درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/03/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مقدمات حکمت
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 گفتم مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه در کفایه بعد از آن که مقدمات حکمت را فرمودند سه تا فرع متعرض شدند راجع به فرع اولش دیروز صحبت کردیم.
 فرع دوم را متعرض شدم و نشد تمام بشود فرع دومی که مرحوم آخوند دارند یک فرع خیلی مشهور در اصول است مرحوم آخوند هم برای همین شهرت همان اول جلد اول کفایه مفصل بعدش هم مختصر یک مبنا برای خودشان درست کردند.
 آن که مشهور در میان اصحاب است گفته اند که معانی حرفیه قابل تقیید نیست دائر مدار وجود و عدم است اصلا قابل تصور نیست تا ما بخواهیم به آن قید بزنیم و معانی حرفیه من جمله اخبارها انشاء ها معانی حرف مثل من، الی و کلیه معانی حرفیه که ربطی هستند فرموده اند این ها همه همه یک چیزی است در خارج دائر مدار وجود و عدم است یا هست یا نه، و ما بخواهیم تقییدش کنیم نمی شود گفته اند مثل موجودات است موجودات در خارج را می شود قید به آن بزنیم؟ ماهیتی که عوارض مشخصه پیدا کرد و آمد توی خارج خب می شود موجود دیگر این موجود یک امر شخصی است نه قابل اطلاق است نه قابل تقیید است و مطلق انشائات، مطلق اخبارات چنین است لذا در مسئله ما گفته اند که اگر بگوید جئنی برجل فی الغد گفته راجع به معنای رجل چون اسمی است به قول این ها مستقل بالمفهومیه است می توانم تصورش کنم، گفته اند راجع به جئنی برجل آن رجل اسم جنس است و معنای حرفی هم ندارد و مستقل بالمفهومیه است مولا می تواند قیدش بزند بگوید جئنی برجل عالم می تواند هم قیدش نزند بگوید جئنی برجل من حیث انه رجل، گفته اند خب این قابلیت تقیید دارد مقدمات حکمت در آن جاری است و اگر در مقام بیان مراد باشد قرینه ذکر نکرده باشد قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد وقتی می گوید جئنی برجل فی الغد راجع به رجلش مقدمات حکمت جاری می کنم می گویم مولا در مقام بیان مراد است قید نیاورده پس ماهیت لا بشرط یعنی اسم جنس آن را اراده کرده است.
 و اما راجع به آن انشاء یعنی آن صیغه امر جئنی یا مربوط به آن فی الغد که معنای حرفی است فردا گفته اند در این دو اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم لذا اگر گفت جئنی برجل و من شک کردم که این امر دال بر فور است یا نه؟ آیا در مقام بیان مراد است؟ هر وقتی من این امر را اتیان بکنم بس است؟ یا در مقام بیان مراد نیست قدر متقین گیری می گیرم این جئنی برجل صبح اول صبح هر چه زودتر بروم کارم را انجام بدهم گفته اند که نه اطلاق گیری نمی توانی بکنی، نمی توانی بگویی مولا در مقام بیان مراد است قید نیاورده برای آن امر جئنی پس هر وقتی از روز یا فردا آن امر را به جا آوردی امتثال کرده ای، گفته اند نمی شود چرا نمی شود؟ گفته اند برای این که این انشاء معنای حرفی است ایجادی است یک موجود شخصی توی خارج است و ما بخواهیم این موجود شخصی توی خارج را بگوییم مولا در مقام بیان مراد است قید نگفته پس مطلق اراده کرده اصلا دست مولا نبوده تا ما بگوییم مطلق است یا مطلق نیست، یک امر شخصی است اصلا ماهیت لا بشرط نیست و چون که ماهیت لا بشرط نیست انشائیات همه همه موجودات در خارجند و ماهیت لا بشرط با آن عوارض مشخصه اش موجود در خارج می شود انسان من حیث انه انسان که نمی تواند در خارج موجود بشود بله با عوارض مشخصه اش به آن می گوییم کلی طبیعی موجود در خارج می شود و انشائیات همه آن موجودات خاصه است یعنی این با این جئنی یعنی با این صیغه امر ایجاد می کند یک امر شخصی خارجی را و در باب اطلاق باید بگوییم که اسم جنس است ماهیت لا بشرط است قید نیاورده پس اراده کرده ماهیت لا بشرط، این جا اصلا ماهیت بشرط شیئ است یک موجود خارجی است مقدمات حکمت اصلا در آن جاری نیست خب حالا چه باید بکنم؟ گفته اند خب وقتی که نتوانستی اطلاق گیری بکنی قدر متیقن، قدر متیقن چیست؟ نمی دانم امر کرده به من این امر را می توانم تأخیر بیندازم یا نه؟ گفته اند آن مسئله فور و تراخی می آید جلو اگر عقلا بگویند فور خب باید با آن قاعده فور فورا صبح آن امری که مولا کرده است انجام بدهیم اگر هم فور نتوانستی درست بکنی البته تراخی هم که نمی شود درست کرد آن وقت با برائت می آییم جلو و این می گوییم که صبح زود من باید این کار را بکنم نمی دانم برایم واجب است یا واجب نیست؟ واجب نیست اما اطلاق گیری نمی توانم بکنم و بگویم هر ساعتی من جمله صبح یا عصر یا ظهر یا وقت دیگر.
 گفته اند فی الغد هم همین است اگر گفت جئنی برجل غدا این غدا از معانی حرفیه است و چون از معانی حرفیه است مثل من است من لام است مثل ما بقی حروف است این ها یک معانی ربطی، معانی ربطی مربوط به خارج است یعنی سرت من البصره الی الکوفه این من بصره الی الکوفه کدام من ارتباط می دهد؟ من خارجی، الی البصره کدام الی است که جمله بندی می کند؟ جمله را درست می کند؟ جمله خارجی، معنای حرفی این است معنای یک شیئ موجود در خارج است که مستقل بالمفهومیه هم نیست ربطی است خب وقتی که معانی حرفیه ربطی شد دیگر اصلا اطلاق گیری سالبه به انتفاء موضوع است بخواهیم بگوییم مولا در مقام بیان مراد است قید ذکر نکرده بنابراین غدا هر وقتی که بشود از اول صبح تا غروب گفته اند نه، چرا نه؟ گفته اند برای این که معانی حرفیه مستقل بالمفهومیه نیست و در اطلاق گیری در اطلاق داشتن باید چیزی باشد که مستقل بالمفهومیه باشد.
 این قول تقریبا یک الجماعی از ادبیت روی آن است مخصوصا مرحوم رضی رضوان الله تعالی علیه این ادیب در مقابل ملا مغنی انصافا این شرح رضی خیلی شرح بالایی است خیلی خوب است من مقایسه هم کرده ام از نظر دقت مرحوم رضی که شیعه هم بوده خیلی بالاتر از ابن هشام است که سنی بوده و لو ابن هشام هم انصافا ادیب بزرگی بوده است همین طور تفتازانی ما این ها را هم خودشان را از دست دادیم هم کتابهایشان را از دست دادیم و ضرر خیلی کردیم خیلی خیلی، به جای این که وقتش را صرف یک کار فوق العاده مهمی بکنیم مراجع تقلیدی مثل آسید محمد فشارکی و میرزای بزرگ درست بکنیم نه آن شدیم نه این، نه ادیب شدیم نه فقیه دیگر حالا شما که نه، اما به جای این که توی معانی حرفیه مطالعه کند این را مزخرف می داند خرافت می داند اما یک ساعت دو ساعت پای سریال مزخرف بنشیند این را خوب می داند فردا هم برای رفقایش نقل می کند.
 حالا این جا مرادم است که این رضی از کسانی که خیلی مفصل عالی صحبت می کنند بعد هم صحبت ها آمده توی اصول ما مرحوم رضی است.
 مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه یک ابتکار برای خودشان درست کرده اند برای این که این معانی حرفیه را مستقل بالمفهومیه اش بکنند اگر یادتان باشد اول کفایه وارد شدند مثل این که در ذهن مبارکشان بوده امر خیلی مهم لذا گفته اصلا معانی حرفیه وضع عام است موضوع له عام است مستعمل فیه است که خاص است اما خیلی داغ رسانده به این جا سرت من البصره الی الکوفه من و ابتدا این ها مترادف هستند می توانی من را به جای ابتدا ابتدا را به جای من، بگویی سرت الابتدا البصره الانتهاء الکوفه می توانی هم بگویی سرت من البصره الی الکوفه گفته من به معنا ابتداست اصلا معنای حرفی ندارد معنای اسمی.
 اما مرحوم آخوند رفته اند توی وضع گفته اند وضع من به معنای ابتداء، با ابتدا مترادف، این را نتوانستیم از مرحوم آخوند قبول بکنیم، نشد، که بگوییم عرفا می تواند بگوید سرت الابتدا البصره و الانتهاء الکوفه به جای سرت من البصره الی الکوفه یا این که ابتداء سیری من الکوفه به جای ابتداء که مبتداست من را مبتدا قرار بدهیم گفتند می شود اما شهرت این است که اگر مبتدا می خواهی قرار بدهی ابتدا بگو اگر ربط می خواهی بدهی من بگو این شهرت است به قول یکی از بزرگان مرحوم آقای مجاهدی رضوان الله تعالی علیه من یک مقدار کفایه پیش ایشان خواندم خیلی مشهور در قم بود در کفایه، و ایشان این حرف مرحوم آخوند را خب حسابی می گفتند که عرفیت ندارد و الا حقیقت دارد.
 مرحوم آخوند فرار کرده اند از این معانی حرفیه و انشائات و امثال این ها به این عرضی که کردم و ظاهرا این عرض ادبیت یعنی عرف نمی پسندد نمی توانیم یک جا پیدا کنیم آن عرب قه همان عربی که ابن هشام توی مغنی بیش از 1000 نقل به عنوان شعر از این عرب بی سواد نقل می کند استشهاد می کند در مقابل قرآن که استشهاد می کند قرآن و شعر آن عرب را مثل هم می گوید که این هم برای ما حجت است، اهل لسان.
 حالا به مرحوم آخوند عرض می کنیم آقا این اهل لسان یک جا پیدا کن که اهل لسان به جای الابتداء من گذاشته باشد به جای من الابتدا گذاشته باشد.
 همین جوری ادعا که خارجیت ندارد باید این را اثبات بکنید لفظ ابتدا وضع شده برای آن معنا خب این مشهور است معلوم است همه می دانند اما لفظ من وضع شده باشد برای آن ابتدای اسمی این را هیچ کس نمی داند این یک ادعاست از مرحوم آخوند، می شود ابتدا را به معنای من من را به معنای ابتدا استعمال کرد هیچ کس نمی داند هیچ جا نداریم این با آن نیشتر و دقت آخوندی مرحوم آخوند درست شده توی کفایه آمده.
 یک حرف دیگر هست ببینید این چطور است؟ بگوییم که این معنای حرفیه این ها خارجیتش همین است که شماها می گویید یعنی من در خارج معنای حرفی دارد آن که ربط می دهد سرت من البصره الی الکوفه سیر و بصره و کوفه را ربط می دهد یک جمله درست می کند من خارجی است اما من مفهومی داریم یا نه؟ یعنی اگر واضع بخواهد من را وضع بکند برای ابتدا چکار می کند؟ تصور می کند من خارجی را من که در خارج ربط می دهد جمله را به جمله یا اسم را به اسم، تصور این را می کند، در وقتی که می خواهد وضع بکند برای آن مفهوم وضع نمی کند وضع می کند برای آن من که ربط می دهد سرت من البصره الی الکوفه را همچنین انشاء، انشاء ها همه همه مستقل بالمفهومیه است این که ادبیت می گوید انشاء مستقل بالمفهومیه نیست می گوییم این خارجش است و اما از نظر وضع مستقل بالمفهومیه است یعنی تصور می کند هیئت امر را افعل و ما بمعناه را خب وقتی که تصور می کند مستقل بالمفهومیه است وقتی می خواهد وضع بکند وضع می کند به نحو قضیه حقیقیه برای هر چیزی که ترغیب و تحریص بکند می شود وضع عام اما همه جا مستعمل فیه می شود خاص اصلا موضوع له می شود خاص و این که مشهور شده در ادبیت وضع عام موضوع له خاص خیلی حرف خوبی است خیلی حرف عالی است وقتی چنین شد دیگر خواه ناخواه اطلاق گیری نمی توانم بکنم مگر از نظر مفهومی، مفهومی هم به درد نمی خورد اطلاق گیری کردنش، اطلاق مربوط به خارج می شود خارج مستقل بالمفهومیه نیست بلکه ربط محض است اگر این حرف من درست باشد دیگر حرف مشهور که گفته اند انشائات و ما بمعناها معانی حرفیه و ما بمعناها این ها از آن اطلاق گیری نمی شود کرد حرف عالی می شود وضع عام یعنی مفهوم مستقل بالمعنا اما در وقتی که می خواهد موضوع له درست بکند موضوع عام موضوع له خاص علی نحو سبیل قضایای حقیقیه یعنی هرچه توی خارج صیغه افعل و ما بمعناها باشد این دلالت می کند بر امر اما مفهومش مستقل بالمعنا، حالا مثل این که اگر یک مقدار شما بیشتر روی آن فکر بکنید یک مقدار هم فردا من تکرار بکنم ظاهرا جا دارد تقاضا دارم یک مقدار روی آن فکر بکنید ندیدم کسی بگوید، این حرف من ظاهرا حرف خوبی است فکر بکنید ببینید خوب است یا نه؟
 وصلی الله علی محمد وآل محمد