند کرد.
 ظاهرا می پسندید حرف من را اما اگر حرف من را بپسندید یک اشتباه کلی شده از همه ادبا حتی از قدماء مثل رضی شرح رضی مثل ملا مغنی مثل ملا مطول این کتابهای خوب خوب خوب که این خوب خوب ها افتاد دست ما بد بدها و این خوب خوب ها را له کردیم روی عرض من ولو ایراد به این ها خب باشد حالا ایراد وارد باشد اما یک واقعیت باشد و ظاهراً حرف من یک واقعیت عالی باشد می خواستم روی فرع سوم صحبت کنم دیگر وقت گذشت و فرع سوم ما در کفایه این است که خیلی هم به درد می خورد اطلاق یا فردی است یا حالی است یا زمانی اطلاق فردی اطلاق حالی که اسمش را اطلاق مقامی هم می گذاریم یکی هم اطلاق زمانی، فردا درباره اش صحبت می کنم انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد