درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : بدا
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 مسئله بدا را هم اصولیین هم فلاسفه هم عرفا درباره اش صحبت کرده اند لذا شده هم مسئله اصولی هم مسئله فلسفی هم مسئله عرفانی و آن جا که بدا موضوع واقع بشود برای مسئله اصولی خوب حرف زده شده آن جا هم که بدا موضوع واقع بشود برای مسئله فلسفی فلاسفه درباره اش خوب حرف زده اند آن جا هم که موضوع واقع بشود برای مسئله عرفانی عرفا درباره اش خوب حرف زده اند و منافات هم ندارد حرفها آن در اصولش و آن در فلسفه اش و آن در عرفانش، ربطی به هم ندارد نه آن مسئله اصولی مسئله فلسفی را می زند نه مسئله فلسفی معارض با آن مسئله عرفانی است نه مسئله عرفانی منافات با آن مسئله اصولی دارد هر کسی روی ذوقش هر کسی روی علمش مسئله بدا را متعرض شده است
 فقط چیزی که توی مسئله هست و این دو سه روز ما تکرار کردیم این است که این حرفهای خوبی که زده شده با این روایاتی که در باب بدا آمده این خیلی با هم نمی خواند که بنا شد ما از شماها این را استفاده بکنیم و الا به اصل حرفها هیچ ایراد وارد نیست خب مرحوم آخوند می فرماید بدا یعنی اظهار بعد الاخفاء قضیه قبله چنین بوده است که خدا می دانسته است قبله تغییر می کند که من می گویم پیامبر هم می دانسته مسلم اما موقتا روی بیت المقدس بوده بعد هم رو به قبله شده به آیه شریفه و این اظهار بعد الاخفاست یعنی یک چیزی که معلوم بوده اما مخفی بوده با آمدن آیه آن خفی ظهور شده خب حرف متینی است دیگر، حرف خوبی است.
 یا فلاسفه که می گویند علم خدا به اعتبار متعلق منقسم می شود به دو قسم علمی که مربوط به علت تامه و علمی که متعلق به مقتضی است و باب بدا یعنی علم به مقتضی نه علم به علت تامه در وقتی که مقتضی موجود شد اما شرطش موجود نشد یا مانع ایجاد شد خب آن که معلوم خدا بوده واقع شده، مقتضی، معلوم شده این که اصلا از اول علت تامه ای توی کار نبوده و علم پروردگار عالم روی مقتضی بوده نه علت تامه، خب حرف خیلی متین است دیگر، حرف خیلی خوب است.
 یا مثل عرفا می گویند که پروردگار عالم دیگر کنه او مخفی است علم ازلی او مخفی بود برای این که کسی نبود تا علم را ظهوری برایش پیدا بشود پروردگار عالم تجلی کرد تجلی علمی ما سوی الله پیدا شد آنها می گویند که یک دفعه هم پیدا شد جف القلم بما کان و ما یکون و ما هو کائن الا این که زمانی باید در زمان واقع بشود و الا آن تجلی دیگر ما سوی الله است هم دنیا را می گیرد هم آخرت را می گیرد هم بهشت را می گیرد هم جهنم را می گیرد، آن مجردها که یک دفعه واقع شد مثل قضیه عالم تجرد و ملائکه، مثل عالم ناسوت هم به مرور زمان، اصلا زمانی باید در زمان واقع بشود ولی موجود شد و آنها می گویند که عالم قدیم هم هست از این نظر، عالم قدیم است یعنی چه یعنی به قول علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه نمی شود که فیاض باشد فیض نباشد معقول نیست خورشید باشد نور نباشد فیض پروردگار عالم تا خدا خدایی می کرده تا خدا خدایی می کند این فیض هست کان الله و لم یکن معه شیئ هم خب بعضی از بزرگان گفته اند و دیگران هم پذیرفته اند که کان الله و لم یکن معه شیئ الان یکون کذلک الان هم غیر خدا کسی نیست در رتبه خدا چیزی نیست این دلالت بر حدوث ندارد که یک وقتی خدا بوده ما سوی الله نبوده، فیاض بوده فیض نبوده اما معلوم است این فیض چون که در زمان است به مرور باید پیدا بشود مثلا زید عوارض مشخصه اش این است که پسر عمرو متولد 1392 یک ساعت قبل از اذان صبح این را خدا می دانسته از ازل یک ذره تغییر بکند دیگر زید نیست و این را خدا از ازل می دانسته این علم ازلی.
 و اما این علم ازلی تجلی که شد به این می گوییم بدا، بدا یعنی چه؟ یعنی ظهور بعد الخفاء ظهور بعد الاخفاء یعنی ما سوی الله پی بردند خدا هست یا به قول این ها پی بردند علم ازلی هست تفاوت نمی کند دیگر اما اگر زید بخواهد بفهمد خدا هست کی می فهمد؟ وقتی به این دنیا بیاید و بزرگ بشود وفهم و شعور پیدا کند آن وقت می فهمد می تواند استدلال بکند خدا هست حالا یا با فطرت یا با استدلال و اما تا زید نباشد خب معنا ندارد که معلوم باشد زید نیست اصلا معلوم نیست بنابراین این جور می شود که علم ازلی یک وقتی حالا اسمش وقت هم نمی شود گذاشت حالا این از ضیق حناق است خدا بوده هیچ چیزی نبوده این را می گویند نمی شود حالا آنها که می گویند می شود خب می گویند می شود یک وقتی علم ازلی بوده است یعنی خدا بوده است و علمش بوده است و هیچ چیزی نبوده کان الله و لم یکن معه شیئ، بعد خدا تجلی کرده مثل اهل دل می گویند این بعد بعد رتبی است نه بعد زمانی اما علمای علم کلام همه آنها می گویند نه، این بعد بعد زمانی است نه بعد رتبی، حالا چه بعد رتبی چه بعد زمانی کی این زید معلوم می شود؟ در آن وقتی که به دنیا بیاید لذا یک خفا بوده در علم ازلی یک ظهور بوده آن تجلی که خدا کرده یا خلقی که خدا کرده آن خلقی که خدا کرده و این عالم به وجود آمده خب همه این حرفها به جایش حرفهای خوبی است توی اصول هم نباید بیاید مختص به اهلش است برای نااهل هم باید گفته نشود موجب گمراهی است برای آن کسانی که ذوق این حرفها را ندارند حتما باید وارد این حرفها هم نشوند نه مطالعه اش را بکنند نه درسش را بخوانند و اصلا وارد این حرفها هم نشوند و آن می گوید بدا یعنی این آن هم می گوید بدا یعنی آن و آن که ماها باید واردش بشویم توی اصول همان است که شیخ طوسی در عده و مرحوم آخوند در کفایه فرموده اند مسئله حل است.
 چیزی که مسئله نا حل است این است که این روایات بدا با این حرفها نمی خورد اگر شما بتوانید درستش بکنید دیگر مسئله لا ینحلش هم تمام می شود و می گوییم مسئله بدا در اصول این معنایش است در فلسفه هم همین معنا به یک لفظ دیگر در عرفان هم همین معنا به لفظ دیگر همان که می گویند که انگور و اوزوم و عنب، عنب و اوزوم و انگور این سه تا با هم جنگ دارند دیگر این جنگ لفظی است آن حرف او را نمی فهمد، آن هم حرف او را نمی فهمد، آن هم حرف آن را نمی فهمد اما واقع همه آنها یک چیز می خواهند بگویند مسئله تمام می شود دیگر، مسئله حل می شود دیگر.
 اما تقاضا دارم از همه شما این حرف حضرت امام را که توی وصیت نامه ایشان هم آمده وصیت نامه حضرت امام انصافا باید بگوییم که یک منشور نظام منشور جمهوری اسلامی خیلی عالی است توی صحبتهای دیگرشان هم فرموده اند احمد اگر نمی فهمی کلامشان را منکر نشو بگذار در عالم خودشان و اما این که حالا نمی فهمی علیه آنها قد علم کنی حرف بزنی تکفیر کنی تفسیق کنی این ها دیگر نفهمیدگی است خوب حرفی است این حرف حضرت امام انصافا خیلی خوب است اگر آدم سرش نمی شود که این آقا چه می گوید خب بگذارید بگوید اما حالا دیگر تکفیر و تفسیق و انتشار تفسیق و تکفیر و این ها دیگر معلوم است غلط است، به عکسش هم هست بعضی ها یک غرور علمی دارند همه را به هیچ برمی دارند حالا همه توی ذهنشان که هیچ است گاهی هم به زبان می آورند نفهم است بی خود می گوید اصلا درک نکرده که چیست این بچه توی این علم است و از این حرفها، بعضی اوقات که دیگر حرف بالا بالا هم می زند مرحوم آشیخ حبیب الله رشتی رضوان الله تعالی علیه آشیخ هادی را، آشیخ هادی تهرانی خیلی ملا بوده انصافا اما زبان ول بوده، تکفیرش کرد دیگر، آن بدکاری کرد از آن حرفها می زد اما آمیرزا حبیب الله هم با آن همه تقوی و علمش بدکاری کرد تکفیر بدی هم کرد آشیخ هادی آمده بود روضه، روضه همین آمیرزا حبیب الله چای را خورد وقتی آن چای ریز آمد استکان و نعلبکی را ببرد آشیخ حبیب الله بلند گفت این استکان و نعلبکی را آب بکش من هر وقت یادم می آید موهای بدنم راست می شود که این دو تا آخوند چرا این چنین کردند؟ این چیست؟ این یعنی چه؟ آن هم غلط است غرور علمی آدم را وا دارد جسارت بکند به دیگران مثل بعضی از فلاسفه آدم می بیند که فقیه او را تکفیر می کند آن هم شعر می گوید می گوید که در همه عالم یک مسلمان آن هم که کافر پس در همه عالم مسلمان نبود آن او را آن جور تکفیر کند آن هم آن را، هر دو غلط است، آدم اگر ذوق این حرفها را ندارد خب هیچ، بگذاردش در بوته بفهمیش.
 آقا می گویند که این عالم حادث است قدیم نیست ولی این آقا دیروز نبودند این تجلی را فراموش نکنید این آقا گوش نداد به حرفهای من، این را باید جواب بدهی حرف آقای طباطبائی را باید جواب داد، علامه طباطبائی می گوید می شود خورشید باشد نور نباشد؟ فیاض علی الاطلاق باشد و فیض نباشد؟ این کان الله و لم یکن معه شیئ را اگر بخواهیم این جور معنا کنیم که کردند و آقا هم می فرمایند معنایش بر می گردد به عجز خدا یعنی پروردگار عالم یک وقتی بوده فیض نمی داده این معنایش است دیگر اما آن که می گوید می گوید که بابا این ها رتبی است این بعد بعد رتبی است نه بعد زمانی، کان الله و لم یکن معه شیئ می گوید الان یکون کذلک، آقا می گویند دال بر حدوث است بنابراین جواب من را نمی دهد همین جوری میگوید که دال بر حدوث است جواب علامه طباطبائی را بده آن وقت درست می شود.
 حالا عام حادث یا قدیم ما نه در حدوثش حرف می زنیم نه در قدمش تکفیرمان نکیند آن که می گوییم این است که این ها می گویند بدا یعنی خلقت خدا در علم ازلی ما سوی الله بوده، نمی شود که نباشد خدا علم به ما سوی الله به علم ازلی داشته حالا یک وقتی خدا این عالم را خلق کرد وقتی خلق شد این تجلی خدا این خلقت خدا آن علم ازلی که مخفی بود ظاهر شد به این می گوییم بدا ظهور بعد الاخفاء حالا می خواهد عالم حادث باشد می خواهد عالم قدیم باشد خب حرف حرف خوبی است دیگر، و یک کسی بگوید که نه، مثلا این ها که الان به دنیا می آیند این ها در علم ازلی نبوده نمی شود که گفت این ها خلق خدا نیست این را هم که نمی شود گفت، دیگر باید بگوییم اقتضای زمانی این است وقع کل شیئ فی محله، خدا علم به این دارد وقع کل شیئ فی محله.
 این ها همه حرفها خوب است اگر کسی ذوقش را داشته باشد اگر ذوقش را هم نداشته باشد که حتما باید اصلا وارد این حرفها نشود و این حرفها را هم نباید گوش بدهد و نباید بزند برای این که موجب سردرگمی و سرگیجی و گمراهی می شود اما این حرف حضرت امام خیلی خوب است که آقا حالا که ذوقت نمی پسندد دیگر تکفیر نکن دیگر پشت سرشان حرف نزن بگو هر کسی به کیش خود هر کسی به علم خود اما دیگر حالا تکفیر و تفسیق و تعییر و سرزنش و این حرف حضرت امام انصافا خیلی حرف متینی است خیلی حرف خوبی است.
 خلاصه حرف این شد تا این جا ان چه در باب بدا گفته شده حرف ها خوب است با هم منافات هم ندارد هر کسی به علمش به ذوقش چیزی گفته درست هم هست همه اش درست است اما فقط این است که این روایت های بدا که هیچ چیزی به اندازه بدا اهمیت ندارد ما عظم الله شیئا بمثل البدا هر پیامبری که آمد از او اقرار گرفتند به بدا یک هفت هشت تا روایت این جوری داریم که مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه هم روایات را نقل می کند روایت ها هم خیلی صحیح السند است می گفتم این روایت ها با این اقوال نمی خورد برای این که این اقوال همه اش هم قول مرحوم آخوند در اصول ضروری است هم حرف فلاسفه در فلسفه ضروری است هم حرف عرفا در عرفان ضروری است و وقتی ضروری باشد دیگر همه می فهمند البته با مقدمات علمی، همه می فهمند، دیگر این که از اسرار است، در روایات دارد بدا از اسرار است در روایات دارد بدا را بر همه کس نگویید در روایات دارد خدا بالاتر از بدا چیزی ندارد در روایات دارد همه انبیاء به نحو اجمال نه به نحو تفصیل این ها پروردگار عالم از آنها تعهد گرفته به بدا این ها با این حرفها نمی سازد
 وقت گذشت شنبه یک حرفی هم ما داریم ببینید با روایت ها می سازد یا نه؟ انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد