درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : نسخ
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 راجع به نسخ دیروز عرض کردم ولو ثبوتا اشکالی نیست که در قرآن باشد برای خاطر این که تخصیص در قرآن فراوان است نسخ هم یک نحو تخصیص است آن مخصصات که عمومات قرآن را تخصیص می دهد راجع به زمانیات است و نسخ راجع به اصل زمان است ولی بالاخره تخصیص است عام را شارع مقدس گفته بعد تخصیص داده، گاهی عام را گفته است بعد تخصیص فردی می دهد گاه عام را می گوید بعد تخصیص زمان می دهد در وقتی که تخصیص فردی داد می فهمیم که عموم عام اراده نشده در وقتی هم که زمان را تخصیص داد می فهمیم که ادامه الی یوم القیامه اراده نشده لذا از نظر ثبوتی ما قائل به نسخ بشویم اشکالی پیدا نمی شود و این که بعضی گفته اند نه، اشکال دارد ما باید یک کاری بکنیم که نسخ در قرآن نباشد این مسلم اشتباه است.
 لذا دیروز می گفتم که ما وقتی که برویم توی کلمات اصحاب می بینیم که هزار جا این ها گفته اند که آیه آیه دیگر را نسخ کرده، در حالی که نسخ نیست تخصیص است اصلا مثل این که دیروز می گفتم رسم این بوده که وقتی عام قرآن مقید بشود مخصص بشود تفسیر بشود مجملات قرآن این ها اسمش را گذاشته اند قرآن نسخ شد، این اصطلاح بوده البته اصطلاح بدی بوده اما در این که این اصطلاح بوده خیلی از عمومات را اسمش را می گذاشتند نسخ لذا مثلا نسخ در کلمات اخباریین حتی در روایتی که نقل می کنند این ها خیلی جاها در حالی که تخصیص است تقیید است تفسیر است مبین است اما می گویند که این آیه آن آیه را نسخ کرد در حالی که تخصیص داده تقیید کرده تفسیر کرده متبین کرده اما اسمش را گذاشته اند نسخ.
 حال روی اصطلاح متأخرین و این که در قرآن شریف ما من عام الا و قد خص و این اخباری ها که گفتند قرآن به واسطه آن مخصصات نسخ می شود باید بگویند همه (قرآن محکماتش هم نه، الا منصوصاتش، خیلی کم است، نسخ نشده ) باید بگویند اصلا قرآن منسوخ است به ورایات اهل بیت لذا این که بیش از 1000 آیه اهل بیت علیهم السلام این آیات را تخصیص دادند سابقا صحبت کردیم که تخصیص عمومات به خبر واحد گفتیم جایز است دیگر پیش همه جایز است الا شاذا، بیش از هزار آیه عمومات قرآن مطلقات قرآن را تخصیص داده تقیید کرده بیش از هزار روایت تصرف در آیه کرده حالا شما اسمش را می گذارید معنای بطنی می گویید گاهی معنای ظاهری است گاهی هم بطنی است و ائمه طاهرین علیهم السلام گاهی تفسیر قرآن به غیر آن چه ما می فهمیم و این زیاد است در قرآن، شاید در روایات انسان مطالعه کند بیش از 500 روایت پیدا می کند که واقعا هم همین طور است ائمه طاهرین تفسیر کرده اند قرآن را به غیر آن چه ظاهرش است یک چیز مسلم که عامه خاصه نقل کرده اند این که 300 آیه راجع به امیر المؤمنین سلام الله علیه در قرآن است خب چه جوری درستش می کنیم؟ همه اش بطنی است یعنی تفسیری است تطبیقی است امام صادق علیه السلام فرمودند این آیه مربوط به امیر المؤمنین است ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه خب این ندارد که شیعه اما روایات فراوان مراد از آیه شریفه یعنی شیعه، خیر البریه یعنی شیعه رئیسشان امیر المؤمنین علی علیه السلام و اخباری ها روی این خیلی پافشاری دارند که آیات را تطبیق بکنند بر امیر المؤمنین علی علیه السلام عجب هم این جاست که اخباری ها که می گویند قرآن حجت نیست اصلا دست به قرآن نزنید اصلا نمی توانید از قرآن استفاده بکنید اما راجع به آیات ولایت این حرفها را نزده اند و تعیین مصداق درست کرده اند تفسیر درست کرده اند تبیین درست کرده اند کارهایشان خوب است اما این حرفی که می گویند قرآن حجت نیست یا این که می گویند اصلا عقل ما روی قرآن نباید کار بکند این حرف غلط است.
 ولی در این که بیش از هزار روایت داریم که قرآن شریف تخصیص خورده تبیین شده تقیید شده این ها هیچ کدام نسخ نیست آن که داریم بحث می کنیم یک چیزی است که نادر در میان مردم است نه راجع به قرآن، راجع به تفهیم و تفهمشان هم نادر است، نسخ، از قولش برگشت این جور، از قولش برگردد این نادراست طوری نیست اما نادر است ما بگوییم که پروردگار عالم از قولش برگشت، خب این نمی شود که پروردگار عالم از قولش بر گردد آن وقت می گوییم که مصلحت تامه ملزمه این بوده که اظهار بکند دوام را اما اراده بکند توقیت را خب این یک مسئله عقلی است خوب هم هست که اصلا این چیزها را درستش بکنیم؟ روز اول گفتیم که مانعی ندارد مصلحت تامه ملزمه در کار باشد آن مصلحت عام بگوید اما مثلا صد سال بعد بفهمیم مراد از این عموم الی یوم القیامه نیست مراد موقت است پس چرا الی یوم القیامه گفته؟ مصلحت تامه ملزمه این بوده این مصلحت تامه ملزمه چیست؟ نمی فهمم این چیست که دیگر باید اهل بیت بیایند این علل را این چراها را این مصالح ملزمه ها را برای ما تعبین بکنند.
 حرف این بود که ما قائل به نسخ بشویم اشکالی نیست ثبوتا اما اگر بتوانیم بگوییم نسخ در قرآن نیست البته با دلیل نه گتره ای این خیلی خوب است یک چیز نادری را از قرآن شریف بر می دارد که این آیه ای که حالا می خواهم بخوانم یک چیز است یعنی دشمن دامن می زند به اختلاف، بهانه پیدا کند برای رد قرآن ما بتوانیم بگوییم این در قرآن واقع نشده خیلی خوب است.
 حرف من را کسی قبول نکرده لذا بعضی ها گفته اند در قرآن نسخ فراوان است مثل اخباری ها کتاب هم نوشته اند مثل برهان و نور الثقلین یا درالمنثور از سنی ها این ها همه همه هی مرتب می گویند که این آیه آن آیه را نسخ کرد مثل ما شیعه ها می گوییم این روایت آن آیه را نسخ کرد این روایت ناسخ آن آیه است آن آیه منسوخ است.
 و این ها دو تا دلیل آورده اند از خود قرآن قطع نظر از آن 64 آیه که در خودش کلمه نسخ خوابیده است و تمسک به آن می کنند اما به طور کلی دو تا آیه آورده اند که این دو تا آیه دلالت می کند بر این که در قرآن نسخ هست.
 آیه اول دیروز صحبت کردیم ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیر منها او مثلها گفتند خب ببین کلمه نسخ آمده است دیگر ما ننسخ من آیه ما اگر یک حکمی را تبدیلش کردیم یا اصلا نگفتیم حکمش را این برای خاطر این بوده که مثلش را گفته ایم یا بهترش را گفته ایم.
 مراد این است که مثلش را گفته ام یعنی یک آیه دیگر حکم دیگر این حکم مثل آن حکم است.
 دیروز عرض می کردم این آیه مربوط به تکوین است نه تشریع، انشاء الله در بدا شاید فردا شروع بکنیم یک مسئله فوق العاده مشکلی است بدا، در بدا که وارد می شویم این ها معمولا مثل شیخ طوسی و بعدش مرحوم آخوند در کفایه و این ها گفته اند که اگر تکوینا یک چیزی خیال می کردیم همیشگی است و برداشته شد این بداست مثال زده اند به قضیه حضرت یونس اسم این را گذاشته اند بدا، نسخ در تکوین، گفته اند یکی هم نسخ در تشریع اسمش را می گذاریم نسخ، هر کجا مربوط به تشریع است به آن می گوییم نسخ، هر کجا مربوط به تکوین است اسمش را می گذاریم بدا، لذا لا فرق بین النسخ و البدا الا یک کدام در تکوین یک کدام در تشریع.
 خب ما می گوییم که این آیه شریفه مربوط به تکوین است مربوط به تشریع نیست و آن این است که اگر یک نعمتی برای شما بود و این نعمت را ما بردیم بهترش را می آوریم یا مثلش را به تو می دهیم احتمال بدهیم دیروز می گفتم اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال دیگر اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم نمی توانیم بگوییم اعم از تشریع و تکوین.
 اطلاق است و دیروز می گفتم اطلاق ندارد چون در مقام تشریع است اطلاق گیری نمی توانیم بکنیم قدر متیقن گیری می کنیم قدر متیقنش تکوین است نه تشریع.
 خب دیگر این آیه نمی تواند دلیل واقع بشود بر این که در قرآن نسخ داریم ولو کلمه ما ننسخ آمده اما معنای نسخ دو تا مصداق دارد یکی تشریع تغییر قبله، یکی تکوین قضیه آن هفت هشت ده تا مثال برایش زده اند همین کسانی که قائل به نسخند یک هفت هشت ده تا مسئله گفته اند راجع به حضرت یونس و راجع به حضرت داود و راجع به حضرت عیسی حتی راجع به پیامبر اکرم که فرمودند مثلا این روز می میرد و فردا نمرد، گفتند سه روز دیگر این می میرد و نمرد و این ها را گفته اند همه نسخ است خب درست هم هست نسخ در تکوین در حالی که ظهور یک چیز است اما مصلحت تامه ملزمه این بوده است که این ظهور را بگویند و اما واقعا حکم موقت بوده حالا اگر کسی حرف من را قبول نکند بگوید اطلاق هست حرف من احتمال است وقتی احتمال باشد اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال دیگر تمسک به این آیه نمی توانیم بکنیم و بگوییم در قرآن نسخ هست.
 یک آیه دیگر داریم از این آیه یک مقدار رساتر است آن آیه ای که خواندم بقره سوره دوم آیه 106 بود این سوره 16 سوره نحل آیه 101 است و اذا نزلنا آیه مکان آیه والله اعلم بما ینزل قالوا انما انت مفتر بل اکثر هم لا یعلمون قل نزله روح القدس من ربک بالحق ما اگر آیه ای را گفتیم و بعد تبدیلش کردیم آیه را بردیم این مانعی ندارد و اذا بدلنا آیه مکان آیه و الله اعلم بما ینزل واقعا که خدا جاهل نیست می دانست که موقت است قال انما انت مفتر این را دست می گیرند می گویند تو حرفهای بی خودی می زنی یک روز این را می گویی یک روز آن را می گویی، جوابشان بده بگو نه، قل نزله روح القدس من ربک بالحق اگر امروز این را گفتم فردا آن را گفتم این یک مصلحت مسلمی در بین است هر دو هم حق است یعنی دومی نسخ اولی است، گفته اند ببین آیه شریفه مخصوصا که و اذا بدلنا آیه مکان آیه بعدش هم ینزل بعدش هم نزله روح القدس من ربک بالحق همه این ها دلیل بر این است که مراد نسخ تشریعی است نه تکوینی، این هم آیه دوم است.
 راجع به همین آیه دوم اگر انسان بگوید تکوین است نه تشریع چه اشکال پیدا می کند؟ بگوید مراد این است که پیامبر اکرم بعضی اوقات از آینده ها چیزی می گفتند واقع نمی شد بعد همین را دست می گرفتند می گفتند پیامبر اکرم گتره ای حرف می زند بی خودی حرف می زند امروز می گوید این می میرد فردا نمرده می گوید که صدقه داده و امثال این ها و مراد این است اذا بدلنا آیه، آیه تکوینی نه تشریعی مثل ما ننسخ من آیه، و الله اعلم بما ینزل خدا می داند که وضع چه جوری است قالوا انما انت مفتر این ها نمی دانند چه خبرهاست بگو نزله روح القدس من ربک بالحق بگو هر چه روح القدس بیاورد همان حق است خب روح القدس فقط قرآن را که نمی آورد روح القدس هم قرآن می آورد هم غیر قرآن، قضیه حضرت یونس را روح القدس می آید به حضرت یونس می گوید که این ها سه روز دیگر عقاب می شوند بعد هم روح القدس می آید و این عذاب را از این ها بر می دارد برای خاطر این که توبه کرده اند و ما کلمه روح القدس و نزله و امثال این ها را بخواهیم عام بگیریم خب عام است نمی گویم که عام نیست اما چون که در مقام بیان نیست این ها همه همه یک قدر متیقن دارد قدر متیقنش مربوط به تکوین است نه تشریع به قول بزرگان مربوط به بداست نه نسخ و این دو تا آیه نمی تواند بگوید نسخ توی قرآن داریم می تواند بگوید بدا توی قرآن داریم و اما این که نسخ توی قرآن داشته باشیم با این دو تا آیه ظاهرا نمی شود.
 حالا مثل همان آیه اول لا اقل احتمالش را بدهید حرف من را وقتی احتمال دادید دیگر تمسک به این آیه نمی شود کرد.
 شما هر دو را قبول دارید من یکی را قبول دارم قدر متیقن کدام می شود؟ آن که من قبول دارم نه شما، معنای قدر متیقن همین است دیگر یک چیزی بین من و شما حتمی است یک چیزی را شما قبول دارید من قبول ندارم قدر متیقن می شود آن که من و شما قبول داریم آن که شما قبول داری من قبول ندارم دیگر نیست قدر متیقن.
 ما می گوییم این دو تا آیه این جوری است نسخ که نیست وقتی نسخ نشد اطلاق هم که توی کار نیست شما می خواهید شمول درست بکنید شما می خواهید اطلاق درست بکنید ما می گوییم شمول ندارد ولو احتمالا، ما می گوییم اطلاق ندارد چون در مقام بیان حکم نیست خب خواه ناخواه قدر متیقن می گیریم قدر متیقن چیست؟ این است که نسخ تکوینی باشد نه تشریعی، بدا باشد نه نسخ اصطلاحی.
 دیگر آیه به غیر از این دو تا آیه نداریم بله آیات فراوانی داریم که بزرگان یا در روایات ما آمده نسخ است و ما مدعی هستیم این نسخ هم در روایات ما در روایات ما هم زیاد آمده که اسم عام را گذاشته نسخ امام صادق علیه السلام آیه شریفه را تفسیر می کنند می فرمایند که این تأویل است گاهی هم می گویند نسخ است یا آیه شریفه را تخصیص می زنند بعد می گویند این تأویل است بعضی اوقات هم می گویند این نسخ است این ها در روایات ما زیاد است وقتی در روایات ما زیاد شد کلمه نسخ هم در لسان ائمه طاهرین هم در لسان فقهاء یک معنای عامی دارد به عبارت دیگر تغییر آیه اول ولو به عام و خاص.
 مگر عام و خاص از محکمات نیست؟ محکمات در مقابل متشابهات است متشابهات آن است که نمی فهمیم چیست؟ احتمال می دهیم این باشد این معنای متشابهات است مثلا مثل و الطور و کتاب مسطور فی رق منشور هفت هشت تا احتمال توی آن هست که این معنایش چیست قضیه حضرت موسی است؟ قضیه پیامبر اکرم است؟ بیت المعمور آیا کعبه است؟ آیا بیت المقدس است؟ آیا آن بیت المعمور در آسمان چهارم است؟ به این ها می گویند متشابه اما رفع ید از ظهور به واسطه روایت دیگر این که ضرر به محکم بودن نمی زند همه قرآن تخصیص خورده تبیین شده است همه قرآن تقیید خورده همه قرآن مبین شده در کلمات ائمه طاهرین یا در کلمات مفسرین خب این ها همه محکمات است اما تصرف شده، تصرف شده به این معنا که از عام اراده شده خاص، از مطلق اراده شده مقید از آن ظهور آیه اراده شده تفسیری که امام علیه السلام کرده یا از برداشت های ما اگر برداشت های ما درست باشد حسابی باشد افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها این که ما تدبر در قرآن باید داشته باشیم البته رأی خودمان را تحمیل بر قرآن نکنیم تدبر در قرآن از قرآن برداشت کردن خود آیه می فرماید مگر قفل بدبختی به دلت است که تدبر در قرآن نمی کنی؟ تدبر در قرآن معنایش برداشت است دیگر معنایش تفسیر است ولی تحمیل رای بر قرآن خب معلوم است غلط است ما بخواهیم تحمیل رأیمان را بر خدا و پیامبر و ائمه طاهرین بکنیم آن حالا به کنار لذا در حالی که قرآن متشابه دارد اما در مقابل محکمات شاذ است در مقابل هزار است که قرآن محکمات دارد اما یک آیه داشته باشیم این آیه تخصیص نخورده باشد تقیید نشده باشد تفسیر نشده باشد این یا نیست یا خیلی کم است خیلی کم است.
 خلاصه حرف این شد که ما در باب نسخ به طور فشرده می گوییم قرآن نسخ ـ نسخ اصطلاحی ـ ندارد یعنی حکم موقت، اگر حکم موقتی در قرآن باشد از خود قرآن مثل تغییر قبله معلوم می شود، اگر مثلا زن که شوهر دارد زنا داده و گفته اند این را زندانش کنید توی خانه الی الابد بعد گفته رجمش کنید آن را اعدام بکنید این از خود قرآن معلوم می شود خود قرآن می فرماید فعلا حبسش بکن تا بعد حکمش را بگوییم اما یک جا پیدا کنیم که آیه گفته شده باشد بعد آیه نسخ شده باشد بگوید این موقت است یعنی نسخ یعنی ازاله حکم اول در قرآن نداریم و این دو تا آیه هم که می گوید به طور کلی امکان نسخ در قرآن هست ما می گوییم این دو تا آیه مربوط به تکوین است نه تشریع، این خلاصه باب نسخ است ولی دیگر بیش از این هم بخواهیم صحبت بکنیم دیگر می شود بحث تفسیری و در قم من بحث می کردم یک سال هم همین جا بحث کردم تقریبا هفت هشت ماه هم طول می کشد بحث تفسری است نه بحث اصولی دیگر راجع به نسخ تمام شد فردا انشاء الله راجع به بدا، چون مرحوم آخوند در این جا قضیه بدا را آورده اند جلو ما هم متابعت از مرحوم آخوند می رویم جلو بحث بدا را هم فی الجمله باید بکنیم انشاء الله برای فردایمان.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد