درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/03/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : الفاظ مطلق
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 فرموده اند الفاظ مطلق منقسم می شود به اقسامی قسم اول اسم جنس قسم دوم علم الجنس قسم سوم معرف الف و لام تعریف قسم چهارم نکره.
 این جمله ای که الان می گویم برای بعدمان می خواهم از شماها استفاده کنم و آن این است که این منقسم شدن به چهار قسم این همان اسم جنس است دیگر اسم جنس قبلا درباره اش صحبت کردیم مثل انسان مثل عالم و امثال این ها خب این اسم جنس گاهی در استعمالها کار معرفه را با آن می کنند به آن می گویند علم جنس گاهی هم این اسم جنس الف و لام بر سرش در می آورند مثل رجل می گویند الرجل انسان می گویند الانسان گاهی هم این اسم جنس را با تنوین می آورند می گویند رجلٌ انسانٌ خب این چهار قسم نشد باید بگوییم لفظ مطلق اسم جنس است تمام شد، این اسم جنس منقسم می شود به چهار قسم اصلا ربطی به بحث ما ندارد.
 ما یک بحث کردیم مطلق چیست؟ درباره اش صحبت کردیم یک بحث هم باید بکنیم این که لفظ مطلق چیست؟ منحصر می شود به اسم جنس و اما الفاظ مطلق چهارتاست الفاظ مطلق چهارتا نیست رجل الرجل و رجل اگر کار معرفه را با آن بکنند مثل اسامه یکی هم رجل من حیث هو هو که بعد می گوییم اصلا همچین چیزی نداریم ممکن است وضع داشته باشد اما توی خارج این رجل نمی شود که بدون تنوین استعمال بشود و همان اسم جنس که در بسته به آن گفتند ماهیت لا بشرط است آن هم مقسمی به این می گوییم اسم جنس می شود لفظ مطلق خب مطلب تمام شد اما این سروصداها که بعدش هست من جمله صاحب کفایه رضوان الله تعالی علیه این جا خیلی سروصدا کرده اند خب به ایشان می گوییم که این الفاظ مطلق چیست که شما می گویید الفاظ مطلق علی اربعه اقسام؟ لفظ مطلق یک لفظ است و آن ماهیت لا بشرط مقسمی است که روز اول گفتیم مثل رجل این لا بشرط مقسمی صدق بر همه افراد در مقابل مرأه همه افراد این رجل صادق بر آن است این مطلق است.
 یک بحث دیگر هست این مطلق را اگر بخواهم استعمالش بکنم خب یا باید با الف و لام باشد بگویم الرجل یا باید با تنوین باشد بگویم رجلٌ این ربطی به لفظ اطلاق ندارد لفظ اطلاق را اگر بخواهیم تلفظش بکنیم بدون تنوین بدون الف و لام نمی شود مگر اضافه باشد، نمی شود که رجل بدون تنوین توی هیچ کتابی نیامده، نمی شود گفت اصلا نه مبتدا واقع می شود نه خبر این یا باید الف و لام داشته باشد بگویم الرجل خیر من المرأه یا باید تنوین داشته باشد بگوید جئنی برجل اما یک جا توی ادبیت توی کتابها توی فقه ما یک جا داشته باشیم بگوید که جئنی برجل، بدون تنوین بدون الف و لام بدون اضافه این اصلا معقول نیست تلفظش بشود همان ماهیت لا بشرط این وضع دارد یعنی مثلا رجل را صرف نظر از تنوین و الف و لام و اضافه صرف نظر از این واضع وضع کرده برای ماهیت لا بشرط حالا من می خواهم استعمال بکنم این موضوع له وجود خارجی ندارد، نمی توانم توی خارج مگر این که یک چیزی به آن اضافه کنم یا تنوین یا اضافه یا الف و لام لذا بخواهم بگویم جئنی برجل به شرطی که مثلا وقفش بکنم که آن هم جئنی برجلٍ است دیگر، یا باید با تنوین باشد یا باید با الف و لام باشد یا باید با اضافه باشد لذا آن ماهیت من حیث هی هی آن وضع دارد اما استعمال ندارد و اگر بخواهیم استعمالش بکنیم باید یا با الف و لام بیاید یا با تنوین بیاید یا با اضافه لذا نگفته اند اما شما باید بگویید، بگویید که اسم جنس از نظر وضع داریم اما این وضع ما استعمال ندارد مگر به این که یک تنوینی یک الف و لامی یک اضافه ای برای آن درست بکنیم لذا این فرمایش قدماء متأخرین من جمله مرحوم آخوند در کفایه این کلاه صدر اعظم را سر نوکر گذاشتن است که اسم جنس منقسم می شود به چهار قسم، نه، اسم جنس منقسم می شود به یک قسم، اسم جنس وضعش همان ماهیت لا بشرط است که یجتمع مع الف شرط رجل را وضع کرده در مقابل مرأه مرأه را وضع کرده در مقابل رجل این ذکور آن اناث این لفظ صادق بر همه همه همه تا این جا تمام شد.
 لذا آن که وضع دارد رجل است، رجل، آن که استعمال دارد این استعمال توی خارج باید با تعدد دال و مدلول باشد یک چیزی پهلویش باید در بیاید تا پهلویش در نیاید استعمال ممکن نیست و حالا چرا نگفته اند؟ چرا اصلا اسم جنس را منقسم به چهار قسم کرده اند؟ این ها ایراد وارد است هم به هدایه المسترشدین باآن تفصیلش هم به مرحوم آخوند با این ایجازش، بالاخره رجل با رجلٌ هیچ تفاوت ندارد هر دو اسم جنس است دیگر نمی شود بگوییم یک کدام اسم جنس است یک کدام اسم جنس نیست، اسم جنس است الا این که آن تنوین دلالت بر تنکیر و دلالت بر توحد و امثال این ها بکند بالاخره کلی است بالاخره ماهیت لا بشرط است چنانچه اگر اضافه اش کردیم مثل غلام، غلام یک ماهیت لا بشرط است حالا برای این که بخواهیم استعمالش بکنیم می گوییم غلام زید خب این غلام متخصص نشد آن اضافه اش است یک تخصصی به این غلام داده و الا غلام من حیث هو غلام یک اسم جنس است وقتی اضافه بشود به تعدد دال و مدلول یک تخصیصی پیدا می کند یعنی ماهیت لا بشرط باز هم ماهیت لا بشرط است آن ماهیت لا بشرط یک قدری ضیق می شود یک تخصص پیدا می کند اگر بگویم غلام که نمی شود گفت غلام، اگر بگویم غلام همه برده ها را می گیرد اگر بگویم غلام زید فقط منحصر می شود به برده های زید آن هم به تعدد دال و مدلول نه به وضع که بگویند غلام دو قسم است یک غلام اضافه یک غلام غیر اضافه، غلام اضافه آن معنایش است غلام بدون اضافه آن معنایش است، نه، هر دو ماهیت لا بشرطند یکی متخصص است به تعدد دال و مدلول یکی هم متخصص نیست برای این که تعدد دال و مدلول نیست دو تا نیست، رجل و رجلٌ از نظر معنا هیچ تفاوت ندارد آن رجل ماهیت لا بشرط است همه مردها را می گیرد رجل هم همه مردها را می گیرد اما آن تنوین دلالت بر نکره بودن، تنوین تنکیر به آن می گویند یک توحد کلی پیدا می شود ولی بالاخره این توحد کلی همان ماهیت لا بشرط است این توحدش به واسطه آن تنوینش است تعدد دال و مدلولش است.
 همچنین بخواهیم وجود خارجی پیدا کند گاهی با الف و لام است مثل الرجل بنابراین که الف و لام الف و لام جنس باشد اگر بگویم رجل همان ماهیت لا بشرط است اگر بگویم الرجل همان ماهیت لا بشرط است اما معرف است، معرف است الف و لام آمده این را تعریفش کرده یعنی جنس و الف و لام جنس تعریفی درست کرده مثل این که بگویی هذا رجل، الرجل به نام هذا رجل خب همان ماهیت لا بشرط است، آن ماهیت لا بشرط یجتمع مع الف شرط الا این که این ماهیت لا بشرطی که وضع شده و اهل منطق درباره اش صحبت می کنند آن می گوید مرا پای بند لفظ نیست من کاری به لفظ ندارم منطقی را پای بند به لفظ نیست بلکه لفظ او را عارضی است کاری به آن نداریم اما اهل ادب یا در اصول کار با آن داریم دیگر، می گوییم این رجل من حیث هو هو نمی شود استعمال کرد یا باید بگوییم الرجل یا باید بگوییم رجل یا باید بگوییم رجل اصفهانی یا با وصف یا با اضافه، آن هم نمی شود برای این آن را هم رجلٌ اصفهانی باید بگوییم، مثل همان غلام زید آن جا که بشود اضافه کرد خب بنابراین آن وضع بدون این بند و بیل وجود خارجی ندارد اگر بخواهیم استعمال کنیم یا باید تنوین بیاوریم یا باید اضافه بیاوریم یا باید الف و لام تعریف و الا خود من حیث هو خود وجود خارجی ندارد، بله در وقتی که می خواهم استعمال کنم گاهی با تنوین تنکیر گاهی با الف و لام تعریف اما تعریف جنس نه تعریف استغراق و تعریف خارجی، تعریف جنس، گاهی هم با اضافه مثل غلام زید آن وقت وجود خارجی پیدا می کند آن وقت آقایان چکار کرده اند؟ کلاه صدر اعظم را سر نوکر گذاشته اند گفته اند که ما یک اسم جنس داریم یک علم جنس داریم یک مفرد معرف باللام داریم یک نکرده داریم، می گوییم آقا این چهار تا کو؟ چیست؟ نکره کدام است؟ رجل ٌ، معرف به لام کدام است؟ الرجل خیر من المرأه و معرف به لام که هفت هشت قسم است برای فردا لذا یا باید بگوییم الرجل همان اسم جنس است یا باید بگوییم رجل زید این همان اسم جنس است یا باید بگوییم رجلٌ آن همان اسم جنس است پس اسم الجنس لا ینقسم باقسام بلکه اسم جنس به اعتبار متعلق، صفت به حال متعلق موصوف نه صفت مربوط به وضع، آن منقسم می شود به چهار قسم یعنی وقتی می خواهم بگویم باید یا با الف و لام بگویم یا با اضافه بگویم یا با تنوین به غیر از این سه تا تلفظ نمی توانم بکنم.
 آن وقت یک جمله هم که هیچ کس نگفته شما بگویید و آن این است که از جاهایی که وضع داریم اما استعمال ندارد اسم جنس است اسم جنس وضع دارد برای کی خوب است؟ برای فلاسفه برای اهل منطق که پای بند به لفظ نیست آن می تواند بگوید که رجل ماهیت لا بشرط من حیث هی هی اما چون پای بند به لفظ نیست تا بگوید الف و لام می خواهد و تنوین می خواهد و اضافه می خواهد، نه، آن روی معنا دارد حرف می زند رجل وضع شده برای ماهیت لا بشرط این ماهیت لا بشرط همان است که در جلسه قبل گفتیم که ماهیت لا بشرط گاهی قسمی است و گاهی لا اقتضاست و گاهی لا بشرط قسمی است و لا بشرط مقسمی است و این ها همه اهل منطق می گویندپای بند به لفظ هم نیستند وضع هم هست رجل وضع شده برای ماهیت لا بشرط اما حالا می خواهیم توی اصول حرف بزنیم می گوییم اسم جنس داریم علم جنس داریم اسم جنس اسمش را گذاشته اند مفرد معرف باللام داریم یکی را هم گفتند نکره داریم یعنی در حقیقت مرحوم آخوند و دیگران نکره را در مقابل اسم جنس گذاشته اند مفرد معرف همان اسم جنس با الف و لام را پهلوی نکره گذاشته اند علم جنس را پهلوی هر سه گذاشته اند گفته اند که اسم جنس ینقسم باربعه اقسام، می گوییم اسم جنس که لا ینقسم باربعه اقسام، اگر بخواهیم درستش بکنیم باید بگوییم به تعدد دال و مدلول آن اسم جنس که مقسم هم هست گاهی علم است و گاهی الف و لام دار است و گاهی تنوین دار آن وقت به این اعتبار به آن می گوییم نکره دیگر اسم جنسش نمی گوییم، به این اعتبار به آن می گوییم معرف به الف و لام دیگر اسمش جنسش نمی گوییم، به این اعتبار اسمش را می گذاریم رجل،آن جا که معرف به الف و لام نباشد نکره هم نباشد همین جا می گوییم آن جا کجاست؟ باید بگوید وضعش می گوییم استعمالش می گوید نه استعمال نمی شود کرد.
 این یک شبهه است و شبهه به همه هم هست ایراد به همه هست و ما نتوانستیم حلش بکنیم در حقیقت ما الفاظ مطلق نداریم لفظ مطلق داریم و آن لفظ مطلق هم اسمش را می گذاریم اسم جنس که درباره اش صحبت کردیم این اسم جنس که ماهیت لا بشرط است اگر بخواهیم استعمالش بکنیم یا باید با تنوین باشد یا باید با اضافه باشد یا باید با الف و لام باشد اگر یکی از این سه نباشد استعمال ندارد ممکن نیست استعمال کنیم.
 این حرف حسابیش است و اما این که آقایان فرموده اند که ما الفاظ مطلق داریم یکی اسم جنس یکی نکره دو تا را پهلوی هم گذاشته اند یکی اسم جنس یکی اسم جنس معرف به الف و لام پهلوی اسم جنس گذاشته اند می گویم این که نمی شود پهلوی هم باشد این قسم عین مقسم می شود مقسم عین قسم می شود.
 می خواستم راجع به علم جنس یک مقدار صحبت کنم دیگر وقت گذشت این اشکال اشکال مهمی است تقاضا دارم روی آن فکر کنید جایی هم نیست شما باید روی آن فکر بکنید روی آن فکر بکنید انشاء الله این شبهه من را حل بکنید تا ایراد به قوم از قدماء و متأخرین وارد نشود.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد